دکتر پروانه صفایی مقدم؛ روانشناس، عضو تحریریه دنیای سلامت
چگونه باید حریم خصوصی را شناخت؟
مرزها ایجاد شدنی است و فقط والدین آگاه و هوشیار میتوانند در سنین کودکی به درستی این مرزها را به کودک خود بشناسانند. فراموش نکنید که همیشه مهربانترین مادران، خودخواه ترین فرزندان را تربیت میکنند، آموزش این حریمها به کودک و تبعیت او به کمی سر سختی و قاطعیت نیاز دارد و کودک باید اصول تربیتی در این مرحله را پشت سر بگذارد. او باید بداند که نمی تواند به بعضی مکانها وارد شود.
باید از یک سری از خواستههای غیر منطقی خود چشم پوشی کند و نباید به برخی از جاها که دوست دارد سرک بکشد. چنین کودکی در بزرگسالی، فردی میشود که حریم همسر خود را محترم میشمارد و برای زندگی مشترک خود و دو خانواده هم مرز قایل است.
اعتماد
اعتماد پدیدهای است که یک شبه اتفاق نمی افتد، اعتماد، فرآیندی است که در طول رابطه مشترک به وجود میآید. در واقع هرچه سرمایه گذاری عاطفی زوج با رفتارهای مثبت بیشتر باشد، اعتماد زودتر و بهتر شکل میگیرد. هریک رفتار منفی 5 رفتار مثبت زن یا مرد را مخدوش میکند.
انعطاف پذیری
وقتی از مرز صحبت میکنیم، منظورمان خط کشی بین افراد نیست بلکه حفظ حریمها باید به نحوی انعطاف داشته باشد تا بتواند در صورت لزوم به مسائل ورود پیدا کند. سه مدل مرز در یک رابطه مشترک وجود دارد، تصور کنید در یک جاده تازه ساخته شده خط کشی وجود نداشته باشد، راننده چنین جادهای حریمی برای جاده قائل نیست و به دشواری میراند.
گاهی در جاده فقط خط ممتد کشیده شده و اینجاست که فرد با حریمهای غیر قابل انعطاف روبروست. گاهی جاده دارای خطوط منقطع است و راننده اجازه دارد که گاهی در طرف دیگر جاده رانندگی کند، این مرزها در هر رابطهای وجود دارد.
فواید رعایت حریم خصوصی در همسران
انسانی که به حریم خصوصی اش احترام گذاشته میشود، عزت نفس و اعتماد به نفس کافی برای زندگی دارد.
داشتن حریم خصوصی به انسان انگیزه پیشرفت در زندگی و مقابله با مشکلات آن را میدهد.
انسان در حریم خصوصی اش به خودش اهمیت میدهد و با خودش میاندیشد این فرصتی است که با خود روبرو شود و رفتار و اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد و به اصلاح آنها بپردازد.
انسان در خلوت خود بدون ریا و تظاهر و بدون اثر گرفتن از هیچ چیز و هیچ کس به تفکر میپردازد و نتایج بهتر و دقیق تری خواهد گرفت.
کسی که حریم خصوصی اش را محترم بشمارد به حریم خصوصی دیگران نیز احترام خواهد گذاشت و همین به ایجاد ارتباطش با دیگران و بخصوص همسرش تاثیر مثبت دارد.
شناخت روحیات و خواستههای همسر، درک دنیای او و آگاهی از تفاوتهای جنسیتی و احترام به آنها یکی از مولفههای اساسی در حفظ حریم خصوصی زوجین است.
توجه توجه: آزادی قربانی ازدواج
زمانیکه فرد لباسهایش را میپوشد و آماده برای بیرون رفتن از خانه میشود، همسرش سریع واکنش نشان میدهد و میگوید «کجا؟ تو دیگر همسر داری و اگر جایی میخواهی بروی، باید با هم برویم» یکی از مشکلاتی که بعد از ازدواج در زندگی زناشویی مطرح است «محدود کردن آزادیهای فردی» طرفین است.در این موارد افراد، اولین واکنشی را که نسبت به این محدودیت از خود نشان میدهند «مقاومت» است.
در ابتدا زوجین این رفتار را میپذیرند و برای همدیگر گذشت میکنند، اما با مرور زمان مقاومت را آغاز کرده و میگویند: «ما هم میخواهیم زندگی شخصی خود و آزادی فردی داشته باشیم».
زمانیکه زوجین در زندگی مشترک خود مقاومت میکنند، باعث میشود که به تدریج در دید زن و شوهر یک سابقه ای ایجاد شود که در کجا همدیگر را آزاد و در کجا با هم به تفریح بپردازند. در نتیجه این رفتار باعث کلنجار و یا کَل کَل بین زوجین میشود.
مسئله اصلی اینست که طرفین باید به یکدیگر اعتماد داشته و همدیگر را در اینکه «رشد شخصی» داشته باشند یاری کنند.
ازدواج پیوند بین دو نفر است، اما دو نفر مستقل، قرار نیست درهمه چیزها به همدیگر وابسته و محدود باشد. در اینگونه مسائل خیلی خوبست که همسران در زمینه تفریح، با هم «علایق مشترک» داشته باشند. اما اگر علایقشان با هم نخواند و مشترک نباشد، مثلاُ اگر یکی از زوجین دوست نداشت به کوه برود خواه ناخواه زندگی خوبی نخواهند داشت.
در این مواقع یک نفر باید ایثار کرده وقربانی علایق شخص مقابل شده و از خواسته و امیال خود بگذرد تا طرف مقابل خود را راضی نگه دارد. این گونه رفتار کردن در دراز مدت مشکل ساز شده و فرد احساس میکند که در زندگی مشترک به رشد شخصی خود نرسیده و به خود نپرداخته است. در بسیاری از زوجهای جوان دیده شده که پس از چندین سال زندگی مشترک، خسته میشوند و میگویند: ما دوست داشتیم سر کار رفته یا کارهای هنری و نقاشی بکنیم، حتی میخواستیم ادامه تحصیل داشته باشیم، اما فقط به صرف ازدواج نتوانستیم به هدفمان برسیم. و اگر در زندگی شخصی راضی نباشد مسلماُ از زندگی زناشویی هم لذتی نمی برد.
برای اینکه این اتفاق پیش نیاید، زن و شوهر باید با یکدیگر « مذاکره » کرده و به « توافق » رسیده و همدیگر را بپذیرند. مثلاُ بگویید درست است که در زیر یک سقف زندگی میکنیم و زندگی مشترک خوبی هم داریم، ولی زندگی خوب این است که سعی کنیم همدیگر را تشویق کرده و کمک کنیم که به علایق شخصی و آزادیهای فردی خود بپردازیم. از طریق مذاکره و مهارتهای ارتباطی میتوانند با همدیگر گفتگو کنند و به تفاهم برسند.