شناسه : ۳۰۵۹۲۸ - چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۳۸
حدیث کوثر
به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زهرا علیهاالسلام
به مناسبت ولادت با سعادت حضرت زهرا علیهاالسلام
سرم به عجز برد سجده ها به محضر او
|
که روشن است لم ز آفتاب منظر او
|
به سینه می رسد آری به احترام سرم
|
به پای آنکه مرا سرور است همسر او
|
بزرگ رهبر والای بانوان جهان
|
که هست فاطمه نام شریف و اطهر او
|
چه فاطمه، که خدا را به دامن محراب
|
ستایش است و نیایش ز پای تا سر او
|
یگانه دختر پیغمبر خدای، که هست
|
خدیجه نادره روزگار مادر او
|
چه مادری که برافروخت شعله بر تن خلق
|
ز خطبه شرر افزای خویش دختر او
|
چه دختری که به هر محفلی رسول خدای
|
ز جای خیزد و گردد ثنای گستر او
|
بخوان به سوره کوثر حدیث زهرا را
|
که خواندنی است خدا را حدیث کوثر او
|
هنوز خلق دو عالم به حیرت اند و عجب
|
از آن قیام و قعود شُبیر و شُبّر او
|
فکند لرزه به کاخ ستمگران در شام
|
ز یک خطابه مهین دختر سخنور او
|
شب ولادت زهرای اطهر است بیا
|
گذر کنیم چو آیینه از برابر او
|
سرود فتح بخوانیم در طلیعه فجر
|
به یُمن طالع سعد بلند اختر او
|
دمید، زهره زهرا در آسمان وجود
|
کشید، سر به فلک آفتاب انور او
|
ز کوچه باغ لم بگذر و تماشا کن
|
عبور عطر دلآنگیز مشک و عنبر او
|
دوباره صبر و قرار از دلم ربود امشب
|
صفای گلشن سر سبز تازه و تر او
|
ز خویش رفتم و دیدم دوباره صف بسته است
|
به باغ دیده من لاله های احمر او
|
دوباره می شود آیا؟ که زنده گردد دل
|
ز بوی تربت جان بخش و روح پرور او؟
|
اگرچه تا سحر امشب ترانه باید خواند
|
به پاس مقدم فرخنده مطهر او
|
ولی دریغ! که شد همچو شام قدر نهان
|
ز چشم خلق جهان مرقد منوّر او
|
دریغ و درد! که بعد از نبی به جای علی
|
نشست آنکه نباید به روی منبر او
|
ببار ا شک غم ای دیده روز و شب چون ابر
|
به یاد غربت زهرا و دیده تر او
|