ماهان شبکه ایرانیان

آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س) دیدگاههای اخلاقی در سیره و سخن الهی (۳)

مجموعه دیدگاههای اخلاقی فاطمه زهرا علیهاالسلام که در سیره زندگانی و سخنان الهی آن پاک بانو نمایان است، گنجینه ای گرانبهاست که از آغازین روزهای حیات تا واپسین لحظه های زندگی نقشی سرنوشت ساز و سعادت بخش خواهد داشت.

آموزه های زندگانی حضرت زهرا(س) (9)

دیدگاههای اخلاقی در سیره و سخن الهی (3)

احمد لقمانی

سپیده سخن

مجموعه دیدگاههای اخلاقی فاطمه زهرا علیهاالسلام که در سیره زندگانی و سخنان الهی آن پاک بانو نمایان است، گنجینه ای گرانبهاست که از آغازین روزهای حیات تا واپسین لحظه های زندگی نقشی سرنوشت ساز و سعادت بخش خواهد داشت.

آنان که تأثیر کیمیاگون سلسله سخنان انسان ساز پیشوایان معصوم(ع) را در جلوه های اخلاقی، دریافته اند خود را نیازمند دستورالعملها، سفارشها و یا وِردْها و ذکرهای بیگانگانِ از این پاکان نمی بینند و از آن سو هرچه بیشتر جرعه های حیات بخش معرفت از اینان می نوشتند، عطشی بیشتر می یابند و پس از چندی خود را چونان واصلان به آب حیات می بینند که سراب نامهای مختلف و قیافه های گوناگون، هیچ گاه از آنان دلبری نمی کند. و این ارمغان الهی بدان خاطر است که شخصیتهایی چون زهرای مرضیه(س) انسانهایی خودساخته و خداساخته ای بوده که یکایک سخنان آنان برخاسته از ژرفای وجود و عشقی بی کران نسبت به خداوند است. و پیش از آنکه نسخه های هدایت بخش دهند، گفته هایشان بسان دارویی می ماند که از آسمان عصمت فرو باریده و دردهای روحی روانی را به گونه ای شایسته و بایسته درمان می کند. گرچه یاس یاسین؛ فاطمه زهرا(س) خود بیش از هجده بهار از زندگی زمینی پشت سر نگذاشته بود، اما سیره و سخن آسمانی او اصول، ملاکها و معیارهای ثابت و پایداری برای زندگانی سعادت آمیز بیان می کند که برای تمامی قشرها، جنسها و سنها همانند نوجوانان، جوانان میانسالان و کهنسالان، با هر اعتقاد و باوری هدایت بخش خواهد بود.

... در بخشهای پیشین اخلاق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و خانوادگی، اخلاص، ادب، انفاق و ایثار، شکیبایی، صبر و بردباری را در آینه گفتار و رفتار آن حضرت بررسی کردیم و با تحلیل هر یک گوهرهای گرانسنگی از معرفت و هدایت را به دست آوردیم تا همیشه در آغوش دل و دیده مان، روشنی بخش لحظات زندگیمان باشند، اینک ادامه بحث را پی می گیریم:

9. فلسفه بلا، مصیبت و گرفتاری

پرسشی که با ورود هر یک از ما در جامعه هماره برابر دیدگانمان قرار دارد و گاه لغزشهای فکری عقیدتی به دنبال خواهد داشت آن است که فلسفه بلاها و گرفتاریهای افراد چیست؟ چگونه است که انسانهای راحت طلب و رها از اعتقادات و باورهای دینی در ظاهر دارای رفاه و راحتی بیشتری نسبت به خداجویان و باورمندان بوده و در زندگی خویش خوشترند؛ اما افرادی که دارای پیوند معنوی بیشتر، عشق و شور فراوانتر و طاعت و اطاعتی افزون ترند، در تنگناهای اقتصادی، ناهمواریهای اجتماعی و بلاهای روحی روانی و جسمانی بیشتری قرار دارند؟! در نگاه نخست فرار از تکلیف و بندگی همراه با خوشی و شادی و حتی فراوانی مال و درخشش موقعیت اجتماعی دیده می شود و شگفت آور آنکه هر چه ارادت و عبودیت و قرب الهی افزایش یابد، آوار بلاها و سختیها نیز افزونتر می گردد!! براستی چگونه می توان بین این دو رابطه ای منطقی و قابل قبول ایجاد کرد و پذیرفت که:

هر که در این بزم مقرّب تر است

جام بلا بیشترش می دهند

در حالی که آثار و برکات معنویات و عبادات باید انبوه مشکلات و آوار بلاها را از خداجویان دین باور دور سازد و آنان را همراه با آرامش خاطر و راحتی زندگی به عبادت و بندگی دلگرم سازد!!

ما در مقاله ای دیگر در موضوع «رزق، روزی و رفاه» به تفصیل به این موضوع پرداخته ایم. اما با نگاهی گذرا به معارف ناب دینی درمی یابیم فرود بلا و اندوه بر سه دسته از افراد خواهد بود:

ظالمان؛ برای بیداری، آگاهی و هشیاری در زندگی

مؤمنان؛ به خاطر امتحان و آزمون الهی

انبیا و رسولان؛ برای دستیابی به درجات بیشتر و مقامهای والاتر.(1)

و در گستره ای وسیع تر تمامی داده ها و نداده ها، گشایشها و تنگناها و راحتیها و اندوه ها برای منّت و مشیّت و بلا و ابتلاء است و چونان محک تجربه ای است که انسانهای باورمند و روشن ضمیر و یا راست قامت و پراستقامت در دو صحنه رفاه و ناکامی خود را بیازمایند و نسبت به وظایف خویش در صحنه های مختلف آگاهی کامل یابند.(2)آنچه برای آنان آرمان آسمانی و مقدس است، عمل به وظیفه و تکلیف می باشد نه رسیدن به نتیجه. از این رو صالحان و مؤمنان همچون طلا بوده که در کوره پرآتش دنیا مورد امتحان قرار می گیرند تا عیار آنان آشکار شده(3)و میزان دلدادگی و اطاعتشان در سختیها و سوزها معلوم گردد و الا در فراوانی نعمتها و ریزش رفاه و راحتی، بسیاری از مردمان دین باور و خداجویند در این حال به مقدار نزول بلاها و سختیها، درجات بهشت بیشتر، و مقدار قرب افزون تر می گردد.(4)چنین بینش عالمانه و هوشمندانه، برخی از وارستگان و پاکان را بر آن داشته که هماره در پی سختیها و تلخیهای دنیوی بوده و یکایک نامرادیها را «نعمت خدایی»، «لطف پنهان» و «عطیه ای الهی» قلمداد کنند.(5)توفان بلاها را موجب آمرزش گناهان، خالص شدن از ناخالصی ها و شائبه ها، استمداد بیشتر از خداوند، یاد و توسل بیشتر به پیشگاه معصومان(ع) بدانند(6)و برای پاره ای انسانها نشان «محبوبیت نزد خداوند» و «دل نبستن به زر و زیور دنیا» و «اخلاص کامل در راه خدا»(7)تفسیر کنند.

فاطمه زهرا(ع)، گوهر یگانه ای بود که از آغاز زندگی تا فرجام آن سنگلاخهای بسیاری را پشت سر گذاشت و لحظه ای از یاد خدا، راه خدا و نام خدا غافل نگردید. آن زمان که در کنار پدر و مادر در شِعب ابی طالب روزها و شبهای سوزانی را گذراند و آن هنگام که سیلی بی مادری گلبرگ وجود لطیف او را داغ درد و مصیبت نهاد و سرانجام در سالهای همسرداری که لحظه لحظه آن با ناهمواریها و

تلخکامیهایی عجین بود، همه را در محضر خدا و برای یاری دین خدا می دانست و بر این باور با آغوش گشاده و قلبی لبریز از عشق و دلدادگی به استقبال حوادث می رفت. گاه که سخن از بلاها و سختیها به میان می آمد، واژه هایی از معارف و دانشهای خویش بیان می کرد و افزون بر آثار گوناگون هر یک، بلاها را مایه پاکی و طهارت از گناهان دانسته و زمینه ساز حضور قدسی انسان در بهشت می دانست. (و لکن بعد ما یُطَهَّرون من ذنوبهم بالبلایا و الرّزایا او فی عرصات القیامة بانواع شدائدها ...).(8)

هنگامی که رسول خدا(ص) حوادث تلخ آینده را برای دخت دلبندش بیان می کرد، سخن به شهادت پاره تن فاطمه(س)؛ سیدالشهدا(ع) رسید. زهرای عزیز از پدر پرسید:

«یا ابتاه! من یقْتل ولدی و قرّة عینی و ثمرة فؤادی؟

پدرجان! چه کسی فرزندم و نور چشمم و میوه دلم حسین علیه السلام را شهید می کند؟

پیامبر فرمود: بدترین افراد امت من. آنگاه فاطمه از محل شهادت فرزند خود پرسش نمود و چون نام کربلا را شنید، این گونه سخن گفت:

یا اَبَه! سلّمتُ و رضیتُ و توکّلتُ علی اللّه ؛(9)

ای پدر، در برابر خواسته های خدا تسلیم و راضی ام و به خدا توکل کرده ام.

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه جانانم پسندد

گاه که آوار سختیها و بلاها، سنگینی بسیاری بر وجود زهرا(س) می گذارد، بدون آنکه لب به شکایت و شکوه بگشاید و ناسپاسی نماید، تنها سخنان غم آلود خود را به پروردگار خویش بیان می کرد و می گفت: «پروردگارا! به سوی تو شکایت می کنم؛ اندوه از دست دادن پیامبر، فرستاده و برگزیده ات را. و به تو شکایت می کنم از برگشت امت پیامبر و اینکه حق ما را از ما بازداشتند، همان حق را که در قرآن کریم، خود بر پیامبر اسلام و با زبان او نازل فرمودی.»(10)

10. خنده، خوشرویی، خوشحالی

خنده، جلوه ای از هیجان درونی و تبلور احساسات نهفته آدمی است که هنگام روبه رو شدن با سخن و یا رفتار عجیبی در چهره انسان پدیدار می شود به گونه ای که گاه دندانها نمایان و صدای این پدیده به صورت خنده بلند می شود. خنده از ویژگیهای انسانهاست و جلوه ای زیبا از سلامت روح و جسم خواهد بود، به گونه ای که پژوهشگران بر این باورند که از جمله واکنشهای انسان در زندگی که دستاورد ارگانیزم بدن و صفات مختلف است و از

ارتباطی بسیار پیچیده و بغرنج برخوردار است، خنده خواهد بود.(11)برخی دیگر، خنده، شوخی و خوشحالی را از ضروریات زندگی شمرده اند که برای صاحبان فکر و فرهنگ، اندیشه و عمل و علاقه مندان به ارزشهای مطلوب خود، شیوه ای پرتنوع، طراوت بخش و روحیه آفرین خواهد بود.(12)

این ویژگی در وجود افراد، نشان از نشاط روحی و طراوت باطنی بوده و گاهی نوعی وسعت نظر و سعه صدر انسانها را در سختیهای زندگی بیان کرده و از آن سو بردباری، شکیبایی و یا آزمودگی آنان را در فراز و نشیب مشکلات ثابت می کند! از این رو آنان که شیوه ای یکسویه در زندگی داشته و با کمال تأسف همیشه غم زده، اندوهگین و افسرده هستند، فرسودگی خاطر و پژمردگی درونی با سرعت بسیاری، گلبرگهای وجودشان را فرا می گیرد و افزون بر آنکه قدرت تصمیم گیری در میدان زندگی را از دست می دهند، زیباییهای خدادادی را در نگاه خود و دیگران همیشه زشت و ماتم افروز نمایان می کنند و محیط خانواده را چون جهنمی سوزان برای کودکان، نوجوانان و جوانان خویش می سازند.

حقیقت تلخی که با اندوه فراوان باید بدان اعتراف کرد آن است که برداشت، نگاه و قضاوت انبوه بی شماری از افراد جامعه به افراد دین باور، خداجو و شیدای ارزشهای دینی و الهی، آن است که اینان همیشه اندوهگین و افسرده بوده و بیشتر اوقات با گریه و غم همراهند تا خنده و خوشحالی! بدین خاطر در بین نوجوانان و جوانان که دوره ای پرجست و خیز و با هیجان، به همراه انواع شادیها و شادمانیها را می گذرانند آموزه های دینی چونان زنجیری سخت و دشوار می ماند که راه را بر هر گونه نشاط، تفریح، تنوع و خنده و خوشحالی مسدود می کند! بی شک این ذهنیت نادرست فرآورده شیوه برخورد اجتماعی و خانوادگی برخی از مؤمنان و دین باوران است که گاه با افراطهای خود، فضای مذهب و پایبندی به ارزشهای دینی را این گونه نامطلوب، غیر قابل تحمل و حتی دردآور معرفی کرده اند.

از آن سو توجه به این حقیقت که چون گوهری گرانبها در آموزه های دینی به چشم می خورد نیز ضروری است که خنده، خوشرویی، شادی، شادمانی و خوشحالی مرزهای شناخته شده ای دارند که گستره هر یک حفظ ارزشهای والای مذهب و پایبندی به اصول الهی خواهد بود. به دیگر سخن تمامی این شیوه ها «وسیله»ای برای انجام وظیفه بهتر و بندگی بیشتر نه آنکه «هدف» بوده و دیگر وظایف در حاشیه قرار گیرد به طوری که دین باوری و تکالیف آن کم رنگ و بی رنگ گردد و از متن زندگی حذف شود!

الگوهای پاک و شایسته ای چون رسول خدا(ص)، امیر مؤمنان(ع) و فاطمه زهرا(س) همیشه از تعادل و همه سو نگری در زندگی برخوردار بودند. آنجا که عرصه عبادت و بندگی در نماز و روزه پدید می آمد از لحظه های زندگی بیشترین استفاده ها را می کردند؛ در میدان جهاد با دشمن بیرونی و درونی هماره سربلند و موفق بودند و در محیط خانه و خانواده با همسر و فرزندان خود با شیوه ای شیرین، لبخندی همیشه بر لب و عبارات ملیح و نمکین زندگی می کردند. وسعت این شیوه ها چنان بود که فاطمه زهرا(س) در سخنی کوتاه، آثار بلند خوشرویی را افزون بر شیرینی و روانی زندگی، به سوی بهشت سوق داده، فرموده است:

«بِشْرٌ فی وَجْهِ المؤمن یوُجِبُ لِصاحِبِه الجَنّة و بِشرٌ فی وجه اَلْمُعانِد لْمُعادی یَقی صاحِبَه عذابَ النّار»؛(13)

خوشرویی برابر مؤمنان و دین باوران، پاداشی چون بهشت در پی دارد و خوشرویی با دشمن انسانهای تجاوزگر، انسان را از عذاب آتش باز می دارد.

هدفمندی و پویایی زندگی آن بانو، بینش ارزشمندی به وی بخشیده بود که در عرصه های مختلفی که زمینه های عبودیت و پاکدامنی بیشتری فراهم می شد، خوشحالی وی اوج می گرفت، زیرا سرافرازی و خوشبختی پایدار در نگاه فاطمه(س)، انجام وظایف بندگی در صحنه های گوناگون زندگی بود. از این رو چون رسول خدا(ص) امور منزل داماد و دختر خود را این گونه تقسیم کرد که؛ کارهای داخل منزل را فاطمه(س) و کارهای بیرون را علی(ع) انجام دهد آن حضرت با تبسمی دلنشین و شادی بسیاری فرمود:

«فلایعلم ما داخلنی من السّرور الاّ اللّه باکفائی رسولُ اللّه تَحَمُّل رَقاب الرّجال»؛(14)

جز خدا کسی آگاه نیست که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.

و یا در آخرین لحظات حیات پیامبر(ص) که بغض غم، گلوی فاطمه را می فشرد و از دیدگان او قطرات اشک ریزان بود، تا رسول خدا(ص) خبر لقاء پروردگار و شهادت زودهنگام فاطمه(س) را به وی خبر داد و اولین فرد ملاقات کننده با خود را از خاندان خویش، زهرا(س) دانست، آن بانو خوشحال شده، لبان وی با خنده گشوده شد و تعجب اطرافیان را در آن لحظه های حساس برانگیخت.(15)

توجه فاطمه(س) به خستگی شوهر و سختیهای زندگی در زمانهای گوناگون آنچنان سنجیده و بهنگام بود که گاه برابر نگاه علی(ع)، فرزند دلبند خود را بر دستان خود نوازش می داد و برای نشاندن غنچه لبخند بر صورت شوهر و رفع خستگی از او این شعر را به حسین خود می گفت:

اَنْتَ شَبیهٌ بِاَبی

لَسْتَ شَبیها بِعَلی(16)

حسین جان! تو به پدرم رسول اللّه شباهت داری و نه به پدرت علی.

امام علی(ع) سخنان فاطمه را می شنید، لبخند و تبسمی زیبا می نمود و با سخنان نغز و شیرین فاطمه مشکلات و اندوه زندگی را از یاد می برد.

11. دنیا، دنیاخواهی، دنیاجویی

«دنیا»، «دنیاخواهی» و «دنیاجویی» از موضوعاتی است که در معارف ما دارای دو جلوه متفاوت و حتی متضاد است. در یک سو چهره ای منفی با هشدارهای تند و دافعه های بسیار می یابیم، به گونه ای که افزون بر نهی از نزدیک شدن به دنیا و زینتهای خیره کننده آن، «ملعون»(17)نامیده شده و بازاری معرفی شده که تمامی افراد در آن نه تنها سودی نمی برند بلکه اصل سرمایه خود را نیز از دست داده، دچار خُسران می شوند.(18)بدین خاطر «معدن بدیها و آفات» و «محل غرورها و فریبها»(19)قلمداد شده است که صاحبان بینش و بصیرت دل بدان نمی بندند و از خطرات آن ایمن خواهند بود.(20)چنین متاع زشت و پر خطر، آرمان افراد شقاوتمند معرفی شده و مزرعه ناکامیها و بدیها بیان گشته که علاقه بدان، بنیان تمامی بدبختیهای انسانها در مسیر زندگی خواهد بود. آثار این علاقه فساد عقل، کوری دیده و کری قلب ترسیم شده و پایان راه پرفراز و نشیب و طمع آلود آنان، ناکامیهای بسیار و اضطراب خاطر و دلبستگی بسیار بیان شده است.(21)

گاه که از پیشوایان دین ارزش دنیا سؤال شده، آنان دنیا را پست تر از «عطسه بز»، بی ارزش تر از «لنگه کفش فرسوده و بی بها» و حتی «بی مقدارتر از استخوان خوک در دست شخص جزامی» معرفی کرده اند(22)و با واژه ها و عبارات مختلف، دوستان و اصحاب خویش را از امیدواری به دنیا و تکیه گاه قرار دادنِ آن برای امروز و فردای خود سخت برحذر داشته اند(23)و برای دین باوران خردمند، دنیا را چونان زندانی توصیف کرده که هر لحظه آرزوی رهایی از آن را در قلب و اندیشه خود می پرورانند.(24)بدین خاطر دنیا را برای شیفتگان خداوند چونان پلی دانسته که لحظاتی چند قصد عبور از آن را دارند و در این مسیر انواع بلاها و سختیها بر آنان باریده می شود تا دل بدان نبندند و لذات و شیرینی های زودگذر آن هیچ گاه جایگاهی در وجود اینان نیابد؛ شادیها و شیونها در نگاهشان یکسان بوده و حتی سختیها و اندوهها، نعمتهای خداوند و ارمغانهای الهی دانسته شود.(25)

اما از سوی دیگر، دنیا «خانه پرهیزگاران»؛(26) «برترین مددکار سرای جاودان»؛(27) «محل ذخیره اعمال صالحان»(28) و «پلکان صعود به سوی آخرت»(29)معرفی شده است. سرایی دانسته شده که از لذتهای شایسته نباید خود را محروم کنیم و چونان «تجارتخانه»ای بدان بنگریم که با لحظه های آن می توان سودهای سرآمد به دست آورد و تجارتهای جاری بیشتری کرد. برتر از آن همانند «مسجد»ی بدانیم که دوستان صالح خداوند در آن به بندگی و عبودیت می پردازند تا فردای نیاز و احتیاج، سرمایه دارانی غنی و سربلند باشند و در پیشگاه خداوند و اولیاء او شرمنده و سرافکنده نگردند.(30)

براستی کدام یک از این دو دیدگاه را باید بپذیریم؟ و آیا دیدگاه سومی که در آن بین این دو نظر نوعی رابطه برقرار شود و فلسفه هر یک بیان شود، وجود دارد؟

با نگاهی فراتر از ظاهر الفاظ و واژه ها و پژوهش بیشتر در مجموعه گفته ها به خوبی درمی یابیم دنیای منفی، نکوهش شده و پر آفت که در هر گوشه آن خط قرمز وجود دارد و ارزشی آنچنان آزاردهنده به خود گرفته است، دنیایی است که «هدف اصلی» زندگی ما باشد و چنان در اعماق وجودمان رخنه کند که نوعی «دلبستگی و وابستگی قلبی»(31)به همراه

داشته باشد. به دیگر سخن، حضور در دنیا و لذت بردن از تمامی نعمتهای آن با این نگاه که گذرگاهی بیش نخواهد بود و هر لحظه باید آماده کوچ به اقامتگاه اصلی بود،(32)نه تنها ناپسند نیست بلکه پسندیده، شیرین و گوارا خواهد بود. حقیقتی که خداوند بزرگ، خود در قرآن بدان اشاره فرموده است:

«وَابْتَغِ فیما آتاکَ اللّه الدارَ اْلآخِرَةَ و لا تَنْسَ نصیبکَ مِن الدُّنیا و اَحْسِنْ کما اَحَسن اللّه ُ الیک...»(33)

و به آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن ...

با چنین بینشی، چون به دیدگاههای یاس یاسین؛ فاطمه زهرا(س) در باره دنیا می نگریم، همه باورها، سخنان و تصمیمهای او را، پاک، شفاف و قدسی می یابیم به گونه ای که برای تمامی قشرهای جامعه با تمامی دیدگاههای متفاوت الگویی شایسته و معرفت آموز خواهد بود.

آن هنگام که شیوه بسیاری از افراد را «دنیاپرستی» و «شیفتگی و شیدایی به دنیا» می بیند، خود را از جمع آنان دور ساخته، با صراحت کامل می فرماید:

اِنّی لا اُحِبُّ الدنّیا؛(34)

من دنیایِ «دنیاپرستان» را دوست ندارم.

و زمانی که مدینه را دربردارنده از دنیازدگانی می بیند که برای زر و زیور زندگی و رفاه و راحتی خود هر آنچه توان و تدبیر داشتند در حق او ستم کردند، دست به دعا برداشته، بیزاری خود را از دنیایی این گونه بیان می کند و می فرماید:

یا ربّ! اِنّی قد سَئمتُ الحیاة و تَبَرَّمتُ باهل الدنیا فَاَلحقنی بابی. الهی! عجِّلْ وفاتی سریعا؛(35)

پروردگارا! از زندگی خسته و روی گردان شده ام و از دنیازدگان، بلاها و مصیبتهای ناگوار دیدم، خدایا مرا به پدرم رسول خدا ملحق کن و مرگ مرا زود برسان.

در آخرین روزهای زندگانی فاطمه(س) که با درد و اندوهِ بیماری لحظات سختی را می گذراند، زنان مهاجرین و انصار به عیادت وی رفته و پرسیدند:

ای دختر رسول خدا! چگونه صبح کردی؟ و با بیماری چه می کنی؟

و زهرای مرضیه(س) با تلخکامی بسیاری، لب به سخن گشود و فرمود:

اصبحتُ و اللّه عائفةً لدنیاکُنَّ ...(36)

صبح کردم در حالی که به خدا سوگند، دنیای شما را دوست نمی دارم ...

اما در سخنی دیگر چون سخن از بهره گیری از دنیا برای فردای جاودان به میان می آید، آن حضرت سه راهکار و شیوه را برای این مهم بیان کرده، می گوید:

حُبِّبَ الیّ من دنیاکم ثلاث: تلاوة کتاب اللّه و النظر فی وجه رسول اللّه و الانفاق فی سبیل اللّه ؛(37)

از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره رسول خدا(ص) و انفاق در راه خدا.

با اندکی تأمل سه شیوه شایسته در گفتار فاطمه زهرا(س) برای تکامل، رشد و پویایی پایدار و زندگی ساز می توان یافت: نخست ارتباط با خداوند که گاه در سخنان پروردگار با ما تجلی می کند و نام آن «تلاوت قرآن» است و گاه با سخنان ما با خداوند جلوه گر می شود که «دعا» نامیده می شود. و به تعبیر زیبای حضرت امام(قدس سره)؛ یکی قرآن نازل است و دیگری قرآن صاعد.(38) دیگری ارتباط با نبوت و ولایت است که ثمربخش خدامحوری و مکمل خداباوری خواهد بود و سومین شیوه، حضور در فضای فکری فرهنگی، اجتماعی اقتصادی و سیاسی جامعه است که از نمودهای ارزشمند آن رسیدگی به نیازمندان مادی خواهد بود.

بی شک دنیای محبوب و مطلوب فاطمه(س) و پیروان آن پاک بانو، دنیایی است که سر در آسمان وحی داشته، دستی بر دستان رسالت و امامت گذارد. و با دستی دیگر در بین مردم، حاجتمندان را با نیازهای گوناگون دستگیری نماید. زمانی که چنین نگاه همه سویه ای به دنیا وجود داشته باشد، نتیجه آن، گفتار حضرت است که چون رسول خدا او را دید که روی زمین نشسته، با یک دست فرزندش را در آغوش گرفته شیر می دهد و با دستی دیگر با آسیابِ دستی گندمها را آرد می کند، با دیده ای اشکبار به دخت خود نگریست. ولی فاطمه زهرا سلام اللّه علیها با گستره معرفت و جامعیت خود به پدر عزیز خود گفت:

یا رسولَ اللّه ! اَلْحَمْدللّه عَلی نَعْمائه و الشُّکر علی آلائه؛(39)

ای رسول خدا! حمد و سپاس بر نعمتهای خداوند و شکر بر تمامی الطاف او.

آری!

آیه قرآن که گُل دفتر است

معرفت فاطمه و کوثر است

نور نداریم چنین قاهره

عالمه و طیّبه و طاهره

عرش خدا، رقعه منشور او

نور علی نور علی نور او(40)

ادامه «دیدگاههای اخلاقی فاطمه(ع)» را در نوشتار آینده پی می گیریم. ان شاءاللّه .

ادامه دارد.


1 امام علی(ع)، بحارالانوار، علامه مجلسی، ج67، ص235.

2 امام صادق(ع)، میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج1، ص478.

3 امام علی(ع)، غررالحکم و دررالکلم، بحارالانوار، ج77، ص286.

4 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج13، ص156.

5 امام کاظم(ع)، بحارالانوار، ج67، ص237.

6 رک: بحارالانوار، ج81، ص179 و 198 و 191، ج67، ص232.

7 رک: همان، ج67، ص208 و ج81، ص196 و ج82، ص148 و ج81، ص188.

8 لئالی الاخبار، ج5، ص156؛ کتاب عوالم، ج11، ص620؛ تفسیر البرهان، ج4، ص21.

9 تفسیر فرات کوفی، ص55؛ بحارالانوار، ج44، ص264؛ تظلم الزهراء، ص95.

10 کتاب عوالم، ج11، ص442؛ بحارالانوار، ج53، ص19 و ج43، ص183 و 214.

11 نظریه های شخصیت، دکتر علی اکبر سیاسی، ص46؛ بعد از سلام چه می گویید؟، دکتر اریک برن، ص134.

12 برای موفقیت و خوشبختی آفریده شده ایم، دکتر موریل جیمز و دکتر دورتی جنگوارد، ترجمه دکتر قاسم زاده، ص188؛ نظریه های مشاوره و روان درمانی، عبداللّه شفیع آبادی و غلامرضا ناصری، ص267.

13 کتاب عوالم، ج11، ص628؛ بحارالانوار، ج72، ص401 و ج75، ص401.

14 ریاحین الشریعه، ج1، ص193؛ وسایل الشیعه، ج14، ص123؛ کوکب الدّری، ج1، ص151.

15 صحیح مسلم، ج4، ص1904؛ صحیح البخاری، کتاب المناقب، ش3353 و ج6، ص12 و ج4، ص248 و ج8، ص78 و ج5، ص26؛ مسند احمد، کتاب باقی مسند الانصار، ش23343 و 24839.

16 مسند احمد، ج6، ص283؛ کتاب عوالم، ج11، ص619؛ فتح الباری، ج8، ص97.

17 امام کاظم(ع)، بحارالانوار، ج73، ص20.

18 امام علی(ع): غررالحکم و دررالکلم؛ بحارالانوار، ج73، ص88.

19 همان، بحارالانوار، ج78، ص366.

20 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج8، ص275.

21 میزان الحکمه، ج3، ص293.

22 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص203 و ج11، ص246؛ بحارالانوار، ج40، ص337؛ شرح نهج البلاغه، ج20، ص185.

23 بحارالانوار، ج78، ص452 و ج73، ص105 و ج78، ص19.

24 بحارالانوار، ج13، ص428؛ کنزالعمال، خ6082 و 6081.

25 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج8، ص244؛ بحارالانوار، ج73، ص82 و ج77، ص187.

26 امام باقر(ع)، بحارالانوار، ج73، ص107.

27 همان، همان، ص127.

28 امام علی(ع)، غررالحکم و دررالکلم.

29 امام علی(ع)، بحارالانوار، ج67، ص67؛ نهج البلاغه، خطبه 154.

30 نهج البلاغه، خطبه 154 و کتاب 55.

31 رک: بحارالانوار، ج13، ص351؛ کنزالعمال، خ6074؛ بحارالانوار، ج73، ص7.

32 نک: مقاله خنده، شوخی، شادمانی، پیام زن، ش فروردین ماه 1378، از همین قلم.

33 سوره قصص، آیه 77؛ رک: تفسیر اطیب البیان، ج10، ص276؛ البرهان، ج3، ص237؛ المیزان، ج16، ص76؛ نمونه ج16، ص155.

34 نزهة المجالس، ج2، ص226؛ الغدیر، ج2، ص318.

35 احقاق الحق، ج19، ص160؛ کتاب عوالم، ج11، ص487؛ کوکب الدّری، ج1، ص241؛ وسیلة النجاة، ص28.

36 معانی الاخبار (سخنرانی در جمع زنان انصار و مهاجرین خطبه دوم فاطمه(ع))؛ احتجاج طبرسی، ج1، ص108، کشف الغمه، ج2، ص147.

37 وقایع الایام خیابانی، جلد صیام، ص295.

38 رک: مجموعه سخنان حضرت امام خمینی(ره)، در باره «تلاوت قرآن و قرائت دعا».

39 بحارالانوار، ج43، ص86؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج43، ص342؛ تفسیر البرهان، ج4، ص476.

40 برگزیده ای از قطعه شعر «گل زهرا»، مجله کوثر، ش8، ص90.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان