ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی تحلیلی به شرکت پیامبر در جنگها فجار

این داستان در روایت ابن هشام این گونه آمده که گوید:

این داستان در روایت ابن هشام این گونه آمده که گوید:

«چون رسول خدا به سن چهارده سالگی و یا پانزده سالگی رسیدچنانچه ابو عبیده نحوی از ابی عمرو بن علاء حدیث کرده است جنگ فجار میان قریش و کنانه از یکسو و قبیله قیس عیلان ازسوی دیگر در گرفت...و سپس انگیزه این درگیری و جنگ راذکر کرده تا آنجا که گوید:

«....رسول خدا(ص)نیز در برخی از روزها در جنگ حاضرمی شد و عموهای آنحضرت او را بهمراه خود میبردند،و خودآنحضرت فرموده:که من چوبه های تیری را که بطرف عموهایم پرتاب می کردند بر می گرداندم....»

و بالاخره در پایان حدیث از ابن اسحاق نقل کرده که گفته است:

«رسول خدا در آنروز بیست سال از عمر شریفش گذشته بود» (1) و ابن سعد نیز در کتاب «الطبقات الکبری »پس از آنکه بتفصیل داستان فجار را ذکر کرده در پایان از رسول خدا(ص)

روایت کرده که فرمود:

«...من نیز با عموهایم در آن جنگ حاضر شدم و تیرهائی نیززدم و دوست هم ندارم که نکرده باشم....»

و در پایان گوید:عمر آنحضرت در آنروز بیست سال بود.

و سپس از حکیم بن حزام روایت کرده که گوید:من رسول خدا را دیدم که در جنگ فجار شرکت کرده بود (2) و یعقوبی درتاریخ خود در اینباره بیش از دیگران مطلب نقل کرده ولی پراکنده و مختلف و تردید آمیز،زیرا در آغاز فصل گوید:

«و شهد رسول الله الفجار و له سبع عشرة سنة،و قیل عشرون سنة ».

یعنی-رسول خدا در فجار حضور داشت و در آنوقت هفده سال داشت و برخی گفته اند بیست سال داشته و سپس داستان جنگ فجار را نقل کرده و آنگاه گوید:

...«آنها در ماه رجب مقاتله و کارزار کردند و جنگ دراثناء آن ماه نزد آنها حرام بود که خونریزی نمی کردند و از این جهت آنرا فجار نامیدند زیرا حرمت ماه حرام را شکستند و هرقبیله ای را سرکرده ای بود و سر کرده بنی هاشم زبیر بن عبد المطلب بود....»

و بدنبال آن گوید:

«و در روایتی آمده که ابو طالب مانع شد از اینکه احدی ازبنی هاشم در این جنگ شرکت کنند و علت آنرا نیز اینگونه بیان کرده فرمود:

«هذا ظلم و عدوان و قطیعة و استحلال للشهر الحرام و لا احضره و لا احد من اهلی فاخرج الزبیر بن عبد المطلب مستکرها..»

این ستمگری و تجاوز و قطع رحم و شکستن حرمت ماه حرام است و نه من و نه هیچیک از خاندانم در آن حاضر نخواهیم شد،ولی بالاخره زبیر بن عبد المطلب را اجبارا و اکراها به جنگ بردند.و علت این اجبار و اکراه را نیز اینگونه ذکر کرده که گوید:

عبد الله بن جدعان تیمی و حرب بن امیه گفتند:کاری که بنی هاشم در آن حضور نداشته باشند ما هم حاضر نمی شویم وبدینجهت زبیر از روی ناچاری شرکت کرد...

و سپس قول دیگری نقل می کند که ابو طالب روزها درجنگ حاضر می شد و رسول خدا نیز با وی حضور می یافت، وهرگاه آنحضرت در جنگ حاضر می شد قبیله کنانه بر قبیله قیس پیروز می شد،و آنها دانستند که این پیروزی از رکت حضورآنحضرت است و از اینرو به آنحضرت گفتند:

«یابن مطعم الطیر و ساقی الحجیج لا تغب عنا فانا نری مع حضورک الظفر و الغلبة »

-ای پسر غذا دهنده پرندگان و سیرآب کننده حاجیان،مارا از حضور خود در جنگ محروم مکن که ما ببرکت حضور توشاهد پیروزی و ظفر بر دشمن خواهیم بود.

و رسول خدا در پاسخشان فرمود:

«فاجتنبوا الظلم و العدوان و القطیعة و البهتان فانی لا اغیب عنکم »

شما نیز از ستم و تجاوز و قطع رحم و بهتان خودداری کنید تامن نیز در کنار شما باشم!

و آنها چنین قولی دادند،و رسول خدا پیوسته با ایشان بود تابر دشمن پیروز شدند یعقوبی گوید:و در روایت دیگری از رسول خدا(ص)

روایت شده که فرمود:

«شهدت الفجار مع عمی ابی طالب و انا غلام »من در جنگ فجار بهمراه عمویم ابو طالب حاضر شدم و درآنوقت پسرکی بودم و در پایان گوید:

«و روی بعضهم انه شهد الفجار و هو ابن عشرین سنة،و طعن ابا براء ملاعب الاسنة فاراده عن فرسه و جاء الفتح من قبله »و برخی روایت کرده اند که آنحضرت در فجار شرکت کرد ودر آنوقت بیست ساله بود،و نیزه ای بر ابو براء«ملاعب الاسنه »زد و او را از اسب بر زمین افکند،و همان سبب پیروزی ایشان گردید (3).

نظر تحقیقی در اینباره

نگارنده گوید:برای آنکه ما وقت زیادی از خود و شما رانگیریم بطور اجمال می گوئیم:

داستانی که روایت معتبری در باره آن نرسیده....و آنها نیز که بما رسیده از جهاتی مختلف است:

1-از نظر سن رسول خدا در آن روز که یکی 14 ساله و جای دیگر 15 ساله،و در حدیث دیگر 17 ساله،و در چند جا 20ساله آمده بود و در یک جا نیز به تعبیر«غلام »آمده که معمولا به سنین 7 تا 14 سال اطلاق می شود...

2-از نظر شرکت و عدم شرکت بنی هاشم،و در نتیجه شرکت و عدم شرکت رسول خدا(ص)که در برخی اثبات شده ودر برخی نفی شده...

3-و از نظر شرکت سایر افراد و قبائل نیز مانند حرب بن امیه و دیگران در این روایات اختلاف زیادی دیده می شود.

4-و از نظر سال وقوع این جنگ که در برخی آمده بیست سال پس از داستان فیل و در برخی 14 سال ذکر شده....و ازاینها گذشته این داستان در بسیاری از کتب قدیم و جدیدتاریخی و حدیثی ذکر نشده و بحثی از آن بمیان نیامده،مانندتاریخ طبری و کامل ابن اثیر و کتابهای شیعه و دیگران....

و با توجه به اینکه بگفته خود اینان،این جنگ در ماه حرام واقع شد و این گناه بزرگی بود که موجب ظلم و عدوان وقطع رحم گردید و بدان خاطر آنرا«فجار»گفتند....و از آنسوما در قسمتهای گذشته گفتیم که رسول خدا از کودکی با اعمال خلاف و فسق و فجور و گناهان مردم زمان جاهلیت مبارزه می کرد،و هر جا که می توانست مخالفت خود را با کارهای ناشایست ایشان ابراز می نمود و ابو طالب عموی آنحضرت نیزصرفنظر از مقام والا و سیادتی که بر بنی هاشم داشت طبق روایاتی که به برخی از آنها قبلا اشاره کردیم،و در صفحات آینده نیز شاید روایات بیشتری در اینباره نقل کنیم، از اوصیاءپیمبران الهی و تابع دین حنیف ابراهیم علیه السلام بود،و دارای مقام وصایت و حامل اسرار پیمبران الهی بوده...و چگونه می توان پذیرفت که رسول خدا و عمویش ابو طالب در چنین جنگی شرکت جسته و حتی کمک به جنگجویان قریش وکنانه کنند....

بنابر این اصل پذیرفتن این داستان مشکل و دلیل معتبری برآن نداریم.

پی نوشتها:

1-سیره ابن هشام ج 1 ص 184-186.

2-الطبقات الکبری ج 1 ص 126-128.

3-تاریخ یعقوبی ج 2 ص 9-10.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان