تولد
قریه ((ماخوز)) بحرین در سال 1107 ق . میزبان نوزادی مبارک بود. شیخ احمد غرق در شادی بود. خداوند فرزندی به او هدیه کرد و پدر او را ((یوسف )) نامید. یوسف در دامان خاندان دانش و پارسایی تربیت یافت پدر و پدربزرگش از اندیشوران پاک سرشت ماحوز بودند. پدربزرگش در کنار تحصیل به صید مروارید در اقیانوس نیز می پرداخت و از این راه زندگی خود را می گذراند. (1)
جویبار تحصیل
یوسف دوران کودکی را در آغوش پر مهر خانواده سپری کرد و با کمک جدش شیخ ابراهیم با خواندن و نوشتن آشنا شد و مهر قرآن و نماز را در قلب جای داد. پدر که مجتهدی آگاه به علوم عقلی ، ریاضی و حدیث بود به تالیف و تدریس عالیترین سطح فقه و اصول اشتغال داشت . فرزند را با علوم اسلامی آشنا ساخت . یوسف با تمام توان به یادگیری علوم حوزوی پرداخت و سرمایه گرانبهای نوجوانی و جوانی را در این راه به کار بست .
تندباد حوادث تلخ می رفت تا کانون گرم خانواده را برهم زند. شیخ احمد به ناچار به ((قطیف )) کوچ کرد. هجوم وحشیانه خوارج به شیعیان بحرین و کشتار آنان ، بسیاری از مردم را به هجرت مجبور کرد. پس از آن یوسف در قریه ((شاخور)) قطیف که نزدیک بحرین بود، ادامه تحصیل داد.
گردباد نیزه ها شاخور را در نوردید و رگبارشان بر قلب شیعیان نشست . سال 1131 ق . بود که ناصبی ها و خوارج ، بار دیگر به کشتار شیعیان پرداختند. شیخ احمد دو ماه بیشتر تاب غصه ها را نیاورد و سرانجام بیماری او را به خاک سپرد.
یوسف 24 بهار پیش ندیده بود، اما باید بار سنگین سرپرستی خانواده را بر دوش می کشید. نخلستان کوچکشان در بحرین ، تنها سرمایه آنها بود. یوسف با کار در نخلستان خرج خانواده را تهیه می کرد و در کنار آن به تحصیل ادامه می داد.
دو سال گذشت . یوسف به خوبی توانست از عهده سرپرستی برادران و مادرش براید. او استقامت را از نخلهای ایستاده فرا گرفت . از مشکلات نهراسید و بار سنگین اداره زندگی نتواست قامتش را خم کند. آزادی بحرین از چنگال اشغالگران یوسف را به کوچ فرا خواند.
یوسف شش سال در بحرین ، در درس شیخ احمد بن عبدالله بلادی شرکت کرد و از خرمن دانش استاد خوشه ها چید کار و درس را با هم عجین ساخت . عرق می ریخت و خرج خانه را تهیه می کرد. با تن رنجور و خسته با کتاب انس می گرفت .
پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج تصمیم گرفت به قطیف برگردد تا در درس شیخ حسین ماحوزی شرکت کند. دو سال در قطیف ماند و ((تهذیب )) شیخ طوسی را نزد استاد فرا گرفت . اما باز هم سایه غم بر آسمان اندیشه اش پدیدار شد. فقر او را به بحرین کوچانید.
اینک برادرانش بزرگ شده بودند و می توانستند خانواده را سرپرستی نمایند. بنابراین دل از مهر خانواده کند و آهنگ سفر نمود. شوق یادگیری او را به شیراز کشاند. او در شیراز، در کنار تحصیل مراحل عالی دروس حوزوی ، درسهای پایین تر را به دانش پژوهان می آموخت . یک سال نیز در حوزه علمیه کرمان به تدریس پرداخت و سپس به شیراز برگشت . (2)
جلوه جاودانه
اینک چهل سال از عمرش می گذشت . او امام جمعه شیراز بود. هر آدینه در مسجد جامع با مردم نماز می گذارد و آنها را با فرهنگ اسلامی آشنا می ساخت . مادر و برادرانش را به شیراز دعوت کرد تا در کنار هم زندگی کنند.
شیراز چهارده سال میزبان او بود. وی در کنار تدریس و تبلیغ به کشاورزی نیز مشغول بود. همراه برادرانش بیل می زد و در تلاش برای کسب غذای حلال از هیچ سختی نهراسید. مجتهد جوان روز به روز بر آوازه علم و تقوایش افزوده می شد. مردم به او احترام بسیاری می گذاشتند.
