ایران امروز تلاقی گفتمانهای متفاوت است. خود گفتمان غالب نیز از گفتمانهای مدرن و سنتی بهرهمند شده است اما روابط بینگفتمانهای فرعی نیز چندان مسالمتآمیز نیست. تداوم مدرنیته و نیز عدم امکان پیوند میان متجددان و سنت از یک سو و نیز ظهور گفتمان پست مدرن وضعیت را پیچیدهتر میکند.
ایران و جدال سنت، تجدد و پساتجددبسیاری معتقدند، دوران جدید در ایران در جنگهای ایران و روس آغاز شد، زمانی که ایرانیان روس متجدد و ناتوانی خود را یافتند و پیش و پس از آن سفرنامههای ایرانیان به غرب منتشر شد و فرنگ یا غرب در نظر ایشان درخشید. آغاز مدرنیته تفنن و یا تمایلی انحرافی نبود، بلکه تحمیل یک جهان بر دیگران میتوانست به حساب آید، جهانی که آنقدر در علم و تکنولوژی و فلسفه پیش رفته بود که حالا از حیث مادی جلوتر از دیگر تمدنها ایستاده بود. از نظر احمد پاکتچی، «جهان اسلام با سونامی مدرنیته و پرسشگری قدرتمند مواجه است». این سونامی بیتردید ریشه در اولین مواجههها دارد.
روشنفکران ایرانی در این سالها از هیوم، دکارت، کانت و ... تاثیر گرفتهاند و نظامهای نظری حول اندیشمندان مدرن شکل گرفته است. پیش از مشروطه بسیاری از اندیشمندان به ترجمه آثار غربی پرداختند. اما چندی است که اندیشه پست مدرن نیز مطرح شده است و اندیشمندانی به طرح مباحثی از منظر پست مدرن میپردازند. این منظر اگر چه میتواند نو باشد اما ممکن است چرخش بر همان پاشنهای باشد که مدرنیستها بر آن چرخییده بودند و ان پاشنه اقتباس است.
قرآن در این میان از مناظر مدرن و پست مدرن جایگاه متفاوتی در هندسه معرفت و عینیت انسانی دارد. هم مدرنها و هم پست مدرنها از قرآن خوانش متفاوت دارند. به نظر میرسد این تفاوتها ریشه در مشترکی داشته باشد اما جای خالی سنت را نیز اینجا باید دید.
مدرنیته و ظهور پرسشگر آزاداحمد پاکتچی میگوید: «ما در فضایی قرار داشتیم که با یک پرسشگر سمج و کنجکاو در پرسش خود مواجه نبودیم و لذا شاید همین مسئله سبب شد تا ما قرنها با یک سنت تفسیری از قرآن و حدیث زندگی کنیم و متدهای برداشته از قرآن و حدیث هم رشد تدریجی و آرامی داشتند، یعنی علومی که به وجود آمدند از علم اصول فقه که یکی از تخصصیترین علمهای ساخت یافته در حوزه فهم متون دینی هست تا برخی حوزه های دیگر که اندکی تُنکتر هستند مثل علم اصول تفسیر که بعدها به وجود آمدند زمان کافی برای به وجود آمدن داشتند؛ حتی علوم بلاغت ابتدا که به وجود آمدند در ارتباط مستقیم با فهم قرآن و مسئله اعجاز بودند؛ در این فاصله 1400 یا به عبارتی 1300 ساله اُفت و خیزهایی که ما مشاهده می کنیم افت و خیزهای محدودی هستند در مقایسه با دوره معاصر که ناگهان جهان اسلام در مواجه با جریان موج سونامی مدرنیته قرار می گیرد و با یک پرسشگر بسیار متفاوت و دارای قدرت مواجه می شود که حال باید در مقام پاسخ مطالبی برای ارائه کردن داشته باشد».
آغاز تجدد ایرانی را در جنگهای ایران و روس جستجو میکنند، اما شاید اولین بار تجدد ایرانی وقتی آغاز شد که یک ایرانی این سوال را مطرح کرد که ما چرا عقب ماندهایم. بیتردید این سوال ساده در آن روزگار چون «لنگه کفشی در بیابان»ِ بیسوالی غنیمت بود، زیرا با این سوال جهان جدید معنا گرفت.
دوران معاصر ایران را تحت تاثیر تجدد، مدرنیته، روشنگری و هر عنوان دیگری بدانیم، به قول مرتضی یوسفیراد «دوره معاصر ایران در مواجهه با تحولات جدید غرب و مطالبه قشرهای زیادی از مردم از نتایج آن، نظام دانایی سنت خود را مورد پرسش قرار داده، به طوری که بخشهایی از جامعه مفاهیم زندگی سیاسی حاکم را زیر سؤال بردند و خواهان تجدیدنظر در آنها شده و مفاهیم دیگری را مطالبه نمودند و یا خواهان معانی دیگری غیر از معانی گذشته شدند. چنان چه اهداف و غایاتی که زندگی سیاسی را به جلو میبرند نیز مورد پرسش واقع شدند و جامعه به تردید از آنها کشیده شد». (یوسفیراد، مرتضی؛ عدم ثبات و فقدان حاکمیت تفکر فلسفی در ایران معاصر، فصلنامه علومسیاسی، شماره 51)
اما این پرسشگر چه کسی بود که با ظهور ایران جدید ظاهر شده است، به نظر میرسد پرسشگری که آزادانه میتوانست سوال خود را مطرح کند، مشخصه ایران جدید بود. ایرانی که از به زعم پاکتچی از یک سنت تفسیری از قرآن و حدیث جدا شده و سوالاتی جدید را مطرح کرد. باید توجه کرد که پرسش و سوال نقش مهمی در در فلسفه و اندیشه دارد. فلسفه از سوال آغاز شد، کانت با شک و سوال فلسفه مدرن را بنا نهاد و حالا نوبت به سوال در تمدن اسلامی بود. با طرح سوالات جدید که آن را پرسشگرانی نوآیین مطرح میکردند، راه برای اندیشههای نو و مدرن باز شد.
یثربی در خصوص جایگاه سوال و شک در مقاله «گذری بر جایگاه نقد و عقل گرایی از دیدگاه قرآن» میگوید: «همه دعوتها به شک و نقد سنّت موجود، به خاطر آن است که انسان در چهارچوب باورهای مورث اسیر نماند، به آن چه دارد دل خوش نکند و از جستجوی حقیقت غفلت نورزد. اگر معتزله شک را نخستین تکلیف و فریضه انسان میدانستند، برای آن بود که انسان تا شک نکند، فکر نخواهد کرد».
ارزیابی پاکتچی اما از تجدد در ایران با توصیف آن به «موج سونامی» همراه است که آنقدر قدرتمند بود که بعضی از متفکرین اسلامی را که از «آغازشان تربیت دینی داشتند» سکولار کرد. تجدد در پیوند با رضاشاه پهلوی از یک گفتمان فرعی به گفتمان غالب تبدیل شد. «گفتمان اصطلاحی است که فوکو برای دانش به کار میبرد و دانش به مثابه گفتمان، دانش جهان واقعی نیست، از نظر فوکو «حقیقت رابطه دوری با نظام قدرت دارد، به طوری که نظامهای قدرت، حقیقت را ایجاد و تقویت میکنند و حقیقت نیز تاثیرات قدرت را القا و گسترش میدهد».
گذار گفتمانی در ایرانگذار گفتمانی در دوره قاجار از گفتمان «سلطنت مستقل» به گفتمان «مشروطهطلب» صورت میگیرد. در یک مقاله «شکاف در اقتدار نظام سیاسی با جدایی بخش وسیعی از سرزمینهای ایران طی معاهدات گلستان، ترکمانچای، پاریس و...، بحران خودکامگی به دلیل پراکندگی قدرت که شورشهای و جنگهای محلی در پی داشت، تغییر مناسبات اجتماعی قدرت با تغییر در ترکیب جمعیتی ساخت دیرپای ایلی-روستایی-شهری به نفع روستاییان و شهرنشینان، شکست اصلاحات از بالا توسط قائممقامها، امیرکبیر، سپهسالار و امینالدوله، سیطره بیگانگان به دنبال واگذاری امتیازهای تجاری توسط حکومت نالایق قاجار» باعث این گذار گفتمانی معرفی شده است. اما همین مشروطه طلبی به دولت مقتدر بدل میگردد.
اما گفتمان «مشروطهخواهی» که میتوان آن را بر «نظریه حکومت قانون» خلاصه کرد توسط روشنفکران مشروطه پیش از روی کار آمدن دولت مدرن در زمان رضاشاه تئوریزه شده بود اما پس از رویدادهای مشروطه، این گفتمان به «دولت مطلقه» بدل شد. آخوندزاده در رساله مکتوبات کمالالدوله در خصوص «حکومت قانون» مینویسد: «قواعد سلطنت فرس بسیار زیاد میبود و برای هر امری فارسیان قواعد مقرره میداشتند. ... در ایران باستان هیچ امری بدون قانون یا حکمت «پیمان فرهنگ» بر قرار نمیشد ... از نتایج احکام پیمان فرهنگ میبود که سلاطین فرس در عام نامداری داشتند و ملت فرس برگزیده ملت دنیا بود ...» ملکم خان، مستشارالدوله، طالبوف تبریزی، میزاآقاخان کرمانی و ... هر یک در این خصوص مطالب زیادی نوشتند و نهایتا برخی از روشنفکران دیگر مانند بهار، افشار و دیگران این تئوری را دستمایهای برای مشروعیت بخشی به دولت مدرن در ایران کردند که رضاشاه آن را قبضه کرد. هرچند این گفتمان با سقوط پهلوی از میان رفت، اما بسیاری از منتقدان این گفتمان در روشنفکری ایرانی باقی ماند. گفتمان «حکومت قانون» اگر چه رقبایی مانند «گفتمان منطقهگرایی» و «جمهوریخواهی» داشت اما نماینده جریانی شد که در مقابل گفتمانهای سنتی قرار میگرفت. تغییر دولت از وضع سنتی-دینی به وضع مدرن-سکولار در زمان رضاشاه این تقابل را به خوبی نشان میدهد.
قرآنیان مدرنقرآنپژوهی اعم از تفسیر آن و یا پژوهش در علوم قرآن به شکل مدرن درآمده است، حالا علوم قرآنی به عنوان رشتهای دانشگاه به صورتی مدرن تقسیمبندی شده و پژوهش در قرآن به شکل مدرن صورت میگیرد، تاثیر مدرنیته بر قرآن تنها به شکل مختص نمیشود و میتوان آن را در محتوان نیز دید. مصطفی ملکیان روشنفکر سابقا دینی ایرانی در مقاله «درباره پژوهش قرآنی» در کتاب راهی به رهایی، جستارهایی در عقلانیت و معنویت مینویسد: «اگر معتقدیم که قرآن کتابی است که برای همه انسانها، در هر زمان، مکان، وضع و حال، سخنی برای گفتن دارد، باید این کتاب را چنان قرائت کنیم که منشاء الهام عقلانیت و معنویت باشد، عمیقترین و جدیترین نگرش به وضع و حال انسان امروز جمع میان عقلانیت و معنویت است».
تاثیر مدرنیته بر خوانش مسلمانان از قرآن، روشنفکران، اساتید دانشگاه و نیز محققانی را به وجود آورد که میتوان از آن به قرآنیان مدرن یاد کرد. مهمترین دغدغه قرآنیان مدرن نیز مانند هر ایرانی پس از تجدد، آشتی و یا حل تعارض میان سنت و مدرنیته بوده است. تعارض سنت و مدرنیته اهمیت زیادی در تاریخ جدید ایران دارد. این تعارض را میتوان در سطح سیاسی، فرهنگی اجتماعی و حتی اقتصادی ملاحظه کرد. همین چالش بود که اقتصاد ملی ایران را در عصر ناصری با فراز و فرود بسیاری مواجه کرد، روحانیون را به عرصه آورد، روشنفکران را بر آن داشت که به تولید مفاهیم جدید بپردازند و سیاستمداران را وا داشت تا به تاثیرات قرآن فکر کنند.
سیدجمالالدین اسدآبادی که با حرکت تاریخیاش در کشورهایی مانند هند، مصر، ایران و عثمانی، موجی از اندیشه جدید دینی را فراهم کرد میتوان به عنوان سردمدار اندیشه دینی جدید اشاره کرد. سیدجمالالدین اسدآبادی ایدههایی مانند بازگشت به قرآن، اتحاد مسلمانان و استعمارستیزی را وارد ادبیات اسلامی کرد که به نوعی در مقابل گفتمان غربیسازی قرار میگرفت. تفسیر المنار از قرآن را شاید بتوان نخستین تفسیر مدرن از قرآن دانست. نمونههای دیگر تفاسیر مدرن را به تفاسیر علمی و نیز تفاسیر منطبق با حقوق بشر از قرآن دانست.
حمید احراری در مقالهای با عنوان «تفسیر پرتوی از قرآن و نواندیشی دینی مینویسد: «در تفسیر پرتوی از قرآن و تفسیر التبیان، به وضوح روی تحلیلهای زبانی و تأملات ادبی تمرکز شده است. در دورههایی که این تفاسیر نوشته شدهاند، آزادی اندیشه مذهبی و آشنایی با اندیشههای نوین، بستری برای تحول تفسیر قرآن فراهم کرده است. در دوره تفسیر التبیان، اندیشههاینو در قالب نهضت ترجمه قرن دوم و سوم و ترجمه آثار فلسفی یونان، به جامعه اسلامی وارد شده بود و در دوران جدید، اندیشههای غربی و جنبشهای اجتماعی سوسیالیسم و لیبرالیسم همان نقش را داشتند که پیش از آن آثار ارسطو و افلاطون. علاوه بر ارتباط با اندیشههای غربی، زمینههای اجتماعی نیز شباهتهایی داشت».
پست مدرنهای ایرانی اگر مدرنیته ایرانی از نظر تاریخ و محتوا متفاوت از مدرنیتهای است که در غرب جاری بود و البته اشتراکاتی نیز با آن داشت، پستمدرن ایرانی نیز چیزی متفاوت از پست مدرن غربی، اما چونان تجدد زیر سایه آن بزرگ شد. داریوش آشوری در نقد روشنفکری ایرانی، «غربزدگی» را «ارزیابیهای شتابزده» میداند که در یافتن «ریشه نخستین گندیدگیها» به بیراهه رفته است.
به نظر میرسد پستمدرنیسم ایرانی در مقابل مدرنیسم ایرانی ایستاده است. منتقدان متجددان ایرانی به نقد جریانی پرداختهاند که غرب را سراسر درست و شرق را سراسر ناراست قلمداد میکنند. باز داریوش آشوری معتقد است «خطای گفتمان غربزدگی در این است که غرب را در سیر تاریخی خود کلیت تمام و یک پارچه و آگاهی تلقی میکند که بر روی خط راستی، خالی از هر نوع تضاد و کشمکش، علیه شرق حرکت میکند و در برابر آن شرق را قرار میدهد که گرفتار ناآگاهی تاریخی و کوری است.»
پست مدرنهای ایرانی به نقد رویکرد مدرن در ایران میپردازند، به نظر ایشان الگوی غربی در علوم انسانی جوابگوی انسان ایرانی نیست. مباحثی مانند علوم انسانی اسلامی را میتوان یکی از مصادیق این نگاه دانست هرچند در علوم انسانیاسلامی گرایشهای پست مدرن در کنار گرایشهای سنتی حضور دارند.
علوم قرآنی و پست مدرنیسم ایرانیفوکو اندیشمندی پست مدرن خوانده میشود، حال ورود پست مدرنیسم چه تاثیری در علوم قرآنی داشته است؟ دو نماینده اندیشه پست مدرن در اندیشه دینی را میتوان احمد پاکتچی و داوود فیرحی دانست که اولی در اندیشه قرآن و دومی در اندیشه سیاسی از فوکو متاثر بودهاند و بنابراین نقدهایی بر گفتمان مدرن دینی وارد ساختهاند.
از نظر احمد پاکتچی، «بعضی از امواج علوم جدیدی که وارد حوزه روشنفکری دینی و اصلاحطلبی دینی شدند، بیش از اینکه جنبه ایجابی داشته باشند، جنبه سلبی داشتند و عملا به متد تبدیل نشدند، بلکه همان متدهایی را هم که وجود داشت در یک وضعیت تعلیق و سیالیت و بیثباتی قرار دادند و عملا شرایط از آن هم که بود وخیمتر شد. به هرحال این موقعیتی است که ما در آن قرار گرفتهایم و شرایط ما خیلی خوب نیست، زیرا کارهای بنیادی قابل ملاحظهای در این حوزه انجام نگرفته و ما در واقع به نظر میرسد که وظیفه سنگینی را از این نظر بر عهده داریم».
پاکتچی هرچند مدرنیته و وضع جدید در ایران را فهمیده است اما تسلیم آن نشده است، او اگرچه پرسشگر آزاد در ایران را نوعی ضرورت میداند اما معتقد است میتوان از باور سنتی «استنطاق قرآن» در پاسخ به مسائل جدید استفاده کرد و لزومی ندارد که تفسیر ما از دین مطابق با باورهای مدرن باشد. وی در این خصوص میگوید: ما الان در شرایطی قرار گرفته ایم که به دست آوردن متدهایی برای فهم متون دینی یا به تعبیری آنچه که در متون روایی ما تحت عنوان «استنطاق متون دینی» و به حرف در آوردن آنها به کار رفته برای اینکه بتوانند مسائل عصر ما را حل کنند جزء واجب ترین چیزهاییست که در حال حاضر ما با آن مواجه هستیم».
روش از نظر پاکتچی رویکرد گفتمانی دارد، «در سوره مجادله داستان مردی آمده است که نسبت به همسرش ظهار کرده و همسرش را بر خودش حرام نموده است و بعد همسر این مرد، نزد پیامبر اکرم (ص) میرود و با بیان مسئله مشکلش حل میشود. اما حالا حدود هزار و دویست سال است که ظهاری اتفاق نیافتاده، در قانون مدنی ما مادهای تحت عنوان ظهار وجود ندارد، آیا معنی آن این است که دیگر سوره مجادله کارایی ندارد؟ آیاتی که در مورد بردگان و ممالیک وجود دارد، الان به چه درد می خورد؟ آیا عملا ساقط از استفاده است؟ این موارد در قرآن کریم حجم قابل ملاحظه ای را تشکیل می دهند، آیا ما باید قرآن را به قسمت کاربردی و غیر کاربردی تقسیم کنیم و آن را فقط برای ثوابش بخوانیم؟ آیا از آنها هنوز هم معانی برداشت میشود؟ اگر معنایی برداشت شود دیگر آن معنا تحت اللفظی نیست و گفتمانی خواهد بود. تصور بنده این است که چیزی که باعث میشود نگاه غیر لفظی و گفتمانی انجام بدهیم، ابزارهایی هستند که در فضای گفتمان کاوی استفاده میشوند که یکی از کاربردیترین این ابزارها نشانهشناسی است و با آن به سطح معنا ورود پیدا میکنیم، فلاسفه و عرفا از تفسیر تحت اللفظی عبور کردند، اما بارها به حکم تفسیر به رای مورد مواخذه قرار گرفتند».
فرازهایی از اندیشه پاکتچی را میتوان به وضوح نقد روشنفکران دینی دانست که متدهای مدرن به سراغ متن دینی رفته و برخی از آیات را غیرکاربردی، مربوط به عرض دینی و ... دانستهاند.
فیرحی نیز از سیاست ایران تحلیلی گفتمانی ارائه میدهد او معتقد است «تفسیر قدیم مبتنی بر گفتمانی بود که تحت تأثیر قدرت دوران شکل گرفته بود و کسانی که تحت تأثیر این گفتمان هستند سلطنت را هم که نفی میکنند، برای اصلاح، از سلطنت بد به سلطنت و سلطان خوب پناه میبرند و باز به دنبال نظم سلطانی هستند. اما نظریههای جدید که محصول گفتمان جدید است به دنبال نظم دموکراتیک است». در جایی دیگر فیرحی در خصوص تاثیر فوکو بر خود میگوید: « بحث های گفتمان، تبارشناسی و باستان شناسی فوکو به من ایده می دادند. با نگاه به این من هم می توانستم توضیح بدهم که در جهان اسلام هم نظام های فکری متفاوت وجود داشته اند».
میثم قهوهچیان