به گزارش خبرگزاری بیناللملی قرآن(ایکنا) حجتالاسلام محمدتقی اکبرنژاد، مدیر مؤسسه فقاهت و تمدنسازی اسلامی در یادداشتی به بررسی فقهی رفتارهای افراطی در عزاداری اهل بیت(ع) پرداخته است. متن کامل این یادداشت را در ادامه بخوانید:
با توجه به اینکه از طرفی عزاداری، فعلِ مکلّفین محسوب میشود و آثار دنیوی و اخروی بی شماری بر آن مترتب است؛ و از سوی دیگر گذشت زمان، سنت ها و فرهنگهای مختلف باعث بروز مصادیق و شیوههای مختلف – و البته بعضا افراطی- برای عزاداری شده است بررسی ابعاد فقهی آن امری ضروری است.
اصل عزاداری به معنای اظهار حزن است که البته حالات مختلفی از قبیل تغییر پوشش، رنگ لباس، حالت چهره، منقلب شدن و اشک ریختن، لطم، خدش، قمه (که این موارد بعدها پیدا شد) را شامل می شود؛ چراکه همه اینها اظهار حزن هستند. اما بحث اینجاست که آیا عزاداری سالار شهیدان(ع) دارای حدّی است؟ و اگر حدّی دارد، حدّ آن چیست؟ خوف مرگ، ضرر شدید یا جزع شدید(تا به حرکات افراطی همچون لطم، خدش و قمه ختم نشود)؟.
ما اولا به دنبال تاسیس اصل هستیم؛ چه در جزع شدید و چه در جزع معمولی؛ این امر باعث می شود تا در موارد شک (اگر اماره ای نداشتیم) به اصل اولیه رجوع کنیم و ببینیم عزا در رثای ائمه (ع) آیا از حکم اصل اولیه خروج کرده یا خیر؟ چرا که اصل بر اشتراک احکام بین ائمه و دیگران است. بر همین اساس، ابتدا باید به ضرورت سنخشناسی و تشخیص جایگاه مسئله می رسیم؛ چرا که فرق است بین مسائل تعبدی و غیر تعبدی؛ در مسائل تعبدی، مساله 100 درصد توقیفی است و هیچ فهمی نسبت به آن نداریم؛ به خلاف مسائل وجدانی و غیر تعبدی که قابلیت برهان و دلیل دارند و شارع صفر تا صد مطلب را نگفته و تکیه بر فهم وجدانی مخاطبین کرده است؛ لذا عقل قرینه است بر تفسیر مسائل وجدانی که از سوی شارع بیان شده است.
فطری و وجدانی بودن عزاداری
این مطلب، وجدانی همه ماست که هنگام از دست دادن عزیزان خود به صورت فطری، طبیعی و غیر ارادی خوبی های آن ها در ذهن ما مرور می شود و حالت حزن و چه بسا نوحهسرایی به ما دست می دهد. بسیار دیده ایم مادرانی که فرزند خود را از دست می دهند، بی اختیار نوحه خوانی می کنند و اشک می ریزند و همین امر به او کمک می کند تا راحت تر تخلیه شود و تسلی یابد.باید گفت این جریان کاملا فطری است و مشترک بین تمامی بشر؛ حتی مسلمان و کافر؛ و از آنجا که دین اسلام، دین فطرت است(فطرت الله التی فطرالناس علیها)، هیچ گاه با امور طبیعی مخالفت نمی کند؛ بطور مثال هیچ گاه شرع مقدس با اصل نکاح به مقابله برنخاسته؛ بلکه تنها حدود آن را روشن ساخته است. همچنین در شرع نسبت به اصل عزاداری هیچ موضع منفی و مخالفتی نداریم؛ بلکه اتفاقا شرع با آن موافقت کرده است؛ چراکه جلوگیری از آن منجر به مشکلات جسمی و روحی خواهد شد. جلوگیری از عزاداری قبح عقلی و وجدانی دارد.
استشهاد به روایات در تایید این امر وجدانی و فطری
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَنْجَوَیْهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَکَمِ الْأَرْمَنِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ خَدِیجَةَ بِنْتِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْتُ عَمِّی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّمَا تَحْتَاجُ الْمَرْأَةُ فِی الْمَأْتَمِ إِلَى النَّوْحِ لِتَسِیلَ دَمْعَتُهَا وَ لَا یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تَقُولَ هُجْراً فَإِذَا جَاءَهَا اللَّیْلُ فَلَا تُؤْذِی الْمَلَائِکَةَ بِالنَّوْحِ
امام باقر(ع): زن در ماتم نیاز به نوحه سرایی دارد تا اشکش جاری شود... .
• مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ قَالَ (الصادق) مَنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ وَجْدٍ بِمُصِیبَةٍ فَلْیُفِضْ مِنْ دُمُوعِهِ فَإِنَّهُ یَسْکُنُ عَنْهُ؛ امام صادق(ع): در مصیبتی که دلتان را درد می آورد، اشک بریزید؛ چرا که اشک آرامتان می کند. وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْهُذَلِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ خَالِدٍ الْقَطَّانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ وَجْداً وَجَدْتُهُ عَلَى ابْنٍ لِی هَلَکَ حَتَّى خِفْتُ عَلَى عَقْلِی فَقَالَ إِذَا أَصَابَکَ مِنْ هَذَا شَیْءٌ فَأَفِضْ مِنْ دُمُوعِکَ فَإِنَّهُ یَسْکُنُ عَنْکَ
امام صادق(ع) خطاب به مردی که شکایت آورده بود که در مصیبت پسرش نزدیک است دیوانه شود گفتند: گریه کن تا آرام شوی. در نتیجه، شرع این امر فطری را امضا و تایید کرده است؛ حال باید پرسید این امر فطری از سوی شرع محدود گشته یا خیر؟ اگر محدود گشته، حدّ آن تعبدی است یا وجدانی؟.همه ما بالوجدان مییابیم که جزع و فزع شدید هم نوعی اعتراض به اراده الهی و بیادبی نسبت به اوست، هم نشانه ی تعلق شدید به دنیا، و هم منافی کرامت نفسِ شخص داغدار است، و هم میتواند منجر به بیماریهای جسمی و روحی شود. بنابراین عمل نامطلوبی است. ارتکاز عقلای عالم نیز همین است. همه جزع و بیتابی شدید در برابر حوادث روزگار را نکوهش میکنند. بالوجدان می فهمیم که اگر کسی در مصیبت فرزند خود سر به دیوار بزند و گریبان چاک کند، کار او ناشایست است.
ریشه جزع شدید به شکایت از خدا و نارضایتی از قضا و قدر الهی برمی گردد؛ از این نظر فرقی میان مصیبت از دست دادن بزرگان دین و دیگران نیست. زیرا جزع ما هیچ مشکلی را برطرف نمیکند و افراط در احساسات بر عقلانیت ما آسیب وارد می کند. حتی قبح جزع شدید را به عزاداری ائمه نیز می توان سرایت داد؛ در این زمینه سوال می کنیم: برای چه برای سالار شهیدان گریه و عزاداری می کنیم؟ در پاسخ باید گفت: اگر برای ابراز حزن و عواطف نسبت به امام حسین(ع) است نه تنها اشکال ندارد بلکه بسیار مطلوب است؛ اما اگر منجر به حرکات افراطی همچون: غلتیدن روی شیشه، قمه و ... شود، به معنای غلبه ی احساسات بر عقلانیت می باشد و به آرمانهای کربلا آسیب میزند و زمینه ی انحراف را فراهم میآورد. گذشته از اینکه کار بد، در دستگاه اهل بیت (ع) بدتر است. یک وقت ما بخاطر عروسی خواب را بر مردم حرام می کنیم، طبیعتا این کار ناشایستی است؛ اما قبیح تر از آن حرام کردن خواب به خاطر عزاداری است. امام خمینی(ره): اگر تغنی(غنا) حرام است، تغنی به قرآن قبیح تر است؛ تغنی در عزای امام حسین (ع) یعنی جسارت به وجود مبارک ایشان.
متاسفانه غلبه احساسات بر عقلانیت بعضا مشهود است و نمونه های آن را در جریان های افراطی عزاداری به وضوح می بینیم. وقتی دو کلمه از دین و عقلانیت گفته می شود، می بینیم که نمی فهمند؛ بلکه سریع انگ عاشق نبودن به انسان می زنند. مشاهده می کنیم حرکتی که از سوی امام حسین (ع) انجام شد تا منشأ حرکت اجتماعی شود، در بین افراطیون به حرکتی کاملا سکولار مبدّل گردیده؛ حال آنکه اساس این حرکت، سیاسی بود و امام حسین(ع) در یک جریان سیاسی کشته شد. وقتی احساسات بر عقلانیت غلبه کند روضه خوان بر مرجع تقلی جسارت پیدا می کند.
تا اینجای بحث روشن شد که اصل اولی در عزاداری بر عدم حرمت است و اصل اولی در جزع شدید طبق ادله ی وجدانی و نقلی حرمت است. کسی از فقهاء در این مطلب تردید نکرده است که عزداری به معنای گریه بر مومن، ثواب دارد و مطلوب است. سخن در جزع شدید است. یعنی بروز رفتارهای به دور از کرامت انسان مانند لطم و خدش به صورت یا پاره کردن لباس و اموری از این دست. باز در این نیز تردید نکردهاند که این رفتارها به طور اولیه حرام هستند.
دسته بندی روایات مربوط به جزع شدید درباره ائمه(ع)
روایات مربوطه به دو بخش تقسیم میشود: یک: روایات هماهنگ با عمومات نهی از جزع شدید و دوم روایات متشابه یا مخالف با عمومات اما روایات هماهنگ با عمومات یکی روایات ناظر به وفات پیامبر(ص) است که داریم: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ الْخُزَاعِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ تَدْرُونَ مَا قَوْلُهُ تَعَالَى وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ قُلْتُ لَا قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِفَاطِمَةَ ع إِذَا أَنَا مِتُّ فَلَا تَخْمِشِی عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَنْشُرِی عَلَیَّ شَعْراً وَ لَا تُنَادِی بِالْوَیْلِ وَ لَا تُقِیمِی عَلَیَّ نَائِحَةً قَالَ ثُمَّ قَالَ هَذَا الْمَعْرُوفُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ؛ این روایات نشان می دهد که اول شخص عالم(ص) به دخترش دستور می دهد که در وفاتش از نوحه های افراطی عرب جاهلی و جزع شدید پرهیز کند. همچنین حضرت زهرا س در اوج عواطف و داغ بزرگترین شخص عالم (ص) جزع شدید نکردند؛ حال آنکه اگر جزع شدید جایز بود، این بهترین جای جزع بود. روایات فوق صریح در عدم جواز جزع شدید است.
ب) بیان امام حسین ع در شب عاشوراء:
حدیث ذیل در ارشاد شیخ مفید و کتب تاریخی بسیاری که منبع آن ها ذکر خواهد شد آمده است، در شب عاشورا بعد از بی تابی و جزع حضرت زینب می خواهد، امام حسین (ع) ایشان را قسم می دهند که مبادا گریبان چاک کند و جزع شدید کند: قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِنِّی جَالِسٌ فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ الَّتِی قُتِلَ أَبِی فِی صَبِیحَتِهَا وَ عِنْدِی عَمَّتِی زَیْنَبُ تُمَرِّضُنِی إِذِ اعْتَزَلَ أَبِی فِی خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ فُلَانٌ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ وَ هُوَ یُعَالِجُ سَیْفَهُ وَ یُصْلِحُهُ؛ لهوف نیز با کمی اختصار و در قالب دو نقل، مطالب ارشاد را آورده و دلالت میکند که علاوه بر حضرت زینب سایر زنان محارم نیز حضور داشتهاند. ویژگی نقل لهوف، الفاظی است که امام ع با آن قسم داده است.
ج) بیان امام حسین (ع) هنگام خروج از مدینه
امام زنان خاندان عبدالمطلب را قسم می دهند که از جزع شدید پرهیز کنند و مطابق با نوحه و گریه ای که در عزای رسول الله(ص) بود برخورد کنند.حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْمُعَاذِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ [الْحَسَنُ] بْنُ مُوسَى الْأَصَمُّ عَنْ عَمْرٍو عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ لَمَّا هَمَّ الْحُسَیْنُ ع بِالشُّخُوصِ عَنِ الْمَدِینَةِ أَقْبَلَتْ نِسَاءُ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّیَاحَةِ حَتَّى مَشَى فِیهِنَّ الْحُسَیْنُ ع فَقَالَ أَنْشُدُکُنَّ اللَّهَ أَنْ تُبْدِینَ هَذَا الْأَمْرَ مَعْصِیَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ فَقَالَتْ لَهُ نِسَاءُ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلِمَنْ نَسْتَبْقِی النِّیَاحَةَ وَ الْبُکَاءَ فَهُوَ عِنْدَنَا کَیَوْمٍ مَاتَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ رُقَیَّةُ وَ زَیْنَبُ وَ أُمُّ کُلْثُومٍ فَنَنْشُدُکَ اللَّهَ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاکَ مِنَ الْمَوْتِ یَا حَبِیبَ الْأَبْرَارِ مِنْ أَهْلِ الْقُبُورِ وَ أَقْبَلَتْ بَعْضُ عَمَّاتِهِ تَبْکِی وَ ...ظهور روایات نشان می دهد که ائمه ع، عزاداری که منافی با کرامت شخصیت آن ها باشد را نمی پذیرفتند؛ چرا که تکریم باید روی اصول باشد. درست مثل این حرکت را در کار غلات می توان مشاهده کرد؛ غلات نیز راه تکریم غیر اصولی را پیش گرفته بودند ولی ائمه به شدت با آن ها برخورد کردند. متاسفانه وقتی عناوین مقدس می شوند ما جرات مقابله را از دست می دهیم؛ همین که نام عزاداری سیدالشهدا(ع) به میان می آید ما جرات مقابله با انحراف را بخاطر تقدس عنوان عزاداری از دست می دهیم و کار تا آنجا پیش می رود که یک روضه خوان به خود اجازه می دهد بگوید: لااله الا الحسین(العیاذبالله).
روایات متشابه یا موافق با جزع شدید برای ائمه (ع)
روایات ذیل روایاتی است که موافقین جزع شدید برای ائمه می توانند مستند اعمال خود قرار دهند، هرچند اینها را خود بنده احصا کرده ام و آن ها ادله ای در جواز جزع شدید ارائه نمی کنند.
1. روایات جزع و بکاء
مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لِشَیْخٍ أَیْنَ أَنْتَ عَنْ قَبْرِ جَدِّیَ الْمَظْلُومِ الْحُسَیْنِ قَالَ إِنِّی لَقَرِیبٌ مِنْهُ قَالَ کَیْفَ إِتْیَانُکَ لَهُ قَالَ إِنِّی لآَتِیهِ وَ أُکْثِرُ قَالَ ذَاکَ دَمٌ یَطْلُبُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ ثُمَّ قَالَ کُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ مَا خَلَا الْجَزَعَ وَ الْبُکَاءَ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ ع
• جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ فِی الْمَزَارِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُکَاءَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ
بیان صاحب جواهر
على أنه قد یستثنى من ذلک الأنبیاء و الأئمة ع أو خصوص سیدی و مولای الحسین بن علی ع کما یشعر به الخبر المتقدم، و کذا غیره من الأخبار التی منها حسن معاویة السابق عن الصادق ع «کل الجزع و البکاء مکروه ما خلا الجزع و البکاء لقتل الحسین» المراد به فعل ما یقع من الجازع من لطم الوجه و الصدر و الصراخ و نحوها، و لو بقرینة ما رواه جابر عن الباقر ع «أشد الجزع الصراخ بالویل و العویل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر» إلى آخره مضافا إلى السیرة فی اللطم و العویل و نحوهما مما هو حرام فی غیره قطعا، فتأمل؛ از اطلاق روایت فوق که هر جزع و بکائی را برای امام حسین جایز دانسته استفاده می کنند و طبق آن می گویند جزع برای غیر اباعبدالله ع مکروه و برای ایشان جایز می باشد. آیا با وجود آن همه نهی از لطم و جزع شدید می توان این روایات را مبنی بر مستثنی بودن امام حسین(ع) از جزع شدید تلقی کرد؟. گذشته از آن، ایشان ادعای سیره ی متشرعه کرده اند، باید گفت: آیا چنین سیره ای موجود است که تا زمان شارع متصل باشد و قابل استناد باشد؟ درحالی که چنین سیره ای موجود نیست.
برخی از معاصرین نیز وقتی از ایشان سوال میشود که آیا لطمه شدید بر سینه و یا زنجیر زدن با ضربات محکم بر کتفها، تا اندازهای که باعث سرخی شدید و خون مردگی در زیر پوست شود، جایز است یا نه؟ در پاسخ چنین مینویسد: باسمه تعالى کل ما یدخل فی عنوان الجزع لما أصاب سیدنا سید الشهداء ع فهو مرغوب إلیه، کما ورد فی الروایات الصحیحة، و کذا غیره من الأئمة ع، و اللَّه العالم. از بیان مرحوم نائینی نیز همین مطلب قابل استفاده است. ایشان این اعمال را جایز دانسته و جزع بودن را دلیل حرمت نمیداند، بلکه مادامی که عناوین ثانویهای نظیر، اقدام به هلاکت نفس و اضرار فاحش صدق نکند، جزع کردن به هر قسمی که باشد، خالی از اشکال میداند. در واقع هرچیزی که صدق جزع کند را جایز می دانند؛ هرچه که باشد.
مطلب دوم: بر سر و سینه و وصورت زدن به حدی که به مرتبه سرخی عضو یا سیاهی رسد اشکالی ندارد بلکه زنجیر زدن بر شانه و پشت که به مرتبه مزبور رسد جایز است، بلکه اعمال مذکوره بر سر و سینه وصورت زدن موجب شود که خون کمی از عضو صدمه دیده بیرون آید عیب و اشکالی ندارد..... (حرره الاحقر محمد حسین الغروی النائینی، 5/ربیع الاول/1345 ق)
جواب از اینها:
1. مکروه یا به معنای کم بودن ثواب است. مانند کراهت نماز در حمام. یا به معنای کراهت مصطلح است یا حرام. روشن است که تمام جزعها حرام نیست و قائل ندارد. پس مقصود کراهت مصطلح است. بنابراین جزع برای امام حسین ع از جزعهای مکروه استثناء شده است در حالی که ادله ی پیشین ناظر به جزع حرام بودند. قلّت ثواب نیز همین طور است. یعنی استثنای از مواردی که ثواب کم است. مثل گریه بر مرگ مومن. اما مواردی که حرام است و عقاب دارد، استثناء نشده است.
2. عطف بکاء به جزع، عطف فرد غالب و اصلی به کلی جزع است که به نحوی نقش تفسیری دارد. شاهد آن روایت دوم است که جزع تکرار نشده و تنها بکاء آمده است. همین نشان می دهد که معنای جزع، جزع شدید نیست و ائمه از جزع شدید استثناء نشده اند.
2. روایت فاطمیات
قوی ترین استنادی که موافقین جزع شدید برای ائمه می توانند استناد کنند: ذَکَرَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْقُمِّیُّ فِی نَوَادِرِهِ قَالَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى عَنْ أَخِیهِ جَعْفَرِ بْنِ عِیسَى عَنْ خَالِدِ بْنِ سَدِیرٍ أَخِی حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَّ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِیهِ أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِیهِ أَوْ عَلَى قَرِیبٍ لَهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُیُوبِ قَدْ شَقَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِیهِ هَارُونَ وَ لَا یَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ وَ تَشُقُّ الْمَرْأَةُ عَلَى زَوْجِهَا وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَکَفَّارَتُهُ حِنْثُ یَمِینٍ وَ لَا صَلَاةَ لَهُمَا حَتَّى یُکَفِّرَا وَ یَتُوبَا مِنْ ذَلِکَ وَ إِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ نَتَفَتْهُ فَفِی جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً وَ فِی الْخَدْشِ إِذَا دَمِیَتْ وَ فِی النَّتْفِ کَفَّارَةُ حِنْثِ یَمِینٍ وَ لَا شَیْءَ فِی اللَّطْمِ عَلَى الْخُدُودِ سِوَى الِاسْتِغْفَارِ وَ التَّوْبَةِ وَ قَدْ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ الْفَاطِمِیَّاتُ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ عَلَى مِثْلِهِ تُلْطَمُ الْخُدُودُ وَ تُشَقُّ الْجُیُوبُ؛ اگر ما بودیم و فقط این روایت(آن همه تصریحات روایی و حکم عقل نبود)، حکم به استثناء امام حسین(ع) از جزع شدید می کردیم؛ اما در مقام جمع ادله و رفع تعارض این روایات باید در کنار روایات نهی امام حسین ع از لطم و... دیده شود. در این صورت روایت ناظر به این است که مصیبت در کربلا به اندازهای عظیم بود که طبیعی بود فاطمیات لطم کنند و بصورت غیر ارادی چنین حالتی به آن ها دست داد و باید گفت این استثناء برای آنان است نه همه ی افراد و همه ی زمان ها؛ درست مثل نماز امام حسین (ع) در ظهر عاشورا که به قصر خواندند؛ آیا می توانیم بگوییم همه ی مردم در ظهر عاشورا باید نمازشان را به قصر بخوانند؟ متاسفانه لطم و حرکات امثال آن از سوی کسانی صادر می شود که جایگاهی ندارد، کسانی که قبل و بعد مجلس عزا به خنده و گفت و گو مشغولند و حتی در عزاداری اشک هم ندارند...
همچنین به سیره حضرت سجاد(ع) و دیگر ائمه (ع) در عزای امام حسین (ع) باید توجه شود؛ آن ها هیچ گاه لطم کردند؟ حجت ما 14تنها معصوم هستند، آیا آن ها هیچ گاه جزع شدید داشتند؟ چنین چیزی در سیره ی آن ها مشاهده نشده است، آن ها کثرت بکاء و گریه داشتند ولی هیچ گاه حرکت افراطی نداشتند. اگر کسی این جمع عرفی را نپذیرد و تعارض را مستقر بداند خواهیم گفت: از آنجا که صراحت و کثرت روایات مخالف بیشتر است، باید آن ها را اخذ نمود. ثانیا اگر این را هم نپذیریم قائل به تساقط طرفین شده و باید اخذ به اصل کرد؛ اصلی که طبق ادله ی عقلی و نقلی، جزع شدید را حرام می داند.