ادبیات عاشورا(۶)

سوزنی اهل نسف (نخشب) بوده و در نظم استاد مسلم و در نثر نیز دستی داشته است، سوزنی شاعری مداح و هزل گو بوده و از اشعار وی برمی آید که شیعه اثنی عشری بوده است. در اثبات شیعه دوازده امامی بودن وی، شعر ذیل گواه است:

سوزنی سمرقندی (وفات 569 هجری)

سوزنی اهل نسف (نخشب) بوده و در نظم استاد مسلم و در نثر نیز دستی داشته است، سوزنی شاعری مداح و هزل گو بوده و از اشعار وی برمی آید که شیعه اثنی عشری بوده است. در اثبات شیعه دوازده امامی بودن وی، شعر ذیل گواه است:

گویند مهدی آید، صاحب قرآن برون چون مدت زمانه خواهد بر کران رسید

در جای دیگری هم گفته:

سپهر جاه علی افتخار دین که ز فخر چو شیعه مذهب خود را بر آن علی بندم

بسیاری از ممدوحان سوزنی از سادات آل حسن و آل حسین بوده که در آن زمان در ولایت خراسان سمت امیری داشته اند.

از اشعار اوست:

از نسل حسین بن علی، شاه شهیدی

نز تخمه جمشیدی وز گوهر مهراج (1)

اطهر و اشرف شه آل حسین بن علی

آنکه علی جاه او هر روز عالیتر سزد

چون مناقب نامه آل علی دفتر کند

نام او چون فاتحه آغاز آن دفتر سزد

تاج سر سادات حسین علی آنکو

پیغمبر حق راست گرامی تر فرزند

من از هوای جگر گوشگان پیغمبر

نه بر کنم دل تا جان بود موافق تن

همه هوای من آن است تا شود ماهر

به مدح آل نبی طبع من به نظم سخن

از آن چه به، که مزین شود مرا دیوان

به مدح عترت کرار (2) ، شیر شیراوزژن (3)

رشید الدین وطواط(وفات 573 هجری)

در قصیده مدیحه ای گوید:

در فوت من مکوش، مبادا ز حب فضل

وقت تحسری بود از فوت من ترا

در خون من مشو، که به خون شسته ام دورخ

بی تو، به حق خون شهیدان کربلا و در قصیده دیگری سروده است:

ای شه شرق، اتسز غازی

وی هدی را ز تیغت استظهار

چون تو بودی به دانش و مردی

در زمانه چو حیدر کرار

رفت فرزند تو به عاشورا

چون حسین علی به دار قرار

صبر کن، صبر کن، خداوندا

انما الصبر شیمة الاحرار (4)

فلکی شروانی(وفات 577 هجری)

فلکی برخلاف شعرا و درباریان هم عصر خویش، تمایل به روش شیعه و دوستی با خاندان علی علیه السلام را داشته است برای نمونه در ضمن قصیده ای که از زندان به عنوان «شروان شاه » گفته، اشعار ذیل را سروده و ممکن است یکی از علل حبس و خشم شروان شاه، نسبت به فلکی، همین تمایل او به شیعه بودن وی باشد.

به نور روضه سید، به خاک مشهد حیدر

به سنگ خانه کعبه، به آب چشمه زمزم

به آب چشم اسیران اهل بیت پیغمبر

به خون پاک شهیدان عشر ماه محرم (5)

اثیر الدین آخسیکتی(وفات 580 هجری)

اثیر الدین به مقام امیرالشعرائی دربار سلاجقه رسیده است وی با این که حنفی مذهب متعصبی بوده با این وجود در مدح حضرت علی وامام حسن وامام حسین علیهم السلام اشعاری دارد که از جمله آنهاست:

کجا رمزی در اندازد قتیلی چون حسین آرد

کجا زهری برافشاند شهیدی چون حسن دارد

در قصیده مدحیه قزل ارسلان هم گفته است:

ایمان به دان دو میوه شاخ پیمبری

کاز وی مراد عنصر شبیر و شبر است

منظور از شبیر و شبر حضرت امام حسن و امام حسین علیهما السلام می باشد زیرا حسن در اصل به معنی شبر و حسین به معنی شبیر می باشد.

و در قصیده دیگر گوید:

سبزه فکنده بساط، برطرف آبگیر

لاله حقه نمای، شعبده بوالعجب

پیش نسیم ارغوان قرطه خونین به کف

خون حسینان (6) باغ کرده چو زهرا طلب (7)

انوری ابیوردی(وفات 587 هجری)

انوری در خراسان بزرگ آن زمان، دارای شهرت بسیار بوده و معاصر سلطان سنجر سلجوقی بوده است.

از اشعار اوست:

ای جوادی که خاک پایست را

بوسه ده گشته هر که تاجور است

عفو فرمای گر مثل گنهم

خون شبیر و کشتن شبر است (8)

حسام دولت و دین ای خدای داده ترا

جمال احمد و جود علی و نام حسین (9)

به من از کربت و بلا آورد

که نیاورد کربلا به حسین (10)

جمال الدین محمد اصفهانی(وفات حدود588 هجری)

جمال الدین پدر استاد کمال الدین اسماعیل و سرآمد قصیده سرایان ایران در قرن ششم هجری می باشد وی حنفی مذهب بوده، اما به تشیع نیز مایل بوده است. از اشعار اوست د رمدح اهل بیت و واقعه کربلا:

مباش غره بدین گند پیر دنیا زانک

هزار شوهر کشت و هنوز بکر این زن

ببین چه کرده او با اهل بیت مصطفوی

حدیث رستم بگذار و قصه بهمن

چه تیر غدر که رخنه نکرد شان سینه

چه تیغ ظلم که خونین نکردشان گردن

نه بهر ایشان بود، آفرینش عالم؟

نه بهر ایشان بود، ازدواج روح و بدن؟

خدای عز و جل، در زمین دو شاخ نشاند

ز یک نهال برون آخته، حسین و حسن

یکی زبیخ بکندند آب ناداده

یکی به تیغ به زهر آب داده اینت حزن

اگر زمانه کسی را به طبع گشتی رام

دگر نبودی مر اهل بیت را توسن

چو با سلاله پیغمبر آن رود، تو که ای؟

که از سلامت خواهی که با شدت جوشن

بمیر پیشتر از مرگ، تا رسی جائی

که مرگ نیز نیاردت گشت پیرامن و در جائی دیگر در لغزی به اسم آب (که اشاره به لب تشنگی یاران امام حسین علیه السلام دارد) می گوید:

پیوسته در حمایت او لشگر بلا

همواره در رعایت او اهل روستا

مقصود جستجوی سکندر به شرق و غرب

مطلوب آرزوی شهیدان کربلا

گاهی دهد به تیغ زبان رونق سخن

گاهی زبان تیغ بدو یا بدانجلا (11)

خاقانی شروانی(وفات 595 هجری)

خاقانی را به سبب کمالی که در صناعت شعر داشته، حسان العجم هم لقب داده اند وی شاعری آزاده، بلندنظر، دارای احساسات لطیف، عالی و همت بلند و مردی کامل بوده است.

چون در روزگار وی بلیه تقیه (12) در طائفه علیه شیعه مرتضوی، ساری بود، لاجرم وی بعضی از عقائد خود را در قطعه های شعر به طریق کنایه ادا نموده است.

خاقانی به علت بدگوئی و حسدورزی مغرضین در دو نوبت مدتی از عمر خود را در زندان حکومتی گذرانده است.

مرحوم شیخ عباس قمی و شهید قاضی نورالله شوشتری و دیگران او را شیعه دانسته اند.

خاقانی در جائی گوید:

علوی دوست باش خاقانی

کز عشیره علی است فاضل تر

بدشان، به ز مردم نیکو

نیکشان از فرشته کامل تر

و با توجه به اشعار ذیل می توان گفت که او به یقین شیعه دوازده امامی بوده است (زیرا فقط شیعیان اثنی عشری هستند که حضرت امام رضاعلیه السلام وامامان پس از وی را هم قبول دارند).

