اصل در تاسیس خانواده بر اساس مهر ورافت وگرایش وجاذبه همانا زن است چنانکه اصل در تشکیل خانواده از لحاظ مدیریت وتامین هزینه وتعهد کارهای اجرایی وسرپرستی ودفاع از حوزه تدبیر خانواده مرد است; مطلب دوم نیازی به اثبات ندارد زیرا شواهد قرآنی مانند الرجال قوامون علی النساء و... بر این امر گواهی می دهد وسیره رایجه مسلمین نیز آن را تایید می کند، عمده اثبات مطلب اول است. وچون تحلیل عمیق هر مطلب مرهون تبیین مبادی تصوری آن است چنانکه در گرو پذیرش مبادی تصدیقی آن است، تاکید بر این نکته لازم است که یکی از مهمترین مبادی تصوری مساله فوق تمایز بین مهر عاطفی وانس عقلی از یک سو وگرایش غریزی وشهوت حیوانی از سمت دیگر است تا اساس خانواده بر محور دوستی انسانی وعقلی است نه بر مدار شهوت جنسی، ونقش زن به عنوان مظهر جمال الهی در چهره انسان تبیین شود نه به عنوان عامل رفع شهوت به صورت یک جنس ماده.
بنیان مهر و عطوفت خانواده
طبق مبانی حکمت متعالیه شوق وعلاقه بین دو چیز، یک پیوند خاص وجودی است وچون حقیقت هستی دارای مراتب تشکیکی است از این جهت اولا اشتیاق وکشش در تمام ذرات هستی وجود دارد وثابت در هر مرتبه از هستی حکم خاص همان درجه را دارد گاهی به صورت جذب ودفع در نهاد گوهرهای کان ظهور دارد وزمانی به صورت اخذ واعطا ومانند آن در گیاههای رستنی جلوه می نماید وگاهی به عنوان شهوت وغضب در حیوانهای غیر معلم پدید می آید وگاهی به صورت میل ونفرت در حیوانهای تربیت شده وبرخی از افراد تربیت نشده انسانی ظهور می کند و آنگاه فاصله های طولانی را طی می نماید. آنچه در این مساله مهم است توجه به این نکته است که آیا راز آفرینش زن ومرد وسر گرایش این دو به هم وانگیزه تاسیس خانواده وتربیت انسان کامل همانا گرایش جنسی است که هدفی جز اطفاء نائره شهوت نداشته ودر حیوانات وحشی نیز بیش از انسان یافت می شود وجاهلیت جدید چونان جاهلیت کهن به آن دامن می زند، ویا راز انعطاف زن ومرد وهدف تشکیل حوزه رحامت وپرورش مسجود فرشتگان وجلوه خلیفة اللهی وجامع جلال وجمال وهمه اسماء خداوندی همانا گرایش عقلی ومهر قلبی وانس اسمائی است تا بتواند ملائکه تربیت نماید وفرشتگان فراوانی را به دمت بگیرد وراز بسیاری از اسرار آفرینش را حل نماید؟ چون گرایش جنسی در حیوانهای نر وماده نیز یافت می شود ودرباره آفرینش حیوان ماده انگیزه ویژه ای مگر همان راز عمومی خلقت وکیفیت خلق زوجین از هر جنس گیاهی وحیوانی مطرح نیست.
بنابراین راز اصیل آفرینش زن چیزی غیر از گرایش غریزی واطفاء نائره شهوت می باشد که خداوند آن را آرامش زن ومرد بیان کرده واصالت را در ایجاد این آرامش به زن داده واو را در این امر روانی اصل دانسته ومرد را مجذوب مهر زن معرفی کرده است. ضمن آن که حقیقت هر دو را یک گوهر دانسته وهیچ امتیازی از لحاظ مبدا قابلی آفرینش بین آنها قائل نشده است. در سوره اعراف می فرماید:
هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها (1)
منظور از نفس واحده همان حقیقت واحده وگوهر واحد است. یعنی مبدا قابلی همه شما انسانها یک حقیقت است ودر این امر هیچ فرقی بین زن ومرد نیست چنانکه هیچ امتیازی بین انسان اولی وغیر اولی نیست واین گونه از تعبیرها همانند تعبیر به بنی آدم است که شامل همه انسانها حتی حضرت آدم... نیز خواهد شد نظیر آیه ذریه:
و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم... (2)
وهنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت...
که این اخذ میثاق اختصاص به فرزندان آدم ندارد بلکه شامل آن حضرت هم خواهد بود.
کلمه نفس در آیه مزبور تانیث سماعی ومجازی دارد نه حقیقی وتانیث کلمه واحده به همین لحاظ است ومعنای نفس واحده همانا حقیقت واحد اصل فارد است.
منظور از زوج در این آیه نیز زن است که همسر مرد است. وبهترین تعبیر از زن کلمه زوج است نه زوجه که جمع آن ازواج است نه زوجات. وتعبیر از زن به کلمه زوجه فصیح نیست بلکه راغب در مفردات آن را لغت ردیئه دانسته وبه همین خاطر در هیچ قسمت از قرآن از زن به عنوان زوجه واز زنان دنیا یا آخرت به عنوان زوجات یاد نشده بلکه فقط زوج وازواج یاد شده است.
