در روابط زناشویی، فراز و نشیب هایی هست که از نظر علاقه ای که اسلام به استحکام و دوام آن دارد، همه را مورد توجه قرار داده است.
افراد مسلمان، گاهی از راه نذر و عهد و قسم، چیزهایی را که از لحاظ شرعی واجب یا حرام نیستند، بر خود واجب یا حرام می کنند.
اگر کسی سوگند یاد کند که واجب یا مستحبی را انجام دهد، یا این که حرام یا مکروهی را ترک نماید، وظیفه دارد که به سوگند خود وفا کند و اگر مخالفت کرد، باید کفاره بدهد.
در مورد مباحات نیز - که فعل و ترک آنها مساوی است - گفته اند: اگر سوگند بر فعل یا ترک آنها بخورد، باید وفا کند، به خصوص اگر آن امر مباح از لحاظ اغراض عقلایی، در فعل یا ترکش منفعتی باشد.
ایلاء، نوعی سوگند یادکردن بر ترک آمیزش با همسر به مدتی بیشتر از چهارماه، به منظور ضرر زدن و ناراحت کردن اوست.
در همه جا شرط صحت سوگند، رجحان آن چیزی است که بر فعل یا ترک آن سوگند می خورند، مانند این که: شخص سوگند یاد کند که نمازهای واجبش را در مسجد بخواند - که این کار مستحب است و به وسیله قسم واجب می شود - یا قسم بخورد که در قبرستان نماز نخواند - که این کار، مکروه است و به وسیله قسم، حرام می شود - اما اگر قسم بخورد که نمازش را در مسجد نخواند یا در قبرستان بخواند، قسمش صحیح نیست و مخالفت با آن، اثری ندارد.
تنها در مسأله ایلاء است که: شرط فوق وجود ندارد و به همین جهت است که وقتی شوهر قسم می خورد که آمیزش با همسر را ترک کند، قسمش صحیح است و مخالفت با آن، منشأ اثر است؛ یعنی سبب وجوب کفاره می شود.
آمیزش با همسر از مستحبات است و در صورتی که چهار ماه بگذرد واجب می شود. با این حال، شخص می تواند سوگند بخورد که این امر مستحب یا واجب را ترک کند.
پس یکی از تفاوتهای ایلاء، با سوگندهای دیگر معلوم شد.
تفاوت دیگری نیز هست و آن این است که: در سوگندهای دیگر مخالفت حرام است، ولی در ایلاء، مخالفت جایز و احیاناً واجب است.
جایز است در صورتی که چهارماه نگذشته باشد و واجب است در صورتی که چهارماه بگذرد و همسر، حق خود را بخواهد.
بنابراین، اگر چهارماه بگذرد و زن مطالبه حق خود نکند، مخالفت سوگند واجب نیست، بلکه همچنان برجواز خود باقی است.
تنها شباهت میان ایلاء و سوگندهای دیگر، از لحاظ وجوب کفاره است که اگر مخالفت شد، باید کفاره را - آن چنان که خواهیم گفت - داد.
قرآن مجید، به پیروان خود دستور می دهد که:.
وَلاتَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لأیْمانِکُمْ أنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوْا وَتُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ؛(1).
خداوند را در معرض سوگندهای خود قرار ندهید که ترک نیکی و تقوا کنید و میان مردم اصلاح نکنید.
از این دستور قرآنی استفاده می شود که قسم خوردن باید برای نیکی و تقوا و اصلاح باشد، نه برای زیر پا گذاشتن و ترک آنها.
با این حال می فرماید:.
لایُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی أیْمانِکُمْ وَلکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ؛(2).
خداوند، شما را به سوگندهای لغوی که یاد می کنید و اثری بر آنها مترتب نیست، مؤاخذه نمی کند، بلکه شما را به آنچه دل های شما کسب می کنند مؤاخذه می کند.
بنابراین، سوگندی که بر ترک یا فعل چیزی نیست، سوگند لغو است و مؤاخذه ندارد(3) و اما سوگندی که بر ترک یا فعل چیزی است، در صورتی که هدف آن ترک نیکی و تقوا و اصلاح نباشد، لغو نیست و مخالفت آن گناه ومؤاخذه و کفاره دارد.
به دنبال آیات فوق، به ذکر مسأله (ایلاء) پرداخته و می فرماید:.
لِلَّذینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسائِهِمْ تَرَبُّصُ أرْبَعَةِ أشْهُرٍ؛(4).
آنان که نسبت به زنان خود ایلاء می کنند، حق دارند چهار ماه منتظر بمانند.
انتظار چهار ماه به خاطر این است که: آمیزش با همسر، چهار ماهی یک بار واجب است، اما با گذشت چهارماه و مطالبه زوجه، باید تکلیف را روشن کنند. به همین جهت است که قرآن می فرماید:.
فَإنْ فاؤُا فَإنَّ اللّهَ غَفُور رَحیم؛(5).
اگر برگردند (و کفاره بدهند) خداوند آمرزگار و رحیم است.
وَإنْ عَزَمُوا الطَّلاقَ فَإنَّ اللّهَ سَمیع عَلیم؛(6).
و اگر تصمیم بر طلاق بگیرند (و طلاق بدهند) خداوند شنوا و داناست.
بنابراین، بعد از گذشتن چهارماه و مطالبه زوجه، مرد موظف است که به طور حتم، یکی از دو کار را انجام دهد:.
1. مخالفت با قسم و دادن کفاره.
2. طلاق.
محاکم شرعی نیز وظیفه دارند که در صورت امتناع مرد از مخالفت با قسم یا طلاق، او را زندانی کنند و بر او در خوردن و نوشیدن سخت بگیرند، تا یکی از آنها را اختیار کند و البته حق اجبار او بر یکی از آنها را ندارند، بلکه تعیین آن به دست خود مرد است.
پس عنایت اسلام به این است که زندگی خانوادگی از حالت بِلاتکلیفی خارج شود و مرد در صورت ایلاء، به وسیله کفاره دادن یا طلاق، مسیر را روشن و مشخص گرداند. حال ببینیم قرآن در مورد کفاره مخالفت با سوگند - که ایلاء را هم شامل می شود - چه می فرماید در این باره، مجدداً خاطرنشان می کند که:.
لایُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی أیْمانِکُمْ وَلکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الأیْمانَ؛(7).
خداوند، شما را به سوگندهای لغوی که یاد می کنید، مؤاخذه نمی کند، ولی شما را نسبت به مخالفت با آنچه بر آن سوگند یاد کرده اید، مؤاخذه می کند.
نه تنها سوگندهایی که بدون تعلق به فعل یا ترک، بر زبان جاری می گردد لغو شمرده می شود، بلکه قسم هایی که شرعاً اثری ندارند - مانند سوگند بر ترک واجب یا فعل حرام - نیز لغو شمرده می شوند و کفاره ندارند.
سپس درباره کفاره مخالفت با قسم می فرماید:.
فَکَفّارَتُهُ إطْعامُ عَشَرةِ مَساکِینَ مِنْ أوْسَطِ ماتُطْعِمُونَ أهْلیکُمْ أوْ کِسْوَتُهُمْ؛(8).
کفاره آن، اطعام ده مستمند است از متوسط آنچه به بستگان خود می دهید یا پوشیدن آنها.
ممکن است به جای آن یک بنده آزاد کرد، که در این باره قرآن کریم می فرماید:.
أوْ تَحْریرُ رَقَبَةٍ؛(9).
یا آزاد کردن یک بنده.
و به دنبال آن می فرماید:.
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أیّامٍ؛(10).
اگر کسی آنها را نیافت، سه روز (پی در پی) روزه بگیرد.
سپس توصیه می فرماید که باید سوگند را حفظ کرد:.
ذلِکَ کَفّارَةُ أیْمانِکُمْ إذا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أیْمانَکُمْ؛(11).
این است کفاره سوگند شما، در صورتی که سوگند یاد کنید و باید سوگندهای خود را محافظت نمایید.
و اینک به نقل دو روایتی می پردازیم که درکتاب کافی از امام باقر و امام صادقی نقل شده اند:.
هر گاه مردی، زن خود را ایلاء کند، تا مدت چهارماه، آن زن نمی تواند حرفی بزند و حقی ندارد و گناهی بر آن مرد در این مدت که خود را از وی دور نگاه می دارد نیست، اگر چهار ماه گذشت و زن ساکت و راضی شد، مرد در گشایش و حلالیت است و اگر شکایت کرد، به مرد گفته می شود که: از سوگند خود رجوع کند و با او درآمیزد، یا او را طلاق بدهد و عزم بر طلاق این است که او را رها سازد. هنگامی که حائض و طاهر شد، طلاقش می دهد و هنگامی که سه طهر نگذشته، مرد به رجوع کردن، سزاوارتر است. ایلائی که خداوند در کتاب خود نازل کرده و رسول خدا، آن را سنت قرار داده، همین است.(12).
و نیز در کتاب کافی از قول امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:.
الإیلاءُ أنْ یَقُولَ: وَاللّهِ لا أُجامِعُکِ کَذا وَکذا...؛.
ایلاء این است که مرد بگوید: به خدا سوگند، با تو آمیزش نمی کنم....(13).
در مجموع می توان گفت: ایلاء نوعی تاکتیک است برای مردانی که با همسر خود تفاهم ندارند و می خواهند از این رهگذر، گوشمال و تنبیهی بدهند.
آیین مقدس اسلام نیز ضمن این که جلو چنین تنبیهی را نگرفته و راه را تا آن جا به روی مرد بازگذاشته که شرط عمومی سوگند را - که رجحان فعل یا ترک است - کنار گذاشته، مع الوصف، مرد را هم از راه کفاره قسم یا طلاق تنبیه کرده است تا بلکه زندگی مشترک دو همسر و دو رفیق زندگی، اگر قابل ترمیم است، ترمیم شود و اگر قابل ترمیم نیست، به وسیله طلاق، متلاشی گردد، تا هم مرد و هم زن، آزادتر باشند و برای ادامه زندگی خود بتوانند تصمیمی بهتر و عاقلانه تر بگیرند.
حتی دیدیم که در روایت، نه تنها بعد از ایلاء راه آشتی باز گذاشته شده، بلکه بعد از طلاق نیز راه آشتی باز است، تا کانونی که باید محیط جذب و انجذاب و وحدت باشد، محیط دفع و اندفاع و کثرت نشود و دو انسان یگانه از یکدیگر بیگانه نشوند.
این نکته نیز مسلم است که: در دوره تربص و انتظار بعد از ایلاء و در ایام عده، طرفین فرصت پیدا می کنند که درباره مزایای زندگی مشترک و امتیازات یکدیگر، قدری بیشتر فکر کنند و اشکالات و محاسن و معایب را با هم بسنجند، تا معلوم شود که آیا حسن ها آن قدر برازندگی دارند که عیب ها را بپوشانند یا نه آیا غلبه با معایب است یا با محاسن آیا نقطه ضعف ها آن قدر زیاد است که جایی برای تفاهم و توافق باقی نمی گذارد یا به عکس.
روی این حساب، چه جالب است که اسلام هم راه ظهار را - البته نه به مفهوم جاهلیت - بازگذاشته و هم راه ایلاء و هم راه طلاق را! اما این راه ها، راه های بی بازگشت نیستند؛ راه هایی است که هم می شود رفت و هم می شود بعد از رفتن ادامه داد، یا بازگشت.
هنگامی که انسان در این راه ها گام می نهد و چند قدمی از رفیق زندگی خود فاصله می گیرد، در یک شرایط تازه که گرد و غبار احساسات فرو نشسته و چشم خرد، بهتر می تواند پشت سر و جلو و آینده و گذشته را بنگرد، قرار می گیرد. به قول سعدی:.
نبینی که هرجا که برخاست گرد!
نبیند نظر گرچه بیناست مرد!.
این جاست که اگر مردِ عقل و تدبیر باشد، درست می اندیشد و همه چیز را زیر و رو می کند و ارزیابی ها را به حد کمال می رساند و آن گاه تصمیم می گیرد که مثلاً باکفاره ای ظهار و ایلاء را بشکند یا طلاق بگوید و اگر طلاق گفته، هنوز هم فرصت باقی است که با یک تصمیم عاقلانه، بگذارد تا عده طلاق تمام شود و کار به جدایی، منجر شود یا با یک رجوع، این قهر دراز، به آشتی طولانی و نفرت به الفت و شقاق به وفاق و جدایی به وصل، مبدل شود.
برای دو انسان، هیچ چیز بهتر از توجه به جنبه های یگانگی و چشم پوشی از خطاها وضعف ها نیست. زندگی اجتماعی نیاز به تحمل و گذشت و تسامح دارد. سختگیری و شدت، ایجاد نفرت و گریز می کند و تسامح و گذشت، ایجاد الفت و کشش می کند.
زندگی خانوادگی، بیشتر به تسامح و گذشت و تحمل نیاز دارد؛ زیرا به مراتب، اجتماعی تر از زندگی معمولی اجتماعی است.
اسلام، ضمن این که در زندگی خانوادگی، راه گریز و جدایی را بازگذاشته، حتی بعد از گریز هم راه بازگشت، را باز گذاشته است تا عقده ای در دل ها باقی نماند و تصمیم گیری ها عجولانه و سبک سرانه نباشد.
در ادیان دیگر، این همه امکانات وجود ندارد. در مسیحیت، حتی راه طلاق هم باز نیست، ولی در اسلام، راه طلاق و ظهار و ایلاء و لعان، همه باز است و به استثنای لعان که راه بازگشت ندارد، در بقیه، راه بازگشت باز است و گویی در این زندگی مشترک، نوعی جنگ و گریز و آمد وشد و فراز و قرار، حاکم است تا در کشاکش فرار و قرار و جنگ و گریز و آمد و شد، عاطفه های جذب و دفع و آگاهی ها و اندیشه ها خوب و خوب تر به کار افتد و در این فعل و انفعالات، از کمترین میل ترکیبی زن و مرد استفاده شود و از آن بیشترین بهره، برای وحدت آنها به دست آید.
چقدر دشوار است که زن و مردی فکر کنند که ناچارند با همه ناسازگاری ها عمری در کنار هم با هم بسوزند و بسازند و زجر بکشند!.
و چقدر آسان است که زن و مردی بر این باور باشند که اگر هم با یکدیگر ناسازگاری دارند، راه جدایی به روی آنها باز است، منتها از روی عقل و کرامت، یکدیگر را تحمل می کنند و ضعف ها و عیب ها را نادیده می گیرند!.
مسیحیت نارسای امروزی به راه اول رفته و اسلام مترقی و پویا به راه دوم و همین است رمز جاودانگی اسلام
پینوشتها:
1.بقره (2) آیه 224.
2.همان، آیه 225.
3.مؤاخذه نداشتن سوگند لغو، دلیل این نیست که انسان نسبت به آن محدودیتی نداشته باشد، زیرا قرآن، در وصف مؤمنان می فرماید:.
وَالَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛.
و آنان که از چیزهای لغو و بیهوده دوری می کنند. (مؤمنون (23 ) آیه 3.).
4.بقره (2) آیه 226.
5.بقره (2) آیه 226.
6.همان، آیه 227.
7.مائده (5) آیه 89.
8.مائده (5) آیه 89.
9.مائده (5) آیه 89.
10.مائده (5) آیه 89.
11.مائده (5) آیه 89.
12.تفسیر المیزان، ج 2، ص 237 و 238.
13.تفسیر المیزان، ج 2، ص 237 و 238.