بر طبق آنچه از تواریخ و روایات به دست می آید نخستین دستوری که به پیغمبر اسلام نازل گردید دستور نماز بود بدین ترتیب که در همان روزهای نخست بعثت، روزی رسول خدا(ص)در بالای شهر مکه بود که جبرئیل نازل گردید و با پای خود به کنار کوه زد و چشمه آبی ظاهر گردید، پس جبرئیل برای تعلیم آن حضرت با آن آب وضو گرفت و رسول خدا(ص)نیز از او پیروی کرد، آن گاه جبرئیل نماز را به آن حضرت تعلیم داد و نماز خواند.
پیغمبر بزرگوار پس از این جریان به خانه آمد و آنچه را یاد گرفته بود به خدیجه و علی(ع)یاد داد و آن دو نیز نماز خواندند. از آن پس گاهی رسول خدا(ص)برای خواندن نماز به دره های مکه می رفت و علی(ع)نیز به دنبال او بود و با او نماز می گزارد و گاهی هم مطابق نقل برخی از مورخین به مسجد الحرام یا منی می آمد و با همان دو نفری که به او ایمان آورده بودند یعنی علی و خدیجه(س)نماز می خواند.
اهل تاریخ از شخصی به نام عفیف کندی روایت کرده اند که گوید: من مرد تاجری بودم که برای حج به مکه آمدم و به نزد عباس بن عبد المطلب که سابقه دوستی با او داشتم برفتم تا از وی مقداری مال التجاره خریداری کنم، پس روزی همچنان که نزد عباس در منی بودم - و در حدیثی است که به جای منی، مسجد الحرام را ذکر کرده - ناگاه مردی را دیدم که از خیمه یا منزلگاه خویش خارج شد و نگاهی به خورشید کرد و چون دید ظهر شده وضویی کامل گرفت و سپس به سوی کعبه به نماز ایستاد و پس از او پسری را که نزدیک به حد بلوغ بود مشاهده کردم او نیز بیامد و وضو گرفت و در کنار وی ایستاد، و پس از آن دو زنی را دیدم بیرون آمد و پشت سر آن دو نفر ایستاد. و به دنبال آن دیدم آن مرد به رکوع رفت و آن پسرک و آن زن نیز از او پیروی کرده به رکوع رفتند، آن مرد به سجده افتاد آن دو نیز به دنبال او سجده کردند.
من که آن منظره را دیدم به عباس - میزبان خود - گفتم: وای!این دیگر چه دینی است؟ پاسخ داد: این دین و آیین محمد بن عبد الله برادرزاده من است و عقیده دارد که خدا او را به پیامبری فرستاده و آن دیگر برادر زاده دیگرم علی بن ابیطالب است و آن زن نیز همسرش خدیجه می باشد.
عفیف کندی پس از آن که مسلمان شده بود می گفت: ای کاش من چهارمین آنها بودم.