در شعری به مطلع:

به خراسان شوم انشاءالله

آن ره آسان شوم انشاءالله

گوید: بر سر روضه معصوم رضا

شبه رضوان شوم انشاءالله

گرد آن روضه چو پروانه شمع

مست جولان شوم انشاء الله

و در اشعار دیگری گفته:

کو آن که به پرهیز و به توفیق و سداد

هم باقر بود و هم رضا و هم سجاد

از بهر عیار دانش اکنون به بلاد

کو صیرفی و کو محک و کو نقاد و دلیل قطاع تر

در شیعه دوازده امامی بودن خاقانی شعر زیر است که اشاره به ظهور حضرت مهدی(عج) دارد:

مفخر اول البشر، مهدی آخرالزمان

وحی به جاش آمده آیت عدل گستری

از اشعار اوست در وقایع کربلا و امام حسین علیه السلام:

با که گیرم انس کز اهل وفا بی روزیم

روزی من نیست، یا خود نیست در عالم وفا

در همه شروان مرا حاصل نیامد، نیم دوست

دوست خود ناممکن است ای کاش بودی آشنا

من حسین وقت و نااهلان یزید و شمر من

روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا

ای عراق الله جارک سخت مشعوفم به تو

وی خراسان عمرک الله سخت مشتاقم ترا

گرچه جان از روزن چشم شما بی روزی است

از دریچه گوش می بیند شعاعات شما (13)

ز صد هزار خلف یک خلف بود چو حسین

که نفس احمد بختی رام او زیبد

ز صد هزاران بختی یکی نجیب آید

که کتف احمد جای زمام او زیبد (14)

ظهیرالدین فاریابی(وفات 598 هجری)

تمام دیوان او متبوع و مقبول است به لطافت و سلاست، به حلاوت گفتار و بلاغت اشعار و نهایت امتیاز را دارد.

به ظن قریب به یقین ظهیر فاریابی شیعه بوده و اعتقادی محکم و خالصانه به خاندان نبوت داشته است.

از جمله اشعار ذیل گواه این مدعی است و می توان گفت: شیعه دوازده امامی بوده است.

ظهیر با تو چه گویم عجب که نشناسی

غریب خاک خراسان شهید خطه طوس

یا در شعری دیگر گوید:

ای صبا گر به خراسان گذری بهر ظهیر

همتی جز ز دم شاه غریبان مطلب

از اشعار اوست، درباره کربلا وامام حسین علیه السلام:

ای ظهیر از گور نقبی می زنم تا کربلا

می روم گریان به پابوس حسین تشنه لب (15)

بس که چشم غم سرشکم، بابلا آمیخته است

خاک من دارد شرف مانند خاک کربلا (16)

ابوالمفاخر رازی(وفات حدود 600 هجری)

رازی، ادیبی فاضل بوده است، دیوانش به نظر نرسید، اما اشعاری از او در آتشکده آذر و روضة الشهداء نقل شده است.

اصولا همانگونه که در جاهای دیگر نیز یادآور شده ایم، شاعران شیعه، یا اشعار خود را از جور ظالمان و مغرضین، آن گونه که بایسته است، ثبت و ضبط ننموده و یا اگر دیوانی ترتیب داده اند، از میان برده شده است. چرا که از هر صد شاعر شیعه، شعر یکی از آنان هم به دست ما نرسیده است.

برای نمونه به کتاب شرح حال صاحب بن عباد که در آن ا ز شاعران شیعه عهد وی و پس از وی نام برده شده است، رجوع نمائید و سپس ملاحظه کنید که شعر کدام یک مانده و به دست ما رسیده است؟

اشعار ذیل از ابوالمفاخر رازی است که ترجمه زبان حال عمر سعد است که به طمع حکومت ری و طبرستان، راضی به جنگ با حضرت امام حسین علیه السلام شده:

مرا بخواند عبیدالله از میان عرب

رسید بر دلم از خواندنش هزار تعب

مرا امارت ری داد و گفت حرب حسین

قبول کن که از او ملک راست، شور و شغب (17)

به ملک ری دل من مایل است و می ترسم

به کینه چون بکشم پادشاه ملک ادب

چگونه تیغ کشم در رخ کسی که وراست

شجاعت و نسب و علم و حلم و فضل و حسب

سزای قاتل او دوزخ است و می دانم

که این چنین عمل آرد خدای را به غضب

ولی چو در نگرم در ری و حکومت آن

همی رود ز دلم خوف نار ذات لهب ضمنا

ابوالمفاخر ترجمه رجز حر ریاحی را هم به صورت زیر بیان نموده است:

منم شیر دل حر مردم ربای

کمر بسته پیش ولی خدای

منم شیر و شمشیر بران به دست

که دارد بر شیر و شمشیر پای شهادت

حر ریاحی را اینگونه بیان نموده است:

خوشا حر فرزانه نامدار

که جان کرده بر آل احمد نثار

ز رخش تکبر فرود آمده

شده بر براق شهادت سوار

به عشق جگو گوشه مصطفی

برآورده از جان دشمن دمار (18)

بابا افضل کاشانی(وفات 610 هجری)

بابا افضل از رباعی سرایانی است که او را در ردیف ابو سعید ابوالخیر و خیام شمرده اند:

بابا افضل شیعه اثنی عشری بوده و مدایحی درباره اهل بیت علیهم السلام دارد که از جمله آنهاست:

از روز ازل مهر علی در دل ماست

با مهر علی سرشته آب و گل ماست

گویند که در جهان چه حاصل کردی

اندر دو جهان، مهر علی حاصل ماست

گر مهر علی در دل و جانت نبود

از دین محمدی نشانت نبود

اثنا عشری اگر نباشی به یقین

از دوزخ سوزنده امانت نبود

یا رب به رسالت رسول الثقلین

یا رب به غزا کننده بدر و حنین

عصیان مرا دونیم کن در عرصات

نیمی به حسن ببخش و نیمی به حسین (19)

پی نوشتها:

1) دیوان سوزنی سمرقندی، به ااهتمام ناصرالدین شاه حسینی، تهران، 1338، ص 45.

2) کرار یا حیدر کرار، لقب حضرت علی علیه السلام و به معنی شیرحمله ور و بسیار تکرار کننده است که اشاره به دلاوریها و رشاتهای آن حضرت در جنگ با دشمنان اسلام دارد(گزیده اشعار کسائی، ص 51).

3) دیوان سوزنی سمرقندی، صفحات 28 و 159.

4) دیوان رشید الدین وطواط، تصحیح سعید نفیسی، تهران، 1339، صفحات 8 و 256.

5) دیوان فلکی شروانی، به اهتمام طاهر شهاب، تهران، 1345، صفحات 9 و 47.

6) منظور از حسینان باغ هم حضرت امام حسن وامام حسین علیهما السلام می باشد.

7) دیوان اثیر الدین آخسیکتی، تصحیح رکن الدین همایون فرخ، تهران، 1337، صفحات 27، 50 و 250.

8) دیوان انوری، جلد اول، به اهتمام محمد تقی مدرس رضوی، تهران، 1340، ص 66.

9) مدرک قبل، ج 2، صفحات 706 و 710.

10) مدرک قبل، ج 2، صفحات 706 و 710.

11) دیوان جمال الدین محمد اصفهانی، تصحیح حسن وحید دستگردی، تهران، 1341صفحات 17 و 294.

12) تقیه، در لغت یعنی، پرهیز کردن، خودداری کردن، خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش، در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی و آبرو رفتن متوجه شخص باشد و تقیه از آن جا پدید آمد که شیعیان برای مدتهای مدیدی در معرض خطر مغرضین و متعصبین قرار گرفته بودند. برای اطلاع بیشتر از معنی و اصطلاح تقیه و دستور و زمان پیدایش آن به کتاب ارزشمند «تشیع در مسیر تاریخ » تالیف دکتر سید حسین جعفری (هندی الاصل) و اصول کافی، مراجعه فرمائید.

13) دیوان خاقانی شروانی، به کوشش ضیاء الدین سجادی، تهران، 1338، ص 2.

14) همان منبع، ص 854.

15) دیوان ظهیرالدین فاریابی، به اهتمام هاشم رضی، تهران، بی تا، صفحات 187 و 280.

16) دیوان ظهیرالدین فاریابی، به اهتمام هاشم رضی، تهران، بی تا، صفحات 187 و 280.

17) شغب یعنی فتنه انگیزی و فساد، یا شور و غوغا برانگیختن (فرهنگ معین، ص 2050).

18) روضة الشهداء ملاحسین واعظ کاشفی، تصحیح ابوالحسن شعرانی، تهران، 1349، صفحات: 263 و 278.

19) دیوان بابا افضل کاشانی، تصحیح مصطفی فیضی و دیگران، تهران، 1363، صفحات 15، 98 و 263.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان