این منتقد سینما خاطرنشان کرد: «نگار» که شدیدا تحت تاثیر فیلم «هشت و نیم» ساخته فدریکو فلینی است تراوشات ذهن سیال شخصیت داستانش را به تصویر می کشد. اگر چه پیش از این سینمای ایران این شکل روایت را با فیلم هومن سیدی یعنی «اعترافات ذهن خطرناک» تجربه کرده بود. فیلمنامه نویس چالش قتل یا خودکشی بودن مرگ پدر نگار را هملت وار پی گیری می کند و مخاطبش را با سردرگمی کاراکتر اصلی اش همراه می سازد. رفت و آمد بین دنیای خیال و واقعیت در فیلم درست طراحی شده و از این بابت با کارگردانی تحسین برانگیز رامبد جوان روبرو هستیم.
وی ادامه داد: داستان با تحقیق درباره مرگ پدر نگار که گفته می شود خودکشی کرده، آغاز می شود، نگار که بخاطر بدهی پدر، خانه ای که در آن زندگی می کند را باید تخلیه کند، به دنبال چرایی این کار پدر است و در ذهن سیال خود با او روبرو شده و به مسیری هدایت می شود که مشخص می شود مرگ پدرش قتل بوده است. فیلمنامه نویس در این بخش کار از داستان «هملت» شکسپیر الهام گرفته و برای گشایش گره داستانش روح پدر را در ذهن فرزند ترسیم می کند و در شکل دادن به فضای تخیل و ذهن سیال دختر پا را فراتر گذاشته و علاوه بر این که کاراکترهای دیگر را نیز به خدمت می گیرد، در سکانسی که شاید مخاطب می خواهد واقعیت و خیال را از هم تمیز دهد، ناگهان کاراکتر دختر خود را نیز در آن فضا می بیند و مخاطب را متوجه می کند که دنیای خیال همواره به زندگی واقعی گره خورده و جدا ناپذیر است.
امیرافشار فتوحی سپس با بیان اینکه شخصیت نگار درهرجا که نیاز می شود از روح پدرش کمگ می گیرد و میعادگاه آنان محلی است که جنازه کشف شده است اظهار داشت: محلی که مرز میان رئال و سورئال قرا می گیرد. همان جایی که مرز میان سپیدی و سیاهی است جایی که نگار از ماشین پیاده می شود ناگهان هوا تاریک می شود و چون پدر در این لحظه و در این دنیای فانتزی حضور ندارد احساس ناامنی بر نگار مستولی شده و به همین دلیل به تنها جای امنی که سراغ دارد باز می گردد که با بستن درب ماشین آسمان مجدد روشن می شود و به مددجلوه های کامپیوتری این سکانس. جذاب بدرستی از آب در می آید.
وی افزود: فیلمنامه نویس در مسیر کشف و شهود کاراکترش را با عوامل قتل پدر روبرو می کند و داستان به گونه ای پیش می رود که بجای کنش در روایت و ساختمان فیلمنامه، دکوپاژ کارگردان و بهره گیری از جلوه های ویژه کامپیوتری حرفه ای و البته قابل قبول و همچنین بدلکاری خوب و حساب شده، مخاطب را میخکوب می کند. به عبارت دیگر تکنیک و فرم، محتوا را تحت الشعاع خود قرار داده و به سردرگمی قصه کمک کرده است، به گونه ای که مخاطب نیز همانند نگار به عنوان کاراکتر اصلی بین واقعیت و خیال سردرگم است تا جایی که در برزخ سکانس آخر نیز می ماند.
این منتقد سینما خاطرنشان کرد: در این راستا به نظر کارگردان محتوا را کلا کنارگذاشته و خود مسحور همین تکنیکها در ذهن تدوینگرش است که از هدایت و بازی ها نیز غافل شده. انگار که بازی هنرپیشگانی چون پسیانی یا جواهریان از استعداد و تجربه خودشان بروز می کند و به دل می نشیند والا بایگان، شجاع نوری و حقیقی که جزو بازیگران قابل احترامم هستند خود را تکرار کرده و بافرم متفاوتی که رامبد جوان بر آن تاکید داشته همگام نیستند و بدلیل قالب بودن تکنیک بر محتوا روند فیلم به گونه ایست که مخاطب با هیچکدام از کاراکترهای آن همذات پنداری نمی کند بعنی علاوه براین که حسی در جریان این فیلم. جاری و ساری نیست، مخاطب فرصتی پیدا نمی کند که به کاراکترها حتی نگار نزدیک شود.
وی در خاتمه گفت: رامبد جوان به عنوان کسی که قصد دارد در نوآوری پیشتاز باشد با فیلم «نگار» توانست به مقصود خود رسیده است اما باید مراقب باشد که در سینما محتوا حرف اصلی را برای جذب مخاطب می زند و فرم و تکنیک به کمک بیان و ارائه محتوا می آید و اگر قرار باشد تکنیک بر محتواقالب شود مخاطب را نمی تواند باخود همراه کند و به نظرم این مهم زنگ خطر بزرگی برای یک فیلم است.