چرا باید حادثه عاشورا را گرامی بداریم؟
از سلسله مباحث حضرت علامه مصباح یزدی (دام ظله)
چرا باید خاطره حادثه ای را که 5136 سال پیش اتفاق افتاده است، زنده کرد و مراسمی به یاد آن خاطره برگزار کرد؟
به سادگی می توان به هر نوجوانی تفهیم کرد که حوادث گذشته هر جامعه می تواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد. تجدید آن خاطره ها در واقع نوعی بازنگری و بازسازی حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. اگر حادثه مفیدی بوده است و در جای خود منشأ آثار و برکاتی به شمار می رفته است، بازنگری و بازسازی آن نیز می تواند مراتبی از آن برکات را داشته باشد.
علاوه بر این، در همه جوامع انسانی مرسوم است که به نوعی، از حوادث گذشته خود یاد می کنند؛ آن ها را بزرگ شمرده و به آن ها احترام می گذارند. خواه مربوط به اشخاصی باشد که در پیشرفت جامعه خود مؤثر بوده اند. نظیر دانشمندان و مخترعان، و خواه مربوط به کسانی باشد که از جنبه سیاسی و اجتماعی، در رهایی ملت خود نقش مؤثری داشته اند و قهرمان ملی بوده اند. همه عقلای عالم برای این گونه شخصیت ها آیین های بزرگداشتی را منظور می کنند. این کار بر اساس یکی از مقدس ترین خواسته های فطری است که خدا در نهاد همه انسان ها قرار داده است، و از آن به «حس حق شناسی» تعبیر می کنیم. لذا این خواسته فطری همه انسان ها است که در برابر کسانی که به آن ها خدمت کرده اند حق شناسی و شکرگزاری کنند. افزون بر این که یاد آن خاطره ها، در صورتی که در سعادت جامعه تأثیر داشته باشد، می تواند عامل مؤثر دیگری را در زمان بیان خاطره ها بیافریند. در این صورت، گویا خود آن حادثه تجدید می شود.
از آن جا که معتقدیم حادثه عاشورا حادثه عظیمی در تاریخ اسلام بوده است، و نقش تعیین کننده ای در سعادت مسلمان ها و روشن شدن راه هدایت مردم داشته است. این حادثه در نظر ما بسیار ارزشمند است. لذا بزرگداشت و بازسازی این حادثه و به خاطر آوردن آن، موجب می گردد تا بتوانیم از برکات آن در جامعه امروز نیز استفاده کنیم.
چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفت وگو اکتفا نمی شود؟
زنده نگه داشتن یاد عاشورا فقط منحصر به این نیست که انسان سینه زنی و گریه کند، شهر را سیاه پوش کند، مردم تا نیمه های شب به عزاداری بپردازند و حتی گاهی روزها کار و زندگی خود را تعطیل کنند؛ مخصوصاً باتوجه به این که این امور ضررهای اقتصادی به دنبال دارد. در حالی که ممکن است این خاطره ها به گونه ای تجدید شود که ضررهای اقتصادی و اجتماعی کم تری داشته باشد. این سؤال را براساس این فرض به این صورت مطرح می کنم که روحیه بسیاری از مردم با مسائل اقتصادی و مادی بیش تر سازگار است و مردم به این مسائل بیش تر توجه دارند. در این صورت آنان حوادث را بر اثر منافع یا ضررهای مادی و اقتصادی ارزیابی می کنند.
هنگامی که مردم تا نیمه شب عزاداری می کنند، روز بعد توان کار کردن ندارند. دو ماه جامعه باید نوعی سستی و رخوت را بپذیرد، برای این که یاد این حادثه زنده داشته شود. در حالی که راه های دیگری نیز برای بزرگداشت واقعه عاشورا وجود دارد. مثلاً جلسات بحث، میزگرد یا سمینارهایی ترتیب داده شود، و با تماشای بحث و گفت وگو خاطره این حادثه برای مردم تجدید شود. دیگر چرا باید دو ماه عزاداری و گریه کردن و بر سر و سینه زدن صورت پذیرد؟ حتی اگر یک مجلس کافی نیست، می توان مجالس متعدد، کنفرانس و کنگره برپا کرد.
جواب این سؤال تا حدودی از سؤال اول پیچیده تر است. جواب این است که البته بحث درباره شخصیت سیدالشهدا(ع)، تشکیل میزگردها، کنفرانس ها، سخنرانی ها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی، علمی و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است، و البته در جامعه ما نیز انجام می شود، اما آیا برای این که ما از حادثه عاشورا بهره برداری کامل کنیم، این اقدامات کافی است؟ جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظر روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است فقط عامل شناختی و معرفت است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است.
هنگامی که در رفتارهای خود دقت کنیم درمی یابیم که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا می کنند. یک دسته عوامل شناختی، که موجب می شود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آن ها در رفتار ما بیش تر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلی انگیزه ها، و به تعبیرات دیگری احساسات و عواطف، تمایلات، گرایش ها، میل ها، غرائز و عواطف می نامند. این ها سلسله ای از عوامل درونی و روانی است که در رفتار ما مؤثر است.
ما بعد از این که دانستیم حرکت سیدالشهدا(ع) چه نقش مهمی در سعادت انسان ها داشته است، متوجه خواهیم شد این شناخت خود به خود برای ما حرکت آفرین نمی شود؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا این که ما هم بخواهیم کاری مشابه کار او انجام دهیم. پس تحقق چنین امری نیازمند دو دسته از عوامل است. جلسات بحث و گفت وگو و سخنرانی ها می تواند آن بخش اول را تأمین کند، یعنی شناخت لازم را به ما بدهد.
و درباره بخش دوم می گوییم:
این صحنه ها باید به وجود بیاید که غیر از عوامل شناخت، عامل احساسی عاطفی نیز در ما تقویت شود. اگر این عواطف تحریک شود، آن گاه می تواند اثر کند. نمونه چنین تأثیری را می توانید در زندگی فردی و نیز زندگی اجتماعی خود بیابید. به خصوص در این سی چهل سال اخیر که حرکت حضرت امام(ره) علیه دستگاه طاغوت و کفر شروع شد. ملاحظه کردید که در ایام محرم و صفر نام سیدالشهدا(ع) و عزاداری سیدالشهدا(ع) مردم را به حرکت وادار می کرد. این شور و هیجان جز در ایام عاشورا پیدا نمی شود و جز با همین مراسم سنتی عزاداری یا نظایر آن حاصل نمی شود.