قبیله در عرب به جماعتی اطلاق می شود که بر اساس«نسب»و«خون»به همکاری در جهت بهبود معیشت خود دست زده باشند.اصل مشترک در همه قبیله ها«نژاد»و«سرزمین»بود.نیرومندترین چیزی که در واقع ستون حفظ و تداوم قبیله بود و خون و نژاد و وطن را حفظ می کرد،عنصر«عصبیت»بود .
فرد عضو قبیله باید در حفظ این رابطه و استحکام و تداوم آن کوشا باشد و حتی از جان و مال خود دریغ نکند.اگر جرمی رخ می داد،همه قبیله باید تاوان آن را می پرداخت و اگر افتخاری نصیب قبیله بود،همه را شامل می شد.این اصل حتی به عنوان عامل خیر و شر،منشاء وجدانی پیدا کرده بود،چنانکه می گفتند:«فی الجریرة تشترک العشیرة» (1):یعنی در گناه عضوی از قبیله همه قبیله شریک اند.گاه برای تقویت و تشکل بیشتر،قبایل ضعیف با پیمان«حلف»خود را در قبیله بزرگتر و نیرومندتر ادغام می کردند،این امر در جاهلیت در تکوین و تقویت قبایل نقش مهمی را بازی کرده است.به مجرد آنکه قبیله ای با پیمان،خود را در پناه قبیله دیگر قرار می داد،بر قبیله نیرومند بود که از تمام شئون و حیثیات قبیله هم پیمان،دفاع کند.
شیخ قبیله:رهبری قبیله را مردی مسن،مجرب،عاقل، شجاع و ثروتمند به عهده می گرفت.طبیعی بود که قبیله آنگاه تن به اطاعت می داد که کسی را با این صفات یافته باشد.شیخ قبیله مسئول صلح و جنگ و پیمان و برپایی مراسم مهمانی قبیله بود.او بود که باید قبیله را در تقسیم غنائم و نیز پرداخت خونبها و کمک به نیازمندان و آزادی اسرای قبیله و دیگر کارها راهنمایی و رهبری کند.
عضو قبیله باید نظام قبیله را می پذیرفت و در برابر از حقوق و امکانات مساوی بهره می برد .هیچ عضوی حق نداشت از رأی و دستور شیخ قبیله و یا از سنت و نظام قبیله گام بیرون نهد و وحدت قبیله را از هم بپاشد.اگر چنین می کرد به عنوان«خلیع»برای همیشه از قبیله طرد و اخراج می شد و این بدترین عقوبت بود.
قبیله از سه بخش تشکیل می شد:
1خلص:فرزندان اصیل قبیله از نظر خون و نژاد که اعضای اصلی و درجه یک قبیله را تشکیل میدادند.
2عبید:اسرا و بندگان از اطراف و شهرهای دیگر بودند.
3موالی:اینان عضو درجه دو قبیله بودند که یا به همسایگی و یا به لحاظ پیمان عضویت قبیله را پذیرفته بودند. (2)
جنگ و خونخواهی دو عامل بودند که غالب فکر و عمل قبیله را به خود اختصاص می داد و قبیله و اعضای آن پیوسته برای انجام یکی از این دو در تلاش و ستیز بودند.هر عملی که در جهت تقویت و استحکام قبیله و هم در تحکیم وحدت آن مثمر و مفید بود،برای عرب ارجمند و امری مطاع بود.
پی نوشت ها:
1الجاهلیة.ص 44 (به نقل از مجمع الأمثال میدانی.)
2الجاهلیة.ص 60 .59