ماهان شبکه ایرانیان

خطاهای فاحش دموکرات‌ها در انتخابات آمریکا از نگاه فرید زکریا

به عقیده او، فهم نادرست مطالبات اجتماعی به پیشتازی جناح رقیب منجر شده است. بی‌توجهی به امنیت مرزها و مسألۀ مهاجرت که بنا به نظرسنجی‌ها خواست اکثریت بود و پافشاریِ بر گفتمانِ برابری‌جویانۀ هویتی و نژادی، به شکست دموکرات ها انجامید.

منبع: واشنگتن‌پست
تاریخ انتشار: 8 نوامبر 2024
نویسنده: فرید زکریا
مترجم: لیلا احمدی 

➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 
    «فرید زکریا»، روزنامه‌نگارِ تراز اول، مفسر سیاسی و نویسندۀ هندی‌آمریکایی است. او مجری شبکۀ سی‌ان‌ان و میزبانِ برنامۀ "فرید زکریا جی‌پی‌اس" است و در واشنگتن پست، ستون هفتگیِ ثابت دارد. زکریا حضوری چشم‌گیر و پرتکرار در رسانه‌های معتبر جهان دارد.

    اولین‌بار او بود که اصطلاحِ "دموکراسیِ غیرلیبرال" را به کار گرفت. از تألیفات او می‌توان به "آیندۀ آزادی"، "جهانِ پس از آمریکا"، "از ثروت به قدرت" و "دَه آموزه برای جهانِ پساپاندمی" اشاره کرد. زکریا در این مقاله به روند پساکروناییِ شکستِ دولت‌های مستقر در سراسر جهان اشاره کرده و از این منظر، شکست دولت دموکراتِ ایالات‌متحده را نیز طبیعی قلمداد کرده است.

    نویسنده خطاهای فاحشِ حزب دموکرات در انتخابات اخیر را شرح داده و از استراتژی نادرستِ بایدن و هریس و عدم شناخت مطالبات اجتماعی سخن گفته است.

    به عقیده او، فهم نادرست مطالبات اجتماعی به پیشتازی جناح رقیب منجر شده است. به نظر نویسنده، بی‌توجهی به امنیت مرزها و مسألۀ مهاجرت (که بنا به نظرسنجی‌ها خواست اکثریت بود)، فهم نادرستِ ذائقۀ اقشار فرودست و پافشاریِ بی‌حد بر گفتمانِ برابری‌جویانۀ هویتی و نژادی، به شکست این حزب در انتخابات اخیر منجر شده است.

   زکریا توضیح می‌دهد که تأکید هنجاری بر ایده‌های نخبه‌گرایانه، دموکرات‌ها را از فضایل لیبرال‌دموکراسی و مطالبات حقیقی دور کرده و بازی را به حریف واگذار کرده است.
شایان ذکر است که مقالات ترجمه‌شده در این بخش، صرفاً بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 
    عصر ایران/ ترجمه: در نگاه نخست، تحلیل انتخابات اخیر ایالات‌متحده که پاره‌ای ناگزیر از موج فراگیرِ «مخالفت با دولت مستقر» در سراسر جهان است، آسان به نظر می‌رسد و اشاره به هیاهویی دارد که متأثر از بحران جهانی، نارضایتی عمومی و تورمِ پساکرونایی است.

   به عنوان مثال در بریتانیا شاهد بودیم که اکثریت پارلمانیِ حزب محافظه‌کار با ضعیف‌ترین اقلیت سیاسی از 200 سال پیش تاکنون جایگزین شد. انتخابات اخیر بریتانیا حاکی از شکست بی‌سابقۀ محافظه‌کاران و پیروزی قاطع حزب کارگر بود و «کی‌یر استرامر» را جایگزین «ریشی سوناک» کرد.

   استارمر در سخنرانی پیروزی حزب اعلام کرد که «پس از 14 سال حکومت محافظه‌کارانه، اکنون پرتو امید و فرصت بر بریتانیا تابیده و تغییراتِ بهبود وضعیت اقتصادی مردم آغاز شده است.» نظرسنجی‌ها از ماه‌ها پیش، سقوط حزب حاکمِ محافظه‌کار به رهبریِ ریشی سوناک را پیش‌بینی کرده بودند و همه‌چیز حاکی از بی‌ثباتی اقتصادی و افزایش هزینه‌های معیشتی بود. حزب کارگر با کسب 410 کرسی از 650 کرسیِ مجلس عوام بریتانیا در انتخابات سراسری پیروز شد و استارمر (رهبر این حزب) به جای ریشی سوناک، نخست‌وزیر بریتانیا شد.

   ائتلاف حکومتی آلمان نیز با کاهش فزایندۀ محبوبیت‌اش منحل شد. «اولاف شولتس» (صدراعظم آلمان)، «کریستیان لیندنر» (وزیر مالیه) را از سمتش برکنار کرد و به این ترتیب ائتلاف حاکمِ سه حزبی فرو پاشید.

   حکومت ائتلافی آلمان که متشکل از احزاب سوسیال‌دموکرات (اس‌پی‌دی)، سبزها و دموکرات‌های آزاد (اف‌دی‌پی) بود، در پی اختلافاتی بر سر برنامه‌های اقتصادی منحل شد و رهبران احزاب اتحادیِ دموکرات‌مسیحیِ آلمان (سی‌دی‌یو) و سوسیال‌مسیحیِ بایرن (سی‌اس‌یو) که بزرگ‌ترین جناح اپوزیسیون است، در بیانیه‌هایی خواستار برگزاری فوریِ رأی اعتماد و انتخابات زودهنگام شدند.

  حزب امانوئل مکرون (رئیس‌جمهور فرانسه) اخیراً در انتخابات پارلمانی شکست خورده است. مکرون پس از شکست در برابر حزب راستِ افراطی «مارین لوپن» در انتخابات اتحادیۀ اروپا، پارلمان فرانسه را منحل کرد و از برگزاری انتخابات زودرس خبر داد.

   در کرۀ جنوبی هم حزب اپوزیسیون در پارلمان غالب شده و حتی در ژاپن، حزب حاکمِ لیبرال‌دموکرات که از سال 1955 تقریباً بدون وقفه حکومت را در دست داشت، اکثریت پارلمانیِ خود را از دست داد. ازاین‌رو می‌تواند عادی و حتی ازپیش‌تعیین‌شده باشد که «کامالا هریس» (نمایندۀ دولت کنونیِ ایالات‌متحده) نیز به همین سیاق در انتخابات شکست بخورد.

  اما هریس می‌توانست این روند را تغییر دهد و بازی را به نفع خود پیش ببرد؛ زیرا اقتصاد آمریکا بهتر از سایر کشورها عمل می‌کند و سیستم اشتغالِ ایالات‌متحده قدرتمند است.

    در این مدت، دستمزد نیروی کار بالا رفته، تورم کاهش یافته و تولید و بهره‌وری رو به افزایش بوده است. از همه مهم‌تر آن که «دونالد ترامپ» به‌عنوان شخصیتِ سیاسیِ بحث‌برانگیز، از نقاط قوتِ بسیار و نقاط ضعف فراوانی برخوردار است.

     به خاطر داریم که پس از 6 ژانویۀ 2021 [ماجرای حملۀ هواداران ترامپ به کاخ کنگره در اعتراض به نتیجۀ انتخابات]، محبوبیت ترامپ در نظرسنجیِ سی‌ان‌ان به 34 درصد کاهش یافت و یک سال بعد «جو بایدن» در نظرسنجیِ «دانشکدۀ حقوق مارکت»، با اختلاف 10 درصدی و تصاحب 43 درصد آراء، از او پیشی گرفت. 

انتخابات آمریکا

   پس از آن ماجرای «رو علیه وید» و انتخابات میان‌دوره‌ای 2022 پیش آمد که جمهوری‌خواهان در خلال آن عملکرد بسیار بدی داشتند و به‌ویژه نامزدهای ماگا شکست خوردند. میزان محبوبیت ترامپ در نظرسنجیِ سی‌ان‌ان به 31 درصد کاهش یافت و درصد عدم‌محبوبیتش به 60 رسید. ترامپ امیدی به پیروزی نداشت و جمهوری‌خواهان از او ناامید شده بودند.

    او در این برهه، رهبری حزب جمهوری‌خواه را برعهده داشت که اکثریت مجلس نمایندگان را در سال 2018 و اکثریت سنا و ریاست‌جمهوری را در سال 2020 از دست داده بود. حزب در انتخابات میان‌دوره‌ای سال 2022 در وضعیت اسفباری قرار داشت.

    در دسامبر 2022، «ران دیسانتیس» در نظرسنجی وال‌استریت‌ژورنال و در میان جمهوری‌خواهان به‌سهولت از ترامپ پیشی گرفت. [م. ران دیسانتیس، فرماندار فلوریدا و نمایندۀ پیشین همین ایالت از حزب جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان است که در برابر بسیاری از تدابیر دولتی نظیر واکسیناسیون، قرنطینه، الزامی‌شدن ماسک برای مقابله با گسترش کرونا مقاومت کرد. دسانتیس نامزد انتخابات ریاست‌جمهوریِ 2024 آمریکا شده بود.]

  از زمان ورود ترامپ به عرصۀ سیاست، مهم‌ترین برهه برای دموکرات‌ها همین بود. آن‌ها در اوج قدرت و محبوبیت بودند و به این فرصت تاریخی پشت‌پا زدند. تخمین نیویورک‌تایمز تخمین این بود که هریس آرای مردمی در سطح ملی را که برای اولین بار از سال 2004 تاکنون به نفع دموکرات‌ها رقم خورده، تا یک‌و‌نیم امتیاز از دست خواهد داد. 

  تورم جهانی چیزی نیست که بتوان به‌راحتی با آن کنار آمد، اما مسائل دیگری وجود داشت که دموکرات‌ها به آن‌ها دامن زدند؛ مسائلی که مخالفان را ملتهب و بدنۀ سیاسی‌ را دلسرد کرد. در این مقاله قصد دارم به همین مسائل بپردازم. اکنون زمان مناسبی برای کالبدشکافیِ حزب دموکرات است. اگر خاطرتان باشد در بسیاری از مقالات پیشین به این موارد اشاره و از موضع نادرستِ حزب دموکرات انتقاد کرده‌ام؛ انتقاداتی که واکنش‌های خشمگنانۀ جناح چپ را برانگیخته است.

   خطای بزرگ دموکرات‌ها، چشم‌پوشیِ دولت بایدن از فروپاشیِ سیستم مهاجرت و ایجاد هرج‌و‌مرج در مرزها بود. سیستم پناهندگیِ ما که برای شمار اندکی از پناهجویان و افراد تحت‌تعقیب در نظر گرفته شده، به ورود قانونیِ میلیون‌ها مهاجر اختصاص یافته است. لیبرال‌ها به جای تبعیت از خواست مردم و تغییر این روند، معترضان را بی‌احساس و نژادپرست نامیدند.

   آن‌ها ظرف چند سال با همین اشتباه ،درصد بالایی از آراء مردمی را از دست دادند. در سال 2020، 28 درصد از آمریکایی‌ها خواهانِ کاهش نرخ مهاجرت بودند. این رقم در سال جاری به 55 درصد رسید. وقتی هریس در برنامۀ «ویو» ظاهر شد و مجری از او پرسید که موضع‌اش در خصوص امنیت مرزی چه تفاوتی با موضع بایدن دارد، به جای این که بگوید: «راهکار متفاوتی در پیش نخواهم گرفت»، باید می‌گفت: «مرز را به‌سرعت و مجدانه خواهم بست.»

خطای دیگر، ناملموس‌تر است و به سلطۀ سیاست‌‌های هویتی در جناح چپ مربوط می‌شود که دموکرات‌ها را واداشت تا برنامۀ اقدام استراتژیکِ DEI [با تأکید بر تنوع، برابری و شمول: اهدافی عدالت‌طلبانه برای مبارزه با تبعیض اجتماعی] را که از مضامین توسعۀ شهری و دانشگاهی است، در پیش بگیرد.

   اصرار بیهوده و غیرضروری به پیشبرد این قبیل برنامه‌های نخبه‌گرایانه‌ در آن برهه، بدنۀ اصلیِ رأی‌دهندگان را بیگانه و متفرق کرد. ادعای جانبداری از لاتین‌تبارها با اصرار بر این موضوع که امروزه مردم از اصطلاح «لاتینکس» [قومیت سیاه‌پوست لاتین‌تبار] استفاده می‌کنند [اصطلاحی دانشگاهی که حتی برای لاتینی‌های امروزی نیز نامأنوس است] و خواهان احقاق حقوقِ این قوم‌اند، هزل‌آمیز است.

  تأکید مصرانه و وسواس‌گونه بر اتخاذ چنین راهبردهایی باعث شده که نگاه دموکرات‌ها به مطالبات عمومی بیش‌ازحد بر هویت قومی، نژادی یا جنسیتی معطوف باشد و کارزار هریس از مقولاتی مثل گرویدنِ لاتین‌تبارهای طبقۀ کارگر به جناح ترامپ غافل شود. چه‌بسا تغییر موضعِ اقشار فرودست به این دلیل باشد که از نظر اجتماعی محافظه‌کارند، از لفاظی‌های ماچوئیستیِ ترامپ خوششان می‌آید و با موضع تندروانۀ او در مورد مهاجرت مخالفتی ندارند.

    یکی از مؤثرترین تبلیغات ترامپ در مورد مقولۀ دگرباش‌ها با این شعار به پایان رسید: «کامالا طرفدار آن‌ها (دگرباش‌ها) است، ولی پرزیدنت ترامپ برای شما به میدان آمده.»
[م. ماچو یعنی نرینه، مردانه و ماچوئیسم شکلی از مردانگی است که بر قدرت تأکید دارد و با چشم‌پوشی از پیامدهای مردسالارانه مرتبط است. این دیدگاه، مردانگی را در قالب سنگدلی، تمایل به جدل، خشونت و جنگاوری ترسیم می‌کند. پژوهشگران اجتماعی، زن‌ستیزی و خشونت ماچوئیستی را از خصایص بارز ترامپیست‌ها می‌دانند.]

   بحران بسیار عمیق‌تر از جدال بر سر اسامی و ضمایر است. تمرکز تام‌و‌تمام بر مسألۀ هویت و تأکید بر تبعیض نژادی و جنسیتی، دموکرات‌ها را از ویژگی‌های شخصیتیِ انسان مدرن و مطالبات مردم عادی دور کرده و به دیدگاهی شدیداً غیرلیبرال انجامیده است.

   کاربرد افراطیِ گفتمان دانشگاهی و «فرهنگ طرد» به روش‌هایی انجامیده که چپ‌ها را با ایده‌های لیبرال به سانسور و محدودساختنِ آزادی بیان واداشته است. شکست دموکرات‌ها از خطاهای مهم استراتژیک ناشی می‌شود و درسی که از این انتخابات می‌توان گرفت، این است که با ابزارهای غیرلیبرال نمی‌توان به اهداف پرفضیلتِ لیبرال دست یافت.

[م. اصطلاح فرهنگ طرد یا کنسل‌کالچر، عمدتاً دلالت‌های منفی دارد، با نفی آزادی بیان و سانسور مرتبط است و با هدف خوارسازی، حذف یا تبعید فرد از حلقه‌های اجتماعی و حرفه‌ای صورت می‌گیرد. عواقب مواجهه با فرهنگ طرد می‌تواند از دست‌دادن اعتبار، درآمد و منزلت اجتماعی باشد. این اصطلاح حواشی و بازتاب‌های متعددی دارد و عموماً در مباحث انتخاباتی و اخبار هنرمندان و سلبریتی‌ها مطرح می‌شود.]

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان