مقدمه:
عالم قبر نوعی زندگی است که بین دنیا و قیامت قرار گرفته است قرآن مجید در تعدادی از آیات از آن سخن گفته است و از اموری که در آنجا برای انسان اتفاق می افتد خبر داده است که در این مقاله به پاره ای از این مباحث اشاره شده است.
اگر لحظه جانکاه مرگ را نخستین منزل انسان پس از دنیا بدانیم، و طبعا مراسم غسل و کفن و نماز بر میت ادامه همان منزل خواهد بود، باید نزول در قبر را منزل دوم بشماریم.خانه ای که انسان کوچکترین سابقه ای با آن ندارد، خانه بسیار تنگ، و مقدار گنجایش آن به پهنای نیم متر، و طول کمتر از دو متر می باشد، و انسان پس از سائیدن «چهره بر خاک» ، به تدریج از چشمهای انسانهای مادی نگر، پنهان می گردد، و با گذاردن چند آجر بر روی دیواره قبر، خروارها خاک بر آن ریخته می شود و ارتباط مادی انسان با جهان پیشین قطع می گردد.
البته این نوع از منزل یک مسأله حسی است، قرآن نیز به این منزل به مناسبتهایی اشاره می کند و می فرماید: «ثم أماته فأقبره» (عبس/8) .سپس او را میراند، پس وارد قبر کرد .
و در آیه دیگر می فرماید: «و أن الله یبعث من فی القبور» (فاطر/22) .
خدا کسانی را که در قبرها هستند بر می انگیزد. (1)
ولی با دیده واقع بینانه، دومین منزل واقعی انسان از نظر قرآن همان برزخ است که روح و روان انسان با بدن متناسبی در آن محیط بسر می برد، و انسان برای خود در آنجا حالاتی دارد که متذکر می شویم و مقصود از «قبر» در مواردی همان جهان برزخ است.
قرآن از این منزل دوم در آیه یاد شده در زیر حکایت می کند و می فرماید:
«و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مؤمنون/100) .
و در پیشاپیش آنان برزخی است تا روزی که بر انگیخته می شوند.
«وراء» در این آیه بر خلاف آنچه که غالبا در آن استعمال می شود، به معنی پیش رو است، چنانکه در برخی از آیات دیگر نیز در این معنی بکار رفته است.آنجا که می فرماید:
«و کان ورائهم ملک یأخذ کل سفینة غصبا» (کهف/79) .
پیش روی آنان فرمانروائی بود که کشتی ها را به یغما می برد.
«برزخ» در لغت عرب به معنی فاصله است چنانکه می فرماید:
«بینهما برزخ لا یبغیان» (الرحمن/20) .
میان دو دریا، فاصله و حائلی است که به هم سرایت نمی کند.
علت این که این نوع از حیات را، حیات برزخی می نامند، این است که این قسمت از زندگی فاصله ای است میان زندگی دنیوی و زندگی اخروی، ولی از آیه یاد شده وجود حیات برزخی استفاده نمی شود.و بیش از این دلالت نمی کند که میان دنیا و آخرت فاصله ای وجود دارد، ولی آیات دیگر واقعیت این حیات برزخی را روشن می سازد.
1 آیاتی که با آنها بر تجرد نفس و بقاء روح پس از مرگ استدلال شد، بر وجود چنین حیاتی برای انسان گواهی می دهند.
این آیات به روشنی ثابت می کنند که انسان در عالم برزخ، هم دارای آثار روحی و روانی مانند فرح و شادمانی، حزن و اندوه، و هم دارای آثار جسمانی است مانند: «رزق» و «روزی» ، و کلمه های «فرحین» و «یستبشرون» و «یرزقون» و «بنعمة من الله» همگی حاکی از چنین آثار حیات می باشند (2) همچنان که آیات مربوط به عرضه آل فرعون بر آتش، و ورود قوم نوح بر آن که توضیح آن در بحث تجرد نفس گذشت گواه بر شکنجه شدن کافران در آن منزل می باشد.
از جمله آیاتی که به گونه ای بر حیات برزخی دلالت می کند آیه یاد شده در زیر است:
«قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین، فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل» (غافر/11) .
(کافران در روز قیامت می گویند) پروردگارا دوبار ما را میراندی، و دوبار زنده کردی پس ما به گناهان خود معترفیم، پس آیا راهی برای بیرون رفتن از آتش دوزخ وجود دارد؟
در این آیه سخن از دو میراندن و دو زنده کردن به میان آمده است، مفسران در اینکه مقصود از این دو میراندن و زنده کردن چیست؟ آراء مختلفی دارند، آنچه از میان همه آنها واقع بینانه تر بوده و با آیه سازگارتر است این است که مقصود از دو «اماته» یکی میراندن در همین جهان است و دیگری اماته ای است که پس از حیات برزخی به هنگام نفخ صور نخست، تحقق می پذیرد و مرگ همه را فرا می گیرد چنانکه می فرماید:
«و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض الا ما شاء الله» (زمر/68) .
آنگاه که در صور دمیده شد آنکه در آسمانها و زمین است می میرد مگر آنچه را که خدا بخواهد .
تا اینجا با دو نوع «اماته» آشنا شدیم.
اما دو «احیا» یکی عبارت است از احیاء پس از مرگ دنیوی که حیات برزخی نام دارد، و دیگری احیائی که پس از دومین نفخ در صور انجام می گیرد که همگان در رستاخیز محشور می شوند چنانکه می فرماید:
«و نفخ فی الصور فاذا هم من الأجداث الی ربهم ینسلون» (یس/51) .
در صور دمیده می شود ناگاه مردگان از قبرها به سوی محشر می شتابند.
و اگر بخواهیم این دو نوع اماته و دو نوع احیاء را به صورت روشن تر ترسیم کنیم چنین می گوئیم:
1 اماته نخست: مرگ در این جهان به هنگام فرا رسیدن اجل قطعی.2 اماته دوم: مرگ در نخستین نفخ صور. 3 احیاء اول: زنده شدن انسان در برزخ پس از مرگ دنیوی. (3)
4 احیاء دوم: زنده شدن انسان پس از دومین نفخ صور.
گاهی گفته می شود که مقصود از دو میراندن عبارت است:
1 میراندن به هنگامی که انسان جماد یا نطفه بود (قبل از پیدایش روح در انسان) .
2 میراندن در پایان زندگی دنیوی.
و مقصود از دو احیاء عبارت است از:
1 احیاء و زنده کردن پس از آنکه جماد و نطفه بود (انشائاه خلقا آخر) .
2 زنده کردن در روز رستاخیز.
ولی یک چنین تفسیر خالی از اشکال نیست زیرا در آیه از دو میراندن و دو زنده کردن، سخن به میان آمده است، و در بیان گذشته اگر چه دو نوع زنده کردن به گونه ای که بیان شد واقعیت دارد، ولی دو نوع میراندن حقیقی وجود ندارد، زیرا میراندن حقیقی آنگاه تحقق می یابد که قبلا حیات و زندگی در کار باشد، در حالی که جماد و نطفه زنده نبوده است تا بگوئیم میرانده شده است و به همین خاطر در قرآن کریم نسبت به این مرحله (مرحله جماد و نطفه) کلمه موت بکار رفته است، نه لفظ «اماته» چنانکه می فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم» (بقره/28) .
چگونه به خداوند کفر می ورزید در حالی که مرده بودید و او شما را زنده کرد.
حیات برزخی در روایات مسأله حیات برزخی و تنعم و عذاب ارواح پس از مرگ و قبل از رستاخیز در روایات بسیاری مورد تصریح واقع شده است که نمونه هائی از آن را متذکر می شویم:
1 ابو بصیر گوید از امام صادق (ع) درباره ارواح مؤمنان پرسیدم در پاسخ فرمود: ارواح مؤمنان در خانه هائی از بهشتند، از غذای آنجا می خورند، و از نوشیدنیهای آنجا می نوشند، و پیوسته می گویند پروردگارا قیامت را بر پا کن و وعده های خود را درباره ما محقق ساز . (4)
2 و نیز درباره ارواح مشرکان فرمود: در آتش معذبند و پیوسته می گویند پروردگارا قیامت را بر پا مساز، و وعده های خود را درباره ما محقق ننما. (5)
سؤال در قبر
قبر همان طور که یاد آور شدیم یک معنی ظاهری دارد و آن همان گودالی است که انسان در آن دفن می شود ولی هرگز نمی توان گفت آن احکام مخصوص قبر از قبیل سئوال و جواب و فشار و نظائر آن، مربوط به این قبر عنصری و خاکی باشد زیرا در روایات وارد شده است:
1 قبر باغی است از باغهای بهشت و یا گوشه ای است از گوشه های دوزخ. (6)
شکی نیست که قبر خاکی و ملموس برای ما دارای چنین نشان و وصفی نیست، و طبعا باید قبر در این جا معنی دیگری داشته باشد که این قبر به گونه ای حاکی از آن است.
2 مردی از امام صادق (ع) سؤال می کند که من از شما شنیده ام که شیعیان ما همگی در بهشتند، فرمود راست می گوئید گفتم بسیاری از آنان دارای گناهان کبیره اند، فرمود در آخرت مشمول شفاعت پیامبر و یا وصی او می شوند.در این جا افزود: به خدا سوگند من بر شما از برزخ می ترسم، گفتم برزخ چیست؟ فرمود: «القبر منذ حین موته الی یوم القیامة» . (7)
مقصود از برزخ قبر انسان است از لحظه مرگ تا روز رستاخیز.
از آنجا که چنین برزخی جنبه همگانی دارد، باید همه نوع مردگان را شامل شود، اعم از کسانی که طعمه درنده می گردند، یا در آب غرق می شوند، و یا در دل آتش می سوزند، و کسانی که پس از تبدیل به خاک در قبر، خاک بدن آنها از طریق باد و طوفان در اطراف جهان پراکنده می شود.مسلما همه آنان برزخی دارند به نام قبر، آیا این قبر در کجا است این جاست که باید به قبر دیگری غیر از این قبر خاکی اندیشید که با همگان سازگار باشد.
اکنون که به نوعی با واقعیت قبر آشنا شدیم، به طور فشرده پیرامون مسأله سئوال در قبر به گفتگو می پردازیم نخست نمونه هائی از آراء محدثان و متکلمان اسلامی را در این باره یادآور می شویم:
شیخ صدوق می فرماید: «عقیده ما در مورد سئوال در قبر این است که آن حق است و هر کس که پاسخ صحیح گوید برای او در قبر، سرور و شادمانی است، و بهشت در سرای دیگر و آن کس که پاسخ صحیح نگوید، در قبر و سپس در عالم آخرت معذب خواهد شد» . (8)
شیخ مفید می فرماید: «در اخبار صحیح از پیامبر روایت شده است که فرشتگان به قبور فرمود آمده و از آنان درباره دین آنها سؤال می کنند، در برخی از روایات آماده است که دو فرشته که به آنها «نکیر و منکر» می گویند بر میت نازل می شوند و از پروردگار و از پیامبر و امام و دینش سؤال می کنند پس اگر پاسخ درست گوید او را به ملائکه نعمت و شادمانی تسلیم می کنند و گرنه او را به ملائکه عذاب واگذار می کنند» . (9)
محقق طوسی در این باره می گوید: «عذاب در قبر، واقع خواهد شد زیرا کاری است شدنی و ممکن و دلائل سمعی در حد تواتر بر آن اقامه شده است» . (10)
مسأله سئوال و فشار قبر یک عقیده عمومی اسلامی است که همه فرق اسلامی جز یک نفر به نام «ضرار» ، به آن معتقدند.
احمد بن حنبل در رساله خود که رؤس عقائد اهل حدیث را در آن نوشته است می گوید: «عذاب قبر حق است و در آن از گناهان بندگان و از پروردگارشان و از بهشت و دوزخ سؤال می کنند و مسأله دو فرشته به نام «منکر و نکیر» نیز حق است» . (11)
ابو الحسن اشعری می گوید: ما به عذاب قبر و منکر و نکیر و سؤال آنان از مردگان در قبور ایمان داریم. (12)
قاضی عبد الجبار از سران معتزله در آغاز قرن پنجم می گوید: «در میان امت شکی در عذاب قبر نیست، فقط یک نفر از ما به نام «ضرار بن عمرو» ، به انکار آن برخاسته است ولی او پس از مدتی از گروه ما جدا شد و به گروه «مجبره» پیوست و اگر «ابن راوندی» چنین نسبتی را به ما داده است روی همین اساس است» . (13)
این نوع عقیده بر خاسته از روایاتی است که در این مورد وارد شده است.
شماره روایات در حد تواتر است و همگی ناظر این است که از مردگان سئوال می شود ولی در روایات چیزی که گواهی دهد که بدن عنصری زنده می شود، و به پرسشها پاسخ می گوید، چیز صریحی جز یکی دو روایت (14) به چشم نمی خورد ولی با توجه به آیاتی که برای انسانها حیات برزخی ثابت می نماید و با توجه به روایات که قبلا یاد آور شدیم که در آنها واقعیت برزخ و قبر یکی قلمداد گردیده است طبعا مسأله سئوال و فشار و عذاب قبر همگی مربوط به بدن دیگر غیر از بدن عنصری خواهد بود، بدنی که متناسب با حیات برزخی باشد که در اصطلاح متکلمان به آن بدن یا قالب «مثالی» گفته می شود و در روایات نیز همین تعبیر درباره آن وارد شده است. (15)
از مطالب گذشته سه مطلب روشن گردید:
1 واقعیت قبر همان برزخ است.
2 مسأله سئوال و عذاب قبر مورد قبول اکثر قریب به اتفاق متکلمان اسلامی است.
3 سئوال و عذاب قبر مربوط به بدن مثالی است.
همان گونه که یادآور شدیم مسأله سئوال قبر در روایات بسیاری وارد شده است و مهمترین مطالبی که در آنها مطرح شده است، عبارتند از:
1 از چه چیزهائی سئوال می شود؟
2 از چه کسانی سئوال می شود؟
اینک شایسته است این بحث را با ذکر نمونه هائی از روایات درباره دو موضوع یاد شده پایان دهیم:
از چه چیزهائی سئوال می شود؟
1 در روایتی از امام سجاد (ع) نقل شده است که آن حضرت هر روز جمعه مردم را موعظه می کرده و از آن جمله می فرمودند: ای فرزند آدم از مرگ غافل مباش، به همین زودی قبض روح خواهی شد، و به منزلی منتقل می شوی، روح به تو باز گردانده می شود و دو فرشته منکر و نکیر برای سئوال بر تو وارد می شوند، و اول چیزی که می پرسند از پروردگار تو است، آنگاه از پیامبری که به سوی تو فرستاده شده است، و از دینی که پذیرفته ای، و از کتابی که تلاوت می کردی، و از امامی که ولایت او را قبول کرده بودی، آنگاه از عمرت می پرسند که در چه راهی آن را فانی کردی و از مال و ثروت که از کجا کسب نموده و در چه راهی مصرف نمودی؟ . (16)
2 از علی (ع) روایت شده است که فرمودند: آنگاه که انسان را در قبر می گذارند دو فرشته به نام منکر و نکیر نزد او می آیند و اولین سئوال آنان درباره پروردگار او است، آنگاه از پیامبر او سپس از کسی که ولایت او را پذیرفته است پس اگر پاسخ صحیح گویند، نجات می یابد و اگر از پاسخ عاجز شود عذاب می شود. (17)
از چه کسانی سئوال می شود؟
در این باره نیز روایات متعددی نقل شده است که نمونه های را متذکر می شویم:
1 ابو بکر حضرمی می گوید از امام باقر (ع) شنیدم که فرمود در قبر سئوال نمی شود مگر از کسانی که ایمان محض داشته و یا کافر محض بودند گفتم پس وضع دیگران چگونه است؟ فرمود : به حال خود واگذار می شوند. (18)
2 محمد بن مسلم گوید: امام صادق (ع) فرمود: لا یسأل فی القبر الا من محض الایمان محضا و محض الکفر محضا. (19)
در قبر سئوال نمی شود مگر از کسانی که عقیده محض و قطعی از نظر ایمان و کفر داشته باشند .مقصود از ایمان و کفر محض این است که از نظر فکری مستضعف نبوده و برای خود عقیده ای را (ایمان و کفر) برگزیده است.
در روایات، بحثهای اخلاقی و آموزنده ای در رابطه با فشار قبر و عوامل آن، و نیز نقش کارهای شایسته و اعتقاد به ولایت خاندان پیامبر در سعادت و آسایش انسان در قبر و حیات برزخی، مطرح شده است که بررسی آنها نیاز به رساله جداگانه ای دارد، و ما بحث مربوط به قبر و برزخ را با پاسخ به یک اشکال در زمینه بدن مثالی پایان می دهیم و آن اینکه.
برخی گمان کرده اند تعلق روح در عالم برزخ به بدن مثالی که مورد اعتقاد متکلمان اسلامی است و در روایات نیز بدان اشاره شده است یک نوع «تناسخ» است در حالی که تعلق روح به بدن مثالی ارتباطی به آن ندارد زیرا حقیقت تناسخ این است که روح و نفس انسان پس از مرگ بار دیگر به این جهان باز می گردد و به سلول نباتی یا نطفه حیوانی یا جنین انسانی تعلق می گیرد.و بار دیگر سیر تکاملی خود را ادامه داده و به صورت یک انسان کامل در آید.به طور مسلم این شیوه از بازگشت، با حکمت حق منافات دارد زیرا مفاد آن این است که انسان پس از طی مراحلی به صورت یک موجود کامل در آید آنگاه با پسگرائی خاصی به حالت نخست برگردد، و این فرضیه را یک اصل استوار فلسفی مردود می شمارد و آن اینکه «فعلیت به قوه بر نمی گردد» . (20)
به طور مسلم در تعلق روح به بدن مثالی چنین مشکلی وجود ندارد زیرا آن بدن مثالی از نظر کمال هم آهنگ با روح تکامل یافته است و تعلق روح به چنین بدن همگام، مستلزم رجوع فعلیت به قوه نیست حتی از نظر برخی از فلاسفه بدن مثالی از شئون نفس و مخلوق و آفریده او است و نفس مقتدر با خالقیت خاصی که در این جهان و در جهان دیگر دارد چنین بدنی را از طریق تصور می آفرینند و مدتی با آن بسر می برد تا رستاخیز الهی تحقق پذیرد.
پی نوشتها:
1) در این زمینه به آیات 84/توبه، 22/فاطر، 13/ممتحنه، 9/عادیات، و 2/تکاثر مراجعه شود .
2) عند ربهم یرزقون، فرحین بمآ آتاهم الله من فضله، و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون، یستبشرون بنعمة من الله و فضل...
(آل عمران/169 171) .
3) و در حقیقت احیاء نخستین چیزی جز این نیست که تعلق تدبیری روح از بدن عنصری به بدن برزخی انتقال یابد.
4) سألت ابا عبد الله (ع) عن ارواح المؤمنین فقال فی حجرات فی الجنة یأکلون من طعامها، و یشربون من شرابها، و یقولون ربنا اقم لنا الساعة و انجز لنا ما وعدتنا.
5) و سألته عن ارواح المشرکین فقال فی النار یعذبون، و یقولون ربنا لا تقم لنا الساعة و لا تنجز لنا ما وعدتنا (بحار الانوار ج 6 باب احوال برزخ ص 269 حدیث 122 و صفحه 270، حدیث 126) .
و در حقیقت این دو قسمت یک حدیث است که مرحوم مجلسی آن را تحت دو شماره آورده است.
6) روایت از امام سجاد نقل شده است قبل از این جمله، امام درباره آیه «و من ورائهم برزخ» می فرماید مقصود قبر است آنگاه پس از تلاوت آیه «و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» فرمود : هو القبر، و الله ان القبر لروضة من ریاض الجنة، او حفرة من حفر النار. (بحار الانوار، ج 6، باب «سکرات الموت» حدیث 19) .
7) بحار، ج 6، باب احوال برزخ، حدیث .116
8) بحار ج 6، ص .279
9) تصحیح الاعتقاد، ص .45
10) و عذاب القبر واقع للامکان و تواتر السمع بوقوعه.کشف المراد مقصد 6 مسأله .14
11) طبقات الحنابله ص 226 نگارش قاضی ابو الحسین محمد بن ابی یعلی و در این کتاب، رساله احمد به صورت کامل نقل شده است و نیز به طور جداگانه به نام کتاب السنه چاپ شده است .
12) ابانه ص .27
13) شرح الاصول الخمسة، ص .730
14) بحار، ج 6، ص 222، حدیث 22، ص 224، حدیث .25
15) بحار، ج 6، ص 268 حدیث 119 امام صادق می گوید: «و لکن فی ابدان کابدانهم» .و در حدیث شماره 124 می فرماید: «فاذا قبضها الله عز و جل صیر تلک الروح فی قالب کقالبه فی الدنیا فیأکلون و یشربون» .و در حدیث شماره 32، ص 229 می فرماید «فاذا قبضه الله صیر تلک الروح الی الجنة فی صورة کصورته» .
16) بحار الانوار، ج 6، ص 223، باب احوال برزخ، حدیث .24
17) ان العبد اذا دخل حفرته اتاه ملکان اسمهما منکر و نکیر فاول من یسألانه عن ربه، ثم عن نبیه ثم عن ولیه، فان اجاب نجی و ان عجز عذباه (بحارج 6 ص 233 حدیث 46) .
18) بحار الانوار، ص 2335.حدیث 52.ابوبکر حضرمی همین مضمون را از امام صادق نیز در روایت دیگر نقل کرده است.حدیث 97.این مضمون را عبد الله بن سنان از امام صادق و ابن بکیر از امام باقر (ع) نیز روایت کرده اند (حدیث: 98 و 99، ص 260) .
19) بحار، ج 6، ص 260، حدیث .100
20) در فصلهای پیشین مشروحا پیرامون تناسخ بحث گردید مراجعه شود.