ماهان شبکه ایرانیان

غزوه ذات الرقاع

پس از کوچ کردن بنی النضیر مدینه آرامشی پیدا کرد و منافقین نیز از نظر سیاسی شکست خورده و دست و پای خود را جمع کردند و رسول خدا(ص)در فکر سر و صورت دادن به وضع مسلمانان و اسلام نوبنیادی بود که از سوی دشمن ضربه خورده و ترمیم آن احتیاج به آرامش داشت. در این حال خبر به آن حضرت دادند که قبیله غطفان در صدد جنگ با مسلمانان و تهیه لشکر برای این کار هستند.

غزوه ذات الرقاع (1)

پس از کوچ کردن بنی النضیر مدینه آرامشی پیدا کرد و منافقین نیز از نظر سیاسی شکست خورده و دست و پای خود را جمع کردند و رسول خدا(ص)در فکر سر و صورت دادن به وضع مسلمانان و اسلام نوبنیادی بود که از سوی دشمن ضربه خورده و ترمیم آن احتیاج به آرامش داشت. در این حال خبر به آن حضرت دادند که قبیله غطفان در صدد جنگ با مسلمانان و تهیه لشکر برای این کار هستند.

رسول خدا(ص)روی وحی الهی با چهارصد تن و یا بیشتر از یاران خود برای مقابله و جنگ با آنها از مدینه حرکت کرد، و چون به سرزمین دشمن رسید مردان قبیله مزبور که نیروی مقاومت و جنگ با مسلمانان را در خود نمی دیدند گریخته و به کوهها پناه بردند و گروهی از زنان و اثاث و اموالشان به دست مسلمانان افتاد، و غنیمت زیادی به دست آوردند پیغمبر اسلام و همراهان برای اینکه از تعقیب و حمله دشمن اطمینان حاصل کنند مقداری در آن سرزمین ماندند و چون اطمینان پیدا کردند به سوی مدینه بازگشتند.

در همین جنگ و مدت توقف در آن سرزمین بود که برای نخستین بار دستور نماز خوف آمد و طبق آن دستور، مسلمانان در وقت خواندن نماز پشت سر رسول خدا(ص)به دو دسته تقسیم شدند، دسته ای برای پاسداری لباس جنگ پوشیده و در برابر دشمن ایستادند، و دسته دیگر برای نماز آماده شدند و رکعت اول را با آن حضرت خوانده و رکعت دوم را فرادی و بسرعت تمام کرده به جای دسته اول آمدند و آن دسته دیگر خود را به رکعت دوم نماز رسول خدا(ص)رسانده و رکعت دوم رانیز به صورت فرادی خوانده و خود را به سلام امام رساندند، به شرحی که در کتابهای فقهی ذکر شده.

نمونه ای از علاقه مسلمانان به نماز

در این جنگ زنی از قبیله دشمن به دست مسلمانان اسیر شد و چون شوهر آن زن از اسارت همسرش مطلع گردید به تعقیب لشکر مسلمانان حرکت کرد تا تلافی کرده دستبردی به مسلمانان بزند، یا احیانا و اگر بتواند انتقام گرفته یکی از آنها را به اسارت برده یا به قتل برساند. لشکر مسلمانان به دره ای رسیدند و چون شب فرارسید فرود آمدند. پیغمبر فرمود: کیست که امشب ما را نگهبانی و حراست کند؟

عمار بن یاسر از مهاجرین، و عباد بن بشر یکی از انصار مدینه این کار را به عهده گرفتند و هر دو به دنبال ماموریت به دهانه دره رفتند.

و چون بدانجا رسیدند با یکدیگر قرار گذاردند تا شب را دو قسمت کنند و هر کدام قسمتی بخوابند و آن دیگری نگهبانی کند، نیمه اول سهم عباد بن بشر شد که نگهبانی کند و عمار بن یاسر بخوابد عمار خوابید و عباد بن بشر به نماز ایستاد، طولی نکشید که همان مرد مشرک - که به تعقیب همسرش آمده بود - سر رسید و از دور که نگاه کرد شخصی را دید که همانند ستونی سرپا ایستاده برای اینکه مطمئن شود او انسان ست یا نه، تیری به طرف او انداخت. تیر آمد و بر بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرد و تیر را از بدنش کشید و به نماز ادامه داد آن مرد تیر دوم را رها کرد آن تیر هم به بدن عباد خورد ولی نمازش را قطع نکرده و آن را از بدن خود کشید و ادامه به نماز داد و چون تیر سوم به بدنش خورد به رکوع و سجده رفت و نمازش را تمام کرده عمار را از خواب بیدار نمود و بدو گفت:

برخیز که من دیگر قدرت اینکه روی پا بایستم ندارم، عمار از جا برخاست و مرد مشرک که دانست آنها دو نفر هستند فرار کرد.

عمار نگاهش به بدن عباد افتاد و او را غرق خون دید و چون جریان را پرسید به عباد گفت: چرا تیر اول را که خوردی مرا بیدار نکردی؟عباد گفت: سوره ای از قرآن می خواندم که دلم نیامد آن را قطع کنم (2) ولی وقتی دیدم تیرها پی در پی می آید به رکوع رفتم و نماز را تمام کردم. و به خدا سوگند اگر ترس این نبود که در انجام دستور رسول خدا(ص)کوتاهی کرده باشم و دشمن دستبردی بزند به هیچ قیمتی حاضر نبودم نمازم را قطع کنم اگر چه نفسم قطع شود و جان بر سر این کار بگذارم.

پی نوشت ها:

1. رقاع جمع رقعه به معنای قطعه و تکه است، و در اینکه چرا این غزوه به این نام موسوم گردید وجوهی گفته اند.

یک. گویند: چون هوا بسیار گرم بود مسلمانان به پاهای خود تکه هایی از پارچه بسته بودند تا از گرما صدمه نبینند.

دو. گفته اند: در این سفر پاهای سربازان اسلام زخم شد و هر کس به زخم پای خود پارچه ای بست.

سه. برخی گویند: مسیری که مسلمانان عبور کردند دارای سنگهای الوان بود و هر قسمتی از این سنگها به رنگی بود.

چهار. برخی گفته اند: رقاع اسم درختی و یا نام کوهی نزدیک مدینه بوده که مسلمانان در این سفر از کنار آن عبور کردند. 5. ذات الرقاع نام جایی است که در آن نقطه با دشمن یعنی قبیله غطفان برخورد کردند. 6. نام درختی بوده که مورد پرستش اعراب آن زمان بود و هر کس برای قضای حاجتش کهنه ای به آن بسته بود و به همین جهت آن را ذات الرقاع می گفتند و جنگ در نزدیکی آن اتفاق افتاده.

2. در برخی از تواریخ است که گفت: سوره کهف را می خواندم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان