ماهان شبکه ایرانیان

هنر در گذشته، امروز و آینده

هنر در نظام قدیم،مظلوم بود،چون از ارزشها و آرمانهای انسانی جدایش کرده بودند.

هنر در نظام قدیم،مظلوم بود،چون از ارزشها و آرمانهای انسانی جدایش کرده بودند...آنها که به زور و زر تکیه داشتند،ابزاری برای استوار ماندن تخت و قدرت خود می خواستند.هنر محکوم بود که در خدمت هدفهای زورگویان و زراندوزان در آید،هر جا لازم شد توجیه گر راه و کار آنها و هر گاه نیاز افتاد حربه ای بر ضد ارزشهای اصیل و در همه حال مخدر و گمراه کننده باشد.تنها هنگامی که ایمان و گستاخی در هنرمندی به هم می رسید،هنر در خدمت اصالتها و ارزشهای حقیقی در می آمد و این بسی کمیاب و زودگذر بود. (1)

انقلاب اسلامی،زنجیر ستم را از گردن هنر هم گشوده است.اما طوق فرهنگ منحط و اغواگر غربی را از گردن آنها که به آن خو گرفته و دل بسته اند،به آسانی نمی توان گشود.هنرمندان تربیت یافته در نظام منحط ستمشاهی از این جمله اند و چنین است که امروز هم باید هنر روئیده در گلخن ارزش های طاغوتی را به چشم یک خطر دید. (2)

در اواخر دهه ی 30 و در طول دهه ی 40 که تئآتر و سینمای پیشرو تدریجا به گرایشهای چپ نیز آمیخته شد،صحنه ی ضد دینی در آن برجسته و واضح تر گشت.و باید دانست که پس از شعله ور شدن نهضت روحانیت در سال 41،دستگاه جبار هر گرایش ضد دینی، هر چند چپ را،برای مقابله با رواج اسلام انقلابی در میان نسل جوان،مغتنم می شمرد و تایید می کرد. (3)

در طول سالهای قبل از پیروزی انقلاب،هنر در نوعی غربت بسر می برد،زیرا در مجرا و بستر اصلی خود قرار نداشت.نه این که هنر مردمی هیچ نداشتیم.

چون به هر حال همیشه هستند کسانی که آنچه سرمایه دارند،انفاق می کنند،یعنی آن را در جای خود خرج می کنند،اما نمود عمومی هنر در جامعه،اینگونه نبود...هنر در خدمت ارباب قدرت و صاحبان حکومت بود...تمام ابزارهای هنر و همه ی سرچشمه های خلاقیت های هنری در وجود انسانها،در گوشه و کنار و از هر جنسی و از هر صنفی در اختیار آن دستگاهها قرار داشت. (4)

وقتی انقلاب شد،همه چیز ما عوض شد...همه ی جریانها تغییر پیدا کرد،هنر هم همینطور.بگذریم از یک تعداد هنرمندی که باز هم حاضر نشدند با مردم راه بیایند و در خدمت مردم قرار بگیرند و آرزوهای مردم و عشق های مردم و درخواستهای مردم را اولا بفهمند،ثانیا آنرا پاسخ بگویند. (5)

این سؤال پیوسته برای مردم محفوظ است که چرا پاره ای از هنرمندان در روزگاری که میان آنان و مردم دیارشان هیچ حائل و مانعی نبود،از مردم مهربان و قدردان سرزمین شان بریدند؟این یک سؤال تاریخی ست:در زبان و بینش پاره ای از هنرمندان چه نارسایی و نقصانی وجود داشت که در روزگاری که عظمت حرکت های انسانی مردم میهنشان،دنیا را به اعجاب و تحسین واداشته بود،زبان و قلم برخی از آنانکه پیش از این داعیه ی هنرمندی داشتند،یکباره از گفتن و نوشتن فرو ماند...یا به یکباره بر خلاف اعتقادات و خواستهای ملتشان گفتند و نوشتند؟ (6)

بی شک شعر و هنر نیز مانند همه ی جلوه های زیبای زندگی،دیر زمانی با وسوسه های زور و زر به تصرف گردنکشان و طاغوتیان اعصار در آمده و به زیان خلق خدا و در خدمت هوسها و خواسته های خداوندان ملک و ثروت بکار رفته است.ولی با وجود این پیرایه های زشتی که بدخواهان و بد آموزان بر قامت این موهبت آسمانی بستند،هرگز نخواهند توانست لطف و ارزش حقیقی آن را از بین ببرند.در تاریخ آنها که زبان به ستایش ستمگران گشودند یا شعر را وسیله ی ترویج فساد و تباهی و قاصد زشتی و نامردمی کردند،نتوانسته اند آبروی شعر را ببرند،بلکه فقط آبروی خود را برده اند. (7)

در گذشته،تشویق به شعر و هنر خدعه ای بیش نبود.اولا گروهی خاص و تنها کسانی را شامل می شد که آماده بودند،آن «حله تنیده ز دل،بافته ز جان »را زیر پای جباران فرش کنند و با هدیه ارزشمند خدا،دل خداوندان زور و زر را به دست آورند...ثانیا دستهای زر و زور و تزویر،چشمها را از دیدن افق روشن و زیبایی که مفهوم الهی جامعه و انسان بر آن ترسیم شده است،بسته بودند. (8)

شاعر و هنرمند که می تواند با چشم تیز بین و موشکاف خود حقایق را ببیند و آن را در کارگاه معجزه آسای ذهن خلاق خود،به شکل بدیعی در آورد و در منظر انسانها بگذارد،وقتی در واقعیت زندگی جامعه ی خود می نگریست،آن را سرشار از پوچی و فساد و ظلم و تجاوز و زحمت و جهالت و عصبیت جاهلانه و خواسته های حقیر و آرزوهای خواب و خیال گونه می یافت.پول و شهوت جنسی و عیش حیوانی را مرغوبترین کالای آن نظام ارزشی می دید...شاعر و هنرمند مجبور بود یا تسلیم شود یا منزوی بماند یا به آن سمتی که سلطه ی سیاسی مایل بود،رانده شود.کسان زیادی بودند که هر چند رسما به دست سلطه گران بوسه نزدند،عملا غبار راه آنان را سرمه ی چشم کردند.بدین ترتیب،سرگذشت شعر و ادب و هنر در دوران گذشته به راستی تاسف انگیز و مایه ی دریغ و افسوس است. (9)

هزاران چشمه ی جوشنده را دستهای پلید و خائن آلوده کردند،نه فقط در دوران رژیم ستمشاهی وابسته-که اوج محنت و کبت بود-بلکه در طول قرنها.ما از لحاظ هنری ملتی هستیم که استعدادمان از ملت های دیگر کمتر نیست...تا آن حد که من با هنر و هنرمندی آشنا هستم،می بینم که ما خیلی سابقه داریم...مضامینی که در شعرهای ما،در قصه های ما و در برخی از انواع دیگر هنر در کشور و ملت ما هست و از دیر زمان وجود داشته،برجسته است.در زمان خودمان هم،آن دوران محنت بزرگ تاریخ ملت ایران...که آمده بودند همه چیز را غارت کنند و ببرند و خورده بودند،می دیدیم استعدادهای بسیار برجسته ای در زمینه ی شعر،در زمینه قصه نویسی و در زمینه ی فیلم و عکس و چیزهای دیگر وجود داشت،اما این سرچشمه ها را با دستهای آلوده ی خودشان آنچنان آلودند که نه فقط تشنگی را برطرف نمی کرد،نه فقط شفا بخش نبود،که کشنده بود. (10)

...یک نوع هم ایده های غیر اسلامی و ضد اسلامی ست.مثل آنچه در این چهل پنجاه سال اخیر داخل ادبیات ما شد،که بعضی ایده های مارکسیستی و بعضی ایده های ضد اسلامی است و به فرهنگ غربی و تجدد غربی گرایش دارد،مانند شعرهایی که در سروده های بعضی شعرای اوائل این قرن مشاهده می شود.اینان شعرهایی دارند،که در آنها حرفی را می خواهند بزنند.اما این حرفها بهیچوجه رنگ و بوی اسلامی ندارد و گاهی بطور واضح ضد اسلامی هم هست...امروز هم هستند شعرایی که همان خط را ادامه می دهند...پس شعری که می خواست در دوره ی گذشته ایده ای،هدفی را تعقیب کند-اگر اسلامی بود،از گرایشهای انقلابی اسلام خالی و اگر غیر اسلامی بود که،تکلیفش روشن بود:هیچکدام به درد انقلاب ما نمی خورد و شعر انقلاب ما نیست. (11)

هنر امروز و آینده

صحنه ای را که قلم های بد سابقه یا بد دل (از انقلاب شما) چه در داخل کشور یا در هر جای دنیا،ارائه کردند،چهره های معروف، آلوده کنندگان صفای طینت انسانی...شما پاک کنید،مدعی شما فقط هنرمندان بدبخت سیه رویی نیستند که از انقلاب رو برگرداندند و خود را محکوم به فنا کردند،بلکه پیکر عظیم هنری دنیا،تا آنجا که در مشت سیاست های استکباری ست،مدعی شماست (12).

مسلم است که:اگر جوانان معتقد ما با ذخیره ای ارزشمند استعداد که در آنان هست،و با زمینه ی مساعدی که انقلاب برای آنان فراهم آورده و با بهره گیری از سوژه های بدیع و بی نظیری که صحنه های انقلاب و جنگ تحمیلی در اختیار آنان نهاده،و نیاز مبرمی که امروز به هنر نمایشی برای رسوخ و گسترش مفاهیم انقلابی احساس می شود،همت خود را صرف تئآتر و سینما کنند و تکنیک و محتوی را به پیش ببرند،پس از چندی انقلاب اسلامی خواهد توانست برجسته ترین آثار هنری در این رشته را به دنیا عرضه کند وبشریت به یکی از ارزشمندترین هدایای اندیشه الهی و اسلامی دست یابد. (13)

...خواه و ناخواه آنچه امروز در جامعه ی ما می گذرد،در آیینه روشن ذوق و استعداد هنرمندان و ادیبان این روزگار منعکس خواهد شد.منتها هنرمند و ادیب با فرهنگ این وظیفه را هم دارد که این آیینه را هر چه صیقلی تر و صاف تر و روشن تر کند...همیشه این آیینه منعکس کننده ی دقیق واقعیات نیست.

گاهی کج و معوج نشان می دهد. (اما) یک روز سرانجام حقیقت روشن خواهد شد و آنان که سعی کرده اند آن را زشت و منحرف نشان دهند،افشاء خواهند شد. (14)

ما عقیده داریم که هنرمند جوان امروز که صادقانه دل به انقلاب سپرده و در خدمت انقلاب و در خدمت آرمانها و ارزشهای انقلاب قرار گرفته است و مؤمنانه از انقلاب حرف می زند،همان گزارشگر جاودانه ی تاریخ این روزگار و حقایق این روزگار است. (15)

روزی که ادبیات انقلابی ما روند کنونی رشد و تعالی را پیموده باشد،می تواند الگوی تازه ای برای ادبیات این عصر شود.تصویر آرمانی زندگی و تشریح نقاط زشت و زیبای انسان امروز،و ترسیم راهی که آدمی را به آسایش و رستگاری و تعالی حقیقی می رساند، بیش از همه،از آن شاعر و هنرمندی ساخته است که در مهد انقلابی خدایی و مردمی زیسته و نظام ارزشی متعالی را در صفا و قداست فضایی که وحی الهی بر آن حاکم است،آموخته باشد. (16)

البته هنر انقلابی هنوز جوان است،از پیش آزموده و تجربه نشده.این طبیعت جوان و این نهال تازه روییده،بتدریج رشد می کند. شما عزیزان،همه هنرمندان،همه شاعران،قصه نویسها،سازندگان نمایشنامه ها و فیلمنامه ها و تابلوها و همه ی آثار هنری و نمودارهای زیبایی های آفرینش موظفید،نه به وظیفه ای خارج از الهام درونی خودتان،بلکه به وظیفه ی هنری،به وظیفه ی اخلاقی، این نهال جوان را بارور و شکوفا سازید. (17)

عزیزان،توجه داشته باشید هنری که امروز به نام هنر اسلامی و هنر انقلابی ارائه می شود،آبروی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ست،لذا باید هم از لحاظ تکنیک هم از لحاظ محتوی،همواره در منتهای قوت باشد...

ما امیدوار هستیم که آن اوج و جهش را بعد از چند سال بدست بیاوریم...باید محتوای هنر و قالب هنر هر دو با هم و به موازات هم ترقی و پیشرفت داشته باشد. (18)

انقلاب اسلامی ماندگار است چرا که هدایت الهی و حمایت مردمی پشتوانه ی آن است.هنر شما باید در راه تعمیق ارزش های آن بکار رود.شما باید از ابزار هنر خود شمشیری بسازید تا ناپاکی ها و ناخالصی ها را بزداید،تا راه رشد پاکی و خلوص و تقوی در جامعه باز و هموار شود. (19)

امروز با حاکم شدن ارزشهای الهی و با ورود توده های مردم در صحنه های جدی و واقعی زندگی میدان هنر آزمایی به روی همه باز است.فضای انقلاب آنهم انقلابی که به معنای حقیقی کلمه،متکی به دست و دل مردم است،خود بزرگ ترین مشوق است.مفاهیم انقلابی و حماسه های مردمی و آرمانهای انقلاب،وسیع ترین عرصه ی جولان ذهن شاعر و هنرمند است.هر ذهن آفریننده می تواند: در شرف و شجاعت این مردم،در مبارزه به خاطر زندگی شایسته با گرگان درنده ی استکبار،در شکستن بت های زر و زور و تزویر،در صفای دل جوانان،در استحکام و مقاومت مادران...در افراشتن پرچم حمایت از مستضعفین و در صدها جلوه ی انقلاب اسلامی، مسحور کننده ترین زیبایی ها را ببیند و با سرانگشت ذهن خلاق خود برای دیگران ترسیم کند.این طبیعی ترین توقعی ست که انقلاب از شاعر و هنرمند امروز دارد،انقلاب بی شک چشم به راه آنها که می گفتند«بر طاغوت »اند اما در عمل «با طاغوت »رفتند، نخواهد ماند.بیشترین تکیه ی انقلاب بر نیروهای زاییده از انقلاب و پرورش یافته در مهد آن است. (20)

هزاران چشمه ی جوشنده هنری را دستهای پلید و خائن آلوده کردند...ما امروز آثار فرهنگی حرکت به اصطلاح هنری دوران گذشته را از نزدیک می بینیم.شما مسؤولیت سنگینی بر دوش دارید،بخصوص شما هنرمندان،و همه ی هنرمندانی که اکنون در این جمع حضور ندارند.کار بسیار دشوار است.منتها به فضل الهی یک امتیاز داریم-و آن انقلاب است.امتیاز انقلاب،امتیاز عجیبی است...مثل هوای بهاری ست...گل را در گلدان،در گلخانه و در اتاق هم می توان رشد داد،اما با صحرای باز قابل مقایسه نیست و با طراوت گسترده ای که باران بهاری بر او می بارد و آفتاب بر آن می تابد و زمین حاصلخیز آن را...با سرعت و شتاب بارور می کند... (21)

استعدادهای مردم گنجی پایان ناپذیر و معدنی بی انتها و قیمتی ست.کسانی مایل بودند از آن استفاده های سوء بشود.امروز این معدن قیمتی در اختیار انقلاب است،در اختیار اسلام است.این معدن قیمتی،ذوق و استعداد و خلاقیت و هنر انسان است:«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه »...هر چه ممکن است بهتر و خالص تر و بی غش تر آن را استخراج کنید،بسازید و تولید کنید. (22)

بنده از ته دل و از بن دندان ایمان راسخ و قطعی دارم که هنر آینده ی این کشور،هنری جوشنده و هنری برتر خواهد بود.همانطور که در میدانهای دیگر مشاهده کردیم.مثلا،شما خیال می کنید،نیروهای نظامی ما،در جنگ چقدر هنر رزمندگی می توانستند داشته باشند؟...ملت ما چقدر می توانست بجنگد،چقدر می توانست مقاومت کند؟حالا شما ببینید چه خبر است،حماسه های بی نظیر در میدان ها...شما گزارشگران این صحنه ها هستید...گزارش این صحنه ها کار هر کس نیست.شما هستید که روایتتان و حکایتتان می تواند این زیبایی ها را به چشم بکشاند...باید مایه های هنری تان را هر چه ممکن است قوی کنید،ضعف های مختلف را برطرف کنید،اغماض نکنید. (23)

بدون مجاهدت وقفه ناپذیر شما شاعران آگاه و متعهد،جبران خسارتهای دوران سلطه ی فرهنگی میسر نخواهد شد و شعر انقلابی آن شکوفایی و جهش متناسب را نخواهد یافت.باید:

اولا:همه ی ظرفیت شعری جامعه به کار بیفتد،استعدادهای جوشان شناخته و تربیت شود و فعلیت های فراموش شده و به دست غفلت یا تغافل سپرده،در صورت سلامت به صحنه باز گردانده و نواخته شوند.

ثانیا:باید شعر به فخامت و شیوایی لازم برسد و سخافت و سستی و خشکی مطلقا از آن زدوده شود.

ثالثا:در موضوعات و اهداف شعری «بیشتر به مسائل مهم کنونی جامعه و نیز به معارف اسلامی که مایه ی رسوخ پایه های نظام اسلامی ست،پرداخته شود و شعر کاملا در جهت هدفهای انقلاب حرکت کند.

رابعا:در زبان و تعبیر و زیبایی و آرایش،و اگر لازم شود،در شیوه و قالب،ابتکار و نوآوری شود.و بسی بایدها که کمال مطلوب در باب شعر این زمان،از آن بی نیاز نیست. (24)

هنر امروز ایران هنر«مقاومت »است،نه هنر«تسلیم و سازش ».اینگونه هنر،شرط اصلی آگاهی و زمان شناسی و نیز شجاعت و گستاخی در برابر تهاجم وحشیانه ای ست که در آن از همه ی ابزارها برای سرکوبی و به ذلت کشانیدن ملت ما استفاده می شود. (25) بقایای هنر دوران طاغوت که تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان،روح و ویژگی اصلی آن بود،نمی تواند در بنای فرهنگ و هنر انقلابی این روزگار نقشی و سهمی داشته باشد. (26) باید به کاری همه جانبه و خستگی ناپذیر در زمینه ی آموزش و پرورش هنری پرداخته شود و مسؤولان و دست اندرکاران امور فرهنگ و هنر در دولت جمهوری اسلامی همه ی امکانات لازم را برای این رویش و پرورش در اختیار هنرمندان و هنر پژوهان بگذارند. (27)

استمرار و تداوم این حرکت دانشجویی،نوید بخش آن است که نهال شعر جوان و انقلابی،در کار بالندگی و شکوفایی ست...همزمانی این اجلاس با جنبش راهیان کربلا...مضمون تازه و شور و حالی مخصوص به آن می بخشد.روح و تپش این حرکت فداکارانه... مخصوصا در مضمون و قالب شعر و ادب فارسی باید نمودی برجسته و واضح داشته باشد.در حقیقت،شعر دوران انقلاب باید چاووش خوان قافله ی انقلاب باشد. (28)

شاعران جوان می توانند منعکس کننده ی همه ی آرمانها،سیاستها،روشها و واقعیتهای انقلابشان در آثار شعری خود باشند...امروز ملت ها همچون الگویی به انقلاب ما و ملت ما و کشور ما و نظام ما می نگرند،بسیارند آنها که می خواهند سرنوشت خود را در آیینه ی این انقلاب ببینند.پیام انقلاب باید به زبان شعر و هنر که اصیل ترین و خالص ترین و گیراترین زبانهاست،به آنان منتقل شود.انقلاب در قالب هنر و ادبیات آسان تر و صادقانه تر از هر قالب دیگر قابل صدور است. (29)

ما باید قرص و محکم مواضع خودمان را بگوییم که:ای نویسنده!فیلمساز!نمایشنامه نویس!تو اگر واقعا می خواهی برای این انقلاب و با مردم باشی،ایدئولوژی این مردم را بفهم و با این ایدئولوژی حرکت کن و شاعر مردمی و هنرمند مردمی باش.اما اینکه تو بخواهی در برج عاج خودت بنشینی و همان ذهنیات قدیمی را مطرح کنی،از مردم جدا می مانی و منزوی می شوی،و چون این حکومت،حکومتی مردمی ست وقتی از مردم جدا شدی از همه جا منزوی و بیگانه خواهی شد. (30)

...جزو نامه هایی که برایم آمده بود،یک نامه از شاعر معروفی بود،نمی خواهم اسمش را بیاورم...او ضمن تقدیر از اینکه شما به شعر پرداخته اید...از باب گله نوشته بود که ما بعد از انقلاب شعرهایی گفتیم و چنین و چنان...و کسی به سراغمان نیامد...وقتی به شعرش نگاه کردم دیدم در همان شعرها نوید می دهد که این خزان خواهد گذشت!...من به یکی از برادران گفتم در جوابش بنویسد:تو اینقدر دید ضعیفی داری که گمان می کنی حالا دوران خزان است،و این بهاری را که دمیده نمی بینی...آنوقت گله می کنی که چرا از مردم جدا هستم.بهار آمده منتها بهاری ست که دست تطاول گلچین در آن بیداد می کند،لذا کاری که باید کرد اینست که باید رفت جلو دست گلچین را گرفت و الاغی را که در میان گلزار افتاده،بیرون کرد،نه اینکه منکر وجود بهار شد.بهار با همه ی سرسبزی و زیبایی دمیده،لکن تو نمی توانی آنرا ببینی،یا اینکه گفته ای:صبح خواهد دمید!این چه دیدی ست که صبح دمیده را نمی توانی ببینی؟!...او مجددا نامه نوشت و خیلی خوشحال شده بود و توضیحاتی داد...و آن برادر ما هم مجددا درجوابش یک نامه ی بسیار جالبی فرستاد... (31)

به هر حال،این قشر هنرمند از معدود قشرهایی ست که بیش از هر کس می خواهد قدرش شناخته شود،اینکه می بینید اینها زود رنج و زود قهر و حساس هستند بخاطر همین است.بنابر این وقتی با یک نفر صحبت می کنند و می بینند که او حرف آنها را نمی فهمد،به خودشان می گویند به کسی که حرف مرا نمی فهمد،چه بگویم؟!لذا قهر می کنند و می روند و به خودشان دردسر بحث و مباحثه نمی دهند. (32)

...موضوع را می توان داد به یک نویسنده یا هنرمند تا او به صورت ابتکاری از هنر خود استفاده کند...این جزو مصادیق محدود کردن هنر هنرمند نیست که یک عده ای پیدا شده اند...و می گویند:شما دارید هنرمندان را به زنجیر می کشید،دارید محدودشان می کنید،هنرمند آزاد است،هنر در چارچوب عقاید و تفکرات و ایدئولوژی ها قرار نمی گیرد!این دروغ محض است...هنر همواره بهترین زبان تبیین ایدئولوژیها بوده است.بنابر این...اولویتهایی را که مخاطب امروز به آنها احتیاج دارد،باید به هنرمند ارائه بدهیم. (33)

لازم است عرض کنم که در زمینه ی هنر و تربیت هنری و کار هنری،در گذشته،پیش از انقلاب،متاسفانه خیلی کم کاری داشته ایم، این بایدجبران شود. (34)

مخاطب من کسانی هستند که می توانند کار هنری فعال و پر تلاش انجام دهند و پیام هنری را ابلاغ کنند.البته باید کار کنند، باید تلاش کنند،باید از قالبهای خوب و تکنیک های خوب قابل قبول و قابل ارائه در همه ی رشته ها و شعبه های هنر استفاده کنند. (35)

...بی شک معارف کنونی که در اختیار ماست،به خاطر ضعف و انحطاط فرهنگی دوران گذشته با برخی زواید مضر همراه است،باید فرهنگ ملت ما که بر پایه های اسلامی و بینش اسلامی متکی ست از آنها خلاص بشود.

بنده به عنوان یک مسؤول و یک ایرانی انتظارم از وضع کنونی اجتماع خودمان اینست که حالا دیگر به طریقی عمل کنیم که بتوانیم عقب ماندگی فرهنگی خود را که بتدریج در طول چند قرن مخصوصا همین اواخر به آن دچار شده ایم،جبران کنیم...آیا واقعا نمی توانیم در زمان کنونی و در جامعه علمی خود،فلاسفه ای داشته باشیم مثل فارابی و ابن سینا،و دانشمندانی داشته باشیم چون خوارزمی و زکریای رازی و ابو ریحان بیرونی و خیام و شعرا و ادبا و هنرمندانی داشته باشیم مثل فردوسی و سعدی و حافظ و فقهایی مانند شیخ طوسی و محقق و علامه حلی...آیا ما حق نداریم توقع داشته باشیم که در دوره ی خود فلاسفه ای،دانشمندانی، فقهایی،شعرا و ادبایی و مورخانی و محققانی آنچنان،باز هم داشته باشیم؟چرا،مگر چه اتفاق افتاده؟

ایرانی همان ایرانی ست،سرزمین همان سرزمین است،شرایط تاریخی و اوضاع اجتماعی بهتر از آن دورانهاست.پیشرفت دانش و علوم نیز به ما کمک می کند.زبان ما زبانی غنی و رسا و پر ظرفیت است و خود زبان در پیشرفت دانش و علوم و معارف و گسترش و ارائه ی آن و تبادل آن نقش مؤثری دارد.با این زبان،با این استعداد،با این وضع،با آگاهی از پیشرفتهای جدید جهانی چه دلیلی دارد که ما این انتظار را در دلمان نپرورانیم که ایران همان نبوغ و همان برجستگی های علمی و شکوفایی فرهنگی اسلامی قرون میانه ی اسلامی را امروز هم ارائه کند.

یک سلسله اتفاقها روی داد...و دانش در غرب آن جوشش را پیدا کرد.آنها نه استعدادشان بیشتر از مردم مشرق زمین است،نه سابقه ی تمدنی مانند شرق دارند،و نه اوضاع اجتماعی و وضع حکومتها و اوضاع سیاسی و تشکیلات سیاسی شان بهتر از تشکیلات سیاسی شرق بود،بلکه گاهی ظالمانه تر و سخت تر هم بوده است.

بنابر این،بر حسب یک سلسله امکانات،غرب در مسابقه ی دانش از شرق جلو افتاد،از شرق اسلامی و از ایران.ایران مهمترین و گرم ترین کانون دانش و معرفت.در طول این چند قرن در بین کشورهای اسلامی دیگر بود.حالا چرا باید تصور بکنیم که تا ابد باید اوضاع همین گونه باشد؟به چه دلیل؟

اولین قدم این است که ما محتاج دیگران نباشیم،البته همه ی انسانها به هم محتاجند،در حقیقت متکی به دیگران نباشیم یعنی اگر عصایشان را از زیر بغل ما کشیدند،ما به زمین بیفتیم!!این اولین قدم است. (36)

پی نوشتها:

1) -پیام به «نخستین جشنواره سراسری تئآتر دانشجویان »،16/5/1364.

2) -همانجا.

3) -پیام به «دومین جشنواره ی تئآتر دانشجویان کشور»،14/8/1365.

4) -سخنرانی افتتاحیه «مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ »،30/6/1363.

5) -همانجا.

6) -پیام به «چهارمین کنگره ی شعر و ادب و هنر»،26/2/1362.

7) -پیام به «نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب »،27/9/1363.

8) -همانجا.

9) -پیام به «نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب »،27/9/1363.

10) -سخنرانی افتتاحیه در تالار«حوزه ی اندیشه و هنر»،15/12/1363.

11) -گفتگو با اعضای «سومین کنگره ی شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور»-جهاد دانشگاهی،27/9/1365.

12) -سخنرانی افتتاحیه «تالار حوزه اندیشه و هنر»،15/12/1363.

13) -پیام به «دومین جشنواره تئآتر دانشجویان کشور»،14/8/1365.

14) -بازدید از«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ »در میدان آزادی،30/6/1364.

15) -همانجا.

16) -پیام به «نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب »،27/9/1363.

17) -سخنرانی افتتاحیه «مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ »،30/6/1363.

18) -سخنرانی افتتاحیه «مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ »،30/6/1363.

19) -پیام به «چهارمین کنگره ی شعر و ادب و هنر»،26/2/1363.

20) -پیام به «نخستین کنگره ی دانشجویی شعر و ادب »،27/9/1363.

21) -سخنرانی افتتاحیه در«تالار حوزه اندیشه و هنر»،15/12/1363.

22) -همانجا.

23) -سخنرانی افتتاحیه در«تالار حوزه اندیشه و هنر»،15/12/1363.

24) -پیام به «کنگره شعر و ادب نهضت سواد آموزی خراسان »،9/7/1364.

25) -پیام به «پنجمین کنگره ی شعر و هنر»،15/2/1364.

26) -همانجا.

27) -همانجا.

28) -پیام به دومین «کنگره ی شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور»،27/9/1364.

29) -همانجا.

30) -گفتگو با اعضای «واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی »،26/11/1360.

31) -گفتگو با اعضای «واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی »،26/11/1360.

32) -همانجا.

33) -سخنرانی در مراسم «سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامی »،1/4/1366.

34) -همانجا.

35) -همانجا.

36) -سخنرانی در مراسم «چهارمین دوره ی کتاب سال »جمهوری اسلامی ایران،دهه ی فجر 1365.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان