عصر ایران؛ احمد فرتاش- جهانگیر کوثری، گزارشگر قدیمی و باکلاس فوتبال ایران، در انتقاد از نوع مواجهه جواد خیابانی با تیم ملی فوتبال ایران گفته است:
"نقدی درست است که همراه با وقار، فرهنگ و ادب و دانش باشد. اجرای خیابانی قابل قبول نیست... او اصلا نباید در تلویزیون داد بزند و بگوید قلعهنویی فلان ایراد را دارد... تیم ملی ایران از 6 بازی 16 امتیاز گرفته و هنوز نباختهایم... تیم ملی کشور ما فقط یک بازی در ایران بازی کرده و در بقیه بازیها خارج از کشور بوده است...".
سخنان جهانگیر کوثری در نقد خیابانی و در دفاع از تیم ملی مفصل است و جملات فوق، گوشهای از حرفهای جناب کوثری بود.
اگرچه بر اهل بخیه روشن است که جواد خیابانی و سایر منتقدان تند و تیز تیم ملی در شرایط فعلی، چه هدفی دارند و پیشتر در یادداشت "حق با مایلیکهن است"، به این موضوع پرداختهایم، ولی انتقاد جناب جهانگیر خان کوثری از منتقدینی چون جواد خیابانی، طرفداران دلسوز تیم ملی را دلگرمتر میکند که راه را از چاه تشخیص دادهاند.
جهانگیر کوثری اهل فضل و دانش است. سالها تهیهکننده سینما بوده. همسر رخشان بنیاعتماد و پدر باران کوثری است. در دورانی که گزارشگر فوتبال در صداوسیما بود. سطح سخن و طرز کلامش یک سر و گردن بالاتر از سایر گزارشگران بود.
او مثل حمیدرضا صدر، چیزی بیش از فوتبال در چنته داشت. اگرچه خودش قبلا فوتبالیست بود، ولی فوتبالیستی از جنس حمید علیدوستی بود. یعنی شبیه اکثر فوتبالیستها نبود که کاراکتر و سلوکشان عاری از "وجههی فرهنگی" است.
همین که فرزندان جهانگیر کوثری و حمید علیدوستی (باران و ترانه) دو تن از بهترین بازیگران سینمای ایران اند گویای بسی چیزهاست. کافی است دختران این دو فوتبالیست فرهیخته را با پسر آن چهره مشهور فوتبال مقایسه کنیم تا ملتفت شویم "فوتبال منهای فرهیختگی" چه تفاوتی دارد با "فوتبال به علاوهٔ فرهیختگی"!
باری، همانطور که جهانگیر کوثری گفته است، رویکرد انتقادی خیابانی به تیم ملی قابل قبول نیست. نه محتوای انتقاداتش درست است نه لحن نقادیاش. محتوایی درست نیست چراکه میکوشد از یک تیم برنده و موفق، تصویر یک تیم مفلوک و بحرانزده را ترسیم کند. لحن نقدش هم درست نیست چراکه با غوغاسالاری میکوشد مانع فکر کردن مخاطبانش شود. یعنی در پی القاء و حقنه است.
گاهی شما نظری دارید و آن را مطرح میکنید تا دیگران دربارهاش بیندیشند و اگر قول احسن تشخیصش دادند، آن را بپذیرند. ولی گاهی نظرتان را با لحنی مطرح میکنید که مانع فکر کردن مخاطبان و مستمعین به صحت و سقم نظرتان شوید. خیابانی با خشم و هیجانی که در کلامش موج میزند، دقیقا همین کار را انجام میدهد. به این کار میگویند.
در فرهنگ لغت معین آمده است که شانتاژ یعنی هوچیگری. یعنی تلاش برای شکستدادن رقیب از راه سفسطه. یا تحریک و تهییج شنوندگان برای جلوگیری از اثرگذاری سخنان رقیب.
موبوکراسی یعنی غوغاسالاری. موبوکرات کسی است که غوغا میکند تا حرفش به کرسی بنشیند. دمیدن در چنین تنوری، عین تکاثف فرهنگی است. تفاوت جهانگیر کوثری با جواد خیابانی دقیقا در همین نکته است. کوثری هم زمانی که گزارشگر و مجری تلویزیون بود، ملاحظات و انتقاداتی نسبت به فوتبال ایران داشت ولی برای تغییری که از نظر خودش تغییر مطلوب بود، فضای فوتبال کشور را کثیف و پرغوغا نمیکرد.
اما سوای این حرفها، این سوال هم جای طرح دارد که چرا قلعهنویی باید کنار برود و خیابانی نباید کنار برود؟ بر فرض که اکثریت مردم مخالف حضور قلعهنویی در تیم ملی باشند. مگر اکثریت مردم از نحوه گزارش و اجرای خیابانی رضایت دارند؟ همه میدانیم که تمسخر خیابانی بابت گزارشهایش، یکی از تفریحات مردم ایران است. هر چند که اسمش را تفریح هم نمیتوان گذاشت. واکنشی از سر نارضایتی است. اگر نگوییم نفرت.
دست کم یک دهه، بلکه دو دهه است که گزارشهایگ و سخنان خیابانی در تلویزیون، سوژه تمسخر است در سرتاسر این کشور. مردم هیچ وقت فردوسیپور را بابت گزارشهایش مسخره نمیکردند. خیابانی را مسخره میکردند و میکنند. در اکثر این سالها که مردم آشکارا گزارشهای خیابانی را خوش نداشتند، قلعهنویی مربی تیم ملی نبوده. پس چرا الان فقط قلعهنویی باید کنار گذاشته شود؟
اگر بنا بر کنار رفتن افراد نامحبوب است، قلعهنویی باید از تیم ملی کنار برود، خیابانی هم از تلویزیون ملی. اگر آن تلویزیون ملی نیست که خیابانی علیرغم نظر مردم کنار گذاشته نمیشود، این تیم فوتبال هم ملی نیست که قلعهنویی نامحبوب میتواند در راس کادر فنیاش باشد.
اما اگر محبوبیت مهم نیست و کیفیت کار مهم است، با قاطعیت باید گفت کیفیت کار قلعهنویی در این تیم ملی، به مراتب بالاتر از کیفیت گزارشهای خیابانی است.
قلعهنویی مثل سایر مربیان تیم ملی بالاخره سکان هدایت این تیم را رها میکند. ولی خیابانی الان سه دهه است که در تلویزیون حضور دارد و برای نارضایتی مردم تره هم خرد نکرده. ظاهرا او خودش را به رئیساش پاسخگو میداند نه به منتقدانش. قلعهنویی هم خودش را به رئیساش پاسخگو میداند نه به خیابانی و چراغپور و زید و عمرو. دست کم جواد خیابانی حق ندارد از این وضع شاکی باشد!
منتقدین جواد خان خیابانی بیشمارند! جهانگیر کوثری یکی از بسیار است. اما به میدان آمدن او فایدهاش این است که سایر منتقدین خیابانی را هم ترغیب میکند که شمشیر نقد را علیه این گزارشگرِ هیجانزده از نیام بر کشند. نه به خاطر قلعهنویی. بلکه برای تیم ملی. الان وقت کوبیدن تیم ملی نیست. آن هم تیمی که هنر بردن را به خوبی بلد است.