ماهان شبکه ایرانیان

خواجه نصیر الدین طوسی

ه - ادبیات   ذوق لطیف و طبع ظریف خواجه او را بر آن داشت تا قلم استوار خویش را در ادبیات و شعر نیز به کار گیرد

زادگاه و ولادت  
سرزمین طوس ناحیه ای از خراسان بزرگ است که خاستگاه دانشورانی بزرگ و تاریخ ساز بوده است . در جغرافیای قدیم ایران ، طوس از شهرهای مختلفی چون (( نوقان )) ، (( طابران )) و (( اردکان )) تشکیل شده بود و قبر مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در حوالی شهر (( نوقان )) و در روستایی به نام (( سناباد )) قرار داشت که پس از توسعه آن ، امروزه یکی از محله های شهر مشهد به شمار می آید.
گویند زمانی (( شیخ وجیه الدین محمد بن حسن )) که از بزرگان و دانشوران قم بوده و در روستای (( جهرود )) از توابع قم زندگی می کرد. (1) به همراه خانواده و به شوق زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم شد و پس از زیارت ، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش ، در یکی از محله های شهر طوس مسکن گزید. او پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیه مشغول شد. در صبحگاه یازدهم جمادی الاول سال 597 ق به هنگام طلوع آفتاب ، سپیده از خنده شکفته شد و درخشنده ترین چهره حکمت و ریاضی در قرن هفتم پا به عرصه وجود نهاد.(2)
پدر با تفال به قرآن کریم نوزاد را که سومین فرزندش بود (( محمد )) نامید. او بعدها کنیه اش ، (( ابوجعفر )) گشته ، به القابی چون (( نصیرالدین )) ،
(( محقق طوسی )) ، (( استاد البشر )) و (( خواجه )) شهرت یافت .
تحصیل  
ایام کودکی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن ، قرائت قرآن ، قواعد زبان عربی و فارسی ، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت .
مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی کمک می کرد. پس از آن به توصیه پدر نزد دایی اش (( نورالدین علی بن محمد شفیعی )) که از دانشمندان نامور در ریاضیات ، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت .
عطش علمی محمد در نزد دایی اش چندان بر طرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر، (( کمال الدین محمد حاسب )) که از دانشوان نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد قصد سفر کرد و آورده اند که وی به پدر او چنین گفت : من آنچه می دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سوالهایی می کند که گاه پاسخش را نمی دانم !
پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی بهره بود دایی پدرش (( نصیرالدین عبدالله بن حمزه )) که تبحر ویژه ای در علوم رجال ، درایه و حدیث داشت ، به طوس آمد و محمد که هر لحظه ، عطش علمی اش افزون می گردید در نزد او به کسب علوم پرداخت . گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه ای که به او توصیه کرد تا به منظور استفاده های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند.
او در شهر طوس و به دست استادش (( نصیرالدین عبدالله بن حمزه )) لباس مقدس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس لقب (( نصیرالدین )) از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت .
در آخرین روزهایی که نصیرالدین جوان برای سفر به نیشابور آماده می شد غم از دست دادن پدر بر وجودش سایه افکند اما تقدیر چنین بود و او می بایست با تحمل آن اندوه جانکاه به تحصیل ادامه دهد. در حالی که یک سال از فوت پدرش می گذشت به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج لالدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت . سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری - از شاگردان امام فخر رازی - کتاب (( اشارات ابن سینا )) را فراگرفت .
پس از مباحثات علمی متعدد فرید الدین با خواجه ، علاقه و استعداد فوق العاده خواجه نسبت به دانش اندوزی نمایان شد و فرید الدین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرده و بدین ترتیب نصیر الدین طوسی توانست کتاب (( قانون ابن سینا )) را نزد (( قطب الدین مصری شافعی )) به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتابهای فوق از محضر عارف معروف آن دیار (( عطار نیشابوری )) (متوفی 628) نیز بهره مند شد.
خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت . او سپس قصد سفر به اصفهان کرد اما در بین راه ، پس از آشنایی به (( میثم بن علی میثم بحرانی )) به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.
