برای اولینبار در باختران با هم آشنا شدیم. بسیار جدی بود و به ندرت میخندید. با اینکه اهل نماز شب بود و هر شب بدون استثاء برای راز و نیاز بلند میشد، اما هرگز بروز نمیداد. گاهی هم به شوخی میگفت: لطفا برادرانی که اهل نماز شبن، وقت عملیات دور بر ما نچرخن. اونا هر جا که میرن، خمپاره رو هم به دنبال خود میکشن و باید تاوان نماز شب اونا رو ما بدیم! گاهی هم به شوخی میگفت: اشتباهی وضو بگیرین و نمازتونو عوضی بخونین تا خمپاره به سراغ سنگراتون نیاد!
یکبار من و شهید باقر فتحاللهی، چند روز او را زیر نظر گرفتیم. نیمههای شب که میشد، بیسر و صدا بر میخواست و به نماز شب میایستاد. یک روز از او پرسیدم: یعقوب، راستی! چرا این کار را پنهانی میکنی؟ نماز خوندن که این حرفا رو نداره!.
و او در جوابم گفت: این کار که بزرگترین عامل رشد آدمه، اگه خدای ناکرده از روی ریا و خودنمایی باشه، بزرگترین مانع رشد خواهد بود. اگه دیدید کسی نماز شبش را جلو چشم همه میخونه، بدونین که یا خیلی بالا بالاها رسیده یا اینکه آدم خطرناکیه و باید ازش ترسید.
گوشهای از خاطرات شهید یعقوبعلی محمدی (فرمانده گروهان غواصی).
خبرگزاری ایسنا منطقه زنجان.