چنانکه گفته شد جنگ بدر بیشتر قریش را داغدار و مصیبت زده کرده بود، و از آن جمله ابو سفیان بود که یک پسر از دست داده بود و یک پسر او نیز به اسارت رفته بود و چند تن دیگر نیز از نزدیکان و فامیلش به قتل رسیده و یا اسیر شده بودند و با توجه به اینکه خود را از رؤسای قریش می دانست تحمل شکست از مسلمانان نیز برای او بسیار دشوار بود، از این رو پس از جنگ بدر قسم خورد تا انتقام خود را از پیغمبر اسلام نگیرد با زنان همبستر نشود و بدنش را شستشو ندهد.
و به همین منظور در ماه ذی حجه - یعنی دو ماه پس از جنگ بدر - به قصد انتقام از پیغمبر اسلام با دویست تن از جنگجویان قریش به سوی مدینه حرکت کرد و تا جایی به نام «ثیب »نزدیکیهای شهر مدینه پیش آمد و در آنجا همراهان خود را گذارده و چون شب شد خودش بتنهایی به سوی قلعه های یهود بنی النضیر رفت و بر در خانه حیی بن اخطب یکی از سران یهود آمد ولی حیی بن اخطب وقتی دانست ابو سفیان دشمن سرسخت مسلمانان و پیغمبر اسلام است ترسید در را به روی او باز کند، ابو سفیان ناچار شد در خانه سلام بن مشکم - یکی دیگر از سران یهود مزبور - برود و او در را به رویش باز کرده و از وی پذیرایی به عمل آورد و اطلاعاتی نیز از وضع مسلمانان در اختیار او گذارد.
ابو سفیان پس از این ملاقات همان نیمه شب از نزد سلام بن مشکم خارج شده پیش همراهان آمده و عده ای از آنها را مامور کرد تا به نخلستانهای اطراف مدینه یورش برند، آنها نیز خود را به نخلستان «عریض »رسانده قسمتی از آن را آتش زده و دو تن از انصار را نیز در آنجا دیدار کرده آن دو را نیز کشتند و به پایگاه خود بازگشتند. ابو سفیان بیش از آن درنگ را جایز ندانسته همان ساعت دستور حرکت به سوی مکه را صادر کرد و با عجله به جانب مکه بازگشتند.
روز بعد که رسول خدا(ص)از جریان مطلع شد ابو لبابه را در مدینه به جای خود منصوب داشته و با جمعی به منظور تعقیب ابو سفیان از شهر خارج شد و تا جایی به نام «قرقرة الکدر» - چهارده منزلی مدینه - پیش رفت و چون به ابو سفیان دسترسی نیافت از آنجا به شهر مدینه بازگشت.
ابو سفیان و همراهانش از ترس مسلمانان بسرعت راه می پیمودند و برای اینکه سبکبار شوند و بهتر بتوانند راه بپیمایند، توشه و آذوقه راه خود را که عبارت از«سویق »یعنی آرد - بود و در کیسه هایی همراه خود آورده بودند روی زمین می ریختند و می رفتند که تعداد زیادی از آنها نصیب مسلمانان گردید و به همین مناسبت آن غزوه را«سویق »نام نهادند.