جذابیت کلاسداری

یکی از منبریهای کاشان به نام آقای گلسرخی به حسینه اعظم اهواز دعوت شده بود و از ایشان تقاضا شده بود که از مداحی هم دعوت کنند. وی که نحوه کلاسداری مرا پسندیده بود. از من به عنوان مداح دعوت کرد. هنگام ورود به اهواز مردم از دیدن مداح با لباس روحانیت تعجب کردند.

یکی از منبریهای کاشان به نام آقای گلسرخی به حسینه اعظم اهواز دعوت شده بود و از ایشان تقاضا شده بود که از مداحی هم دعوت کنند. وی که نحوه کلاسداری مرا پسندیده بود. از من به عنوان مداح دعوت کرد. هنگام ورود به اهواز مردم از دیدن مداح با لباس روحانیت تعجب کردند.

سپس تخته سیاهی در حسینیه قرار دادند تا قبل از سخنرانی ایشان من به جای مداحی، کلاسداری کنم. من هم برنامه را اجرا کردم. مردم علاقه مند شدند یکی از تجار آنجا به نام آقای محمدزاده که علاقه پیدا کرده بود گفت: من دارای بازارچه ای با چند باب مغازه هستم شما قول بدهید که سالی دو ماه به اینجا می آیید، تا من مغازه ها را خراب کنم و سالن بزرگی جهت برگزاری کلاس بنا کنم. گفتم: قول نمی خواهد. اما شما این کار را انجام دهید من هم می آیم .ایشان مغازه ها را خراب کرد و یک ساختمان سه طبقه ساخت و اطراف آنرا مغازه ساخت. یکی از طبقه ها را سالن بزرگی با حدود 300 صندلی و طبقه دیگر را کتابخانه و خانه عالم قرار داد. در روز عید غدیر افتتاح شد و در آنجا حدود دو ماه و نیم کلاسداری کردم.

در آن زمان انجمن مهندسین در حسینیه اصفهانیهای آبادان، جلساتی برگزار می کردند که حضرات آیات بهشتی، مطهری و باهنر در آنجا سخنرانی می کردند. آقای محمدزاده به آبادان می رفت و این بزرگان را جهت بازدید از کلاس به اهواز می آورد و آنها نیز به من محبت می کردند.

پس از آن من به شهرهای مختلف جهت کلاسداری سفر کردم. در روزهایی که ساواک رجال سیاسی، علمی و مذهبی را به تعبید می فرستاد. من هم به آنجاها می رفتم و تشکیل کلاس می دادم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر