صابر گلعنبری، پژوهشگر و کارشناس روابط بینالملل در کانال تلگرامی خود نوشت: اکنون که تقریبا توافق آتشبس در دسترس قرار گرفته و در حال نهایی شدن است، برخی ناظران معتقدند که با اتمام مبادله اسرا نتانیاهو دوباره جنگ را جنگ را از سرخواهد گرفت.
هر چند گفته میشود که از آمریکا تضمین یا تضمینهایی به واسطه میانجیگران برای توقف کامل جنگ و از سرنگیری آن پس از انجام مراحل مختلف توافق گرفته شده است، اما مادام که طرف مقابل اسرائیل است، اصل این حرف که تضمینی وجود ندارد، درست است؛ به این معنا که اسرائیل اساسا به تعهدات خود پایبند نیست و مدام متون توافق را تفسیر به رای میکند و نمونه آن توافق لبنان است.
البته در این زمینه میتوان گفت که مذاکرات آتشبس در جنگ غزه یکی از سختترین مذاکرات تاریخ فلسطین بوده است و برخی ناظران اسرائیلی آن را پیچیدهترین از سال 1948 میدانند.
در واقع یکی از عوامل کش پیدا کردن مذاکرات - جدا از موافقت دیرهنگام اسرائیل با توقف جنگ و عقبنشینی از غزه – مذاکره فشرده طرف فلسطینی درباره تک تک کلمات برای بستن هر نوع روزنه تفسیر به رای به روی اسرائیل به ویژه در سایه تجربه توافق لبنان و تفسیر به رای آن بوده است.
به عنوان مثال، مرحله نخست آتشبس بر خروج نیروهای اسرائیلی از «مناطق مسکونی» به سمت منطقه حایل در مرز تاکید داشت. برای جلوگیری از تفسیر به رای آن و از بیم مستثنی نکردن مناطق خالی از سکنه به علت جنگ، حماس خواستار مشخص شدن همه مناطق مسکونی بر روی نقشه و پیوست نقشههای آنها شده است.
یا این که در متن توافق بر آزادی تردد به شمال نوار غزه به استثنای حمل سلاح تصریح شده است؛ به این معنا که کسی در هنگام بازگشت به این منطقه سلاحی به همراه نداشته باشد، اما از بیم این که اسرائیل این اصطلاح «مسلحین» را تفسیر موسع به معنای کسی که قابلیت حمل سلاح داشته باشد، نکند و با این بهانه مانع بازگشت جوانان شود، درخواست شده است که این کلمه دقیقا تعریف شود.
علی رغم این سختگیریها و محکمکاریها در نگارش توافق باز امکان تفسیر به رای اسرائیل و شانه خالی کردن آن از تعهداتش وجود دارد؛ اما به دو دلیل بسیار بعید است که نتانیاهو بعد از بازگرداندن گروگانها دوباره جنگ را از سر گیرد یا دوباره قصد حمله زمینی به نوار غزه را داشته باشد.
با این حال احتمال حملات جسته گریخته هوایی وجود دارد. البته تداوم این حملات هم به احتمال زیاد متقابلا موجب حملات موشکی طرف فلسطینی به شهرکهای اطراف غزه شود که این امر هم ممکن است که به چالش و دردسر بزرگی برای روایت اسرائیل در تامین امنیت این شهرکها بعد از هفتم اکتبر و این جنگ 15 ماهه تبدیل شود.
دلیل نخست این که دونالد ترامپ بعید است که به نتانیاهو اجازه دهد که با از سرگیری جنگ در غزه دوباره باعث بازگشت تنش نظامی به خاورمیانه شود. از این رو اگر هم نشانه جدی در این باره ظاهر شود، به احتمال زیاد مانع شروع مجدد جنگ شود. کما این که از سرگیری جنگ پیشبرد طرحهای خاورمیانهای ترامپ مثل گسترش «پیمان ابراهیم» را تحتالشعاع قرار میدهد و به ضرر آن است و این چیزی نیست که ترامپ میخواهد.
علت دوم نیز این که پایان جنگ غزه در حقیقت خروج از بنبستی راهبردی است که اسرائیل در 15 ماه در آن قرار داشت و آزادسازی گروگانها به عنوان خواست اکثریت جامعه اسرائیل در واقع محملی «آبرومندانه» برای این مهم است. از این رو بسیار بعید است که اسرائیل با از سرگیری جنگ دوباره خود را وارد این «چرخه فرسایشی» کند.
با شروع جنگ غزه متعاقب حمله هفتم اکتبر پیشبینی نمیشد که جنگ زیاد به طول بیانجامد و یا حمله زمینی گستردهای رخ دهد. علت هم این بود که با توجه به وضعیت میدانی پیچیده غزه، زیرساختهای زیرزمینی آن و تحولات و نتایج 5 جنگ قبلی (از سال 2008) تحقق پیروزی راهبردی برای اسرائیل با دستیابی به اهداف جنگ تقریبا غیر ممکن مینمود.
از این رو که اساسا در چنین جنگ نامتقارنی به دلایل پیشگفته فروپاشی تشکیلات نظامی حماس در نوار غزه چندان محتمل نبود.
به این علت نیز ارتش اسرائیل که مدام از ورود به جنگهای پرهزینه و طولانی پرهیز میکرد گمان نمیرفت که این چنین خود را نظر به دشواری تحقق اهداف تعریف شده دچار این بنبست فرسایشی کند؛ اما این بار نخستوزیری متفاوت بنام نتانیاهو در اسرائیل حاکم است که هم و غمش ماندن در قدرت بوده و هست و بر خلاف اسلافش ارتش و وزارت دفاع را در تصمیمگیریهای کلان درباره آینده جنگ شریک نمیکند که اگر دخیل بودند جنگ ماهها قبل پایان مییافت و این اندازه به طول نمیانجامید؛ چنان که یواو گالانت وزیر دفاع سابق هم به دنبال آن بود.
منبع: @Sgolanbari