ماهان شبکه ایرانیان

اقدامات اصلاحی امام

وقایعی که در این زمان اتفاق افتاد و اقداماتی که توسط آنحضرت انجام شد به منظور اصلاح خرابیهای موجود در جامعه بود، البته در این راه امام با دشواریهایی مواجه بودند که به جهت اهمیت آنها در عنوان جداگانه ای، بدان می پردازیم

وقایعی که در این زمان اتفاق افتاد و اقداماتی که توسط آنحضرت انجام شد به منظور اصلاح خرابیهای موجود در جامعه بود، البته در این راه امام با دشواریهایی مواجه بودند که به جهت اهمیت آنها در عنوان جداگانه ای، بدان می پردازیم. امام بیت المال را به صورت عادلانه بین مردم تقسیم نمودند و در سخنرانیهای خود سعی کردند تا مردم را از دنیاگرایی پرهیز دهند، فرمانداران پیشین از جمله معاویه عزل شدند، سیاست عدم کتاب حدیث لغو شد، به سنت پیامبر عمل شد و جلوی انحرافات دینی گرفته شد و... البته اینها آن بخش از اقدامات اصلاحی امام را که با زبان و اقدامات اجتماعی آرام بود تشکیل می داد و امام بخش دیگر آن از طریق جنگ بود که در عنوان مستقلی بدان پراخته می شود و اما توضیحی پیرامون اقدامات در بخش اول:

یکی از مشکلات اخلاقی جامعه که امام را سخت به خود مشغول داشته بود، دنیاگرایی، رفاه طلبی و فزون خواهی اعراب فاتح بود.این امر چنان آنان را از خود بیخود کرده بود که توان گفت، جنگ جمل محصول آن بود که امام حاضر نشد سهم طلحه و زبیر را از بیت المال بیش از دیگران بدهد.در چنین شرایطی امام، مصمم شد تا در طی خطبه های خود، در این باره به تفصیل سخن گفته و مردم را از دنیاگرایی پرهیز دهد.به همین قیاس، او طی نامه هایی به عمال خویش آنان را از نشستن سر سفره های رنگین که در دوره عثمان بسیار طبیعی شده بود نهی می کرد .اگر کلمات امام درباره مذمت دنیا یکجا فراهم آید کتابی مفصل خواهد شد. (1) نهج البلاغه مملو از این قبیل کلمات بوده و این حجم گسترده نشان می دهد که امام در این باره اصرار خاصی داشته است.ارائه الگوی نمونه انسان با تقوی را در خطبه معروف به خطبه همام می بینیم.در برخی از خطبه ها اما به صراحت مردم مخاطب خود را به دلیل دنیا طلبی سرزنش می کند: یاد مرگ از دلهای شما رفته است و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته.دنیا بیش از آخرت مالکتان گردیده و این جهان، آن جهان را از یادتان برده. (2) امام تبیین دین را در رأس اقدامات اصلاحی خود قرار داده و کوشید تا با مطرح کردن سنت پیامبر (ص) و احیای اصول و فروع فراموش شده دین، جامعه را به سمت اصلاح هدایت کند.آن حضرت در شرح فعالیتهای خود برای اصلاح جامعه می فرماید:

«ألم أعمل فیکم بالثقل الأکبر و أترک فیکم الثقل الاصغر و رکزت فیکم رایة الإیمان و وقفتکم علی حدود الحلال و الحرام و البستکم العافیة من عدلی و فرشتکم المعروف من قولی و فعلی و أریتکم کرائم الأخلاق من نفسی» ، آیا حکم قرآن را در میان شما جاری نداشتم و دو فرزندم را که پس از من چراغ راه دینند و خاندان پیامبر را که گوهران گزینند برای شما نگذاشتم .رایت ایمان را میان شما برجا کردم و مرزهای حلال و حرام را برایتان جدا از عدل خود لباس عافیت بر تنتان کردم و با گفتار و کردار خویش معروف را میان شما گستردم و با خوی خود نشان دادم که اخلاق گزیده چیست. (3) امام در سخنان خود بطور مأکد اشاره به عمل به کتاب خدا و سنت رسول دارد.این وفاداری امام به سنت رسول خدا (ص) نکته مهمی در سیاستهای اصلاحی آن حضرت است.در اصل او تخطی از سنت را یکی از علائم آشکار انحراف بلکه منشأ انحرافات می داند.زمانی که در همان روزهای نخست، طلحه و زبیر از عدم مشورت امام شکایت کردند حضرت فرمود: به خدا که مرا به خلافت رغبتی نبود و به حکومت حاجتی نه، لیکن شما مرا به آن واداشتید و آن وظیفه را به عهده ام گذاشتید.چون کار حکومت به من رسید، به کتاب خدا و آنچه برای ما مقرر نموده و ما را به حکم کردن بدان امر فرموده نگریستم و از آن پیروی کردم.و به سنتی که رسول خدا (ص) نهاده است و بر پی آن رفتم.نیازی نداشتم تا در این باره از شما و جز شما نظر خواهم. (4) امام در درگیری خود با عثمان درباره محرم شدن به عمره در ایام حج و یا محرم شدن به عمره و حج با هم، درباره رعایت سنت رسول خدا (ص) فرمود: «ما کنت لأدع سنة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لأحد من الناس» ، من بخاطر هیچ کس سنت آن حضرت را رها نمی کنم. (5) یک سال از سالهایی که عثمان در منی نمازش را تمام می خواند، مریض شد.در آنجا از امام خواست تا به جای او نماز بخواند.امام فرمود: اگر او نماز بخواند همچون پیامبر (ص) خواهد خواند.عثمان گفت: خیر، همانطور که من نماز می خوانم.امام در خواست او را رد کرد. (6) امام خود می فرمود، اگر من از میان شما غایب شوم چه کسی هست که به این سیره در میان شما عمل کند؟ (7) مطرف بن عبد الله می گوید: همراه عمران بن حصین (که از اصحاب رسول خدا (ص) بود) پشت سر امام علی (ع) نماز می خواندم.پس از پایان نماز، عمران دست من را گرفت و گفت: لقد صلی صلاة محمد، و لقد ذکرنی صلاة محمد (ص) .او همانند نماز پیامبر (ص) نماز خواند.او مرا به یاد نماز پیامبر (ص) انداخت. (8) ابو موسی اشعری نیز که در بدو ورود امام به کوفه، پشت سر امام نماز خواند گفت: «ذکرنا علی بن ابی طالب صلاة النبی (ص)» ، علی (ع) با نماز خود ما را به یاد نماز پیامبر انداخت . (9) احیای سیره پیامبر (ص) برای سیاستهای اصلاحی امام بسیار مهم بود.اصحاب خالص امام نیز این حقیقت را درک می کردند.عمار درباره اقدامات سازنده امام می گفت: «لو أن علیا لم یعمل عملا و لم یصنع شیئا الا أنه أحیا التکبیرتین عند السجود، لکان قد أصاب بذلک فضلا عظیما» .اگر علی هیچ کاری جز زنده کردن دو تکبیر در وقت بلند کردن سر از سجده نکرده باشد، به خاطر همین کار، به فضل بزرگی دست یافته است. (10) امام در برابر سیاست عدم کتابت حدیث، از سوی عمر و عثمان، برفراز منبر اعلام فرمود: کسانی که مایل هستند تا علم را بنویسند کاغذ و قلمی فراهم آورند.حارث اعور وسایل نوشتن را فراهم کرد و آنچه را حضرت نقل می کرد می نوشت. (11) بعد از آن حضرت امام حسن (ع) نیز به فرزندانش توصیه می فرمود تا حدیث پیامبر (ص) را بنویسند. (12) توجه داریم که امام علی (ع) خود احادیث رسول خدا (ص) را می نوشت.پس از آن حضرت دفاتر آن حضرت در دست اهل بیت بوده و مرتب از «کتاب علی» حدیث برای شیعیان نقل می فرمودند . (13) دیدیم که در زمان خلیفه دوم، در کنار جلوگیری از کتابت حدیث، قصه خوانان اجازه یافتند تا در مسجد برای مردم قصص یهودی را درباره انبیای پیشین و رهبانان مسیحی نقل کنند.امام علی (ع) در کنار رواج کتابت حدیث، با پدیده قصه خوانی برخورد کرده از قصه خوانی به شدت نهی کرد.امام در اصل با نقل آثار یهودیان مخالف بود.از آن حضرت نقل شده است که فرمود : هر کس از پیشینیان کتابی دارد از بین ببرد. (14) آن حضرت درباره کسی که قصه حضرت داود (ع) را با اوریا از منابع یهودی نقل کرده بود، برخورد کرده و فرمود: اگر کسی آن را نقل کند، او را حد خواهم زد. (15) می دانیم که در این حکایت دروغین به حضرت داود، نسبت قتل عمد و زنا داده شده است.زمانی که آن حضرت به بصره آمد، قصه خوانان را از مسجد بیرون کردند. (16) بعد از آن حضرت، امام حسن (ع) نیز از قصه خوانی نهی کردند. (17) امام سجاد (ع) نیز حسن بصری را که زمانی قصه خوان بودند از این کار نهی کردند و او نیز پذیرفت. (18) امام در یکی از نخستین خطبه هایش فرمود: «و إنی حاملکم علی منهج نبیکم صلی الله علیه و آله» من شما سنت پیامبر (ص) را در میان شما پیاده خواهم کرد. (19) یکی از دلایلی که سبب شده تا توصیف شخصیت و اخلاق رسول خدا (ص) بیش از همه اصحاب از زبان امام علی (ع) در متون تاریخی باشد، همین است که امام بیش از همه پیرو منش و روش آن حضرت بود.به همین دلیل از آغاز، تمامی حرکات پیامبر (ص) را به ذهن خود سپرده و بعدها با شیواترین کلمات به توصیف شخصیت آن حضرت پرداخت. (20) حسن بصری در پاسخ کسی که از او درباره امام سؤال کرده بود گفت: «أراهم السبیل و أقام لهم الدین اذا اعوج» ، راه را به مردم نمایاند و زمانی که دین به کجی گراییده بود، آن را راست کرد. (21) این سخن حسن، بسیار سنجیده و دقیقا مطابق با سیاستی است که امام در دوران خلافت از خود نشان داده است.شاعر دیگری خطاب به امام چنین سرود:

