ماهان شبکه ایرانیان

فدک در طول تاریخ

(چگونه فدک به اهل بیت: بازگشت؟)

(چگونه فدک به اهل بیت: بازگشت؟)

سیر تاریخی «فدک» یکی از شگفتیهای تاریخ اسلام است، هر یک از خلفاء در برابر آن موضعی داشتند، یکی می گرفت و دیگری پس می داد، و این وضع آن قدر ادامه یافت تا این سرزمین به کلی ویران شد و برباد رفت، برای پی بردن به فراز و نشیب هائی که در این روستای آباد پدید آمد کافی است مقطهای زیر را مورد توجه قرار دهیم:

1- فدک در آغاز، چنانکه دانستیم پس از سقوط خیبر از طریق مصالحه از یهودیان به پیامبر(ص) منتقل شد و به حکم آیه «و ما افاء اللّه علی رسوله...» اختیار آن به طور کامل با شخص پیامبر(ص) بود و به حکم آیه، حق آن حضرت گردید.

2- طبق اسناد معتبر تاریخی پیامبر(ص) آن را در حیات خود طبق دستور قرآن و آیه «ذات القربی حقه» به بانوی اسلامی فاطمه زهرا(س) بخشید، و به این ترتیب در اختیار دخت گرامی پیغمبر اسلام(ص) قرار گرفت.

3- در زمان خلیفه اول این آبادی غصب شد، و در اختیار حکومت وقت قرار گرفت، و آن ها با سرسختی عجیبی در حفظ این وضع کوشیدند.

4- این امر همچنان ادامه داشت تا زمان «عمر بن عبدالعزیز» خلیفه اموی که نسبت به اهل بیت پیغمبر(ص) روش ملایم تری داشت رسید، او به فرماندارش در مدینه «عمرو بن حزم» نوشت که «فدک» را به فرزندان فاطمه(س) باز گردان.

فرماندار مدینه در پاسخ او نوشت:

«فرزندان فاطمه بسیارند و با طوایف زیادی ازدواج کرده اند، به کدام گروه باز گردانم»؟!

«عمرو بن عبدالعزیز» خشمناک شد، نامه تندی به این مضمون در پاسخ فرماندار مدینه نگاشت:

«اما بعد: فانی لو کتبت الیک امرک ان تذبح شاة لکتبت الیّ أَجماء ام قرناء»؟

«او کتبت الیک ان تذبح بقرة لسألتنی ما لونها؟ فاذا ورد کتابی هذا فاقسمها فی ولد فاطمة من علیّ والسّلام»:

«هر گاه من ضمن نامه ای به تو دستور دهم گوسفندی ذبح کن، تو فوراً در جواب خواهی نوشت آیا بی شاخ باشد یا شاخدار؟!، و اگر بنویسم گاوی را ذبح کن سؤال می کنی رنگ آن چگونه باشد؟

هنگامی که این نامه من به تو می رسد فوراً «فدک» را بر فرزندان فاطمه از علی(ع) تقسیم کن».

و به این ترتیب با یک چرخش بزرگ، «فدک» بعد از سالیان دراز به دست فرزندان فاطمه(س) افتاد.

5- دیری نپائید که «یزید بن عبدالملک» خلیفه اموی آن را مجدداً غصب کرد.

6- سرانجام «بنی امیه» منقرض شدند و «بنی عباس» روی کار آمدند، «ابوالعباس سفاح» خلیفه معروف عباسی آن را به «عبداللّه بن حسن بن علی(ع) » به عنوان نماینده بنی فاطمه(س) باز گرداند.

7- چیزی نگذشت که «ابوجعفر عباسی» آن را از «بنی حسن» گرفت (زیرا آن ها قیامی بر ضد بنی عباس کردند).

8- «مهدی عباسی» فرزند «ابو جعفر» آن را به فرزندان فاطمه(س) باز گرداند.

9- «موسی الهادی» خلیفه دیگر عباسی بار دیگر آن را غصب کرد و «هارون الرشید» نیز همین معنی را ادامه داد.

10- «مأمون» به خاطر تظاهر به علاقه شدید نسبت به اهل بیت پیغمبر(ص) و فرزندان علی(ع) و فاطمه زهر(س) آن را با تشریفاتی به فرزندان فاطمه(س) بازگرداند.

در تاریخ آمده است که مأمون به «قثم بن جعفر» فرماندار مدینه چنین نوشت:

«انه کان رسول اللّه اعطی ابنته فاطمة فدکاً و تصدق علیها بها، و ان ذلک کان امراً ظاهراً معروفاً عند آله علیهم السلام ثم لم تزل فاطمة تدعی منه بما هی اولی من صدق علیه، و انه قد رأی ردها الی ورثتها و تسلیمها الی «محمد بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی»... و«محمد بن عبداللّه بن الحسین»... لیقوما بها لاهلهما».

«رسول خدا(ص) «فدک» را به دخترش «فاطمه»(س) بخشید، واین امری آشکار و معروف نزد اهل بیت پیامبر(ص) بود، سپس همواره فاطمه(س) مدعی آن بود و قول او از همه شایسته تر به تصدیق و قبول است، و من صلاح می بینم که آن به ورثه آن حضرت(س) داده شود، و به «محمدبن یحیی» و «محمد بن عبداللّه» (نوه های امام زین العابدین) بازگردانی تا آن ها به اهلش برسانند».

«ابن ابی الحدید» می گوید:

«مأمون برای رسیدگی به شکایات مردم نشسته بود، اولین شکایتی که به دست او رسید و به آن نگاه کرد مربوط به فدک بود، همینکه شکایت را مطالعه کرد گریه نمود، و به یکی از مأموران گفت صدا بزن وکیل فاطمه(س) کجاست؟ پیرمردی جلو آمد، و با مأمون سخن بسیار گفت، مأمون دستور داد حکمی را نوشتند و فدک را به عنوان نماینده اهل بیت: به دست او سپردند.

هنگامی که مأمون این حکم را امضاء کرد« دعبل» برخاست و اشعاری سرود که نخستین بیت آن این بود:

اصبح وجه الزمان قد ضحکا

برد مأمون هاشماً فدکاً!

«چهره زمان خندان شد - چرا که مأمون فدک را به بنی هاشم بازگرداند.

نویسنده کتاب «فدک» می نویسد مأمون به اتکاء روایت «ابو سعید خدری» که می گوید: پیامبر فدک را به فاطمه (س) بخشید، دستور فدک به فرزندان فاطمه(س) باز گردانده شود.

11- اما «متوکل عباسی» به خاطر کینه شدیدی که از اهل بیت: در دل داشت، بار دیگر فدک را از فرزندان فاطمه(س) غصب کرد.

12- فرزند متوکل بنام «منتصر» دستور داد که آن را مجدداً به فرزندان امام حسن و امام حسین(ع) باز گردانند.

بدیهی است روستائی که اینچنین دست به دست بگردد، و هر روز بازیچه دست سیاستمداران کینه توز باشد، به سرعت رو به ویرانی می گذارد، و همین سرنوشت سرانجام دامان فدک را گرفت، و تمام آبادی آن ویران، و درختانش خشک شد!

ولی این نقل و انتقالها به هر حال بیانگر این واقعیت است که خلفاء روی فدک حساسیت خاصی داشتند، و هر کدام طبق روش سیاسی خود موضعگیری مخصوص و عکس العمل خاصی روی آن نشان می دادند.

و اینها همه تأکیدی است بر آنچه قبلا گفتیم که غصب فدک از بانوی اسلام(س) یا فرزندان او، پیش از آنکه جنبه اقتصادی داشته باشد، جنبه سیاسی داشت، و هدف منزوی کردن آن ها درجامعه اسلامی، و تضعیف موقعیت، واظهار دشمنی با اهل بیت پیامبر(ص) بود، همانگونه که بازگرداندن فدک را به اهل بیت: که بارها در طول تاریخ اسلام تکرار شد «یک حرکت سیاسی» به عنوان اظهار همبستگی و ارادت به خاندان پیامبر(ص) صورت می گرفت.

اهمیت «فدک» در اذهان عمومی مسلمین تا آن اندازه بود که در بعضی از تواریخ آمده است که در عصر «متوکل عباسی» قبل از آنکه فدک از دست بنی فاطمه(س) گرفته شود خرمای محصول آن را در موسم «حج» به میان حجاج می آوردند و آن ها به عنوان، تیمن و تبرک با قیمت گزافی آن را می خریدند.

3- فدک و امامان اهل بیت:

از مسائل بسیار قابل توجه اینکه هیچیک از امامان اهل بیت بعد از «غصب نخستین» هرگز در امر فدک دخالت نکردند، نه علی(ع) در دوران حکومتش در این امر دخالتی کرد و نه امامان دیگر، و افرادی مانند «عمر بن عبدالعزیز» و یا حتی «مأمون» خلیفه عباسی، پیشنهاد کردند که به یکی از اهل بیت: بازگردانده شود، و این واقعاً سؤال انگیز است که این موضعگیری در برابر مسأله فدک به چه علت بود؟

چرا علی(ع) در زمانی که تمام کشور اسلام زیر نگین او بود این حق را به صاحبان اصلی باز نگردانید،؟ و یا چرا فی المثل مأمون که اینهمه اظهار ارادت - ولو ظاهراً - به امام علی بن موسی الرضا(ع) می کرد «فدک» را به آن حضرت تقدیم نکرد؟

بلکه به دست بعضی از نوه های «زید بن علی بن الحسین(ع) » به عنوان نماینده «بنی هاشم» سپرد؟

در پاسخ این سؤال مهم تاریخی می گوئیم:

اما امیر مؤمنان علی(ع) در همان کلام کوتاهش همه گفتنی ها را گفته است آنجا که می فرماید:

«آری از آنچه در زیر آسمانها دنیا است تنها «فدک» در دست ما بود، عده ای نسبت به آن بخل ورزیدند، ولی در مقابل گروه دیگری سخاوتمندانه از آن صرفنظر کردند، و بهترین داور و حاکم خدا است، مرا با فدک و غیر فدک چه کار در حالی که فردا به خاک سپرده خواهیم شد.»

آن بزرگوار عملا نشان داد که فدک را به عنوان یک وسیله درآمد و یک منبع اقتصادی نمی خواهد، و آن روز هم که فدک از ناحیه او همسرش مطرح بود برای تثبیت مسأله ولایت، و جلوگیری از خطوط انحرافی در زمینه خلافت پیامبر اسلام(ص) بود، اکنون که کار از کار گذشته، و فدک بیشتر چهره مادی پیدا کرده، گرفتن آن چه فائده ای دارد؟

سید مرتضی عالم و محقق بزرگ شیعه در این زمینه سخنی پرمعنی دارد، می گوید.

«هنگامی که امر خلافت به علی(ع) رسید درباره بازگرداندن فدک خدمتش سخن گفتند، فرمود:

«انی لاستحیی من اللّه ان ارد شیئاً منع منه ابوبکر و امضاه عمر»:

«من از خدا شرم دارم که چیزی را که ابوبکر منع کرد و عمر بر آن صحه نهاد، به صاحبان اصلیش باز گردانم».

در حقیقت با این سخن هم بزرگواری و بی اعتنائی خود را نسبت به فدک به عنوان یک سرمایه مادی و منبع درآمد، نشان می دهد، و هم مانعین اصلی این حق را معرفی می کند!.

اما اینکه چرا بعضی از خلفاء که ظاهراً می خواستند به خاندان پیامبر(ص) ابراز ارادت کنند، فدک را به ائمه اهل بیت: باز نگرداندند، و مثلا به نوه های زید بن علی با افراد ناشناس دیگری به عنوان نمایندگی بنی فاطمه(س) تحویل دادند؟ این امر دو علت ممکن است داشته باشد:

1- ائمه هدی: هرگز حاضر به پذیرش فدک نبودند، چرا که این کار در آن زمان بیشتر جنبه مادی داشت تا معنوی، و شاید حمل بر علاقه به دنیا می شد، نه امتیازات معنوی، و به تعبیر دیگر قبول آن در آن شرائط برای ائمه هدی: کوچک بود، علاوه بر این دست آن ها را در مبارزه با خلفای جور می بست، چرا که هر زمان می خواستند مبارزه کنند فدک را مسترد می داشتند (همانگونه که در ماجرای پس گرفتن فدک از طرف «ابو جعفر خلیفه عباسی» از «بنی الحسن» در تاریخ آمده است که بعد از قیام بعضی از آن ها بر ضد دستگاه خلافت، فدک را از همه گرفت).

2- خلفای جور نیز ترجیح می دادند که امکانات مالی امامان اهل بیت: گسترده نشود، همانطور که در داستان معروف «هارون» مشهور است که وقتی به مدینه آمد احترام فوق العاده ای برای «امام موسی بن جعفر»8 قائل شد به گونه ای که برای فرزندش «مأمون» تازگی داشت.

اما هنگامی که نوبت به هدایا رسید هدیه ای را که خدمت امام(ع) فرستاد، بسیار ناچیز بود، «مأمون» از این مسأله در شگفت شد، و هنگامی که علت را از پدر سؤال کرد او در جواب مطلبی گفت که حاصلش این بود ما نباید کاری کنیم که آن ها قدرت پیدا کنند، و فردا بر ضد ما قیام نمایند!


1. (فتوح البلدان بلاذری) صفحه .38
2. «شرح نهج البلاغه» ابن ابی الحدید جلد 16 ص .217
3. فدک ص .60
4. «شرح نهج البلاغه» ابن الحدید جلد 16 ص .217
5. «شرح نهج البلاغه» ابن ابی الحدید ج 16 ص .252
6. و هم احتمال اختلاف اندازی و ماجراجوئی طرفداران غاصبین فدک داده می شود. (ناشر)
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان