سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در پایان هفته گذشته اکران آنلاین «سال گربه» به نویسندگی و کارگردانی مصطفی تقیزاده و تهیهکنندگی سعید خانی آغاز شد. در حالیکه موجی از فیلمهای کمدی روی پرده سینماها در حال نمایش هستند، موج دوم نمایشهای آنلاین به این گونه خاص سینمایی اختصاص دارد.
الگوی فسیل و فروش بیش از سیصد میلیارد آن در گیشه، زمینه تقویت گونه کمدی را در هر مدل از اکرانی تسهیل کرد و بهرام افشاری بازیگر اصلی فسیل، تبدیل به بازیگر اصلی موج کمدیهای سه سال اخیر شده و از طرفی شکست آثار اکران شده رضا عطاران، در فیلمهای ویلای ساحلی و فیلم قیف، موقعیت افشاری را در گیشه تقویت کرده است.
فیلمنامه این اثر بر اساس شخصیت بهرام افشاری به نگارش درآمده و از پتانسیل بازی او در این فیلم استفاده شده است. همین موضوع مهمترین ضعف سینمای کمدی ایران را عیان میکند. در موج کمدیهای شانهتخممرغی (برچسب تازه سینمای کمدی) مهمترین عنصر بازیگر است و فیلمنامه بر اساس بازیگر نوشته میشود و پتانسیل داستانی فاقد اهمیت است.
در سال گربه، افشاری مثل عطاران در اغلب آثارش نه تنها نقش اصلی را ایفا میکند، بلکه از نریشین و صدای بازیگر استفاده میشود تا تاثیر بازیگر در روند فیلم تشدید شود و وقتی همه عناصر در خدمت یک بازیگر باشد، ماهیت یک فیلم سینمایی تبدیل به کمدی دلآرته بصری میشود. در این فرآیند بداهه پردازی بازیگر عنصر مهمی در شکلگیری اثر است.
خواستگاه کمدی دل آرته ریشه در نمایشهای ایتالیایی سده 16 میلادی دارد. در اجرای کمدی دلآرته، مهمترین عنصر بداهه است و حاضر جوابی، شعبده بازی، حرکات بدنی و فیزیکی، رقص و موسیقی، مونولوگ و دیالوگ های اروتیک، حرکات اغراق آمیز بدنی عناصرکمک کننده مهمی به شمار میروند.
بهرام افشاری تمام این ویژگیها را دارد. اما مهمترین آسیب این کمدیها به سبک سیاق دلآرته، خلاء روایت است. نویسنده و کارگردان وقتی از بازیگر قول میگیرد که در اثرش بازی کند، دیگر خیالش راحت است که در روزهای فیلمبرداری با کار آنچنان سختی مواجه نیست و این بازیگر است که میتواند خلاء عدم نگارش یک فیلمنامه دقیق و استاندارد کمدی را جبران کند.
در دستهبندیهای این کمدیها نویسنده و کارگردان نمیتواند ادعای تالیف داشته باشد و از منظر مخاطب بازیگر تبدیل به نماد فیلم میشودو در زبان محاوره به عنوان نماد و نشانه فیلم معرفی میشود. در میان کمدیهای سینمای ایران، عنوان فیلمِِ رضا عطاران، فیلمِ جواد عزتی، فیلمِبهرام افشاری، فیلمِ مهران مدیری، فیلمِ وحدت، فیلمارحامصدر و ... تبدیل به عبارت محاورهای مخاطبان شده است.
مخاطبان فیلمهای کمدی، این گونه خاص را بیشتر با محوریت بازیگرانش به یاد میآورند و اغلب چهرههای نام برده شده خودشان وارد حیطه کارگردانی میشوند، چون بر تمام عناصر روایی اثر تاثیر تمام و کمال دارند. سالگربه از همان رده فیلمهایی است که بهرام افشاری بر همه عناصر صاحب ادعای فیلم میچربد. اما کمدینهای ایران تفاوت آشکارشان با سایر بازیگران کمدی در دنیا این است که تبدیل به بخش کلیشهای سینمای کمدی میشوند.
روزنامه جوان در نقدی درباره این فیلم چنین مینویسد: ضعف جدی فیلمهایی مانند سال گربه در این است که تصور میکنند حضور یک بازیگر با موقعیتهای تکراری میتواند موجب خنده مخاطب شود، اما چنین اتفاقی در سال گربه رخ نمیدهد، چراکه تمامی توانایی کارگردان در خلق موقعیتهای بیاساس تلف شده است و انگار بهرام افشاری با استفاده از هنر تکراری خود فیلم را جلو میبرد، فیلمنامهای وجود ندارد و با طرحی چند صفحهای سروکار داریم.
وب سایت سرگرمی راهنماتو درباره روند تکراری کمدیهای ساخته شده در 3 سال اشاره میکند: همان شوخیهای تکراری جنسی، همان شخصیتهای تیپیکال، به عنوان مثال یک مادر پیرِ به شدت غرغرو! چیزی که باعث میشود بگوییم فیلم «سال گربه» به جای یک فیلم بلند، میتوانست فیلمی کوتاه باشد این است که در آن هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و ما فقط منتظر خاموش شدن پرده هستیم! پرده خاموش میشود و همه چیز به شکل ناامیدکنندهای تمام!
نویسنده و کارگردان وقتی از بازیگر قول میگیرد که در اثرش بازی کند، دیگر خیالش راحت است که در روزهای فیلمبرداری با کار آنچنان سختی مواجه نیست و این بازیگر است که میتواند خلاء عدم نگارش یک فیلمنامه دقیق و استاندارد کمدی را جبران کند. فاکتورهای خنده گرفتن از مخاطبان در سینمای ایران از یک کلیشه ثابت بهره میبرد. در بخش نخست این تحلیل به کلیشه حضور بازیگران ثابت با ایفا نقشهای مشابه اشاره شد اما در سینمای ایران عناصر کلیدی خندادن همواره ثابت است.
وب سایت دیبا سین درباره این عناصر کلیشهای مینویسد: تمام فاکتورهایی که باعث خنداندن مخاطب میشود همان فاکتورهاییست که همیشه میبینیم. از چند سال قبل که کمدی باب شده و رکوردها به دست کمدیها شکسته میشوند تا امروز این فاکتورها تکرار میشود. یعنی همان مدل شوخیهایی که قبلاً دیدیم در سال گربه هم مشاهده کردیم. مثل غشکردن، فحشدادن، ترسیدن، شوخی جنسی و خردهنکات دیگری که نیتی جز خنداندن مخاطب ندارد. سال گربه یک کمدی تکراری است که چند لحظهای میخنداند و بعد هم تمام میشود. اگر شما چیز جدیدی پیدا کردید به ما بگویید. ظاهراً دیگر محتوا در کمدی به کل اهمیت خود را از دست داده و کسی هم انتظاری ندارد.
همه فیلم تکراریست. فقط داستان فرق دارد. سایر فاکتورها همان چیزهای سخیف و زنندهای است که جز خنداندن هدفی ندارد. کار جایی بیشتر میلنگد که محتوای فیلم هم بیارزش است. مردی که نمیمیرد و عاشق شهرت است. مشهور میشود اما بعنوان فردی منحوس! محتوای دغدغهمند و باارزش این قصه کجاست؟
باور کنید کل فیلم همین یک خطی است که نوشتیم. چیز دیگری ندارد. نقش بهرام افشاری مشابه سابق است و چیز جدیدی ندارد.
در هالیوود عادی سازی مواد مخدر و عدم نمایش سرنوشت تراژیک برای شخصیتهای معتاد یک خط قرمز است، اما زیباسازی نمایشی از فروش مخدر و ساقی به وجه زیباشناسانه و طناز فیلم تبدیل میشود. در فیلم مصطفی تقیزاده همچون اغلب آثار کمدی ساخته شده در سینمای ایران مضمون، جنبه فاقد ارزش است و ناهنجاری تبدیل به ارزش میشود.
مثلا در این فیلم فروش مواد مخدر از زوایایی کمدی کاملا عادیسازی میشود حتی کاراکتر جهانگیر وقتی در چایی مادرهمسرش مواد مخدر حل میکند و به او میدهد و خلقیات او از منفی به مثبت تبدیل میشود تماشاگر به این لحظه میخندد و از آن سکانس و شخصیت لذت میبرد. این در حالیست که در هالیوود عادی سازی مواد مخدر و عدم نمایش سرنوشت تراژیک برای شخصیتهای معتاد یک خط قرمز است، اما زیباسازی نمایشی از فروش مخدر و ساقی به وجه زیباشناسانه و طناز فیلم تبدیل میشود.
یکی دیگر از جنبههای فیلم توجه به اشاعه خرافه در بستر جامعه است. جهانگیر غزنوی، در سال گربه متولد شده و نحسی سال گربه را به دیگران منتقل میکند و هیچگاه گریبان خودش را نمیگیرد و به تدریج لقب جانگیر به او داده میشد چون رفتارهای غیر عمدی او موجب مرگ دیگران میشود.
در سه سال گذشته که بستر ساخت فیلمهای کمدی فراهم شده، هنوز سینمای ایران نتوانسته که از کلیشههای مرسوم سینمای کمدی فاصله بگیرد.