درباره سن رسول خدا(ص)در هنگام ازدواج عموماگفته اند:آنحضرت در آن هنگام بیست و پنج سال از عمرشریفش گذشته بود.
ولی درباره سن خدیجه علیها السلام اختلافی در روایات دیده می شود که مشهور در آنها نیز آن است که خدیجه در آن هنگام چهل سال داشت.
و در برابر این قول مشهور اقوال دیگری نیز هست مانند قول 25 سال و 28 سال و 30 سال و 35 و 45 سال... (1) و از برخی نقل شده که قول نخست را ترجیح داده اند ولی دلیلی برای آن ذکرنکرده است (2) ،و شاید توجیه دیگری را که برخی از نویسندگان کرده اند بتواند دلیل و یا تاییدی بر این قول و یا قول های دوم وسوم نیز باشد که گفته اند:
...با توجه به فرزندانی که خدیجه بدنیا آورده می توان احتمال داد که سن خدیجه کمتر از چهل سال بوده و تاریخ نگاران عرب رقم «چهل »را بدلیل آنکه رقم کاملی است انتخاب کرده اند (3).
نگارنده گوید:تایید دیگر این گفتار نیز حمل فاطمه سلام الله علیها و ولادت آن بانوی محترمه در سال پنجم بعثت می باشد که انشاء الله در جای خود بطور تفصیل روی آن بحث خواهد شد و اکنون بطور اجمال بیان گردید،که چون طبق روایات معتبر محدثین شیعه رضوان الله علیهم فاطمه علیها السلام مولود اسلام بوده و در سال پنجم بعثت رسول خدا(ص)بدنیا آمده موجب ایراد برخی از برادران اهل سنت که ولادت آن بانوی عالمیان را پنج سال قبل از بعثت دانسته اند قرار گرفته،و موجب استبعاد آنان شده چون روی روایات شیعه و قول مشهور درباره سن حضرت خدیجه در وقت ازدواج با رسول خدا(ص)لازم آیدکه خدیجه در سن 60 سالگی به فاطمه علیها السلام حامله شده باشد،و این مطلب روی جریان طبیعی و عادی بعید است،که البته این استبعاد پاسخهای دیگری هم دارد و یکی از آنها همین است که شنیدید و بقیه را هم انشاء الله تعالی در جای خود ذکر خواهیم کرد...و بهر صورت مشهور همان است که خدیجه در آن هنگام چهل ساله بوده ولی قول به اینکه بیست و هشت ساله بوده نیز خالی از قوت نیست چنانچه در چند حدیث آمده است، (4) و الله اعلم.
این را هم بد نیست بدانید که:
برخی عقیده دارند خدیجه سلام الله علیها در هنگام ازدواج بارسول خدا(ص)باکره بوده و قبلا شوهری نکرده بود،و در این باره به حدیثی که ابن شهر آشوب در مناقب روایت کرده تمسک جسته اند که می گوید:
«...و روی احمد البلاذری و ابو القاسم الکوفی فی کتابیهما و المرتضی فی الشافی،و ابو جعفر فی التلخیص:
ان النبی-صلی الله علیه و آله-تزوج بها و کانت عذراء...».
«یؤکد ذلک ما ذکر فی کتابی الانوار و البدع:ان رقیه و زینب کانتا ابنتی هاله اخت خدیجه ». (5)
یعنی-احمد بلاذری و ابو القاسم کوفی در کتابهای خود وسید مرتضی در کتاب شافی و شیخ ابو جعفر طوسی در کتاب تلخیص روایت کرده اند که هنگامی که رسول خدا(ص)با36 خدیجه ازدواج کرد آن بانوی محترمه باکره بود،و تایید این گفتارمطلب دیگری است که در کتابهای الانوار و البدع روایت شده که رقیه و زینب دختران «هاله »خواهر خدیجه بوده اند نه خودخدیجه...
و نیز به گفتار صاحب کتاب الاستغاثه استشهاد کرده اند که گوید:
«...همه کسانی که اخبار نقل کرده و روایات ازآنها بجای مانده از شیعه و اهل سنت اجماع دارند که مردی از اشراف قریش و رؤسای آنها نمانده بود که به خواستگاری خدیجه نرود و در صدد آن برنیاید.وخدیجه همه آنها را بازگردانده و یا پاسخ رد به آنها دادو چون رسول خدا(ص)او را بهمسری خویش درآوردزنان قریش بر او خشم کرده و از او کناره گیری کردندو به او گفتند:بزرگان و اشراف قریش از توخواستگاری کردند و بهمسری هیچیک از آنها درنیامدی و بهمسری محمد،یتیم ابوطالب که مرد فقیری است و مالی ندارد درآمدی؟و با اینحال چگونه اهل فهم می توانند بپذیرند که خدیجه بهمسری مردی اعرابی از بنی تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته باشد؟...و این مطلبی است که مردم صاحب نظر آنرا نمی پذیرند...» (6).
و بدنبال آن این بحث عنوان شده که آیا رقیه و ام کلثوم که بهمسری عثمان درآمدند و هم چنین زینب که همسر ابو العاص بن ربیع گردید دختران صلبی و واقعی رسول خدا(ص)بودند و یاربیبه آنحضرت بوده اند... (7).
ولی بنظر نگارنده روایت ابن شهر آشوب با توجه به اینکه می تواند معنای دیگری داشته باشد که نمونه اش درباره برخی ازبزرگ زنان عالم نیز وارد شده و اکنون جای توضیح و بحث بیشتردر آن باره نیست نمی تواند در برابر آن شهرت بسیاری که درباره ازدواج خدیجه قبل از مفتخر شدن بهمسری رسول خدا با دو شوهرخود بود،مقاومت کند...
و چنانچه علامه شوشتری در قاموس الرجال گوید:اصل این نسبت نیز مورد تردید است و ابو القاسم کوفی نیز مردفاسد المذهب و بی عقلی بوده و سید و شیخ رحمهما الله تعالی نیزاحتمالا قول همان ابو القاسم کوفی را نقل کرده اند نه اینکه مختار خودشان بوده... (8).
و هم چنین استبعادی که در گفتار صاحب کتاب الاستغاثه بود نیروی برابری با آن شهرت را ندارد.
پی نوشتها:
1 و 2-الصحیح من السیره ج 1 ص 126.
3-تاریخ تحلیلی اسلام ج 1 ص 31-32.
4-مناقب آل ابیطالب-ط قم-ج 1 ص 159.
5-بحار الانوار ج 16 ص 10 و ص 12.
6-الاستغاثه ج 1 ص 70.
7-قاموس الرجال ج 10 ص 431.
8-الصحیح من السیره ج 1 ص 122-126.