محقق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت . او علم (( فقه )) را از محضر (( معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی )) (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی ) فرا گرفت . و در سال 619 ق از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت کرد.
آن گونه که نوشته اند خواجه مدت زمانی از (( علامه حلی )) فقه و علامه نیز در مقابل ، درس حکمت نزد خواجه آموخته است .
(( کمال الدین موصلی )) ساکن شهر موصل (عراق ) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده ، پس از سالها دوری از وطن و خانواده ، قصد عزیمت به خراسان کرد. (3)
دوران آشوب  
سالهایی که خواجه برای تحصیل در عراق به سر می برد اخبار پراکنده و ناگواری از تجاوز قوم مغول به ایران به گوش می رسد. مغولها اقوام بیابانگردی بودند که در ابتدا به دامداری و شکار در بیابانها پرداخته ، با جگزار و فرمابنردار چین شمالی بودند. زمانی (( یسوگا )) پدر چنگیز خان مغول که از روسای مغول بود، سر به شورش نهاد و عده زیادی از آن قوم را به اطاعت خود در آورد. پس از وی پسر بزرگش (( تموچین )) که بعدها به چنگیزخان شهرت یافت به جای پدر نشست و پس از جمع آوری لشکریان بسیار به کشورهای بسیاری حمله کرد.
ایران که در آن زمان حاکمی بی سیاست و نالایق به نام (( سلطان محمد خوارزمشاه )) بر آن فرمانروایی می کرد از هجوم مغولان در امان نماند و شهرهای مختلفی از آن مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفت .
گرچه تجاوزگری و توسعه طلبی از ویژگیهای این قوم ستم پیشه بود، رفتار غیر عاقلانه سلطان ایران با فرستادگان مغولی و کشتار آنان ، در شروع حمله و تجاوز بی تاثیر نبود. این هجوم از سال 616 ق شروع شد و در پی آن شهرهای بسیاری از ایران بجز مناطق جنوبی کشور به تصرف مهاجمان در آمد و جنایات هولناکی و ویرانیهای بی شماری به وجود آمد. (4) در این میان شهر نیشابور آنچنان مورد تهاجم قرار گرفت که نه تنها مردمان بلکه حیوانات خانگی آن شهر هم از تیغ خونین متجاوزان در امان نبودند. پس از کشتار دستجمعی ، هفت شبانه روز بر شهر آب بسته ، آن را شخم زدند. (5) برخی عدد کشتگان نیشابور را 1748000 نفر دانسته اند.
این اخبار دردناک که قلب هر مسلمانی را اندوهگین می ساخت خواجه نصیر را بر آن داشت با برای کمک به هموطنان و خانواده خویش راهی ایران شود. طوسی پس از رسیدن به نیشابور صحنه های دلخراش خون و آتش و ویرانی را مشاهده کرد و با اضطراب بسیار به سوی خانه ای که زادگاهش بود رفت اما کسی را در آن خانه نیافت .
خواجه با راهنمایی یکی از همسایگان اطلاع پیدا کرد که مادر و خواهرش برای نجات جان خود به شهر قائن رفته اند. او نیز نزد خانواده خویش رفت و پس از چندی سکونت در آنجا به تقاضای والی شهر، امام جماعت یکی از مساجد شد و احترام ویژه ای به دست آورد. او در سال 628 ق پس از آنکه بیش از سی سال از بهار عمرش می گذشت در قائن ازدواچ کرد.
خدمات ارزنده  
اسماعیلیان فرقه ای از شیعیان بودند که اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام را جانشین آن حضرت می دانسته بر او توقف کردند. این گروه پس از مدتها در سال 483 ق به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی ، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده ، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعه های متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به شمار می رفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.(6)
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن ، به دعوت (( ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور )) که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدتی آزادانه و با احترام ویژه ای در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب (( طهاره العراق )) تالیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان عربی ترجمه کرد و نام آن را (( اخلاق ناصری )) نهاد وی در همین ایام (( رساله معینیه )) در موضوع علم هئیت ، به زبان فارسی نگاشت .
ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای کمک گرفتن ، نامه ای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد.
در این میان حاکم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید.
پس از چندی خواجه به قلعه الموت منتقل شد ولی حاکم قلعه که از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا کرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت .
نصیر الدین طوسی حدود 26 سال در قلعه های اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظه ای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله (( شرح اشارت ابن سینا )) ، (( تحریر اقلیدس )) ، (( تولی و تبری )) و (( اخلاق ناصری )) و چند کتاب و رساله دیگر را تالیف کرد.
خواجه در پایان کتاب شرح اشارات می نویسد:
(( بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته ام که سخت تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن ، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت . و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی آمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود. )) (7)
از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می انداخت هلاکوخان در سال 651 ق با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد.
حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه ، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال 656 ق تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل و عام مردم را برداشته ، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه ای یافت . (8)
هلاکوخان همچنین در فتح بغداد و کشتن آخرین خلیفه عباسی ، از نظرهای خواجه طوسی بهره گرفت . (9)
معتصم (آخرین خلیفه عباسی ) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب ، به خونریزی مسلمانان پرداخت . عده ای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت . (10)
فرشته نجات  
مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدین طوسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته ، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه شیخ دارد؟!
خواجه که در آن ایام دارای مقام و صاحب نفوذ شده بود از موقعیت استفاده کرد و خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و کشورهای مسلمان روا داشت که برخی از آنها عبارت اند از:
1 - انجام کارهای علمی و فرهنگی و نگارش کتابهای ارزشمند.
2 - جلوگیری از به آتش کشیدن کتابخانه بزرگ حسن صباح در قلعه الموت به دست مغولان
3 - نجات جان دانشمندان و علمایی همچون ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه ) و برادرش موفق الدوله و عطاملک جوینی که بی رحمانه مورد غضب و خشم مغولان قرار گرفته بودند.
4 - جذب و حل شدن قوم مغول در فرهنگ و تمدن اسلامی به دست خواجه ، به گونه ای که موجب شد مغولان به اسلام روی آورند و از سال 694 ق اسلام دین رسمی ایران قرار بگیرد.
5 - جلوگیری از تهاجم آنان به کشورهای مسلمان .
6 - تاسیس رصدخانه مراغه در سال 656 ق ، با همکاری جمعی از دانشمندان .
7 - احداث و تجهیز کتابخانه بزرگ رصدخانه در مراغه . (11)
اخلاق خواجه نصیر  
خواجه نه تنها مرد علم و کتاب و تحقیق و تالیف بود، بلکه دانشوری متعهد و برخوردار از ویژگیهای اخلاقی زیادی بود و هیچ گاه عملش بر تعهد و اخلاقش سبقت نمی گرفت . توجه به نظر دیگران و برخورد متواضعانه و حکیمانه با افراد از خصوصیات او به شمار می آمد. تمایلات و روحیات عرفانی خواجه در برخی کتابهایش چون اخلاق ناصری و شرح اشارات مشهود است .
مطیع ساختن مغولان بیابانگرد و ویران ساز، خود نشان بزرگی از رفتار و کردار حکیمانه اوست و این تا جایی بود که علمای بسیاری از شیعه و سنی به تعریف و تمجید خواجه زبان گشودند.
علامه حلی - از شاگردان معروف خواجه نصیر می گوید:
(( خواجه بزرگوار در علوم عقلی و نقلی تصنیفات بسیار دارد و علوم دین بر طریقه مذهب شیعه کتابها نوشت . او شریف ترین دانشمندی بود که من دیده ام . )) (12)
ابن فوطی - یکی از شاگردان حنبلی مذهب خواجه نصیر - می نویسد:
(( خواجه مردی فاضل و کریم و الاخلاق و نیکو سیرت و فروتن بود و هیچ گاه از درخواست کسی دلتنگ نمی شد و حاجتمندی را رد نمی کرد و بر خورد او با همه با خوش رویی بود. )) (13)
ابن شاکر - یکی از مورخان اهل سنت - اخلاق خواجه را چنین توصیف می کند:
(( خواجه بسیار نیکو صورت و خوش رو و کریم و سخی و بردبار و خوش معاشرت و زیرک و با فراست بود و یکی از سیاستمداران روزگار به شمار می رفت . )) (14)
شاگردان  
نصیرالدین طوسی در شهرها و کشورهای مختلف رفت و آمد می کرد و همچون خورشیدی تابان نورافشانی کرده ، شاگردان بسیاری را فروغ دانش می بخشید. برخی از آنان به این قرار است :
1 - جمال الدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی - متوفی 726 ق ) او از دانشوران بزرگ شیعه بود که آثار گران سنگی از خود به جای نهاد وی شرحهایی نیز بر کتابهای خواجه نگاشت .