چون عنوان زن با تعبیر زوج مطرح شده قهرا مرد به عنوان شوهر از آیه استفاده می شود وضمیر مذکر لیسکن، به مرد بر می گردد یعنی مرد بدون آفرینش زن سکینت وآرامش ندارد ونیازمند به انیس است.
مرجع ضمیر مؤنث - الیها نفس واحده نیست وبلکه به زوج بر می گردد یعنی زن ومفاد آن چنین می شود که گرایش انسی مرد به زن است وبدون آن مانوس نیست وبا وی انس گرفته وآرام می شود.
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون (3)
و از نشانه های او این که از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، ومیانتان دوستی ورحمت نهاد. آری، در این نعمت برای مردمی که می اندیشند نشانه هایی است.
مطالبی که از این آیه کریمه استنباط می شود غیر از آنچه از آیه سوره اعراف استظهار شد عبارت است از:
1- تمام زنها از لحاظ گوهر هستی واصل مبدا قابلی همتای مردان اند وخلقت هیچ زنی جدای از خلقت مرد نیست، البته مساله طینت حکم جدایی دارد که طینت اولیای الهی از غیر آنها ممتاز است، وآن بحث، اختصاصی به زن یا مرد ندارد، ودر این همتایی بین نخستین انسان وانسانهای بعدی فرقی نیست چنانکه در این جهت امتیازی بین اولیا ودیگران نیست.
2- تمام زنها از لحاظ حقیقت از سنخ گوهر مردان اند نظیر آنچه که درباره رسول اکرم (ص) تعبیر شده است که:
لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم (4)
خداوند منت نهاد بر مؤمنین آنگاه که در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیخت و...
لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم (5)
پیامبری از خودتان به سوی شما آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید.
البته تفاوت فراوانی بین وجود نورانی نبی اکرم (ص) ودیگران وجود دارد لیکن آنها باعث نمی شود که وجود مبارک رسول گرامی (ص) نوعی جدای از نوع متعارف انسان باشد، چنانکه وجود نورانی حضرت فاطمه زهرا یافت نمی شود واین تمایزهای معنوی مانع وحدت نوعی آن حضرت با زنان ومردان دیگر نخواهد بود.
3- منشا گرایش مرد به زن وآرمیدن مرد در سایه انس به زن همانا مودت ورحمتی است که خداوند بین آنها قرار داده واین مودت الهی ورحمت خدایی غیر از گرایش شهوی حیوان ها به عنوان آیه الهی یاد نشده وروی آن اصراری دیده نمی شود.
آنچه در حدیث زراره از حضرت امام صادق... رسیده نیز همین معنا را تایید می نماید که اصالت در گرایش مرد به زن همان محبت الهی است زیرا مساله شهوت جنسی بعد از انس انسانی حضرت آدم به حوا به او داده شد ودر مرتبه قبلی که سخن از مهر قلبی است سخن از غریزه شهوی اصلا مطرح نبوده ونیست. واز این رهگذر زن محبوب رسول اکرم (ص) واقع شده است که فرمود:
«حبب الی من دنیاکم النساء و الطیب و قرة عینی فی الصلاة » (6)
ودر پرتو همین نگرش است که حضرت امام باقر... از رسول اکرم (ص) نقل نموده است:
«ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله تعالی من التزویج » (7)
وحضرت امام صادق... از پیامبر گرامی (ص) نقل فرموده است:
«من تزوج احرز نصف دینه...» (8)
وحضرت امام صادق... فرموده است:
«اکثر الخیر فی النساء» . (9)
دو دیدگاه متفاوت
اگر گرایش وانس زن ومرد با بصیرت ملکوتی مشاهده شود حکم آن همان است که بیان شد واگر با نگاه ملکی دیده شود حکمش آن است که انسان کامل یعنی حضرت علی بن ابیطالب... جامع جلال وجمال الهی می فرماید:
«حیاء یرتفع، و عورات تجتمع، اشبه شی ء بالجنون، الاصرار علیه هرم، الافاقة منه ندم...» (10)
یعنی هنگام زناشویی حیا وشرم رخت بر می بندد وعورتها باهم جمع می شوند، شبیه ترین چیز به دیوانگی است، اصرار بر آن مایه پیری است وبه هوش آمدن از آن با پیشمانی همراه است... وچیزی که مایه ارتفاع شرم وپایه پشیمانی ونزدیک به جنون است سنت پیامبران نخواهد گردید، بلکه این سکینت ومودت ورحمت که جاذبه ای الهی بین مرد وزن است واساس تشکیل حوزه رحامت وتاسیس سلسله ارحام ومحارم وتامین روابط مهر آمیز خانوادگی وزمینه ساختار نظام برین انسانی است که سنت دیرین انبیاء وبویژه خاتم (ص) آنهاست. از این رهگذر بعضی از فقهای گرانقدر اسلام پیمان نکاح را یک عقد معاوضی بین دو نفر به نام زن وشوهر ندانسته بلکه آن را یک معاهده گونه عبادت می دانند ولزوم عقد نکاح را که از عقود لازمه است چیزی همانند عقد بیع، اجاره و... نمی دانند وشرط خیار را در آن باطل می شمارند.
پی نوشت ها:
1. اعراف، 189.
2. اعراف، 172.
3. روم، 21.
4. ال عمران، 164.
5. توبه، 128.
6. خصال صدوق، باب ثلاثه.
7. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 383.
8. همان.
9. همان ماخذ، ص 385.
10. غررودرر، ج 3، ص 417.