*********
اخیراً سعید حجاریان یادداشتی را با تیتر «حدیثِ حاضرانِ غایب» درباره ماجرای غیبت پروژههای فکری در میان اصلاحطلبان نوشته است، تئورسین اصلاحات گفته است که این وضعیت وخیم حوزه سیاست در ایران را میتوان «موجسواری تئوریک» نام نهاد. این موجسواری برآمده از درک نامناسب شرایط اجتماعی، و مشخصاً عدول از چارچوببندیهایِ افقبخش نظیر «طبقه»، «منزلت» و «قدرت» است. براساس تحلیلهای طبقاتی متأخر، جریان سیاسی میتواند فهمی دقیقتر از آنچه در جامعه میگذرد، ارائه دهد و مشخصاً بلوکها و برشهایی از جامعه را سوژه گفتوگو، تعامل و بسیج سیاسی و اجتماعی قرار دهد.
به نظر میرسد که خط جدید اصلاحطلبان رادیکال با هدایت حجاریان واگرایی از دولت و فعال شدن در خطی است که به اسم اجتماعی شدن آشوب را تئوریزه میکند، روزنامه هممیهن با انتقاد از این پروژه نوشته است:
شاید مشکل اصلی این بوده که نظریهها مسئلهمحور نیستند، بلکه «ملاحظهمحور» هستند. در ایران، به دلیل ساختار خاص سیاستگذاری، توجه به «مسئله» جای خود را به تلاش برای حفظ یک کلّیت سیاسی داده است. در نتیجه به جای اینکه نظریه به سراغ مسئله برود، مسئله باید خودش را با نظریه وفق دهد. این وارونگی باعث میشود نظریهها نه «بومی» شوند و نه حتی «واقعنما». زیربنایی هم نیستند. سطح زیربنایی ما در ایران «مسئله دولت» است، نه توسعه. اگر بخواهم صریح بگویم، تا مسئله دولت در ایران حل نشود، نظریههای عدالت و توسعه کار نمیکنند.

روزنامه آرمان امروز هم با خطا دانستن عبور از دولت و خیابانی شدن سیاست مینویسد:
تضعیف دولت نه تنها دولت را هدف میگیرد، بلکه هزینههایش به جامعه بازمیگردد. و در شرایطی که کشور با چالشهای اقتصادی، پیچیدگیهای منطقهای و نیاز به انسجام داخلی مواجه است، تقویت دولت و نقد منصفانه آن، به جای تخریب و حملات سیاسی، کلید جلوگیری از لغزش کشور به سمت تندروی و ناامیدی اجتماعی است.
در ادامه این گزارش آمده است:
تجربه سیاسی ایران نشان داده هرگاه دولت مستقر پیش از شکلگیری و تثبیت سیاستهایش زیر فشار تخریب قرار گیرد، نتیجه آن کاهش امید عمومی، دلزدگی سیاسی و تضعیف انسجام اجتماعی است. او معتقد است در مورد دولت پزشکیان که با پشتوانه رأی قابل توجهی روی کار آمده، این خطر جدیتر است؛ زیرا ناکامی زودهنگام، جامعه را گرفتار حس «بیثمر بودن مشارکت» میکند و راه را برای قدرتگیری جریانهای افراطی باز میگذارد.

برخی از تحلیلگران سیاسی اعتقاد دارند که یکی از اهداف اصلاحطلبان رادیکال ایجاد دوقطبیهای کاذب اجتماعی است، بخش رادیکال اصلاحات به گفتگو سیاسی، صندوق رای و... اعتقاد نداشته و تمایل دارد در خیابان با حاکمیت وارد دیالوگ شود تا به تعبیر خودش امتیاز بگیرد!
مروری بر کنش های سیاسی و رسانه ای طیفهای مختلف اصلاحات نشان می دهد شکاف های آنان علاوه بر عمیق تر شدن نشان از متهم سازی طرفین به عدول از اصول اصلاح طلبی منجر شده است به شکلی که تحریمی های اصلاح طلب، حامیان شرکت در انتخابات را «حاکمیت محور» تعریف می کنند.
نگاه رادیکالها بر آن است که در آینده سیاسی کشور باید شرایطی تمهید شود و فضایی به وجود بیاید که عوامل متاثر از آشوب بتواند در سرنوشت سیاسی خود نقش ایفا کند. اصلاحطلبان ساختاری همچنین تأکید میکنند که جریان اصلاحات باید شرطهای خود را بهصراحت در فضای عمومی مطرح کند که ما در انتخابات شرکت میکنیم؛ بهشرط اینکه مردم از پیش انتخابات ما را انتخاب کرده باشند!