سرانجام خوشیها به پایان رسید. نعیم دان خان در سال 1156 ق . به شیراز حمله کرد و زن و مرد، کوچک و بزرگ را از دم تیغ گذراند. شیخ یوسف به ناچار خانواده اش را به بحرین باز گرداند و خودش به ((فسا)) رفت . هشت سال در فسا ماند. در آنجا ازدواج کرد و به تدریس و کشاورزی پرداخت .
فسا آرام و ساکت بود. فرصت را غنیمت شمرد و دست به کاری بزرگ زد. کتاب ((الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره )) محصول سالها تلاش اوست . این کتاب در برگیرنده یک دوره فقه شیعه است . این کتاب تا کنون راهگشای مجتهدان در بدست آوردن احکام شرعی بوده است و همواره مراجع تقلید شیعه در کرسی تدریس ، از آن استفاده می جویند. کتاب ((حدائق )) موجب شد تا پس از آن ، شیخ یوسف به نام صاحب حدائق مشهور شود.
نعیم دان خان ، حاکم اشغالگر شیراز در سال 1164 ق . فسا را نیز اشغال کرد. مردم به بیابانها گریختند. صاحب حدائق به ((اصطهبانات )) رفت . بسیاری از کتابهای نفیس و یادداشتهای کتاب حدائق او در فسا از بین رفت .
صاحب مدتی کوتاه در اصطهبانات ماند پس از آن به مشهد و قم سفر کرد و پس از زیارت حرم امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه (س ) به بهبهان رفت و یک ماه در آنجا رحل اقامت افکند. بهبهانیها به گرمی از او پذیرایی کردند. حوزه علمیه بهبهان در آن سالها بسیار فعال بود و به عنوان یکی از مراکز اخباری گری شناخته می شد. علمای نیک اندیش بهبهان مردم را به استفاده از علم و اخلاق صاحب حدائق تشویق نمودند. سیل پرسشهای شرعی به سوی او سرازیر شد و او به آنها پاسخ داد گفت . مجموعه پاسخهای صاحب حدائق در رساله ای به نام ((اجوبه المسائل البهبهانیه )) گردآوری شد.
حوزه علمیه کربلا کانون اخبارگری و حوزه علمیه نجف در برابر آن ، مهد ((اصولیون )) و ((اجتهادیون )) بود. صاحب حدایق که بینش اخبارگری ملایمی داشت ، به کربلا رفت و در آنجا به تدریس پرداخت . (3)
آیینه ایثار
آیه الله محمد باقر محمد اکمل اصفهانی ، معروف به ((وحید بهبهانی )) در سال 1159 ق . به کربلا رفت و به مبارزه علمی با اخبارگری پرداخت . ((چند روزی به درس صاحب حدائق حاضر شد. روی در صحن مطهر ایستاد و در جمع عالمان اظهار داشت : من حجت خدا بر شما هستم . اگر شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدایق ) چند روزی کرسی درس خود را در اختیار من قرار دهد، حجتم را بیان خواهم داشت . چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، پیشنهاد وحید بهبهانی را پذیرفت . سه روز وحید بهبهانی به درس ادامه داد، که در نتیجه آن ، 3/2 شاگردان شیخ یوسف بحرانی از اخبارگری روی گردان شده به شیوه اجتهاد و اصول روی آوردند.))
((مرحوم محدث قمی در کتاب فوائد الرضویه از فول صاحب تکمله ، نقل کرده است که مسوول حرم شریف حضرت سید الشهداء علیه السلام گفته است :
مشغول خدمت در حرم بودم که شب فرا رسید و خبر تعطیل شدن حرم اعلام شد وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی را دیدم که در حال قدم زدن ، مشغول بحث علمی بوده ، از رواق خارج شدند و در صحن به بحث خود ادامه دادند تا این که صحن خالی شد و می خواستم درهای صحن را ببندم . آن دو بزرگوار از صحن خارج شده ، در پشت صحن به مباحثه ادامه دادند.
من درها را بستم و به منزل رفتم . قبل از طلوع فجر، برای باز کردن درهای صحن بازگشتم ، با کمال تعجب دیدم که آنها هنوز مشغول بحث هستند. بهت زده ، آنان را می نگریستم که چه اندازه برای مسائل علمی ارزش و اهمیت قائل اند. در این هنگام صدای اذان بلند شد و آن دو، به اقامه نماز ایستادند.))
وحید بهبهانی در کانون اخباری گری بحران ایجاد کرد. بهترین شاگردان صاحب حدائق از اخباری گری دست برداشته ، در درس وحید بهبهانی شرکت کردند، صاحب حدایق که مرجع تقلید و مدرس بزرگ حوزه علمیه کربلا بود، از این شکست علمی ناراحت نشد، بلکه به خاطر آشنایی بیشتر با مبانی ((اصولیون )) خوشحال هم بود.
استعمار هماره در طول تاریخ به وسیله مذهب به جنگ مذهب رفت . ساختن مذهبها، ایجاد اختلاف پخش شایعه ، و دامن زدن به بحثهای علمی جنجال برانگیز از شگردهای دشمنان اسلام بود. دشمنان اسلام قرنها جنگ بین شیعه و سنی را گرم نگه داشته ، بدین وسیله بر کشورهای مسلمان سیطره یافتند. در اختلافهای علمی بین عالمان شیعه نیز، هماره مترصد فرصتی بودند تا از این راه به وحدت شیعیان ضربه بزنند. اما مراجع تقلید شیعه با تیزبینی نقشه های آنان را خنثی می کردند و گاه ، دشمن به موفقیتهایی دست یافتند.
جدال بین دو شیوه اخباری گری ، ملا محمد امین استر آبادی و برخوردهای غیر منطقی هواداران او در توهین به اجتهادیون ، آسمان اندیشه ها را کدر ساخته بود. ولی صاحب حدایق با خویشتن داری به موقع و زیرک بینی فوق العاده اش توانست جلوی حوادث ناگوار را بگیرد.
او نظریه علامه مجلسی را در اخباری گری می پذیرد و از جمود و تنگ نظری اخباری های متعصب انتقاد می کند. او از پرخاشهای تند برخی از اندیشمندان نسبت به یکدیگر، بسیار آزرده خاطر بود و توهین را شایسته بحثهای علمی نمی دانست و هتاکی به فقها را فرو ریختن استوانه های دین می دانست .
علمای شیعه هماره در طول تاریخ آزاداندیش بودند. هرگز ذهنها را در حصار تکبر محبوس نکردند و به دنبال یافتن بهترین روش فهم دین بودند. آنگاه که به اشتباه خود پی می بردند، بی مهابا، به خطای خود اعتراف می کردند. صاحب حدایق نیز در زمره این آزاداندیشان است که در مقدمه حدایق می نویسد:
من قبلا از روش اخباری دفاع می کردم ، اما بعد از تامل زیاد و بحثهای فراوان با بعضی مجتهدان اصولی ، به نقصان آن پی بردم و دیگر از آن دفاع نمی کنم . وظیفه همه است که در یک صف ، در خدمت اسلام قرار بگیرم و اختلافات جزیی را که به اسلام ضربه می زند، کنار بگذاریم . (4)
شاگردان
صاحب حدائق در طول سالیان دراز تدریس ، شاگردان بسیاری تربیت نمود. برخی از شاگردان ممتاز او عبارتند از:
1. میرزا ابوالقاسم گیلانی ، معروف به میرزای قمی که کتاب ((قوانین الاصول )) او از شاهکارهای علم اصول است .
2. سید مهدی طباطبایی ، معروف به بحرالعلوم .
3. ملا مهدی نراقی ، نویسنده ((جامع السعادات ))
4. سید علی طباطبایی ، معروف به صاحب ریاض ، نویسنده ((ریاض المسائل ))
5. ابوعلی حائری ، نویسنده ((منتهی المقال فی علم الرجال ))(5)
صاحب حدایق در رشته های گوناگون علوم اسلامی مهارت داشت و آثار بسیار گرانبهایی از خود به یادگار گذاشت . نثر زیبای او گویای ذهن لطیف و روح شاعرانه اش می باشد. آثارش عبارتند از:
1. اجوبه المسائل البحرانیه
2. اجوبه المسائل البهبهانیه
3. اجوبه المسائل الشیرازیه
4. اجوبه المسائل الکازرونیه
5. الاربعون حدیثا فی فضائل امیرالمومنین علیه السلام ، که از کتب اهل سنت گردآوری شده است .
6. الاسلام و الایمان و انه اقرار باللسان و اعتقاد بالجنان و عمل بالارکان
7. اعلام القاصد بن الی مناهج اصول الدین
8. انیس الخاطر یا انیس المسافر یا ((جلیس الحاضر و انیس المسافر)) یا ((انیس المسافر و جلیس الخواطر)) در بمبئی چاپ شد.
9. تدارک المدارک فی ما هو غافل عنه و تارک ، حاشیه بر ((مدارک الاحکام ))
10. الجمع بین فاطمتین یا ((الصوارم القاصمه فی الجمع بین فاطمتین )).
11. حاشیه بر ((شرح شمسیه قطب الدین رازی ))
12. الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره ، در 25 جلد چاپ شده است .
13. الدرر النجفیه فی الملتقات الیوسفه ، در تهران چاپ سنگی شده است .
14. سلاسل الحدید فی تقیید لابن ابی الحدید
15. الشهاب الثاقب بیان معنی الناصب و ما یترتب علیه من المطالب
16. لولوه البحرین فی الاجازه لقرتی العین
17. معراج النبیه فی شرح من لایحضره الفقیه
18. النفاحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه
19. کشکول بحرانی ، که در 3 جلد چاپ شده است . وی درباره انگیزه نگارش این کتاب می نویسد:
((علت اینکه من اقدام به نوشتن چنین کتابی کردم این است :
عقل سلیم می داند که انسان در دنیا در درون غمها و تاریکی هاست و این امور در خیلی از موارد زندگی را تلخ و اذهان را پریشان می کند و انسان را از ادامه راه در رسیدن به اهداف عالی باز می دارد. در این موارد بر انسان لازم است که روح خسته خود را با نکته های شادی آفرین و فرح بخش شاداب کند. چون همانطور که بدن انسان بعد از کار و تلاش ، محتاج به استراحت است ، روح خسته نیز نیازمند آسایش است .
20. الخطب : که مجموعه سخنرانیهای او در شیراز است . (6)
ذوق شعری
گرچه از صاحب حدائق دیوان شعر مستقلی بجا نمانده است اما از قصیده های او که به مناسبتهای مختلف سروده ، می توان به ذوق سرشار او پی برد.
او در برانگیختن احساسات و عواطف و بیان عشق درونی ، شاعری نوپرداز است . در کتاب کشکول خود به مناسبتهای مختلف سروده های خود را ذکر کرده است . زیبایی و لطافت هر کدام انسان را به شناخت روحیات و خلق و خوی درونی آن مرد بزرگ آشنا می کند. او در یک قصیده طولانی تمام رخدادهای کربلا را به نمایش می گذارد و در توصیف شهدای کربلا چنین می گوید:
الجسم منها بالعراء و روحها
فی سندس القردوس من جناتها
نفسی لال محمد صلی الله علیه و آله فی کربلا
محروقه الاحشاء من کرباتها
ترنوا الفرات بغله لاتنطفی
عطشا و ماذاقت لطعم فراتها
- جسمشان در بیابان عریان است و روحشان در بهشت برین مهمان
- قسم به جانم ، آل محمد صلی الله علیه و آله جگرشان در سوزش است . در حالیکه آب فرات در حال جوش و خروش است .
- اما نه شعله عطش را خاموش می کند و نه طعم گوارایش کسی را سیراب .
لحظه وصال
صاحب حدایق ، زندگیش وحدت آفرین بود و مرگش نیز، او وصیت کرد که وحید بهبهانی بر جنازه اش نماز بگزارد. با این که اختلاف نظر بین آنها، برای همگان روشن بود، اما برای حفظ وحدت و پرهیز از اختلافات او را برای اقامه نماز انتخاب کرد. سرانجام صاحب حدایق در 79 سالگی ، در ربیع الاول 1186 ق . دار فانی را وداع گفت . وحید بهبهانی بر جنازه او نماز گذارد آنگاه در حرم مطهر امام حسین علیه السلام به خاک سپرده شد.(7)
پینوشتها:
1-لولوه البحرین ، شیخ یوسف بحرانی ، ص 442.
2-همان ، ص 443 - 444.
3-همان ، 445، مقدمه الفاخره ، ص 191 - 196.
4-وحید بهبهانی ، علی دولتی ، ص 123 - 124. حدائق الناضره ، شیخ یوسف بحرانی ، ج 1، ص 167.
5-مقدمه الفاخره ، ص 235 - 236.
6-مقدمه الفاخره ، ص 280 - 301.
7-وحید بهبهانی ، ص 124.