در روایات نقل شده مکانی به نام وادی السلام وجود دارد که بعضی از ارواح خوب به آنجا می روند در مقابل روحهای بد به مکانی به نام صحرای برهوت می روند. این دو مکان کجاست و چگونه است؟
اینکه گفته می شود بعضی از ارواح در برهوت هستند و بعضی در وادی السلام که در نجف در پشت شهر کوفه واقع شده، هستند در این زمینه روایات زیادی داریم خصوصا، اشاره می کند که بهشت برزخی ارواح مومنین وادی السلام است.
برزخ به لحاظ زمانی و مکانی تابع دنیاست منتها در باطن و ملکوت دنیاست. اگر بخواهیم مظهر بهشت برزخی را مجسم بکنیم باید وادی السلام را بینیم و اگر بخواهیم مظهر جهنم برزخی را ملاحظه کنیم باید برهوت را ببینیم.
اینکه در روایات آمده که از این وادی عبور نمی کنند مگر مارهای سمی و ... شاید علتش همین باشد که آنجا مظهر جهنم برزخی است.
از این عوالم چهارگانه سه عالم را انسان هم زمان دارد یعنی انسان یک بعد ناسوتی دارد که جسمش می باشد. یک بعد ملکوتی دارد که همان وجود برزخی اش می باشد و یک بعد جبروتی دارد که روح انسان است.
در روایات از امام صادق (علیه السلام) و سایر ائمه (علیهم السلام) نقل شده: گویا می بینم که ارواح مومنین در وادی السلام حلقه حلقه دور هم جمع شدند و با هم مذاکره می کنند و من آنها را می بینم.
البته آنچه امام می دید با این چشم سر نبود.
امام در همین وادی السلام ارواح مومنین و وجودهای برزخی مومنین را که حلقه حلقه دور هم جمع شده و در حال مذاکره بودند را می دید اما نه با چشم سر بلکه با چشم برزخی.
اگر انسان چشم برزخی داشته باشد در وادی السلام ارواح مومنین را خواهد دید و در برهوت نیز ارواح کفار و مشرکین را.
چون روایات در این زمینه خیلی زیاد هست که مظهر بهشت برزخی، وادی السلام و مظهر جهنم برزخی، برهوت است خیلی زیاد هست نمی توان از آنها چشم پوشی کرد .
البته این مطالب نیاز به بحث بیشتر دارد از جمله اینکه تناسب بین این دو چیست؟
وقتی می گوییم روح به قالب مثالی می رود منظور این نیست که یک قالب مثالی از جایی بیاورند آنجا بگذارند تا زمانی که روح از قالب مادی و جسمانی خارج شد داخل آن برود. این تصور، اشتباه است زیرا برای روح زمان و مکان به این شکل معنا ندارد. قالب مثالی که اشاره شد در باطن همین قالب مادی هست یعنی در واقع انسان در طول عمرش هم قالب مادی را دارد، هم قالب مثالی را و هم آن روح مجرّد را دارد.
به تعبیر ساده تر عوالم هستی را بر حسب حصر عقلی به چهار عالم تقسیم کردند (اگر چه بعضی هم به پنج عالم تقسیم کرده اند): عالم ناسوت، عالم ملکوت، عالم جبروت و عالم لاهوت.
قالب مثالی که اشاره شد در باطن همین قالب مادی هست یعنی در واقع انسان در طول عمرش هم قالب مادی را دارد، هم قالب مثالی را و هم آن روح مجرّد را دارد.
از این عوالم چهارگانه سه عالم را انسان هم زمان دارد یعنی انسان یک بعد ناسوتی دارد که جسمش می باشد. یک بعد ملکوتی دارد که همان وجود برزخی اش می باشد و یک بعد جبروتی دارد که روح انسان است.
انسان وقتی می میرد بعد ناسوتی را از دست می دهد اما بعد ملکوتیش همراه روح مجردش باقی می ماند. منظور از اینکه می گوییم روح به بدن لطیف مثالی ملحق می شود به آن معنایی که در ذهن می آید نیست که یک قالب را خداوند آن زمان می سازد بعد روح از این قالب خارج شده وارد قالب جدید می شود. چنانکه خود قبض روح هم به این معنا نیست که فرشته ای از خارج بیاید و روح انسان را بیرون بکشد و بردارد و ببرد. تعبیر قرآن هم این نیست. تعبیر قرآن این است که از درون خود انسان هست.
پس مراد از قالب لطیف مثالی همان بعد برزخی و ملکوتی انسان هست که انسان خود در طول عمرش برای خودش ساخته است. اگر وجود برزخی خوبی ساخته حالا روح انسان در یک وجود برزخی خوب و در مسیر تکامل حرکت می کند و اگر خدای نکرده یک وجود برزخی بد ساخته طبیعی است که این جهنمی است، که خودش با دست خودش یعنی جهنم برزخی است که برای خودش ایجاد کرده است.
منبع : سایت رادیو معارف