ماهان شبکه ایرانیان

به بهانه انتقاد بی‌سابقه رییس جمهوری پیشین و افزایش هنگفت بودجه

۱۰ سوء تفاهم در صدا و سیمای انحصاری

اصل انتقاد به خاطر بودجه نیست چرا که اگر مردم از محصولات و خدمات راضی باشند واگر از تورم نیرو رنج نبرد و کارآمد باشد و توضیح دهد که بودجه صرف چه می‌شود قابل توجیه است

     

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- رییس جمهوری پیشین ایران چهارشنبه هفته قبل در اظهاراتی بی سابقه صدا و سیما را در اختیار یک "گروهک" توصیف کرده است. نویسندۀ این سطور البته چنین تعبیری را به کار نمی‌برد ولی پیداست که چرا آقای روحانی این گونه تند از تسلط جبهه پایداری بر صدا و سیما انتقاد می‌کند چرا که بیشترین لطمات و حملات از ناحیه این گروه متوجه دولت او بود تا جایی که در صدا و سیما علیه تیم مذاکره کننده رسمی جمهوری اسلامی ایران که رهبری بر تدین و وفاداری آنان صحه گذاشته بود سریال ساختند (گاندو). 

    فارغ از آنچه رییس جمهوری اسبق ایران گفته که خود بعد از اولین سرپرست رادیو و تلویزیون پس از انقلاب مدتی رییس شورای سرپرستی همین سازمان بوده و 16 سال عهده دار دبیری شورای عالی امنیت ملی و 8 سال ریاست جمهوری را در کارنامه دارد افزایش 11 هزار میلیارد تومان بودجه آن نیز حساسیت ایجاد کرده است.

    با این همه اصل انتقاد نباید بر بودجه باشد چرا که اگر مردم از محصولات و خدمات راضی باشند و از تورم نیرو رنج نبرد و کارآمد باشد و توضیح دهد که بودجه صرف چه می شود قابل توجیه است کما این که کسی از افزایش بودجه سازمان آتش نشانی یا اورژانس خرده نمی گیرد ولی جامعه احساس می کند حق سازمان‌های دیگر به صدا و سیمایی می رسد که عملا خود را با علایق 15 تا 20 درصد جامعه منطبق می‌سازد و حتی با دولت کنونی جمهوری اسلامی نیز هم‌سو نیست مگر در مواردی برحذر داشته شود. 

     مشکل اصلی صدا و سیما اما فراتر از جبران زیان‌دهی با طلب بودجه بیشتر به جای چابک سازی 10 سوء تفاهم است:

صدا و سیما

    سوء تفاهم اول: چون یک فصل و یک اصل جدا ( فصل 14- اصل 175) قانون اساسی به آن اختصاص یافته تافتۀ جدا بافته و حتی قوه‌ای جداگانه است! حال آن که شوراها و سیاست خارجی و اقتصاد و بازنگری هم فصول جداگانه دارند. 

     سوء تفاهم دوم: این که چون رییس آن را رهبری نصب می کند دیگران حق سیاست‌گذاری و نظارت ندارند. در حالی که در بازنگری برخی شوراهای مدیریتی برای امکان تمرکز بیشتر حذف شدند و شخص آیت‌الله خامنه‌ای در 7 خرداد 97 گفتند رییس صدا و سیما را رهبر نصب می‌کند ولی مدیریت آن با او نیست و من خود نقد دارم. در سال 79 شیخ محمد یزدی در مقام عضو شورای نگهبان از نهاد متبوع خود خواست درباره اصل 175 تفسیری ارایه کند و آنها عملا حق سیاست‌گذاری را از مجلس سلب کردند و به استناد همان طرح مجلس ششم بر اساس نص قانون اساسی را وتو کردند.مطابق اصل 175 قانون اساسی ترتیب اداره صدا و سیما را قانون تعیین می‌کند اما عملا شورای نگهبان دست قانون‌گذار را بسته و حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی چندان ورود ندارد در حالی که رییس جمهوری رییس این شوراست.

    این هم یکی دیگر از مواریث شیخ محمد یزدی است که در قوه قضاییه دادسراها را برچید و بعد احیا شد و در مقام رییس جامعه مدرسین برای مراجع تقلید تعیین تکلیف می‌کرد و خود در شورای نگهبان عضو بود و برای صدا وسیما تفسیر می‌خواست.

    سوء تفاهم سوم:مراد از موازین اسلامی در اصل 175 یعنی تبلیغات ایدیولوژیک در حالی که به صراحت گفته شده در صدا و سیما باید آزادی بیان و نشر افکار تأمین شود منتها با دو قید: رعایت موازین و مصالح کشور و آنها قیود را وظیفه تصور کرده اند.

    سوء تفاهم چهارم: چون در قانون اساسی آمده رادیو و تلویزیون دولتی است (اصل 44) و یک اصل به صدا و سیما اختصاص یافته متولی هر صدا و تصویر است!

     سوء تفاهم چهارم: چون در اصل 44 ذیل صنایع دولتی توصیف شده قابل خصوصی‌سازی نیست در حالی که بقیه موارد مانند بانک و بیمه و هواپیمایی خصوصی شده اند و اگرچه تفسیر زیاده از حد موسع بود و با روح دولتی اصل منافات دارد اما اگر استنادشان به اصل 44 است باید تابع دولت باشند و اگر به تفسیر قابل خصوصی‌سازی اند دست‌کم با یک تفسیر موسع‌تر.

    سوء تفاهم پنجم: خود را در عمل خارج از نظارت تصریح شده در اصل 175 می‌داند در حالی که شورای 6 نفره بر آن نظارت دارد. ( شوراها معمولا باید اعضای فرد داشته باشند برای اوقاتی که آرا مساوی است و‌لی این زوج است!) 

    همچنین چگونه است که هیأت نظارت بر مطبوعات بر رسانه‌ها کنترل دارد اما از شورای نظارت بر صدا و سیما عملا جز تذکراتی فاقد ضمانت اجرایی کاری برنمی‌آید؟

    سوء تفاهم ششم: کل وظیفه مقابله با آنچه تهاجم فرهنگی یا جنگ نرم یا مقابله با شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان خوانده می‌شود به صدا و سیما منتقل شده است. در حالی که هر چه سخت‌گیرتر و انحصاری تر می‌شوند اقبال به ماهواره را بیشتر می کنند. اگر در ساعات پر بیننده شب - 9 تا 12- برنامه‌سازانی مانند فردوسی‌پور و رشیدپور و سروش صحت و مهران مدیری و ایرج طهماسب در قاب تلویزیون باشند مردم سراغ شبکه های دیگر می روند یا حالا که نیستند؟

    سوء تفاهم هفتم: مانند دهه 60 مردم تحت تأثیر اخبار صدا و سیما از واقعیت های بیرون غافل می شوند در حالی که شبکه های اجتماعی و فضای مجازی مرجع اصلی خبرها شده اند.

     سوء تفاهم هشتم: صدا و سیما باید نقش روحانیت در گذشته را ایفا کند. از این رو به جای حضور در مساجد و میان مردم بیشتر در شبکه های صدا و سیما هستند. کارکرد این رسانه را اشتباه متوجه شده اند و به نهادهای دیگر نیز آسیب رسانده اند.

    سوء تفاهم نهم: این که مردم برخی سریال ها و سمابقات فوتبال را از تلویزیون دنبال می کنند به خاطر اعتماد آنان به رسانه انحصاری است. در حالی که با این تورم سرگرمی دیگری نمانده است و مانند قبل تفکیک نمی شود. با یک دگمه تلویزیون ایران را می بیند و بعد ممکن است سراغ جم برود و بر این اساس نمی توان گفت فلان درصد مخاطب داریم و به آن ببالیم.

    سوءتفاهم دهم این که هر چه بزرگ تر و فربه تر شود موفق تر است در حالی که افزایش پرسنل کار را به جایی می رساند که حقوق و مزایا شامل هزینه های جاری می شود. نگاه کنید به شهرداری تهران که پروژه دندان گیری ندارد و عملا هر چه درآمد از محل فروش تراکم و اخذ عوارض دارد صرف هزینه های جاری آن می شود و از پروژه های بزرگ زمان کرباسچی و قالیباف خبری نیست و با جدول سر تقاطع ها کار عمرانی ارایه می دهند.

    طلب بودجه بیشتر ناشی از این تلقی آخر است ولی تنها مسأله صدا و سیما نیست.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان