از اهداف بلند انبیا(ع) می توان «برقراری قسط و عدل در جامعه» و «حمایت از محرومان و مبارزه با ستمگران» و «برقراری نظم و انضباط و حاکمیت قانون عدل و قانون خدا در جامعه» و «برقراری امنیت فردی و اجتماعی» و «برخورد با عوامل ناامنی و فتنه و فساد» و «ایجاد محیطی سالم و سازنده و پاک و شایسته برای رشد استعدادها و فضایل» و «ارتقای سطح بینش مادی و معنوی جامعه بشری» و «فضاسازی برای عزت و کرامت انسانها و تکامل الهی جامعه» را شمرد.
البته، محدود کردن کارایی ادیان الهی به بُعد حکومت و برقراری اهداف یادشده، بدون توجه به اهداف معنوی، همان قدر ناروا و ستم است که محدود کردن مکتب انبیا(ع) به اهداف معنوی و رهبانیت و گوشه گیری و انزوای سیاسی. هر دو دیدگاه، انحرافی و ناصحیح و نارواست. دیدگاه حق در باره مکتب انبیا(ع) جامع نگری میان حیات دنیا و سعادت آخرت و ارتباط دنیا با آخرت و دین با حکومت و برقراری عدالت آمیخته با تقوا و فضیلت و معنویت است.
باید اهداف بلند حکومت علوی(ع) را نیز در همین موارد، جست.
امام علی(ع) انگیزه خود را از پذیرفتن حکومت، برقراری قسط و عدل و امنیت و دفاع از مظلومان و ستمدیدگان و مقابله با ظالمان و ستمگران و تقسیم عادلانه بیت المال در میان مسلمانان و ایجاد زمینه های لازم برای رشد و پویایی و عزت و سربلندی جامعه اسلامی و ... عنوان کرده و شهادتش نیز برای تحقق چنین اهداف بلندی بوده است.
در این نوشتار، بیشتر، سعی خواهد شد تا گوشه هایی از اهداف بلند حکومت علوی(ع) و شرایط و وضعیت و نیازها و شیوه های مبارزه آن حضرت با مفاسد اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، بازگو شود و راهکارها و سیاستهای آن حضرت در برخورد با مفاسد گوناگون حکومتی، اداری، اجتماعی، سیاسی، ارائه گردد و شرایط مطلوب و قابل قبول برای حکومت اسلامی تبیین گردد.
هدف و انگیزه از پذیرش حکومت
با توجه به شرایطی که در بیست و پنج سال بعد از زمان رحلت رسول اکرم(ص) یعنی از سال 11 هجری تا سال 35 هجری در دنیای اسلام به وجود آمده بود و مجموعه اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و انحرافات و تحریفهایی که مخصوصاً در ثلث سوم این دوران پدید آمده بود و عناصر ناباب و ناسالم بر دنیای اسلام حاکم شده بودند و حکومت به جای شایسته سالاری و لیاقت پروری به دست افراد ناباب و غیر مسؤول افتاده بود و بیت المال به عنوان تیول قشری خاص از اربابان زر و زور و قدرت تبدیل شده بود و عدالت و مواسات و مساوات و برادری و وحدت اسلامی از جامعه رخت بر بسته بود و ضعف و سستی و کسالت و تنبلی و تن پروری جایگزین شجاعت و شهامت و فتوت و مردانگی شده بود و غیرتها و تعصبهای غلط جاهلی مجدداً در پی احیا شدن بود و روابط جای ضوابط را گرفته بود، امام(ع) با توجه به شرایط موجود و پیش بینی آینده در آغاز از پذیرفتن ولایت و حکومت سر باز زده و فرمود:
«دعونی و التمسوا غیری فانّا مستقبلون امراً له وجوه و الوان؛[1]
من را رها کنید و سراغ دیگری بروید، زیرا ما با امری روبه رو هستیم که دارای چهره ها و شکلها و رنگهای گوناگون است.»
اما آنگاه که پذیرفت این بار سنگین را بر حسب وظیفه و تکلیف و امانت الهی بر دوش گیرد، فرمود:
«وَ اعلموا اِنّی ان اجبتکُم رکبت بکم ما اَعْلم وَ لَم اضغ الی قول القائل وَ عتَب العاتب؛[2]
اگر مهار مرکب حکومت در اختیار من قرار گیرد من طبق تشخیص و وظیفه خود عمل خواهم کرد و گوش به حرف این و آن و یا ملامت کسی نخواهم داد و بر طبق علم و دانایی و توانایی خود اقدام خواهم نمود.»
و آنگاه که حکومت را پذیرفت اهداف خود و فلسفه حکومت و برنامه ها و سیاستها و اصول کار خود را در مواقع مختلف اعلام داشت که از آن جمله اینهاست:
1 مبارزه با سیری ظالم و گرسنگی مظلوم:
«لولا حُضورَ الحاضِر وَ قیامُ الحُجَّة بِوجود النّاصِر وَ ما اَخَذ اللهُ عَلی العُلَماء ان لا یُقارّوا عَلی کظة ظالِم وَ لا سَغب مَظلوم لالقیت حَبْلها عَلی غاربها وَ لسقیت آخرها بِکأس اَوَّلِها؛[3]
اگر گروهی برای یاری من آماده نبودند و حجت خداوند با وجود یاوران بر من تمام نمی گشت و پیمان الهی با دانایان در باره عدم تحمل پرخوری ستمکاران و گرسنگی ستمدیدگان نبود، مهار این زمامداری را به دوش می انداختم و انجام آن را مانند آغازش با پیاله بی اعتنایی سیراب می کردم و در آن هنگام می فهمیدید که این دنیای شما در نزد من از اخلاط دماغ یک بز ناچیزتر است.»
2 احیای دین و اصلاح طلبی:
«اللهُمَّ اِنّک تَعلم اِنَّه لَم یَکُن الذی کان مِنّا مُنافسة فی سُلطان وَ لا التِماس شی ء من فُضول الحُطام ...؛[4]
پروردگارا تو می دانی که مطالبه و اقدام ما برای به دست آوردن حکومت نه برای تلاش و رقابت در میدان سلطه گری بوده و نه برای خواستن زیادتی از مال دنیا، بلکه همه هدف ما ورود به نشانه های دین تو و اظهار اصلاح در شهرهای تو بوده است، باشد که بندگان ستمدیده تو امن و امان یابند و آن کیفرها و احکام تو که از اجرا باز ایستاده است به جریان بیفتد و بر پا گردد.»
3 اقامه حق و رفع باطل:
«وَ الله لهی احب الیَّ مِن امرَتِکُم الاّ ان اقیم حقّا او ادْفَع باطِلا؛[5]
به خدا سوگند این کفش بی ارزش، در نزد من بهتر از زمامداری بر شماست مگر اینکه حقی را بر پا دارم یا باطلی را از بین ببرم.»
4 احیای معالم و ارزشهای عصر نبوی(ص):
«وَ اِنّ مَسیری هذا لَمثلُها فَلانقبنَّ الباطِل حَتّی یخرُج الْحَق مِن جنْبه؛ مالی وَ لقُرَیش؛[6]
و این مسیری که امروز در پیش گرفته ام مانند مسیری است که از روز اول برای پیروزی اسلام به پیش گرفته بودم؛ قطعاً باطل را خواهم شکافت و حق را از پهلوی آن بیرون خواهم آورد؛ قریش از من چه می خواهد ...»
5 شایسته سالاری و حکومت انسانهای شایسته:
«فَلیسَت تصْلح الرّعیة الا بِصَلاح الولاة وَ لا تَصْلح الولاة الا بِاستقامة الرَّعیة؛[7]
پس رعیت صالح نمی شود مگر به اصلاح ولات و زمامداران، و زمامداران صالح نمی شوند مگر با استقامت مردم.»
«قَد علمتُم اِنَّه لا ینبَغی انْ یکُون الوالی علی الفُروج وَ الدماء وَ المَغانم و الاحْکام وَ امامة المُسلِمین البخیل ...؛[8]
شما می دانید که نباید والی و زمامدار بر نوامیس و نفوس و خونهای مسلمانان و اموال و احکام و پیشوایی و زمامداری امت اسلامی، کسانی باشند که نسبت به اموال آنان حریص باشند و نه جاهل در احکام و امور و نه جفاکار و نه حیف و میل کننده و نه اهل رشوه و نه تعطیل کننده سنت.»
«لا یُقیم اَمر الله الاّ من لا یُصانِع وَ لا یُضارِع وَ لا یَتّبِع المَطامع؛[9]
امر خدا را اقامه نمی کند مگر کسی که اهل ساخت و پاخت و تشابه و سازش با دشمنان نباشد و از طمعها نیز پیروی نکند.»
«فَوَ الله اِنی الی لِقاء الله لمُشتاق وَ حسن ثَوابِه لمُنتَظر راجٍ وَ لکنّی آسی أن یَلی اَمر هذه الاُمة سُفهاؤها وَ فجّارها فیتّخذوا مال الله دولا وَ عباده خولا وَ الصَالِحین حَربا وَ الفاسقین حزبا؛[10]
به خدا قسم من مشتاق ملاقات خدا هستم و به پاداش نیکوی او امیدوار، اما از آن خوف دارم که امر امت به دست سفیهان و فاسقان بیفتد، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به خدمت گمارند و با صالحان در جنگ باشند و فاسقان را حزب و یار گیرند.»
6 احقاق حقوق بیت المال:
«وَ الله لو وَجدته قَد تَزوج بِه النّسآء وَ ملک بِه الاماء لرددته الی بِیت المال فَاِنّ فی العَدْل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛[11]
به خدا سوگند اگر بیابم که به مهر زنان در آمده یا بهای کنیزکان شده، آن را به بیت المال بازمی گردانم، همانا در عدالت گشایشی است و کسی که عدالت بر او تنگ آید پس ستم بر او تنگ تر است.»
7 مساوات در امر تقسیم بیت المال:
«لَو کانَ المال لی لسوّیت بینهُم فکَیف وَ المال مالُ الله، اَلا و انّ اعْطاء المال فی غَیْر حقّه تبذیر وَ اِسراف؛[12]
اگر مال از آن من بود در میان آنها مساوات را رعایت می کردم چه رسد که مال، مال خداست و اینان همگی بندگان خدایند و در بیت المال شریک و سهیم. آگاه باشید که عطا کردن مال در غیر جای خودش تبذیر است و اسراف.»
8 مبارزه با خشونت و استبداد:
«اِستعمل العَدل وَ احْذر العَسف وَ الحَیف؛[13]
عدالت را به کار گیر و از زورگویی و تضییع حق بپرهیز.»
«فلا تکلّمونی بِما تُکلّم بِه الجبابرة ...؛[14]
همچون سخن گفتن با جباران با من سخن مگویید ...»
شرایط جامعه اسلامی در دوران خلیفه سوم
شرایط جامعه اسلامی، در دوران خلافت خلیفه سوم، از نابسامانیهای فراوان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی رنج می برد تا جایی که خود این شرایطِ اسفبار، موجب شورش مردم مصر و حجاز و عراق شد.
لجام گسیختگی و ضعف و سستی و اسراف و تبذیر و تبعیض و بی عدالتی و فساد و هرج و مرج دخالتهای بیجای دربارِ خلافت و باند فاسد مروانی و اموی در امور کشور پهناور اسلامی و به کار گماردن افراد فاسد و نالایق و عیّاش بر مسند امور مسلمانان و حیف و میل وسیع بیت المال و تقسیم ناعادلانه امکانات و منابع و ثروتهای عمومی و انفال و زمینهای عمومی و پرخوری فراوان تعدادی انگشت شمارِ وابسته به دربار خلافت و محرومیت اکثریت جامعه و تسلّط سفیهان و فاجران و فرومایگان و دهها موضوع خُرد و کلان دیگر، مسایل و موضوعاتی بود که آن حضرت در آستانه پذیرش خلافت، با آن مواجه بود.
محیطی که در دوره مروان حکم و معاویه و خلیفه سوم و ایادی آنها و حزب اموی و طرفداران آنها به وجود آمده بود و سوء استفاده های فراوان مالی و اجتماعی و سیاسی و قدرت طلبی و تملک اموال و املاک عمومی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی و خانواده های هزار فامیل و باندهای تبهکار که بر اساس تعصبات غلط و تمایلات نابجا و ضعف و همراهی دستگاه حکومت شکل گرفته بود، تبدیل به یک معضل عظیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شده بود که جز با یک انقلاب پایدار و فراگیر و همه جانبه و جهاد و فداکاری عمیق امکان اصلاح آن نبود و ریشه های فتنه، آن قدر عمیق و فراگیر و فریبکارانه رشد کرده بود که به سادگی امکان تحول و اصلاح در آن میسر نمی شد. این موضوع را از دو ناحیه می توان پی گرفت:
الف: از ناحیه بررسیهای تاریخی
ب: از ناحیه سخنان و سیره و عملکرد امیرالمؤمنین(ع)
در بخش اول سخنان مورخان و تاریخ نگاران را می توان در محورهای ذیل خلاصه کرد:
1 شکل گیری دو طبقه عامه و خاصه
در زمان خلیفه دوم دیوان عطایا، حقوق و بیت المال بر اساس سوابق اسلامی افراد و ترکیب قبیله ای و مهاجرت و طبقه بندی امت بر پایه قومیت و نژاد و سابقه گرایش به اسلام و مانند آن شکل گرفت و در نتیجه اختلاف بین طبقات اجتماعی افزایش یافت و یا پدید آمد و توقعات و مطالبات شدت یافت و جامعه به طبقه خواصّ و عوام تقسیم شد. (عامّه و خاصّه)
این سنت غلط، آثار شوم و ناپسند خود را در جامعه اسلامی گذاشت. امام(ع) برای اجرای عدالت و مساوات تلاش فراوانی انجام داد، اما سرانجام به جرم عدالتخواهی به شهادت رسید.
2 گرایشهای نژادپرستانه و قوم گرایی
با گسترش فتوحات اسلامی اختلاط نژادهای مختلف عرب و عجم از اقوام گوناگون غیر عرب به وجود آمد و اشخاص فراوانی به عنوان مهاجرت یا به قصد جنگ به نقاط دیگر رفتند. اسیران جنگی و بردگان بسیاری به قبایل عربی تعلق گرفتند. مفاهیمی مانند عرب و موالی و شهروندی درجه یک و دو مطرح شد و طبعاً بخش عظیمی از جامعه از حقوق کمتری برخوردار شدند.
در این رابطه تبعیض و بی عدالتی و عدم مساوات در بسیاری از امور موجب نگرانی و دغدغه خاطر امام(ع) بود.
3 بدعتها و تحریفها
اجتهاد در مقابل نصّ، خودرأیی و خودمحوری، مصلحت گرایی و مصلحت اندیشی، عمل به سلیقه و اجتهاد شخصی، امری رایج بود.
امام(ع) در نامه به مالک اشتر می فرماید:
«فَاِنّ هذا الدّین کان اسیراً فِی اَیدی الاشرار یُعمَل فیهِ بِالهَوی و تُطلَب بِه الدُّنیا؛[15]
این دین در دست اشرار اسیر بود که در آن به هوس می راندند و به نام دین دنیا را می خوردند.»
در جای دیگر می فرماید:
«و لکنّا اِنّما اَصبحنا نقاتِل اِخْوانَنا فِی الاسلام عَلی ما دَخل فیهِ من الزیغ وَ الاعوجاج و الشُبهة و التأویل؛[16]
امروز ما از آن روی با برادران مسلمانمان وارد جنگ شده ایم که انحراف، کجی، شبهه و تأویل در اسلام وارد شده است.»
4 فساد اجتماعی
رفاه زدگی، غنایم فراوان به دست آمده در اثر فتوحات، باندبازی و سلطه قبیله اموی و مروانی، و حاکمیت عناصر نابکار و ناشایست و فرومایه و بیسواد یا کم سواد، تضعیف آرمانهای دینی و الهی اسلام را در جامعه آن روز به دنبال داشت. رسوبات جاهلی دوباره غالب بود. نظام حاکم در ایجاد رشد و تعادل اخلاقی و گسترش عدالت اجتماعی در مانده بود. روابط جای ضوابط را گرفته، فرومایگان سازشکار و سازشکاران بی بند و بار بر سرنوشت امت اسلام چیره شده بودند.
«وَ اعْلَموا رَحمکم الله اِنَّکُم فی زَمان القائِل فیه بِالحقّ قَلیل وَ اللسان عَن الصّدق کلیل و اللازم للحقّ ذَلیل، اَهْله مُعْتکِفون عَلی العصیان، مُصطلحون عَلی الادهان، فتاهُم عارم و شائِبُهُم آثِم و عالمهُم منافِق، و قارئهم مُماذِق، لا یُعظِّم صَغیرُهُم کَبیرَهُم وَ لا یَعول غَنیُّهُم فَقیرهُم؛[17]
بدانید، خدایتان رحمت کند، شما در زمانی به سر می برید، که گوینده به حق در آن اندک است و زبان از گفتن راست ناتوان، آنان که همراه حق اند خوارند و مردم به نافرمانی گرفتار و در برقراری مداهنه با یکدیگر سازگار، جوانشان بدخو و پیرشان گنهکار، عالمشان منافق و قاریشان سودجو، نه خردشان سالمند را حرمت نهد و نه توانگرشان مستمند را کمک کند.»
حاکمیت دار و دسته بنی امیه و ضعف دستگاه خلافت مرکزی و یا همسازی و هم نوایی با آنان و انحرافات فراوان این قبیله و تحمیل خواستها و تمایلات سفیهانه و مزورانه خود بر اسلام، بزرگترین بلایی بود که امت اسلامی آن را لمس و تجربه می کرد و بعد نیز در طول دهها سال و بلکه تا امروز، آثار تلخ آن را در جان و ذائقه خود احساس می کند. آنان که امام علی(ع) در باره اشان فرمود:
«ما اَسلَموا وَ لکِن اسْتَسْلَموا و أسرّوا الکفر فَلمّا وَجَدوا اعوانا علیه اظْهَروه؛[18]
اسلام را از روی طوع و رغبت پذیرا نشدند بلکه به ضرب شمشیر تسلیم شدند و کفر را مخفی کردند و چون بر آن یارانی یافتند آن را آشکار ساختند.»
آری شرایط حاکم در ربع قرن بعد از وفات رسول اکرم(ص) بر دنیای اسلام چنین بود.[19]
و اکنون این امام(ع) است که باید سیر تاریخ اسلام را از نو متحول نموده و بسازد و اصول و اخلاق اسلامی را حاکم کند و دست نابخردان و فرومایگان را کوتاه سازد و اصول و ضوابط را به جای روابط و ظاهرسازی و فریب حاکم نماید و دست نابکاران را از سر امت اسلامی کوتاه سازد و رشته امامت و ولایت و هدایت و عدالت را برقرار نماید و آداب شریعت را زنده کند و بدعتها را بمیراند و دست نامحرمان را از سر اهل اسلام کوتاه نماید.
انواع مفاسد
مفاسد عصر علوی(ع) و هر دوره و زمانی را می توان در دو حوزه بیان کرد:
الف) حوزه حکومت و کارگزاران حکومتی؛
ب) حوزه مردم و جامعه.
باید در حوزه نخست، در دو محور بحث کرد: یکی در رابطه با زمامداران و مدیران عالی و ارشد جامعه، و دیگری، در رابطه با کارگزاران و مدیران میانی و پایینی.
البته، میان فساد حکومت و حاکمان و فساد مردم، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. اگر حاکمان، خود فاسد باشند، بنا بر اصل «الناس علی دین ملوکهم»، مردم نیز به فساد گرایش پیدا می کنند و اگر مردم فاسد باشند، حاکمان را نیز به سمت و سوی فساد خواهند کشاند و اگر آنان نیز مقاومت کنند، با شورش و ... حاکمان صالح را از میان برخواهند داشت و رییسانی فاسد را بر سر کار خواهند نشاند.
این، اصلی است غیر قابل انکار که با اندک تأملی، درستی آن، روشن می شود. در تاریخ، شواهد فراوانی را برای این اصل می توان یافت.
شیوه های امام(ع) برای مبارزه با فساد موجود
حضرت علی(ع)، برای مبارزه با فساد موجود، در هر دو جانبش، راه سختی در پیش داشت. حضرت(ع) لحظه ای برای بازگرداندن جامعه اسلامی به همان جامعه ای که حضرت رسول(ص) بنیان نهاده بود، کوتاهی نکرد.
مبارزه حضرت(ع) با محو فساد، دو جنبه داشت: نظری و عملی.
ایشان، چه در آغاز حکومتش و در همان هنگامی که مردم با او بیعت کردند، و چه در مدت خلافتش، با بیان رسا، شیوه صحیح حکومت داری و ویژگیهای یک امت اسلامی را، بارها و بارها، به مردم گوشزد کرد تا آنان، حق را بدانند و مطابق آن عمل کنند.
حضرت(ع) علاوه بر این روشنگریها و همزمان با آن، اقدامهای عملی اش را نیز آغاز کرد.
اکنون به بررسی شیوه های مبارزه آن حضرت و حکومت علوی(ع) با فساد می پردازیم.
الف) مبارزه با فساد در بعد نظری:
یکی از بزرگترین اهداف پذیرش حکومت توسط امام(ع) مبارزه با ظلم، فساد و طغیان، تبعیض، بی عدالتی و احقاق حقوق مردم و حاکمیت اسلام اصیل و ایجاد اصلاحات همه جانبه، عمیق و گسترده و کارساز و فراگیر در جامعه اسلامی بود.
یک بخش مهم از این اصلاحات به تحولات ساختاری، اداری و مدیریتی، قضایی و اجرایی و نوع نگرش به بودجه عمومی کشور و بیت المال مسلمانان و نوع بهره برداری و استفاده از آن بوده است.
امام(ع) وعده این تحولات و اصلاحات را در آغاز مسؤولیت و زمامداری خود داد و فرمود:
«به آنچه می گویم متعهد و پای بند هستم و سر حرف خود ایستاده ام و با کسی ملاحظه و رو در بایستی نخواهم داشت.»[20]
سخن حضرت این بود که جامعه اسلامی در آستانه یک تحول جدید قرار گرفته است و بوی عطر عصر نبوی(ص) می آید، منتظر بسیاری از دگرگونیها باشید، در حکومت جدید پیش کسوتان اهل تقوا سبقت خواهند گرفت و پیش افتادگان ناشایسته عقب رانده خواهند شد.
در نظام جدید اصل بر شایسته سالاری، عدالتخواهی، و عدالت گرایی، تقوامحوری و خدامحوری است و با هر گونه اختلال، بی نظمی، فساد، ناهنجاری، سوء استفاده از قدرت، تضییع حقوق مردم و بیت المال، اتلاف منابع، باندبازی و رابطه بازی، تقدم روابط بر ضوابط با شدت و قاطعیت برخورد خواهد شد. اجازه سوء استفاده و فرصت طلبی و خودسری به هیچ کس داده نمی شود.
نوع نگرش آن حضرت به حکومت و حاکمان و کارگزاران و بیت المال و بودجه و اموال عمومی و قدرت و اقتدار حکومت و قوای حاکم بر امت و رسالت و مسؤولیت امام و رهبر و شیوه برخورد و رابطه و ارتباط و تعامل با مردم با مسؤولیت پذیری هر چه بیشتر، امانتداری، وظیفه شناسی، تکلیف الهی، خدمتگزار مردم بودن، امر به معروف و نهی از منکر، احقاق حقوق مردم، اجرای عدل و قسط و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه و توطئه، ریشه کن کردن فساد در جامعه، پیشگیری از توسعه فساد، مبارزه با جریان فساد، اصلاح ساختارها و روشها، اصلاح مدیران و کارگزاران، نظارت و پی گیری همه جانبه امور، اطلاع رسانی و کسب اطلاعات از عملکرد مسؤولان ذی ربط، شفافیت، مسؤولیت متقابل والی و مردم، اصلاح ساختار قدرت در جامعه اسلامی، به کارگیری عناصر شایسته و باکفایت برای هر کاری و ایجاد نظامی کارآمد، مؤثر، مفید، کم هزینه و پرفایده، باکفایت و بالیاقت، منضبط و قانونگرا، ولایت پذیر و باایمان و به دور از ضعف و جبن و مسامحه و مماشات و سهل انگاری و ضعف نفس و یا به کارگیری افراد متکبر، متفرعن، خودبزرگ بین و یا خشن و غیر کارآمد و یا متملق و چاپلوس و یا طالب مال و یا خواهان قدرت را در بیانات نورانی آن حضرت فراوان می توان یافت.