أوضحت من دیننا ما کان مشتبها*جزاک ربک عنا فیه إحسانا (22) ابوذر در توصیف امام می گفت: علی رز الدین، علی قوام دین است. (23) امام خود در تطبیق سیره خود با سیره رسول خدا (ص) اصرار داشت.درباره برخورد خود با اهل بصره، بعداز جنگ جمل فرمود: من همانند سیره پیامبر (ص) در برخورد با مردم مکه، با اهل بصره برخورد کردم. (24) امام یکی از وظایف «امام» را احیای سنت یاد کرده است. (25) در جای دیگری بهترین بنده خداوند را امام عادلی می داند که در کار احیای سنت می کوشد، همان طور که شرورترین بندگان خدا را امام ظالمی می داند که سنت را از بین می برد. (26) بطور کلی امام علی (ع) از مفهوم بدعت پرهیز جدی داشته و از جمله می فرماید، همراه پیدایش هر بدعتی سنتی از میان خواهد رفت. (27) امام دو نکته را به عنوان وصیت خود مطرح می کند یکی شرک نورزیدن به خدا و دیگری: ضایع نکردن سنت پیامبر (ص) . (28) آن حضرت منافقان را کسانی می داند که در دریای فتنه غور کرده، بدعتها را بکار گرفته و سنتها را کنار گذاشته اند. (29) اولیای خداوند را نیز کسانی می داند که: یحیون سنن الله و سنن رسوله، سنتهای خدا و رسول را احیا می کنند. (30) امام مردم را دو دسته می داند: متبع شرعة و مبتدع بدعة. (31) این جملات و نظائر آنها در نهج البلاغه، ذهنیت قوی امام را در زمینه پیروی از سنت و پرهیز از بدعت نشان می دهد.این موضع، درست در برابر کسانی بود که لااقل در مواردی بدعتهایی را ایجاد کرده و وقتی به آنها اعتراض می شد می گفتند: اگر هم بدعت است بدعت خوبی است .

امام در امر دین به هیچ صورتی حاضر به مداهنه نبود و خود می فرمود: و الله لا أدهنت فی دینی، به خدا سوگند من هرگز در کار دینم مداهنه نکردم. (32) یکبار شخصی از بنی اسد را برای حد نزد امام آوردند.بنی اسد از امام خواستند تا از اجرای حد صرفنظر کند.آن حضرت فرمود: شما از من چیزی را که در اختیار من باشد نخواهید خواست جز آن که به شما خواهم داد.آنان راضی بیرون آمدند.امام حد را بر آن شخص جاری کرد و فرمود : این کار از آن خدا بوده و در اختیار من نبود که آن را به شما دهم. (33) امام درباره نقش خود در هدایت امت فرمود: ای مردم! من اندرزهایی را که پیامبران به امتهایشان دادند بر شما راندم و آنچه را اوصیا به پس از خود رساندند، رساندم، شما را با تازیانه موعظت ادب کردم نپذیرفتید، و با سخنانی که از نافرمانی تان باز دارد، خواندم فراهم نگشتید.شما را به خدا! آیا امامی جز من را توقع دارید تا با شما راه درست را بپیماید و شما را به راه راست ارشاد کند؟ (34) و ایضا درباره خود می فرمود: همانا من میان شما همانند چراغم در تاریکی، آن که به تاریکی پای گذارد از آن چراغ روشنی جوید و سود بردارد. (35) به هر روی امام، آن چنان در اجرای دقیق سنت رسول خدا (ص) اصرار داشت که حتی می کوشید تا تمامی حرکات و سکناتش شبیه پیامبر (ص) باشد.وقتی به امام اعتراض شد که چرا در مسجد به مردم غذای خوب می دهد اما خود در خانه نان با سبوس می خورد، امام با گریه پاسخ داد : به خدا سوگند، هرگز ندیدم در خانه پیامبر (ص) نان بدون سبوس باشد. (36) معنای این سخن آن بود که امام می کوشید غذایش نیز همان غذایی باشد که رسول خدا (ص) داشته است.

پی نوشت ها:

1.شماری از آنها را زمخشری در ربیع الابرار ج 1، ص 41 به بعد آورده است.

2.نهج البلاغه، خطبه 113

3.همان، خطبه 87

4.همان، خطبه 205

5.تاریخ المدینة المنوره، ج 3، ص 1044 1043

6.الامالی فی آثار الصحابه، ص 50

7.المصنف، عبد الرزاق، ج 10، ص 124

8.انساب الاشراف، ج 2، ص 180

9.تاریخ الکبیر، بخاری، ج 4، ص 33، الغدیر، ج 9، ص 66، ج 10، ص 201

10.انساب الاشراف، ج 2، ص 179، المصنف، ابن ابی شیبه، ج 1: ص 204 (چاپ هند)

11.تقیید العلم، ص 90، ربیع الابرار، ج 3، صص 226، 294، تاریخ بغداد، ج 8، ص 357، التراتیب الاداریه، ج 2، ص 259، طبقات الکبری، ج 6، ص 116

12.ترجمه الامام الحسن (ع)، ابن سعد، ص 156

13.درباره موضوع «کتاب علی باملاء النبی (ص)، استاد احمدی میانجی تحقیق مبسوطی در کتاب «مکاتیب الرسول» انجام داده و مواردی را که ائمه معصومین از کتاب علی (ع) حدیث نقل کرده اند استخراج فرموده اند.

14.جامع بیان العلم و فضله، ج 1، ص 72

15.مجمع البیان، ج 8، ص 472

16.قوت القلوب، ج 2، ص 302، وسائل الشیعه، ج 2، ص 515، التهذیب، ج 2، ص 486، الکافی، ج 2، ص 312، و نک: نثر الدر، ج 1، ص 312، اخبار اصبهان، ج 1، ص 89

17.تاریخ الیعقوبی، ج 2، صص 228 227

18.وفیات الاعیان، ج 1، ص 70.درباره مواضع سایر امامان نک: پژوهشی در نقش دینی و اجتماعی قصه خوانان در تاریخ اسلام، صص 117 111، قم، 1370

19.شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 36

20.یک نمونه مفصل آن را ببینید در: نهج السعاده، ج 1، صص 79 74 و مصادری که در آنجا آمده است.ما منابع دیگری را در جلد نخست کتاب، ذیل بحث: نقش تاریخی رسول خدا (ص) آوردیم .

21.المصنف، ابن ابی شیبه، ج 12، ص 83

22.نقض، ص 496، تحف العقول، صص 342 338، مسند الامام الهادی، ص 207، بحار الانوار، ج 38، ص 245

23.الفائق فی غریب الحدیث، ج 2، ص 108

24.انساب الاشراف، ج 2، ص 25 273.نهج البلاغه، خطبه 105

26.همان، خطبه 164

27.همان، خطبه 145

28.همان، خطبه 149

29.همان، خطبه 154

30.همان، خطبه 192

31.همان، خطبه 176

32.نهج السعاده، ج 2، ص 537

33.ربیع الابرار، ج 1، ص 530

34.نهج البلاغه، خطبه 182

35.همان، خطبه 187

36.انساب الاشراف، ج 2، ص 187

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان