قبایل اطراف مدینه که هنوز مسلمان نشده بودند و منتظر بودند تا ضربه ای به مسلمانان بزنند پس از جنگ احد به فکر حمله به مدینه و جنگ با مسلمانان افتاده و در صدد تهیه لشکر و آماده کردن ابزار جنگی افتادند.پیغمبر اسلام نیز که پس از تحمل سالها سختی و مرارت تازه توانسته بود بنیاد اسلام را پی ریزی کند و اجتماعی از مسلمانان تشکیل دهد کاملا مراقب بود تا با دشمنان اسلام مقابله نماید و از به هم زدن اسلام و تشکیلات نوبنیاد آن به وسیله دشمنان جلوگیری به عمل آورد و در همین احوال که حدود یکی دو ماه طول کشید به آن حضرت اطلاع رسید دو تن از بزرگان قبیله بنی اسد به نامهای طلیحه و سلمه در صدد غارت مدینه و جنگ با مسلمانان هستند و بدین منظور افراد تهیه می کنند.
أبو سلمه عمو زاده رسول خدا (ص) که برخی چون ابن هشام او را برادر رضاعی آن حضرت نیز دانسته اند از مهاجرین مکه و مسلمانان صدر اسلام بود و در جنگ احد زخم گرانی برداشته بود و با معالجاتی که می کرد تا حدودی التیام یافته بود، در این وقت که خبر قبیله بنی اسد به رسول خدا (ص) رسید حضرت او را مأمور کرد تا با یکصد و پنجاه سوار به منظور مقابله با آنها حرکت کند و بدو دستور داد شبها راه بروند و روزها مخفی شوند تا ناگهان بر سر دشمن بتازند.
ابو سلمه چنان کرد و سحرگاهی بود که به قبیله مزبور رسیده و در کنار آبی به نام «قطن» بر سر آنها تاختند، بنی أسد که از ماجرا مطلع شدند چون تاب مقاومت در خودندیدند فرار کردند.ابو سلمه دستور داد مسلمانان آنها را تعقیب کرده و غنیمت زیادی از آنان به دست آمد که خمس آن را جدا کرده و بقیه را تقسیم کردند و پیروز و فاتح به مدینه بازگشتند .و در این سریه یک تن از مسلمانان به نام مسعود بن عروه به قتل رسید و شهید شد و خود أبو سلمه نیز به واسطه همان زخمی که در جنگ احد برداشته بود و در این سفر سرباز کرد پس از مراجعت به مدینه از دنیا رفت و همسرش ام سلمه پس از چند ماه به عقد رسول خدا (ص) در آمد به شرحی که خواهد آمد.