ماهان شبکه ایرانیان

بُریر بن خُضَیْر هَمْدانى‏؛ شهید والامقام کربلا

بریر بن خضیر از حماسه سازان کربلا و یاران باوفاى امام حسین علیه السلام است که سیره نویسان و مقتل نگاران از او با عنوان هاى گوناگون، بریر بن خضیر، بریر بن حضیر، بدیر بن خضیر، بریر بن حصین، بدیر بن حضیر یاد کرده اند

بریر مردى زاهد، عابد و از بندگان صالح خدا بود؛ و شمارى از رجال‏ نویسان کتاب «القضایا والاحکام» را به وى نسبت داده ‏اند.
بُریر بن خُضَیْر هَمْدانى‏؛ شهید والامقام کربلا

بریر بن خضیر از حماسه سازان کربلا و یاران باوفاى امام حسین علیه السلام است که سیره نویسان و مقتل نگاران از او با عنوان هاى گوناگون، بریر بن خضیر، بریر بن حضیر، بدیر بن خضیر، بریر بن حصین، بدیر بن حضیر یاد کرده اند. وى از خاندان بنى مشرق از قبیله هَمْدان و ساکن کوفه بوده. بریر در روزگار امامت على علیه السلام از اصحاب آن حضرت به شمار مى رفت. و از یاران نزدیک آن حضرت و از بزرگان کوفه به شمار مى رفت. وى سرآمد قاریان روزگار خویش بود و در مسجد جامع کوفه به تدریس و تعلیم قرآن اشتغال داشت.
    
بریر مردى زاهد، عابد و از بندگان صالح خدا بود؛ و شمارى از رجال نویسان کتاب «القضایا والاحکام» را به وى نسبت داده اند.
    
بریر هَمْدانى از یاران برجسته امام حسین علیه السلام و از رزم آوران کارآمد آن حضرت در جریان واقعه خونین کربلا به شمار مى رود. او از کوفه راهى مکه شد و در آنجا به کاروان حسینى پیوست. از مجموع گزارش هاى جنگ و نشانه هاى موجود تا حدودى جایگاه و موقعیت رزمى بریر در لشکر امام علیه السلام روشن مى شود. او از پیشاهنگان سپاه و در زمره سواره نظام بود؛ که گاه به صورت پیک و گاه به نمایندگى از امام علیه السلام با فرمانده و سپاهیان دشمن به گفت وگو مى پرداخت.
    
در گزارشى آمده است: پس از آن که حر و یارانش از حرکت امام حسین علیه السلام به سوى کوفه جلوگیرى کردند، آن حضرت یاران خود را گردآورد و با آنان از تصمیم نهایى خود سخن گفت؛ و آنها را آزاد گذاشت تا درباره ماندن و کشته شدن، یا رفتن و رهایى از مرگ تصمیم بگیرند. در آن گفت وگو هر یک از یاران امام علیه السلام پاسخ هایى دادند و از آن جمله بریر خطاب به آن حضرت گفت: «به خدا قسم اى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم، پروردگار به برکت وجود شما بر ما منّت نهاد تا براى یارى شما کشته شویم و پیکر ما قطعه قطعه گردد، تا در قیامت از شفاعت جدّت برخوردار شویم، گروهى که فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را تباه گرداند روى رستگارى را نخواهد دید. واى بر آنها! هنگام رستاخیز خداى را چگونه دیدار مى کنند؟ آنان در آتش جهنّم فریاد هلاکت و مرگ سر مى دهند»!
   
از آنجا که بریر براى کوفیان آشنا و شناخته شده بود و امید مى رفت که گفت وگوى او با مردم کوفه موجب هدایت و بیدارى آنان شود، امام علیه السلام به او فرمود تا با سپاه ابن سعد سخن گوید. وى نیز در برابر سپاه دشمن قرار گرفت و خطاب به آنان چنین گفت:
   
 «اى مردم از خدا بترسید، اکنون فرزندان و عترت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در مقابل شما قرار دارند، بگویید که مى خواهید با آنان چه بکنید؟» به دنبال آن شمارى از سربازان فریاد برآوردند:
  
مى خواهیم آنها را نزد عبیداللَّه ببریم تا درباره شان حکم کند. بریر گفت: «آیا نمى پذیرید که به مکه باز گردند؟ آیا نامه ها و عهد و پیمان هاى خود را فراموش کرده اید؟ واى بر شما، اهل بیت پیامبرتان را دعوت کردید تا جانتان را در راهشان فدا کنید، ولى اینک که نزد شما آمده اند، آنها را به عبیداللَّه بن زیاد تسلیم مى کنید و آب را بر آنان مى بندید و موهبتى را که یهود، نصارى و مجوس از آن برخوردارند و پرندگان و چرندگان در آن رفت و آمد مى کنند از آنان دریغ مى ورزید؟ درباره فرزندان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم چه بد عمل کردید، خداوند شما را در قیامت سیراب نکند، واى بر شما، این همان حسین علیه السلام سرور بهشتیان است.»
  
در روایتى دیگر آمده است: بریر از امام علیه السلام تقاضا کرد تا با مردم کوفه سخن گوید.
    
سپس آنان را مخاطب ساخت و گفت: «اى مردم خداوند محمّد صلى الله علیه و آله و سلم را فرستاد تا مؤمنان را به بهشت بشارت دهد و کافران را از عذاب الهى بیمناک سازد و مردم را به سوى خدا دعوت کند. شما این آب فرات را که حیوانات از آن برخوردارند، بر فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بسته اید، آیا این است پاداش محمّد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم؟ سپاس خداى را که این مردم را به من شناساند. خدایا [تو گواه باش ] من از کردار زشت این گروه بیزارم، خدایا آنها را تا هنگام مرگ گرفتار ساز و بر آنان خشم گیر.» در این هنگام کوفیان به سوى او تیر افکندند و او به سپاه خود بازگشت.
    
بریر در یک وهله دیگر از امام علیه السلام درخواست کرد تا نزد ابن سعد، فرمانده لشکر دشمن رود و او را نصیحت کند، شاید از گمراهى نجات یابند. امام علیه السلام به وى فرمود: هر چه صلاح مى دانى انجام بده. بریر خود را به خیمه ابن سعد رساند و بى آن که سلام کند نشست.
  
ابن سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى شناسم، چرا سلام نکردى؟
  
بریر گفت: «اگر مسلمان بودى و به خدا و رسولش ایمان داشتى با فرزندان و خاندانش جنگ نمى کردى و آب را به روى آنان نمى بستى. اى عمر، تو ادّعاى مسلمانى مى کنى، ولى در حقیقت با محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم دشمنى. این چه دینى است که تو دارى، آب فرات در برابر حسین علیه السلام و فرزندان و اهل بیت او مى درخشد و آنان صفاى آب را مى بینند ولى بچه هایشان از تشنگى هلاک مى شوند! در حالى که لشکر تو و حیوانات بیابان از آن مى نوشند، انصاف بده چگونه تو را مسلمان بدانم، زهى بى تقوایى و سنگدلى و جفاکارى.»
    
ابن سعد که تا آن هنگام خاموش مانده بود با بیانى که نشان دلبستگى شدید وى به مقام هاى دنیوى است گفت:
   
مى گویى از حکومت رى دست بکشم تا دیگرى آن را تصاحب کند، هرگز نمى توانم خود را بر این کار راضى کنم!
   
در آغاز جنگ، یزید بن معقل از سربازان ابن سعد در برابر بریر قرار گرفت و گفت: اى بریر فکر مى کنى که خدا با تو چگونه رفتار کرد؟ گفت: خداوند سرنوشت مرا نیک و سرنوشت تو را بد رقم زد. یزید گفت: اى بریر تو پیش از این دروغگو نبودى، ولى اکنون دروغ گفتى. آیا به یاد مى آورى که در محله بنى لوذان راه مى رفتیم و تو مى گفتى که عثمان بر خود ستم مى کند، معاویه گمراه و گمراه کننده است و پیشواى راستین و هدایت گر حقیقى تنها على بن ابى طالب است. بریر گفت: آرى، شهادت بده که این رأى و نظر من بود. یزید گفت: گواهى مى دهم که تو از گمراهانى.
   
بریر براى اثبات درستى اعتقاد خود به یزید بن معقل پیشنهاد مباهله داد و گفت: بیا تا مباهله کنیم و آن گاه دست ها را به سوى آسمان بلند کردند و از خداوند خواستند که دروغگو را لعنت کند و آن را که راستگو و برحق است بر باطل پیروز گرداند؛ و پس از آن به مبارزه پرداختند. نخست یزید بن معقل ضربتى بر بریر زد که کارگر نیفتاد، این بار بریر حمله کرد و ضربه اش سر پسر معقل را شکافت و او را بر زمین زد.
    
به روایتى، بریر پس از شهادت حر بن یزید ریاحى آهنگ میدان کرد و در برابر دشمن چنین رجز مى خواند:
   
         انا بریر و ابى خضیر             لیس یروع الاسد عند الزئر
             یعرف فینا الخیر اهل خیر             اضربکم ولا ارى من ضر
  
وذاک فعل الخیر من بریر
    
من بریر، فرزند خضیرم، شیر از غرش نمى ترسد. اهل خیر از خیر خواهى ما آگاهند. من شما را مى زنم و از این کار زیان نمى بینم. این کار آزادمردان است که از بریر سر مى زند.
او همچنین فریاد برآورد که اى قاتلان مؤمنان و فرزندان یادگاران پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، پیش بیایید؛ و پس از آن که سى یا چهل تن از سپاه دشمن را از پاى درآورد، با رضى بن منقذ عبدى به ستیز پرداخت. پس از لختى مبارزه، رضى بن منقذ را بر زمین زد و بر سینه اش نشست. رضى فریاد برآورد و از یاران خود کمک خواست. در این هنگام کعب بن جابر با نیزه به بریر حمله کرد و آن را در پشتش فرو برد و سرانجام بریر با ضربات پى در پى شمشیر کعب به شهادت رسید. در زیارت اربعین و زیارت شهدا مى خوانیم (زیارت رجبیّه) «السلام على بریر بن خضیر».


منبع : منبع: پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، پژوهشکده تحقیقات اسلامی.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی