سخن نخست
به گواه تاریخ ، اندیشه های بزرگ همواره در هاله ای از غربت به سر برده اند و بر قله بلند تنهایی جای گرفته ، در افق بالایی بر انسانها تابیده اند. به همین سبب وجودشان ناشناخته مانده است و هنگامی مردم به مقام و منزلت آنان پی برده اند که رخت از این سرا برکشیده و به عالم بالا پیوسته اند و آن هم در اثر محروم ماندن از تابش شخصیت خورشید گونه شان بوده است ؛ ولی پس از کوچیدن از دیر دنیا، حیاتی جاودانه یافته اند. این نوشتار نگاهی است به مردی از همین قبیله .
نوید سپیده
ساحل زاینده رود گویی انتظار سحری خجسته را داشت و این بار سرنوشت چنین بود که پیوندی میان صبح و ساحل سعادت پدید آورد.
این مولود را
((محمد
)) نام نهادند و ستون حیاتش را با اذان و اقامه بر پا داشتند.
رود با آهنگی آرام و دلکش از میان شهر می گذشت و سر در بستر بیابان می گذاشت و جویبارهایش ترانه و ترنم سرداده و درختان سبز کنارش نجواکنان سر بر دوش هم نهاده بودند و باد ملایمی که از لابه لای درختان می گذشت ، سرود سرور را زمزمه می کرد.
آن روز (دوم آبان 1307 ش .) در محله لومبان اصفهان ، در خانه ساده ای که با نور آیات منور و با عطر احادیث معطر بود، نوزادی چشم به پهنه گیتی گشود که مادر سالها در انتظارش بود
(1) و نوید این سحر خجسته را که آغازگر صبحی امیدآفرین بود، به او داده بودند.
پدر و مادر
پدرش از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود و به کارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی ، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی ، سخنرانی و بیان احکام مشغول بود و نماز جماعت اقامه می کرد و مشکلات آنان را برطرف می ساخت .
مادرش نیز زنی پاکدامن و پرهیزکار بود و در انجام احکام شرعی و آداب اسلامی دقت نظر داشت . این بانوی محترم دختر حضرت آیة الله حاج میر محمد صادق خاتون آبادی است . ایشان از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.
آغاز تحصیل
کودکی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت . اخلاق نیک او حکایت از آینده درخشانش می کرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مکتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را فرا گرفت . تا اینکه بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی که امتحان ورودی از او گرفتند گفتند باید به کلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای کلاس چهارم پذیرفتند. پس از آنکه تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.
(2)
بر بال عشق
در 14 سالگی (1321 ش .) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یکباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در حوزه نور احساس می کند و به جرگه حوزویان در می آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاک ، راه سعادت را در پیش گیرد و با مناجاتهای شبانه خویش در آن محیط روحانی ، بتواند در هوای دوست پر و بالی بزند.
آقا سید محمد چهار سال در حوزه علمی اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مدت کوتاه با پشتکار فراوان و استعداد درخشانی که داشت دروسی را که باید در مدت هشت سال خوانده شوند، در مدت چهار سال به پایان رساند و در 18 سالگی برای تکمیل تحصیلات عالی و به دست آوردن دانستنیهای تازه به شهر مقدس قم عزیمت کرد تا در جوار پربرکت حضرت فاطمه معصومه علیه السلام و در محضر استادان گرانقدر، فیض کسب کند.
در مدرسه حجتیه در حجره ای ساده سکنی گزید و به درس و بحث مشغول گشت و با دوستانی چون شهید مطهری (ره ) و امام موسی صدر آشنا شد و در مدت شش ماه بقیه دروس سطح (مکاسب و کفایه ) را به پایان رساند و در سال 1326 در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد. در همین سال با همفکری دوستانی چون شهید مطهری برنامه ای به منظور تبلیغ مذهبی در روستاهای دور افتاده ، تنظیم کردند.
عطش دانش
هر چه که بیشتر می آموخت اندیشه او تشنه تر و عشق او به آموختن افزونتر می گشت . با اینکه در سال دوم دبیرستان تحصیلاتش را نیمه تمام گذاشته و به سوی حوزه شتافته بود، دوباره تصمیم گرفت که همزمان با درسهای حوزوی ، فراگیری دروس ناتمام گذشته را نیز ادامه دهد. با کوشش فراوان و استعداد سرشار خویش آن دو مسیر علمی را با هم ادامه داد، به طور که در سال 1327 موفق به اخذ دیپلم ادبی گشت و در همان سال وارد دانشکده منقول و معقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی ) شد و در رشته فلسفه به تحصیل پرداخت و در سال 1330 موفق به اخذ دانشنامه لیسانس در رشته فلسفه شد.
ایشان پس از اخذ لیسانس از تهران به قم مراجعت نمود و در درس خارج فقه و اصول شرکت جست و به موجب علاقه فراوانی که با مباحث فلسفی و عقلی داشت در درس اسفار و شفا علامه طباطبائی حضور یافت و از شاگردان همیشگی آن درس محصوب شد و در شبهای پنجشنبه و جمعه با شهید مطهری و دیگر دوستان جلسه گرم و پرشوری بر پا کردند که نتیجه آن به صورت کتاب ارزشمند
((اصول فلسفه و روش رئالیسم
)) با پاورقیهای شهید مطهری تنظیم و منتشر گردید.
پس از پنج سال تحصیل و تدریس در شهر مقدس قم ، در سال 1335 وارد دانشکده الهیات شد و تا سال 38 در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده بخاطر فعالیتهای چشمگیر فرهنگی ، تبلیغی و سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت ، نتوانست از رساله دکترای خویش را ارائه دهد و این امر به تاءخیر افتاد. سرانجام در تاریخ 1/11/1353 رساله دکترای خود را تحت عنوان
((مسائل ما بعد الطبیعه در قرآن
)) با راهنمایی استاد شهید مرتضی مطهری ارائه و از آن دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته فلسفه شد.
تدوین کتب درسی
زمانی که سردمداران وابسته به غرب بر آن بودند که جامعه اسلامی ایران را به یک جامعه مادی غربی تبدیل کنند و با گذشت زمان ، دین را به دست فراموشی سپارند. در چنین دورانی حساس دکتر بهشتی با همکاری دکتر باهنر در بخش برنامه ریزی کتابهای وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مدارس اقدام کرد و از این طریق نگذاشت گرد غربت بر روی این گوهر گرانبها بنشیند و نسل جوان را به فرهنگ غنی اسلام آشنا ساخت .
(3)
نوید صبح
گستردگی اندیشه اش میان امروز و فردا پیوند می زد. این اندیشمند ژرف بین برای آینده ای روشن برنامه ریزی می کرد و چاره این مهم را در ایجاد تحول در حوزه می دید. بدین خاطر در سال 1339 به فکر سازماندهی درست و دقیق برای حوزه افتاد و با همفکری دوستانش به این نتیجه رسید که باید تحولی اساسی تواءم با نوعی برنامه ریزی اصولی انجام گیرد تا طلاب تحت یک برنامه منظم و مدون در آیند و در آینده برای جامعه مؤ ثر و مفید واقع شوند.
بدین منظور با همکاری شهید قدوسی (ره ) و دعوت از اساتید بزرگواری چون حضرات آیات مشکینی ، مصباح یزدی و جنتی اقدام به تشکیل مدرسه حقانی نمودند و آن را به مثابه پایگاه مهمی برای تربیت طلاب متعهد و انقلابی قرار دادند.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز آن نهاد پاکی که دکتر بهشتی و شهید قدوسی نشاندند، به بار نشست و آثار مفید و مؤ ثری در این انقلاب عظیم داشت .
نسیم سحر
اولین حرکت فرهنگی ایشان در آن زمان تاءسیس دبیرستان دین و دانش بود که به کمک برخی از دوستانش شکل گرفت و خود مسؤ ولت آن را عهده دار گشت ؛ تا دانش آموز و دانشجوی مکتبی ، دین و دانش را دو مقوله مجزا نداند، بلکه این دو را با هم فراگیرد زیرا دین و دانش انفکاک ناپذیرند. او این گونه بذر ایمان و انقلاب را در سرزمین افکار نسل جوان می پاشید تا اینان نوید سحری را به گوش جان جامعه برسانند و فجری برای طلوع خورشید صبح سعادت باشند.
(4)
چشمه ای در کویر
در سال 1344 برای انجام رسالت تبلیغی به آلمان سفر کرد تا امامت مسجد و تکمیل ساختمان مسجد و اداره امور مسلمانان فارسی زبان و رسیدگی به دانشجویان مسلمان مقیم آنجا را به عهده گیرد.
وی در مسجدی که آیة الله بروجردی برای مسلمانان ساخته بود، مشغول فعالیتهای مذهبی و فرهنگی شد و با تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسی زبان و
((مرکز اسلامی هامبورگ
)) پایگاهی مهم برای جذب اندیشه ها و هدایت آنان به وجود آورد.
(5)
البته فعالیتهای ایشان در مدت پنج سال اقامت در آنجا منحصر به موارد یاد شده نبود، بلکه ایشان با تمام گروهها ارتباط برقرار کرد و دامنه فعالیتهایش را در سطح اروپا گسترش داد.
در راه معماری انقلاب
پس از آنکه انقلاب اسلامی گذرگاهها و فراز و نشیبهای مهمی را پشت سر نهاد و خون هزاران شهید و جانباز به ثمر نشست و انقلاب اسلامی در آستانه پیروزی قرار گرفت ، حضرت امام خمینی (ره ) آن روزها در پاریس پایه های حکومتی اسلامی را طرح ریزی می نمودند و بدین منظور شورای انقلاب را تشکیل دادند تا بتوانند قوانین کشور را بر طبق موازین اسلام و قرآن تنظیم نمایند. یکی از نخستین اعضای این شورا که از طرف حضرت امام (ره ) انتخاب شد، دکتر بهشتی بود.
آیة الله بهشتی پس از مدتی به عنوان دبیر شورا انتخاب شد. این شورا در آن برهه حساس و سرنوشت ساز وظیفه مهمی را بر دوش داشت و منشاء خدمات فراوانی به اسلام و انقلاب گشت ، بویژه اینکه در آن دوران - به خاطر آشفته بودن اوضاع و نبودن قوه مقننه - این شورا نقش قانونگذاری داشت و دو وظیفه مهم را انجام می داد: یکی تصویب قوانین مورد نیاز کشور و دیگری اجرای آن قوانین مورد نیاز کشور و دیگری اجرای آن قوانین که این نیز از سوی اعضای شورا یا افرادی که شورا انتخاب می کرد، انجام می شد.
مدتی نیز دکتر بهشتی از طرف شورای انقلاب به دادگستری رفت تا به بازسازی این تشکیلات قضایی بپردازد و قضات انقلابی و متعهد را به کار گیرد حضور ایشان در این مورد نیز چون گذشته مؤ ثر افتاد.
تاءسیس حزب جمهوری
در آن روزهای حساس و سرنوشت ساز انقلاب ، در برابر آن همه حزب سیاسی منحرف ، وجود یک تشکل اسلامی پیرو راه امام برای پاسداری از ارزشها ضروری بود. در آن زمان دکتر بهشتی که همواره معتقد به نظم و برنامه ریزی و تشکیلات بود، با صلاحدید حضرت امام خمینی (ره ) در فروردین سال 1358 حزب جمهوری اسلامی را با همفکری و همکاری مقام معظم رهبری حضرت آیة الله خامنه ای و دیگر دوستان تاءسیس کرد تا پایگاهی برای سازماندهی نیروهای مسلمان و متعهد و معتقد به ولایت فقیه باشد. آیة الله بهشتی تا هنگام شهادت به عنوان دبیرکل حزب جمهوری اسلامی انجام وظیفه می نمود.
(6)
تدوین قانون اساسی
پس از آنکه مجلس خبرگان توسط نمایندگان منتخب مردم ، تشکیل شد دکتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان بود و بیشتر جلسات مجلس خبرگان به ریاست ایشان برگزار می شد. این مدیر دلسوز نظام ، به رغم مشغله کاری فراوان ، با تلاش و کوشش فوق العاده و با همفکری و همکاری یاران دلسوز امام و انقلاب ، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کردند؛ که به تاءیید امام و تصویب امت رسید. قانون اساسی در واقع خونبهای انقلاب اسلامی بود.
یکی دیگر از اقدامات ایشان ، روشن کردن جایگاه ولایت فقیه در این نظام مقدس بود. گرچه بعضی از لیبرال ها و ملی گرایان همچون بنی صدر خائن با آن مخالفت می کردند ولی آیة الله بهشتی با دلایل و براهین مستند به مخالفان جواب می داد. و سرانجام اصل ولایت فقیه در مجلس تصویب شد.
در سنگر عدالت
پس از استقرار جمهوری اسلامی ، حضرت امام خمینی (ره ) مسؤ ولیت دیوان عالی کشور (بالاترین مقام قضایی کشور) را در اسفند ماه 1358 به دست باکفایت آیة الله بهشتی سپرد
(7) تا برای این تشکیلات حیاتی که نقش مهم و تعیین کننده ای در جامعه دارد، زمینه اجرای قوانین اسلام با درک و درایت والای ایشان فراهم گردد و عدل و قسط در جامعه رواج یابد. ایشان نیز در طول مدت عهده داری این مسؤ ولیت خطیر و شریف منشاء خیر و خدمت گشت و امور قضایی کشور را سروسامان داد و آن را انسجام بخشید و با به کارگیری قضاوت عادل و عالم ، نظام قضایی را دگرگون ساخت . آن همه تلاش بی وقفه او در این قوه فراموش نشدنی است و براستی که او مظهر عدالت علوی بود.
تندیس مظلومیت
در طول تاریخ ، هماره اندیشه های بزرگ در عصر خویش ناشناخته مانده اند. چون همگام با عصر خویش به پیش نرفته و پا را فراتر از عصر و اندیشه گذاشته اند. در این برهه شخصیت استثنایی آیة الله دکتر بهشتی نیز این چنین بود. این فرزانه بلندنگر تا هنگامی که در قید حیات بود، همچنان غریب و ناشناخته ماند.
این در حالی رخ می داد که نمرودیان زمان - آمریکا و منافقین - او را خوب شناختند و بخوبی می دانستند که او یکی از ارکان این نظام مقدس اسلامی است و نقش مهم و تعیین کننده ای دارد و باید از ایشان شروع کرد آنها وجود او را نیز مانعی در راه رسیدن به اهداف شومشان می دیدند و برای نیل به مقاصدشان اقدام به ترور شخصیتش نمودند و او را ابراهیم گونه در آتش سوزان تهمتها افکندند و می خواستند با این شیوه این سد محکم را از مسیرشان بردارند و راهشان را هموار سازند تا به اهداف تاریکشان نایل آیند.
البته طراح اصلی این برنامه استعمار بود و منافقین مجریان طرح بودند و استعمار نیز هدفش آن بود که مشروطه ای دیگر تکرار گردد. منافقین برای انجام این هدف استعماری ، شخصیت دکتر بهشتی را نشانه گرفتند و با تهمتهایی چون انحصار طلب ، سرمایه دار و... سعی در خدشه دار کردن شخصیت ایشان داشتند و با این کارشان می خواستند او را از صحنه انقلاب خارج سازند. گرچه در واقع هدف ترور شخصیت دکتر بهشتی نبود، بلکه اینان زمینه را برای کنار زدن روحانیت فراهم می کردند.
(8)
این دل پاک و روح بلند هرگز در دفاع از خویشتن ، شمشیر بیان از نیام برنکشید؛ اگر چه گذشت زمان از حقایق پرده برداشت و واقعیتها را روشن کرد.
چون رو به دوست کردی سرکن به جور دشمن
|
چون نام عشق بردی آماده شو بلا را
|
برگی از دفتر فضیلت
الف - نماز اول وقت :
یکی از ویژگیهای بارز آیة الله بهشتی ، توجه فراوان به نماز بود هیچ گاه چیزی نمی توانست ایشان را از نماز اول وقت باز دارد. هنگام نماز، کارها را رها می ساخت و به سوی تکلم با خدا می شتافت و اگر چنانچه جلسه ای بود و موقع نماز فرامی رسید یادآوری می کرد که موقع نماز است ، برای عبادت خدا خودمان را آماده کنیم .
ب - فروتنی :
شهید باهنر درباره تواضع و فروتنی او چنین گفته است :
((خصلتهای ایشان ممتاز بود. ایشان در عین آن متانت و ابهتی که داشت - به لحاظ آن مقام و شخصیت - در عین حال ، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤ دبانه ای پر از احساس و عاطفه همراه با روان شناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولا همراه با صفا و نشاط بود و صداقت کاملی در قضاوتها و اظهار نظرهایشان به چشم می خورد، اعتماد می آورد و اطمینان می بخشید.))
(9)
ج - حق پذیری :
از صفات نیک آن عالم ژرف اندیش پذیرفتن حق بود، حتی اگر به ضرر او تمام می شد. همین که می فهمید سخنی حق است ، آن را می پذیرفت . و این بیانگر صفای روح آن اسوه اخلاق است . (10)
د- نظم :
زندگی او سراسر نظم بود و موفقیت چشمگیرش بیشتر در گرو نظم بوده و بدین وسیله این مسیر را با موفقیت پیموده است . همسر ایشان در این باره می گوید ((دکتر بسیار منظم بودند، هر چند ایشان یک مرد سیاسی بودند و در جلسات زیاد شرکت می کردند، چیزی که من از وی به یاد دارم این است که امکان نداشت دیرتر از موقع مقرر در جلسه ای حاضر شود و به هر وسیله ای که بود در ساعت مقرر خودشان را به محل مورد نظر می رساندند. وی می گفت ((ما تا نظم در کارهایمان نداشته باشیم ، نمی توانیم کارهای مملکت را پیش ببریم .))
(11)
ه بردباری :
از دیگر صفات پسندیده آن گوهر گرانبها، صبر در مقابل ناملایمات بود. هر گاه با مشکلی مواجه می شد عصبانی نمی گردید، بلکه با صبر و متانت آن را حل می کرد. همسر ایشان می گوید:
((من خصوصیتی را که از ایشان در مدت 29 سال زندگی دیدم ، ملایمت و صبر بود.ایشان به قدری صبر و ملایمت و متانت به خرج می داد که انسان را خجالت زده می کرد. در سرتاسر زندگی این مرد مبارز و با تقوا حتی یک مورد عصبانیت بی مورد به یادندارم .))
(12)
و - در خانه :
در کارهای خانه به همسرشان کمک می کرد و به درس بچه ها رسیدگی جدی می نمود. از وضع درسی و مشکلاتشان می پرسید و به آنها کمک می کرد. به دلیل نظارت ایشان در منزل اسراف و استفاده بی حد و حصر کمتر مشاهده می شد، برای ساخته شدن بچه ها به آنها پول به عنوان قرض الحسنه می داد تا از حقوق ماهیانه آنها، که معادل ده برابر سنشان بود، کم کند. در تربیت بچه ها، نه آنها را بی بند و بار و لوس بار می آورد و نه خشن و بسیار جدی . شوق به نماز و روزه و دیگر واجبات را در بچه ها به طور اختیاری ایجاد می کردند.(13)
نشانه های ماندگار
ایشان در عرصه قلم نیز برجستگی داشت و به رغم فعالیتهای گسترده و مسئولیتهای فراوانی که عهده دار بود، در زمینه نویسندگی نیز موفقیت خوبی داشته است . آثار قلمی ایشان از دو جهت حایز اهمیت است :
1. با توجه به اهمیت موضوع به رشته تحریر در آمده است ؛ همچون ((نماز چیست ؟)) از آنجا که نماز ستون دین است و قوام ایمان بر این پایه استوار است و پذیرفتن اعمال ، به این مهم بستگی دارد و بالاخره نردبانی برای رسیدن به بام بلند بندگی است .
2. با توجه به ضرورت موضوع نگارش یافته است . ایشان با توجه به شرایط زمان و مکان و بر اساس نیاز جامعه - و نه در یقین - در زمینه معینی به تحقیق و تاءلیف پرداخته و به منظور تفنن چنین کاری انجام نداده است . مثلا درباره مساءله بانکداری اسلامی ، که یک بحث مهم و مورد نیاز جامعه ماست و کمتر بدان توجه شده است کتابی در این زمینه می نگارد و از نظر اسلام به بررسی مساءله می پردازد. آثار چاپ شده ایشان عبارتند از:
1. خدا از دیدگاه قرآن
2. نماز چیست ؟
3. شناخت
4. شناخت دین
5. نقش دین در زندگی انسان
6. کدام مسلک ؟
7. روحانیت در اسلام و در میان مسلمین
8. مبارزه پیروز
9. بانکداری و قوانین مالی در اسلام
10. مالکیت
برخی دیگر از آثار ایشان هنوز چاپ نشده است و شورای احیای آثار آن بزرگوار در تلاش است که در آینده آن آثار را که اکنون به صورت نوار سخنرانی موجود است ، منتشر سازد.
پرواز سرخ
غروبی بود خونرنگ .
یادآور مظلومیت آلاله های سرخ سرزمین نینوا.
غروبی بود که بوی خون می داد و حکایتگر حادثه و هجران .
آری این غروب با غروبهای دیگر تفاوت داشت ، چرا که در باغ سرخ شهادت را گشوده بودند و فصل پرواز سبکبالان سبزاندیش سحرزاد فرارسیده بود.
او مثل همیشه با تبسمی بر لب ، قبل از غروب به دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی آمد و در جلسه اعضای حزب جمهوری شرکت کرد. جلسه با قرائت قرآن که روحها را با ملکوت پیوند داد، آغاز شد و پس از تلاوت قرآن ، سخنرانی قافله سالار شهدای هفت تیر شروع شد، که ناگهان دست نفاق - سازمان مجاهدین (منافقین ) خلق - از آستین شب بدر آمد و در شبانگاه هفتم تیر، تیری روانه انقلاب اسلامی کرد که بر اثر آن آیة الله بهشتی (در 53 سالگی ) و بیش از هفتاد یار باوفایش به درجه شهادت نایل آمدند و با هجرتی خونین و پروازی سرخ در کنگره عرشیان جای گرفتند و خاکیان را در سوگ و افلاکیان را در سرور نشاندند.
آن زمینیان قدسی را پس از تشییع با شکوه و تجلیل فراوان ، در بهشت زهرا به خاک سپردند. این قصه خونین عشق را با شعر شاعر متعهد انقلاب حسین اسرافیلی به پایان می بریم :
بیدار دلانی که به خون در خفتند
|
خواب همه سفلگان شب آشفتند
|
بر دار بلند عاشقی ، با لب عشق
|
هفتاد و دو منصور اناالحق گفتند
|
نام نیکشان جاوید و راهشان پر رهرو و جامه سرخ شهادت بر قامت پاکشان مبارک
پینوشتها:
1- ((پدر بزرگ شهید بهشتی خواب دیده بودند که از دخترشان فرزندی به وجود می آید که عام المنفعه می شود.)) روزنامه جمهوری اسلامی ، ص 15، 10 تیر 1371
2- یادنامه شهید مظلومه ، سید فرید قاسمی ، ص 17.
3- همان ، ص 45.
4- روزنامه جمهوری اسلامی ، شماره 4362، ص 12.
5- او به تنها یک ملت بود، واحد فرهنگی بنیاد شهید، دفتر اول ، ص 43.
6- همان ، 18 تیر 1363.
7- صحیفه نور، ج 11، ص 279.
8- ر. ک : روزنامه جمهوری اسلامی ، 5 تیر 1363؛ 7 تیر 1369؛ 1 تیر 1372.
9- مجله مرزداران ، سال دوم ، ش 22.
10-ر. ک : همان ، ص 14
11-همان ، ص 13
12- همان .
13- همان ، ص 15.