2 - کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی ، او حکیم ، ریاضیدان ، متکلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده کردند. وی گرچه در رشته حکمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهره مند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهج البلاغه نوشته که به شرح نهج البلاغه ابن میثم معروف است .
3 - محمود بن مسعود بن مصلح شیرازی ، معروف به (( قطب الدین شیرازی )) (متوفی 710 ق ) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست ودر بیمارستان به طبابت پرداخت . سپس به شهرهای مختلفی سفر کرد و علم هئیت و اشارات ابوعلی را از محضر پر فیض خواجه نصیر فرا گرفت . قطب الدین کتابهایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن نوشته است .
4 - کمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (642 - 723 ق ) او حنبلی مذهب و معروف به ابن الفوطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است . وی از تاریخ نویسان معروف قرن هفتم است و کتابهای معجم الاداب ، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست .
5 - سید رکن الدین استرآبادی (متوفی 715 ق ) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح هایی بر کتابهای استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری ، از احترامی افزون برخوردار بوده است . وی در تبریز به خاک سپرده شده است .
برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:
ابراهیم حموی جوینی
اثیرالدین اومانی
مجدالدین طوسی
مجدالدین مراغی
دانش خواجه  
تبحر خواجه نصیر الدین طوسی در علوم عصر خویش به ویژه فلسفه ، ریاضیات ، کلام ، منطق ، ادبیات و نجوم ، بزرگان را بر آن داشته تا زبان به ستایش وی گشود، با تعبیراتی چون (( استاد البشر )) ، (( افضل علما )) ، (( سلطان فقها )) ، (( سرآمد علم )) ، (( اعلم نویسندگان )) ، (( عقل حادی عشر )) ، (( معلم ثالث )) از او یاد کنند.
این گونه ستایشها از مقام علمی خواجه حتی در کلمات و جملات دانشمندان غیر مسلمان نیز موج می زد. چنانکه نوشته اند خواجه در رشته های ذیل از تخصص کافی بهره مند بود.
الف - ریاضیات  
او در ریاضی از نظرهای برجسته ای برخوردار بود به گونه ای که تا به امروز در جبر، حساب ، هندسه ، مثلثات و سایر علوم ریاضی از دانشمندان این رشته به شمار می آید.
دانش پژوهان غربی ، خواجه را تنها از طریق این رشته شناخته و دیگر علوم و فنون وی از نظر آنان پنهان مانده است . او با تالیف کتاب (( الشکل القطاع )) نظریات جدیدی در ریاضی به وجود آورد و بحث مثلثات را از علم فلک جدا کرده ، هر کدام را موضوعی جداگانه به حساب آورد.
محقق طوسی اولین دانشمندی بود که حالات شش گانه مثلث کروی در قائم الزاویه را به کار برد. تالیف سی و پنج اثر در موضوع ریاضی از سوی خواجه دلیلی روشن بر این است که وی از دانشوران برجسته این علم بوده است .
ب - فسلفه  
حواجه در عصری زندگی می کرد که امام فخر رازی متعصبانه بر افکار و نظریات فلسفی ابو علی سینا می تاخت و عقاید فلسفه مشاء را بشدت مخدوش می ساخت و کسی را هم یارای ایستادگی در برابر شبهات او نبود، به گونه ای که افکار ابن سینا از توجه فلاسفه دور گشته و مورد بی مهری قرار گرفته بود.
در این برهه ، خواجه نصیر پا به عرصه نهاد و با نوشتن کتابی در شرح اشارت ابن سینا تمامی اشکالات فخر رازی را که از بزرگان اهل تسنن بود، پاسخ داده ، بار دیگر افکار عالی و مهم بوعلی حیات تازه ای یافت .
ج - کلام  
علم کلام به بحث و بررسی پیرامون عقاید اسلامی می پردازد. این علم از عصر معصومین - علیه السلام - به ویژه دوران شکوهمند امام صادق علیه السلام و پس از آن همواره مورد توجه مسلمانان بوده است . خواجه نصیرالدین در قرن هفتم با تالیف کتاب بسیار مهم و مستدل (( تجرید العقاید )) محکمترین متن کلامی را به رشته تحریر درآورد و افقهای تازه ای به روی مشتاقان این علم گشود. این کتاب جاودانگی هفتصد ساله خود را همچنان حفظ کرده است و هم اکنون در حوزه های علمیه و دانشگاههای اسلامی تدریس می شود.
و - اخلاق  
پرداختن خواجه به هئیت ، ریاضیات ، نجوم و دیگر علوم رایج آن زمان ، وی را از توجه ویژه به علم اخلاق و مسائل تربیتی غافل نکرد. محقق طوسی با نگارش کتاب (( آداب المتعلمین )) دستورالعملهای ظریف اخلاقی را به شیوه ای بایسته برای تمامی دانش پژوهان بیان داشته است .

ه - ادبیات  
ذوق لطیف و طبع ظریف خواجه او را بر آن داشت تا قلم استوار خویش را در ادبیات و شعر نیز به کار گیرد. کتاب ((اخلاق ناصری )) که به دست توانای خواجه به رشته تحریر در آمده یکی از شاهکارهای نثر فارسی است .
او از شعر بهره ای نیک داشته و کتاب ((معیار الاشعار)) را در موضوع علم عروض نوشته است .
بعضی از اشعار این دانشمند که گوشه ای از اندیشه های وی را در قالب شعر ترسیم کرده است . در این قسمت ذکر می کنیم :

موجود بحق ، واحد اول باشد

باقی همه موهوم و مخیل باشد

هر چیز جز او که آید اندر نظرت

نقش دومین چشم احول باشد

لذات دنیوی همه هیچ است نزد من

در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست

روز تنعم و شب عیش و طرب مرا

غیر از شب مطالعه و روز درس نیست

طوسی به زبان عربی نیز اشعاری سروده است .
آثار سبز 
نصیر الدین در دوران حیات ارزشمند خویش ، به رغم آشوب و حوادث مخاطره انگیز و فشارهای سیاسی ، اجتماعی و نظامی آن عصر، توانست حدود یکصد و نود کتاب و رساله علمی در موضوعات متفاوت به رشته تحریر درآورد.
برخی از آثارش عبارت اند از:
1 - تجرید العقاید، که در موضوع کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوق العاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرحهای بسیاری پیرامون آن نوشته شده است .
2 - شرح اشارات ، این کتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است .
3 - قواعد العقاید، در موضوع اصول عقاید
4 - اخلاق ناصری
5 - اوصاف الاشراف
6 - تحریر اقلیدس
7 - تحریر مجسطی
8 - اساس الاقتباس
9 - زیج ایلخانی
10 - اثبات الجواهر
11 - اثبات اللوح المحفوظ
12 - اشکال الکرویه
13 - شرح اصول کافی
14 - رساله ای در کلیات طب
15 - تجرید الهندسه
و ده ها کتاب و رساله علمی دیگر.
غروب خورشید  
هیجدهم ذیقعده سال 673 ق . است ، آسمان بغداد غروب دیگری در پیش دارد. مردی که پس از عمری نورافشانی و تبلیغ وحی ، توانمند و پرتلاش به یاری عقل شتافت اینک در بستر بیماری افتاده و بستگان و دوستان به گردش حلقه زده اند. در همین حال یکی از اطرافیان به او نزدیک شد و گفت : وصیت کن پس از مرگ در جوار قبر حضرت علی علیه السلام به خاک سپرده شوی ! خواجه با ادب جواب داد: مرا شرم می آید که در جوار این امام (امام کاظم علیه السلام ) بمیرم و از آستان او به جای دیگر برده شوم .
پس از این گفتگو خواجه به ملاقات خدای خویش شتافت . مراسم تشییع جنازه او با حضور شماری از ارادتمندان و مشتاقانش به سوی آستان مقدس امام موسی کاظم علیه السلام انجام گرفت .
هنگامی که می خواستند قبری برای او حفر کنند به قبری از پیش ساخته برخوردند که تاریخ آماده شدن آن مصادف با تاریخ تولد خواجه بود، سرانجام پیکر مطهر این دانشمند طوسی در همان قبر، در آغوش خاک جای گرفت .
فرزندان  
خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدین علی ، فرزند بزرگ او که همواره در کنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه ، نجوم و ریاضی بهره کافی داشت .
دومین فرزندش اصیل الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود.
فرزند کوچک خواجه فخر الدین محمد بود که ریاست امور اوقاف در کشورهای اسلامی را به عهده داشت .

پینوشتها:
1-فوائد الرضویه ، شیخ عباس قمی ، ص 603.
2-وی شخصیتی غیر از شیخ الطائفه طوسی و خواجه نظام الملک است .
3-روضات الجنات ، میرزا محمد باقر خوانساری ، ج 6، ص 582، قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی ، ص 381، مجالس المومنین ، قاضی نور الله شوشتری ، ج 2، ص 203، فلاسفه شیعه ، شیخ عبدالله نعمه ، ص 282.
4-ر.ک : تاریخ مغول ، عباس آشتیانی ، ص 23.
5-همان ، ص 56.
6-همان ، ص 170 - 174.
7-شرح اشارات ، خواجه نصیر الدین طوسی ص 146.
8-جامع التواریخ ، رشید الدین فضل الله ، ج 2، ص 695. تاریخ مغول ، ص 173 و 174، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیر الدین طوسی ، محمد مدرسی زنجانی ، ص 50.
9-سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیر الدین طوسی ، ص 52.
10-قصص العلماء، ص 38.
11-ر.ک : فوات الوفیات ، ابن شاکر، ج 3، ص 247، فلاسفه شیعه ، ص 287، مفاخر اسلام ، علی دوانی ، ج 4، ص 112.
12-مفاخر اسلام ، ج 4، ص 136.
13-احوال و آثار خواجه نصیر الدین ، محمد تقی مدرس رضوی ، ص 78.
14-فوات الاعیان ، ج 2، ص 149.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان