ماهان شبکه ایرانیان

تجاوز و قتل دختران؛ سکوتی که باید شکسته شود

فاجعه مرگ دختر بوکانی اولین خبر تجاوز به کودکان نبوده که ما را در بهت فرو برد، اما آنقدر تلخ و دردناک است که حتی برای صدمین یا هزارمین مورد همچنان فاجعه بار است و هرگز عادی نمی شود.

  عصر ایران؛ مهدیه ملک شیخی- تجاوز به کودکان در قالب خشونت جنسی و قتل بهایی است که دختران به جرم دختر بودن می پردازند.  

   آتنا اصلانی، دختر 7 ساله اهل پارس‌آباد اردبیل، در سال 1396 توسط یکی از همسایگان خانواده‌اش مورد تجاوز قرار گرفت و سپس به قتل رسید.  این پرونده واکنش گسترده‌ای در جامعه داشت و قاتل او به اعدام محکوم شد.

    ستایش قریشی، دختربچه افغان 6 ساله ساکن ورامین، در سال 1395 توسط یک پسر نوجوان 17 ساله که از آشنایان خانواده بود، مورد تجاوز قرار گرفت و سپس به قتل رسید.

    این پرونده نیز بازتاب زیادی داشت و قاتل او به قصاص محکوم شد. در سال 1402، گزارش شد که دختربچه‌ای 4 ساله در ساوه توسط یکی از اقوام نزدیک خانواده‌اش مورد تعرض قرار گرفته است. این خبر نیز باعث نگرانی گسترده از امنیت کودکان در محیط‌های خانوادگی شد.

    در چندین گزارش از کودکان کار در حاشیه تهران، مشخص شد برخی از این کودکان توسط افراد آشنا مانند کارفرماها یا همسایگان مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. روایت تلخ قربانیان خشونت، بیان‌گر آن است که بیشتر آزارهای جنسی کودکان در محیط‌های آشنا رخ می‌دهد، جایی که کودک احساس امنیت می‌کند.

    در روزهای اخیر نیز سرنوشت سیاه دختر بوکانی که در اثر خشونت جنسی و جسمی کشته شد؛ بار دیگر همه را در بهت فروبرد.

   فاجعه مرگ دختر بوکانی اولین خبر تجاوز به کودکان نبوده که ما را در بهت فرو برد، اما آنقدر تلخ و دردناک است که حتی برای صدمین یا هزارمین مورد همچنان فاجعه بار است و هرگز عادی نمی شود.

   هر تکرار، عمق فاجعه و ضرورت اقدامات سخت‌گیرانه جهت کاهش این آسیب ها را بیش از پیش بر ما روشن می‌سازد. 

   از سوی دیگر دختران بسیاری در ایران قربانی قتل های ناموسی می شوند که با افزایش آمار و شواهد در گوشه و کنار کشور، دیگر این استدلال که این موارد استثناست و در این باره سیاه نمایی صورت می گیرد؛ پذیرفتنی نیست.
 
   گر‌چه آمار دقیقی از میزان وقوع آن در کل کشور‌ در دست نیست؛ زیرا بسیاری از این قتل ها، گزارش نمی شوند و یا به‌ صورت مفقودی، خودکشی و فوت های مشکوک اعلام می شوند.

درد فرزندکشی درمانش چیست؟

    جرم فرزندکشی، بالاخص فرزند دختر، یکی از جرایمی است که گاه در مواردی نه چندان معمول والدین به آن مرتکب می‌شوند که علل مختلفی همچون سوءرفتار منجر به قتل، کودک ناخواسته، عدم سلامت روان والدین، تابوهای فرهنگی مثل شرافت خانواده و غیره دارد.

   خشونتی که بخش عمده آن از سوی والدین و نزدیکان کودک صورت گرفته است. این مسئله به صورت یکی از حادترین مسائل اجتماعی درآمده است که بسیاری از کودکان و نوجوانان را تهدید می کند.

   متأسفانه هنوز هم خبرهای ناگواری از خشونت علیه کودکان و نوجوانان به گوش میرسد، آمارهای منتشر شده از افزایش خشونت علیه کودکان و نوجوانان در ایران خبر می دهد. آنگونه که مشخص است با یک نگاه واقع بینانه می توان دریافت که خشونت علیه کودکان و نوجوان در حال گسترش است.

   درد فرزندکشی، درمانش اگر با ا‌عمال قانون رفع می شد؛ تا الان نباید به طریق افسار گسیخته رشد می نمود. با توجه به افزایش آمار قتل های ناموسی 21 نفره ثبت شده در ایران از سال 1394 به 75 نفر در 1399، بایستی در روش های مقابله با این آسیب قانونی و عرفی بازبینی شود.

      البته پسران و مردان نیز قربانی قتل ناموسی می‌شوند، اما با این حال، در مقایسه با زن کشی کمتر رایج است.

   خشونت جنسی: آزار جنسی یکی از بدترین انواع خشونت علیه کودکان است که کودک را به پذیرش رابطه جنسی که بیشتر توسط افراد خانواده، نزدیکان، آشنایان و به ندرت توسط افراد غریبه وادار می کند.

    قانون چه می‌گوید

    طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی، چنانچه پدری فرزند دختر خود را بکشد قصاص نمی‌شود، اما به حبس تعزیری و پرداخت دیه در حق ورثه مقتول محکوم می‌شود.

   البته انتقاد به این مفاد قانونی، همانند آنچه که در مواد 301 و 612 قانون مجازات اسلامی دیده می‌شود، باعث شد تا قانون‌گذار به منظور تعیین مجازات متناسب برای پدر و اجداد پدری مرتکب قتل فرزند، لایحه اصلاح ماده 612 قانون مجازات اسلامی را در آبان ماه 1399 به هیأت دولت ارائه کند که البته حداکثر مجازات، ایجاد محدودیت در سرپرستی اطفال دیگر و عدم شمول ارفاق می‌باشد. البته در این میان می‌توان به لایحه صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان در برابر خشونت نیز اشاره کرد؛ اما به نظر می‌رسد این مجازات‌ها جنبه بازدارندگی متناسبی ندارند. 

  در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب 1399 مجازات خفیفِ حبس تعزیری درجۀ پنج و درجۀ شش به ترتیب برای آزارهای جنسی تماسی ارتکاب‌یافته توسط محارم و غیرمحارم (بندهای 1 و 2 ماده 10 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان)، فاقد بازدارندگی است و با اِعمال قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب 1399 متأسفانه بی‌اثر شده است‌ وچه‌بسا موجب سوءاستفاده از خلأ قانونی و گرایش به آزار جنسی افراد زیر 18 سال خواهد شد.

بزه‌دیده خود مجرم است

   در نظام کیفری ایران قبل از تصویب قانون حمایت از اطفال و کودکان مصوب ، قانون‌گذار سیاست حمایتی خاصی در قبال کودکان اعمال نکرده است و تصویب این قانون یک نوآوری در عرصه حقوق جزاست؛ از این رو اولین بار است که اصطلاح کودک‌آزاری وارد ادبیات حقوق جزای ایران شده است و نه تنها افراد زیر 9 سال بلکه افراد زیر 18 سال در صورتی که مورد آزار و اذیت قرار بگیرند از حمایت این قانون بهره‌مند می‌شوند؛ اما در این قانون در مورد تجاوز جنسی نسبت به کودکان به صورت جامع اشاره نشده و مجازات تدوین شده بسیار ناچیز و خفیف است. از طرفی شرایط اثبات در جرایم جنسی بسیار سخت می باشد و در اکثر موارد بزه دیدگان از حق دادخواهی محروم می مانند و هم چنان موضع قانونگذار در مورد این جرایم بر اغماض و چشم پوشی است. 

   در واقع در برخی از جرایم، شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که بزه‌دیده را هم‌سو و هم‌گام با بزه‌کار معرفی ‌می‌کند و او را می‌توان شایسته سرزنش دانست، حتی می‌توان آنها را مسئول بزه‌دیدگی خودشان معرفی کرد و مرتکب را از مسئولیت مبرا شمرد.

  نکته مهم اینکه به بزه دیده به معنای اینکه صدمه روحی و جسمی به او وارد شده است، توجه نمی‌شود و تنها به مجازات بزه‌کار آن هم با شرایط خاص اکتفا می‌گردد. 

   رویکرد خانواده و نهادینه شدن فرهنگ سکوت

  در بسیاری از جوامع، از جمله ایران حرف زدن درباره تجاوز به کودکان ، به دلیل عوامل فرهنگی، اجتماعی، و روانی یک تابو محسوب می‌شود. خانواده‌ها اغلب از ترس اینکه مورد قضاوت یا سرزنش جامعه قرار بگیرند، ترجیح می‌دهند سکوت کنند.

  از آنجا که حفظ آبرو در فرهنگ‌های سنتی اهمیت زیادی دارد؛ افشای این مسائل می‌تواند خانواده را در معرض فشارهای اجتماعی قرار دهد. در برخی موارد، به جای حمایت از قربانی، او یا خانواده‌اش مورد سرزنش قرار می‌گیرند. مثلاً ممکن است بگویند: "چرا کودک یا خانواده از ابتدا مراقب نبوده‌اند".

  از سویی، والدین نگران‌اند که صحبت درباره این موضوع، آینده کودکشان از جمله ازدواج یا پذیرش اجتماعی او را تحت تأثیر قرار دهد.  عدم آگاهی و آموزش سبب شده، بسیاری از خانواده‌ها نمی‌دانند چگونه با این موضوع برخورد کنند یا از کجا کمک بگیرند. این ناآگاهی باعث می‌شود که موضوع را پنهان کنند.

  در برخی موارد، افراد آزارگر از نزدیکان یا افراد بانفوذ هستند و خانواده قربانی ممکن است از ترس انتقام‌جویی یا بی‌نتیجه ماندن شکایت، سکوت کنند.

هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند

  در بسیاری از خانواده‌ها و جوامع، کودکان آموزش نمی‌بینند که درباره آزار جنسی صحبت کنند. آنها اغلب احساس گناه یا ترس دارند و فکر می‌کنند مقصر هستند.

  فرهنگ عمومی حاکم بر جامعه که ساختارهای اقتصادی، حقوقی و اجتماعی نیز مشوق و تشدیدکننده آن هستند، نقش مهمی در بروز این فجایع دارند. مردسالاری و مالکیت مرد بر زن، همسر و فرزند در دنیای پست مدرن امروزی نه فقط در خانواده های سنتی بلکه در تمام نسل ها، اقشار و ساختارهای جامعه مشهود و غالب است. هنوز هم در بسیاری از جوامع از جمله جامعۀ ایران مرد به پشتوانۀ قوانین حقوقی و حمایت فرهنگی، خود را محق مالکیت بر زن و فرزند می داند.

  خلاصه کلام اینکه؛ فاجعه ای پنهان در خانه ها رخ می دهد، آنجا که دختران از سوی نزدیک ترین آشنایان خود مورد تجاوز قرار می گیرند، تجاوزهایی که در سکوت  مصلحت اندیـشانه، گم می شوند. پنهان کاری هایی که نه تنها به کاهش این پدیده نمی انجامد؛ چه بسا باعث تداوم آن می شود. بنابراین در بسیاری اوقات، خانه و خانواده که باید به عنوان بهشتی امن باشـد؛ کانونی برای آزار، ترس و حتی قتل دختران می شود.

  زمانی می توانیم با خشونت مقابله کنیم که مجازات قطعی در انتظار این جرایم باشد. به جهت اینکه اکثر مجازات هایی که در قانون بیان شده در مقایسه با آسیب های وارده به کودکان بازدارنده نیست و بسیار خفیف است؛ بنابراین  بازدارندگی مناسب برای مقابله با خشونت علیه کودکان و نوجوانان ندارد؛ از سوی دیگر ریشه های ارتکاب خشونت در جامعه نیاز به بررسی عمیق تری دارد؛ چرا که خشونت علیه کودکان و نوجوانان ریشه در عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... دارد؛ بنابراین نمی توان ادعا کرد بدون توجه به انگیزه ها، علل و عوامل خشونت، تنها با تعیین کیفری بازدارنده، بتوان به کاهش خشونت علیه کودکان و نوجوانان رسید. از این رو، برای مقابله با خشونت علیه کودکان و نوجوانان، صرف تدوین و تصویب قوانین کارا نمی تواند مؤثر واقع گردد.

  در عصر حاضر کودکان در بمباران اطلاعات زیست می کنند و به عبارتی سرریز شده‌اند؛ ولیکن تا امروز کمتر از یک درصد اطلاعات به درد بخور، کسب کرده اند تا لااقل آنها را از خطر آزار و مرگ برهاند.کودکان از مهارت‌های اجتماعی و زندگی هیچ نمی‌دانند.مهارت زندگی که تنها در سلام و خداحافظی به عمه و خاله خلاصه نمی‌شود. دردآورتر آنکه آنها از دست نزدیک‌ترین آشنایانشان زخم می‌خورند و بی‌صدا به لحاظ جسمی و یا روانی می‌میرند. 

  حالا که هیچ یک از مراکز تولید فرهنگ با بودجه‌های کلان توان فرهنگ سازی و آموزش ندارند؛  گاه بایکوت خبری نیز اجازه نمی‌دهد لااقل خانواده ها هوشیارتر شوند. 

  هر روز بر طبل جوانی جمعیت می‌کوبیم؛ در حالی که از جمعیت داشته خود غافل‌ایم و با سهل‌انگاری آنها را از دست می‌دهیم؛ جالب آنکه برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک نیاز به اخذ مجوز از درگاه‌های مختلف داریم، اما هر روز پدر و مادران بسیاری بدون هیچ صلاحیتی صاحب فرزند می‌شوند. نظام آموزش و پرورش ایران نیز در میان ناکامی های بی‌شمارش در پرورش کودکان و نوجوانان این سرزمین، هیچ برنامه‌ای برای آموزش "تربیت جنسی" در مدارس ندارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان