هفته نامه همشهری جوان - مهران باقی: معمولا هر تیمی دست کم یک بازیکن دارد که نه تنها سرسخت ترین دشمنان و رقبا هم از او متنفر نیستند که برایش احترام قائلند. در مورد تیم ملی آلمان و بایرن که هر دو دشمنان قسم خورده زیادی دارند، این فیلیپ لام بود که در طول 14 سال گذشته، وظیفه تلطیف آن حس تنفر آمیز را بر عهده داشت؛ وظیفه ای که در طول یک دهه اخیر در یوونتوس روی دوش بوفون، در بارسلونا روی دوش اینیستا و در رئال روی شانه های کاسیاس بوده.
لام در طول دوران حرفه ای خود از هر دو بعد حرفه ای و اخلاقی کیفیتی کم نظیر به تاریخ فوتبال هدیه کرد. به لحاظ فنی اگر بهترین مدافع راست تاریخ نبود، یکی از بهترین ها بود و ده ها جام و عنوان مهم را درو کرد. به لحاظ اخلاقی هم همیشه او را مظهر آرامش، عقلانیت و رفتار مناسب با هم تیمی ها، داور و رقبا تلقی می کردند.
جمع شدن همین ویژگی ها در بازیکنی که گواردیولا با وجود کار با مسی و ژاوی و اینیستا، او را «باهوش ترین بازیکنی که تا به حال با او کار کرده ام» دانسته بود، باعث شد به مناسب خداحافظی او از فوتبال نگاهی کنیم به مسیری که در 14 سال طی کرد.
احتمالا هیچ کدام از سوانح ورزشی و پزشکی به اندازه اردیبهشتی که گذشت از ما دیوانگان فوتبال اسطوره و ستاره نگرفت. پایان فصل لعنتی 2017-2016 مصادف شد با خاموشی درخشش چند نفر از غول های فوتبال. طی این دو هفته فرانچسکو توتی، جان تری، ژابی آلونسو و فیلیپ لام که هر کدام جایگاهی اساطیری نزد هواداران تیم شان داشتند، کفش ها را آویختند.
در میان این ستاره ها خداحافظی لام در سی و سه سالگی نشان از طرز خاص او نسبت به زندگی حرفه ای اش داشت. او که بعد از قهرمانی آلمان در جام جهانی، در حالی که هنوز می توانست در یک یورو یا یک جام جهانی دیگر به میدان برود، در سی و سه سالگی فوبتال ملی را کنار گذاشت. امسال هم اصرارهای آنچلوتی و مدیران بایرن مبنی بر ادامه بازی را نادیده گرفت و با این که هنوز یک سال دیگر قرارداد داشت، احترم خودش را حفظ کرد و کفش ها را در اوج و با کسب پنجمین قهرمانی پیاپی بوندس لیگا آویخت. اما این آلمانی نجیب و آرام از کجا فوتبالش را شروع کرد؟
پرده اول: هوش
ژن فوتبال خیلی زود خودش را در وجود فیلیپ نشان داد. پسر نحیف و باهوش آلمان از شش سالگی در تیم «اف تی گرن» یکی از محلات مونیخ به طور ثابت بازی کرد و این حضور تا یازده سالگی ادامه داشت. حضور او در این تیم محلی آن قدر چشمگیر بود که استعدادیاب های بایرن سریعا او را شناسایی و مقدمات انتقالش به آکادمی فوتبال بایرن را مهیا کردند.
یک موفقیت بزرگ برای یک بازیکن یازده ساله! سرعت بالا، هوش تاکتیک پذیری فراوان و مهارت در انجام حرکات سریع لب خط موجب شده بود تا لام نوجوان در میان نونهالان بایرنی انگشت نما باشد و بدرخشد. در سال 2003 «هرمان گارلند» مربی تیم دوم بایرن مونیخ به «فلیکس ماگات» زنگ زد و گفت: «جوان معرکه ای داریم که پانزده ساله به نظر می رسد ولی مثل سی ساله ها بازی می کند.» ماگات پرسیده بود در چه پستی؟ و گارلند جواب داده بود: «دفاع راست، دفاع چپ، جناح راست، میانه میدان و همین طور هافبک دفاعی.»
او راهی تیم اصلی شد اما مدیران بایرن طی حرکتی هوشمندانه تصمیم گرفتند بازیکن فرز و زرنگ شان را برای کسب تجربه بیشتر، برای دو فصل به اشتوتگارت قرض دهند.
او در هفته نخست رقابت های فصل 2004-2003 و در دیدار برابر روستوک، از دقیقه 76 وارد میدان شد و اولین بازی اش در بوندس لیگا را تجربه کرد.
کار کردن او زیر نظر دو مربی سختگیر به نام های فلیکس ماگات و ماتیاس سامر در اولین حضور حرفه ای در لیگ باعث شد مهارت هایش حسابی قوام پیدا کند. او بعد از بازی در لیگ قهرمانان اروپا و انتخاب به عنوان دومین بازیکن برتر بوندس لیگا، حالا آماده بازگشت به زادگاه و بازی در خانه اولش بود.
پرده دوم: جنگندگیموقع بازگشت به مونیخ کسی برای فیلیپ جوانی که آن زمان به عنوان دفاع چپ به میدان می رفت، فرش قرمز پهن نکرده بود. در پست او «لیزارازو»ی باتجربه ای بازی می کرد که در سی و شش سالگی همچنان آماده و سریع نشان می داد. لام همپای حریف مسن اش جنگید و 20 بار در لیگ برای بایرن به میدان رفت.
در این معرکه بارسا برای گرفتن ماهی از آب گل آلود دست به کار شد اما فیلیپ دست رد به سینه بارسایی ها زد و قراردادش را چهار سال دیگر با بایرن تمدید کرد که نشان دهد از جنگیدن و رقابت برای باقی ماندن در تیم مورد علاقه اش هراسی ندارد. با وجود داشتن رقبایی گردن کلفت لام به باثبات ترین بازیکن بایرن تبدیل شد و تقریبا در تمام مسابقات آن فصل ها به میدان رفت.
آمدن فن خال به بایرن از دو جهت برای او بانی خیر شد؛ اول این که به دفاع راست منتقل شد و در اولین فصل حضور مربی هلندی، یک گل زد و 12 پاس گل داد. دوم این که بازوبند کاپیتانی را با شایستگی به بازو بست. در تمام سال های بازی و با وجود قرار گرفتن نام لام در تیم منتخب هر تورنمنتی که در آن به میدان رفت، هیچ گاه توپ طلا نبرد، حتی بعد از نمایش بی نقص اش در ترکیب آلمان در جام جهانی برزیل.
پرده سوم: آرامشمهم ترین اصل در دفاع، جنگندگی و درگیر شدن با حریف و جلوگیری از حملات سریع و برق آساست. به همین دلیل هم مدافعان عمدتا خشن هستند و کارنامه شان پر از کارت های رنگین است اما به قول حمیدرضا صدر، لام نوعی کمال بی تفاخر داشت؛ جوری بازی می کرد که همه تصور می کردند فوتبال بازی کردن چقدر ساده و آسان است! در بازی اش خبری از خودنمایی و اضافه کاری نبود. ضمن این که در هیچ دیداری با احدی درگیر نشد، به داوران اعتراض ناجوری نکرد و سرش به کار خودش بود.
در بیرون از زمین بازی هم هیچ گاه گافی نداشت؛ نه از حضور در پارتی و کلاب های شبانه خبری بود، نه از رسوایی های اخلاقی. در خارج از زمین فوتبال بیشتر وقتش را به اسنوکر و تنیس و اسکی و گلف می گذراند. در امور خیریه هم پیشتاز بود، به خصوص در جریان دو جام جهانی آفریقای جنوبی و برزیل به موسسات خیریه این دو کشور کمک های قابل توجهی کرد. لام در بیست و هفت سالگی با نامزدش ازدواج کرد و در تمام این سال ها زندگی آرامی را در کنار همسر و فرزندش که حالا شش ساله است، سپری کرده.
پرده چهارم: روی تاریک ماهزندگی این آلمانی خوب چندان هم خالی از نقاط تاریک نیست. همین هفته قبل و بعد از خداحافظی لام و در میان تمام تعریف و تمجیدهایی که از او صورت می گرفت، میشائیل بالاک یک دوسیه فراموش شده را دوباره باز کرد و یک داغ کهنه را تازه کرد. هفت سال قبل، در آستانه جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی، میشائیل بالاک کاپیتان وقت تیم ملی مصدوم شد و جام جهانی را از دست داد.
یوآخیم لو بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر دستان فیلیپ لام بست و به این ترتیب لام در اولین جام جهانی عمرش کاپیتان شد. روال طبیعی این بود که بعد از رهایی بالاک از مصدومیت، لام مجددا بازوبند را به او برگرداند اما در کمال شگفتی این کار را نکرد.
لام کاپیتان آلمان ماند و دور بعد قهرمان جهان هم شد ولی بالاک دیگر فرصت حضور در مانشافت را پیدا نکرد و از کاپیتان جدید کینه ای عمیق به دل گرفت. بسیاری از بزرگان فوتبال آلمان از این حرکت لام به تندی انتقاد کردند اما به نظر می رسید این حرکت، به صورت آگاهانه و با هماهنگی کادر فنی صورت گرفته، چون لو و دستیارانش در مقابل این اقدام لام موضعی نگرفتند. فدراسیون منضبط فوتبال آلمان هم هیچ برخوردی صورت نداد و موضوع کاپیتانی بالاک سی و سه ساله و حضورش در تیم برای همیشه منتفی شد.
کتاب خاطرات لام چگونه در آلمان جنجال ساز شد؟
جنجال غیر ظریف!
زندگینامه خودنوشت لام به نام «تفاوت ظریف» به محض انتشارش در سال 2011 جنجال وسیعی در فوتبال آلمان به وجود آورد. لام که تا پیش از این، شخصیتی خجالتی و مطیع به نظر می رسید، در این کتاب به صراحت به مربیان سابق تیم ملی آلمان تاخته بود و تاکتیک ها و رفتارهای آنها را به صراحت نقد و حتی هجو کرده بود. او همچنین یک بار در مصاحبه ای با بی پروایی مدیران بایرن را فاقد نقشه راه و بدون فلسفه خواند!
فولر: تقابل و فاقد تاثیر
لام در این کتاب یورگن کلینزمن و رودی فولر را فاقد تفکرات تاکتیکی دانسته و ادعا کرده بود تیم ملی در دوران حضور این دو نفر از اختلافات درونی زیادی رنج می برد. لام در مورد فولر نوشته بود: «تیم ملی در جام ملت های 2004 تمکرین زیادی انجام نمی داد و گویا برای استراحت به پرتغال سفر کرده بود! تمرینات هم بسیار سبک بود و بازیکنان بیشتر مشغول بازی با پلی استیشن بودند! در این مسابقات تنها تاکتیک تیم ملی از سوی رودی فولر، سانتر از کناره های زمین و زدن ضربه به توپ در مقابل دروازه از سوی بازیکنان بود، تاکتیکی مضحک و غیر سیستماتیک.»
این گفته ها مطابق انتظار، عصبانیت شدید فولر را به همراه داشت و او از فدراسیون آلمان خواست تا لام را تنبیه کنند. فولر همچنین لام را به توطئه علیه بالاک برای بیرون انداختن او از تیم ملی متهم کرد.
کلینزمن: تهی از تاکتیکاو درباره کلینزمن هم نوشته بود: «خیلی زود فهمیدیم که او برنامه خاصی ندارد، صرفا از آمادگی جسمانی می گوید و از استراتژی و تاکتیک سر در نمی آورد. او در رختکن فقط می گفت گل بزنید! در زمان کلینزمن بازیکنان بیشتر از او درگیر مسائل تاکتیکی بودند.»
فن خال، ماگات و دیگرانسایر مربیان هم از نیش های لام در امان نبودند. لام فلیکس ماگات را فردی دانست که برای تحت فشار قرار دادن بازیکنانش جان می کند و موش و گربه بازی بی ثمری در تیم به راه انداخته بود. او فن خال را هم فاقد فلسفه خواند و گفت: «فن خال نمی خواهد قبول کند آنچه را که به عنوان فلسفه اش به دیگران قالب کرده، تنها بازی با کلمات و حرافی است!»