در این راستا بجاست که سنت و سیره و سخنان آن بزرگوار از چند ناحیه مورد توجه و بررسی قرار گیرد:
الف: نقد نسبت به گذشتگان؛
ب: تبیین سیره رسول اکرم(ص)؛
ج: تبیین سیره عملی خود آن بزرگوار؛
د: بر حذر داشتن از صفاتی که حاکمان و امتهای گذشته گرفتار آن بوده اند؛
ه…: بر حذر داشتن از اخلاق رذیله و عوامل سقوط و انحراف و انحطاط که به نوعی تعریض در آن نهفته است؛
و: بیان مواعظ بالغه و نصایح حکیمانه و دستورات خردمندانه که چراغ محکم راه و قطب نمای حرکت جامعه است.
ب) مبارزه با فساد در بعد عملی:
در این بخش، امام(ع) از روشهای فراوانی استفاده فرموده است که می توان آن را فهرست وار بدین گونه بیان نمود:
1 موضوعات مربوط به خودکنترلی
از قبیل تأکید بر اصل شایسته سالاری؛ تأکید بر اصل تقوا و معنویت، تأکید بر اصل تعهد و مسؤولیت پذیری، تأکید بر اصل خداگرایی و خدامحوری در کارها، تأکید بر اصل نظارت الهی، تأکید بر اصل نظارت مردمی، تأکید بر کرامت انسانها، تأکید بر جمع گرایی، تأکید بر فرهنگ سازی، تأکید بر فضاسازی مناسب و سالم، تأکید بر اصل مراقبه و محاسبه در کارها، تأکید بر اصل ایمان به قیامت و آثار و نتایج اعمال، تأکید بر تقویت باورها و انگیزه های الهی، تأکید بر مبارزه با مفاسد اخلاقی، تربیتی و روحی و تأکید بر ارائه الگوهای کارآمد، مؤثر و ثمربخش.
2 موضوعات مربوط به نظارت و کنترل دقیق بر عملکرد کارگزاران
از طریق بازرسی و کنترل به صورت سازمان یافته، بازرسی و کنترل به صورت موردی و با بازرسان ویژه و مخصوص، بازرسی و کنترل توسط افراد دیگر (اشخاص متعهد) و گزارشهای مردمی، بازرسی و کنترل توسط مردم، پذیرش نظارت عمومی مردم، تأکید بر اصل شفافیت و پاسخگویی، تأکید بر اصل مسؤولیت شناسی و مسؤولیت پذیری، تأکید بر اصل نظارت و اقتدار قضایی، تأکید بر اصل پیشگیری، تأکید بر برخورد با ریشه فساد و تأکید بر اصل الگوسازی و ارائه اسوه های کارآمد و نقش رهبری شایسته در جامعه اسلامی.
3 اقدامات عملی و برنامه اصلاحات
مانند برکناری و عزل کارگزاران دوره عثمانی، عزم بر استرداد اموال غارت شده از بیت المال، قاطعیت در اجرای حدود الهی، برنامه جدی برای اجرای عدالت، برنامه جدی برای مساوات در اجرای قوانین (مساوات همه در برابر قانون)، برنامه جدی در بهره برداری مساوی از بیت المال (مساوات برای همه در تقسیم بیت المال)، الغای امتیازات نابجای گذشته، مبارزه با بدعتها و تحریفها و انحرافها، ایجاد فرصتهای برابر و مناسب برای همه، آموزش و هدایت صحیح منابع و استعدادهای انسانی جهت خیر و صلاح، زمینه سازی برای رشد و پویایی جامعه، و تدبیر حکیمانه امت در جهت رشد و بالندگی.
برکناری و عزل کارگزاران دوره عثمانی
بدون تردید، شرط اساسی برای هر گونه تحول و اصلاح، به کارگیری کارگزاران شایسته و مدیران لایق و خردمند و باکفایت و مسؤولان دردمند و دلسوز و استفاده از نیروهای توانا و دانا و باتقوا و زجرکشیده و رنج دیده است.
برای ایجاد تحول در هر جامعه و هر حکومت، باید کار را از دست نااهلان و فرومایگان خارج کرد و به دست اهلان و پاک باختگان سپرد.
امام(ع) نیز در سخنان فراوانی بر این اصل تأکید کرده اند:
«إنَّ شَرّ وزرائک مَن کانَ لِلأشرار قَبلک وزیراً؛
همانا بدترین وزیران و همکاران تو، آنانی هستند که برای اشرار قبل از تو، وزیر بوده اند و در آثام و گناهان با آنان همکاری داشته اند.»[21]
«یَستَدلُّ عَلی ادبارِ الدُّول بِأَربَع: تَضییع الأُصولِ وَ التَمسُّک بِالفُروع وَ تَقدیم الأراذِل وَ تأخیر الاَفاضِل[22]؛
چهار چیز، نشانه انحطاط دولتها است: اصول را ضایع کردن؛ به فروع چسبیدن؛ افراد فرومایه و پست را مقدم داشتن؛ افراد بافضیلت را کنار زدن.»
«ألا وَ إنَّ بلیَّتَکُم قَد عادت کهیئَتِها یَومَ بَعث الله نَبیّیه(ص)[23] ...؛
امتحان سختی در پیش داریم و جامعه در آستانه یک تحول عظیمی قرار گرفته است: آنان که بی جهت جلو افتاده بودند، باید به عقب برگردند و آنان که به ناحق کنار زده شده بودند، باید به صحنه آیند.»
«وَ قَدْ عَلمتم إنَّه لا یَنبَغی أن یَکون الوالی[24] ...؛
و برای شما (از سیره رسول اکرم(ص) و قرآن کریم) روشن است که والی جامعه اسلامی که مسؤولیت اموال و جانها و احکام و اَعراض و غنایم و امامت امت اسلامی را عهده دار است نباید افراد بخیل باشند ...»
«لا یُقیم أمرُ الله إلاّ مَن لا یُصانِع[25] ...؛
امر خدا را هرگز نمی تواند اقامه کند جز کسی که اهل سازش و کرنش و تشابه به کفار و فاسقان و پیرو مطامع نباشد.»
«یُستَدِلُّ عَلَی الادبار بِأربَع: سُوءِ التَّدبیر وَ قبح التَّبذیر وَ قِلَّة الاعتبار وَ کِثرَة الاِغترار[26]؛
چهار چیز نشانه پشت کردن و انحطاط است: تدبیر بد و ناروا؛ تبذیر زشت و ناپسند؛ کم عبرت گرفتن از حوادث و روزگار؛ بسیار مغرور شدن.»
مغیره، پیش حضرت آمد و درخواست کرد که کارگزاران دوره عثمانی را در جای خود ابقا کند و حداقل، معاویه را از کار برکنار نکند، اما امام علی(ع) فرمود: به خدا قسم! اگر ساعتی از روز باشد، در اجرای وظیفه ام تلاش به خرج می دهم، نه آنان را که گفتی والی می کنم و نه امثال آنان را به ولایت می گمارم.[27]
دستگاه قضایی و مبارزه با فساد
نقش و جایگاه دستگاه قضاییِ کارآمد و صالح در مبارزه با فساد و تجاوز، بر هیچ کس پوشیده نیست. چنانچه قوه قضاییه، از استقلال و اقتدار و اعتبار و شایستگی های لازم برخوردار باشد، به طور قطع، می تواند به عنوان شمشیر برّنده ای در برابر بی عدالتی و ظلم و قلدری بایستد و از حقوق مردم و محرومان، دفاع و در برابر زورگویان و متجاسران به حقوق عمومی، مقابله و مقاومت و امنیت و نظم اجتماعی و عدالت عمومی و حمایت از محرومان را تضمین و تأمین کند.
در فرهنگ و میراث علوی(ع) بحث دستگاه قضایی و اعتبار و استقلال و هویت و کفایت آن، به عنوان یک اصل روشن و کارساز و مؤثر در پیشگیری از جرم و جنایت و در برخورد با مجرمان و جنایتکاران به حساب آمده است و از این حیث، همه، در برابر قانون، برابرند و قاضی، موظف به اجرای حق و عدل و احقاق حقوق عامه و مبارزه با فساد در اشکال گوناگون آن شده است.
امیرالمؤمنین(ع) در دوران خلافت و ولایت خود، بر استفاده از قضات شایسته و بایسته، تأکید فرمود و بر اهمیت قضاوت ارشاد کرد و در جهت تقویت امور قضایی کوشید و راههای پیچیده قضاوت را با بیان و قضاوتهای حیرت انگیز خود روشن ساخت و بر کار قضات نظارت کرد و نقاط ضعف آنان را گوشزد کرد و بر عملکرد آنان اشراف داشت و بر شرافت و تأمین زندگی و رفاه و معیشت قضات عنایت داشت تا دستگاه قضایی، حقیقت را فدای مصلحت نکند و تحت تأثیر رشوه و تطمیع و تهدید قرار نگیرد و اهل مداهنه نباشد و نیز بداند که بر مسند پیامبر(ص) و یا وصی او تکیه زده است و منصب قضا امانت است و نه تجارت.
در فرمان حکیمانه امام(ع) به مالک اشتر، این مسایل، به وضوح قابل ملاحظه و استفاده است:
«ثم اختر للحُکم بَینَ الناس أفضَل رَعیّتک فی نَفْسک مِمَّن لاتَضیق بِهِ الأُمور، وَ لا تُمْحِکُهُ الخُصُوم، وَ لا یَتَمادی فِی الزَلَّة، وَ لایَحْصَرُ مِن الفی ء الی الحَقّ إذا عَرفَه وَ لا تُشرِفُ نَفْسه عَلی طمعٍ ...؛
برای داوری میان مردم، برترین افراد خود را برگزین! از کسانی که دارای سعه صدر باشد و امور گوناگون، او را در تنگنا قرار ندهد و مخاصمه و کینه توزی دو طرف دعوا، او را به خشم و کج خلقی وا ندارد و در اشتباهاتش پافشاری نکند و چون متوجه اشتباه خود شود، بازگشتِ به حق و اعتراف به آن، برایش سخت نیاید و نَفْس او، تمایل به طمع نداشته باشد و در فهم مطالب به اندک تحقیق اکتفا نکند، بلکه مسایل را تا پایان دنبال کند، کسی که در شبهات از همه محتاط تر باشد و در یافتن حق و استناد به ادله، جدی تر باشد و از کثرت مراجعه دو طرف دعوا، کمتر خسته شود و در کشف امور، از همه صابرتر و شکیباتر باشد و در هنگام روشن شدن حکم و حق، از همه قاطع تر باشد. از کسانی باشد که ستایش ستایشگران، او را فریب ندهد و تمجیدهای بسیار، او را از حق متمایل نسازد و عوامل تطمیع و تهدید و تملق و چاپلوسی، او را نفریبد. و البته این چنین نیروهایی، بسیار کم هستند.»
آن گاه امام(ع) به وظایف حساس زمامدار و حکومت اسلامی در برابر قضات می پردازد و فرمان می دهد که نسبت به قضات یادشده، چگونه باید مراقبت صورت گیرد و احسان و سخاوت به خرج داده شود و اعتبار و منزلت و اقتدار و موقعیت داده شود تا از هر گونه سخن چینی و بداندیشی و طمع دیگران در امان باشند و دیگران نیز در آنان طمع نکنند و دشمنان، نسبت به آنان، مکر نکنند و بداندیشان، مجال تفتین و توطئه و سخن چینی نسبت به آنان را نیابند و ... .
شرایط و ویژگیهای قضات، آن چنان که از بیان نورانی امام(ع) استفاده می شود، به قرار زیر است:
1 از بهترین و برترین افراد باشند؛
2 با حوصله و دارای شرح صدر باشند؛
3 اطلاعات لازم را برای یک قضاوت عادلانه، از زوایای مختلف به دست آورند؛
4 با شهامت اخلاقی، اشتباهات خود را بپذیرند و آن را جبران کنند؛
5 زود به خشم نیایند و در مقابل پافشاری دو طرف دعوا، برای احقاق حق، کنترل خود را از دست ندهند؛
6 روح قدرتمند داشته باشند و از قدرتمندان نترسند؛
7 عزت نفس و همت عالی داشته باشند و اسیر آز و طمع نگردند؛
8 ثروتمندان و زورمداران، نتوانند آنان را تطمیع و یا تهدید کنند؛
9 اهل تحقیق باشند و با سهل انگاری و آسان گیری، از مسایل نگذرند و بدون کسب اطلاعات کافی، به قضا نپردازند و با برخورد سطحی و بر اساس نخستین شنیده ها، حکم صادر نکنند؛
10 در مواجهه با امور مشتبه و مسایل گنگ و پیچیده، احتیاط و تأمل را از دست ندهند و در کشف واقعیات بر اساس دلایل و براهین قطعی، کنجکاو و مصرّ باشند؛
11 با دو طرف دعوا، گشاده رو باشند و بدونِ ابراز خستگی و ناراحتی، به هر کدام از آنان، فرصت سخن گفتن بدهند؛
12 گرفتار حیله و مکر فریبکاران نشوند و در مقابل تملق و چاپلوسی، اراده خود را از دست ندهند؛
13 از قاطعیت تمام، برخوردار باشند و چون حقیقت بر آنان مکشوف شد، اجازه ندهند که هیچ عاملی، مانع از صدور حکم قطعی و عادلانه ایشان گردد.
مبارزه مستمر و پیگیر با فتنه و فساد
دوران حکومت چهار سال و نه ماهِ امیرالمؤمنین(ع) و حساسیتها و شرایط و نگرانیهایی که برای آن حضرت پدید آمد، خود، از حساسترین دوره های تاریخ اسلام است. امام(ع) برای برقراری عدالت و امنیت و حاکمیت اسلام و استقلال جامعه اسلامی و حمایت از محرومان و مبارزه بی امان با ظالمان، فتنه گران و توطئه گران، به جهاد عمیق و مستمر با ناکثین و قاسطین و مارقین مبادرت ورزید.
جهاد مستمر امیرالمؤمنین(ع) در طول قریب پنج سال حکومت آن بزرگوار با ناکثین و قاسطین و مارقین در ابعاد گوناگون نظامی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و اعتقادی و تربیتی و اقتصادی، جزء درخشان ترین و آموزنده ترین ابعاد زندگانی و سیره و سنت آن حضرت است، هر چند تبعات تلخ و دردناکی نیز برای جامعه اسلامی به همراه داشت.
بیان امام(ع) در نهج البلاغه و تاریخ جنگها و مجاهدتهای آن حضرت برای تحقق عدالت علوی و نفی سلطه طاغوتیان و یاغیان و ناکثان و قاسطان و مارقان و مفسدان و ابعاد این رسالت بزرگ، از حوصله این نوشته بیرون است و در جای دیگر باید آن را پیگیری کرد.
مبارزه با مفاسد اقتصادی
یکی از رسالتها و مسؤولیتهای مهم هر حکومت صالحی، جمع آوری بیت المال و بودجه عمومی و تقسیم آن، و مدیریت منابع مالی و هدایت امکانات در راه خیر و صلاح و بهره برداری صحیح از امکانات و برنامه ریزی دقیق برای توزیع و تقسیم آن، و جلوگیری از اسراف و تبذیر و سوء استفاده و غارت و اختلاس، و تأمین نیازهای عمومی و عدالت اجتماعی و رفاه مردم و حمایت از حقوق محرومان و مستضعفان و ... است.
تداوم و پایداری و اقتدار هر دولت و حکومتی، وابسته به سیاستهای مالیاتی و بودجه ای و اقتصادی و کارایی و کفایت لازم در امور اقتصادی و هدایت و مدیریت بهینه منابع و امکانات و ساماندهی حیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بر اساس آن است.
امیرالمؤمنین(ع) یکی از اهداف اساسی حکومت خود را موضوع بیت المال و مسایل حیاتی مربوط به آن می داند، تا جایی که در نامه به مالک اشتر می فرماید:
«الناس کُلَّهُم عَیال علی الخَراج وَ أهلُه[28]؛
مردم همه وظیفه خور و تحت کفایت بیت المال و اهل آنند.»
و در همان فرمان نورانی اهداف کلان حکومت اسلامی را بدین قرار بیان می کند:
«جِبایَةِ خَراجِها و جِهادِ عَدوّها و اِسْتصلاحِ أهلِها وَ عِمارَة بِلادِها[29]؛
جمع آوری خراج و مالیات و جهاد با دشمنان و اصلاح مردم جامعه و آباد کردن سرزمینها و شهرها، از اهداف کلان حکومت اسلامی است.»
به نظر نویسنده، این ترتیب، بدون دلیل نبوده و تأییدی است بر همان جمله قبلی که مردم، همه، عیال بر خراج و اهل آن هستند و برای تحقق اهداف یادشده، راهی جز جبایه و جمع آوری خراج و مالیات و جهاد با دشمنان و اصلاح امور مردم و جامعه و آباد کردن کشور و شهرها نیست.
امام(ع) یکی از اهداف اصلی خود را، مبارزه با اسراف و تبذیر و تکاثر و اتراف و غلول و غشّ در امر بیت المال قرار داد و در بیان سیره و سنت انبیا(ع) و سیره رسول اکرم(ص) و در ارائه الگویی الهی و رفتاری بزرگوارانه و کریمانه، اعلام کرد و بر آن پای فشرد.
خطبه صد و شصت در بیان و توضیح زندگی انبیای سلف(ع) و زندگی نبیّ اکرم(ص) و زندگی آن حضرت، نقش و رسالت امام(ع) را بهتر آشکار می کند.
در جای جای نهج البلاغه، مبارزه حضرت(ع) با فساد اقتصادی، رخ نمایانده است. این مبارزه، گاهی با توبیخ کارگزاری است که دعوت ثروتمندان را پذیرفته، و گاهی با توبیخ کارگزاری است که از بیت المال سوء استفاده کرده و گاهی با اعتراض به فردی است که از بیت المال بیشتر طلب کرده و گاهی ... و گاهی ... .
امام(ع) با تمام وجود، در این صحنه و میدان قدم برداشت و گرچه توطئه های فراوانی در این رابطه علیه آن حضرت شکل گرفت، اما بدون ملاحظه روشهای معمول، با قاطعیت و صراحت، جلوی تمام آن توطئه ها ایستاد و عدالت را تحقق بخشید. از باب نمونه، قطایع و اقطاعات و ... عثمان را، آن حضرت، لغو فرمود و کلیه زمینهایی که به ناحق، به صورت اقطاع، به افراد و مخصوصاً افراد وابسته به بنی امیه واگذار شده بود، همه را به بیت المال بازگرداند.
موضوع مفاسد اقتصادی در سیستم اداری و در جوامع گوناگون، در طول تاریخ، همواره مسأله ای اسفبار و دردناک و عامل بسیاری از نابسامانیها و دردها و رنجها و اختلافهای فاحش طبقاتی و بی عدالتیها و تبعیضها و شورشها و چالشها و گسترش فساد و انحراف در جوامع بوده است.
شرایط لازم رشد و توسعه و امنیت اقتصادی و امنیت سرمایه گذاری و اعتماد متقابل دولت و ملت و بالعکس و اعتماد کارفرما و کارگر و کلیه اقشار جامعه نسبت به هم، با سلامتِ جریان اقتصادی کشور و پرهیز از فرصت طلبی و احتکار و انحصار و تمرکز ثروت و تکاثر و کنز و رشوه خواری و اختلاس و پورسانت و غارت و غصب بیت المال و ربا و فساد و تخریب اموال عمومی و ... فراهم می آید.
رشد و توسعه و سرمایه گذاری و اشتغال کامل و سالم و مولّد، نیاز به ثبات و امنیت و آرامش اجتماعی و عدالت و اطمینان عمومی دارد و در صورتی که جامعه، از روند حرکتهای اجتماعی و سیاسی، مطمئن باشد و احساس آرامش کند و به نتیجه دسترنج و زحمات خود امیدوار باشد، قطعاً، فعالتر و بانشاط تر عمل خواهد کرد.
مبارزه با تبعیض و بی عدالتی
اساس و هدف متعالی حکومت امیرالمؤمنین(ع) را برقراری قسط و عدالت در جامعه تشکیل می داد. آن حضرت عدالت را به عنوان هدف بزرگ و الهی و انسانی و اسلامی خود می دانست و در راه تحقق آن از هر نوع کوششی دریغ نمی داشت. تاریخ بشریت سراغ ندارد رهبری این همه نسبت به تحقق و اجرای عدالت پافشاری و سخت گیری نموده باشد. حضرت برای برقراری آن رنجهای فراوان برد و جنگهای قدرت طلبانه و خودسرانه ای بر وی تحمیل شد و سرانجام نیز در همین مسیر به شهادت رسید.
سخنان حکیمانه آن بزرگوار، در زمینه عدل و قسط، کتابی گویا و مکتبی نورانی برای همه عدالتخواهان و آزادیخواهان عالم تا قیامت است. از آن میان اینهاست که بازگو می شود:
«اَلْعَدلُ افضل سجیّة؛[30]
عدالت برترین خصلت است.»
«اَلعَدلُ حَیاة الاحکام؛[31]
عدالت موجب حیات احکام الهی است.»
«یومُ العدلِ عَلی الظّالِمِ اَشَدُّ مِنْ یومِ الْجَورِ عَلی الْمَظلوم؛[32]
روز عدالت بر ستمگر سخت تر است از روز ستم بر مظلوم.»
«کُونا لِلظّالِمِ خَصما و لِلمَظْلُومِ عَوْناً؛[33]
دشمن ظالم باشید و یاور مظلوم.»
«بئسَ الزّاد الی الْمَعادِ الْعُدْوانُ عَلَی الْعِبادِ؛[34]
بد زاد و توشه ای برای قیامت تجاوز و دشمنی نسبت به حقوق بندگان خداست.»
«اَلعدلُ فَضیلَةُ السُلطانِ؛[35]
عدالت فضیلت زمامدار است.»
«اَلعدلُ فَوزٌ وَ کِرامَةِ؛[36]
عدالت پیروزی و کرامت است.»
«اَلعدلُ قَوام الرَّعیَةِ؛[37]
عدالت مایه قوام جامعه است.»
«اَلعدلُ اَقْوَی اساسٍ؛[38]
عدالت قویترین پایه و اساس است.»
«اَلعدلُ رَأسُ الایمانِ وَ جِماعُ الاِحْسانِ و اعلی مراتب الایمان؛[39]
عدالت سر ایمان و جامع احسان و نیکی و بالاترین مراتب ایمان است.»
«أ تأْمرونی أَنْ اَطلُبَ النَّصرَ بِالجَورِ فیمَنْ ولّیتُ عَلیهِ ...؛[40]
آیا شما من را امر می کنید که در قلمرو زمامداری خود با ستمکاری پیروز شوم. سوگند به خدا هرگز چنین کاری نمی کنم، مادامی که شب و روز پشت سر هم می آیند و می روند و مادامی که ستاره ای به دنبال ستاره ای حرکت می کند. اگر مال از آن من بود همه مردم را در تقسیم آن مساوی می گرفتم چه رسد به اینکه مال قطعاً مال خداست. آری اعطای مال در غیر موردش و نابجا تبذیر و اسراف است و صاحبش را در دنیا بالا می برد و در آخرت زمین می زند و در نزد مردم او را عزیز می کند و در نزد خداوند پست و خوارش می سازد.»
«و اَیمُ الله لَاُنصِفَنَّ الْمَظلومَ مِنْ ظالم و لأقودَنَّ الظّالمَ بِخُزامته حتی اوردَهُ منهل الحَقّ و ان کانَ کارِها؛[41]
سوگند به خدا، داد مظلوم را از ظالمش می ستانم و افسار ستمکارش را می گیرم و او را تا چشمه سار حق می کشانم اگر چه او نخواهد.»
«وَ اِیّاکَ وَ الاسْتِئثارَ بِما النّاسُ فیهِ اُسْوَة؛[42]
و بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص گردانی در حالی که همه مردم در آن یکسان و سهیم و شریک باشند.»
«وَ آسِ بَیْنَهُم فِی الَّلحظَةِ و النَّظْرَةِ ...؛[43]
و در میان آنان در همه حال به مساوات رفتار کن و با یک چشم بنگر تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نشوند.»
همان طور که اشاره شد سخن در این زمینه فراوان است و نمی توان علی(ع) را بدون عدالت و عدالت را بدون علی(ع) شناخت و یا معرفی کرد. گرچه علی(ع) جامع همه کمالات است لیکن برجستگی عدل در مکتب آن حضرت و نیاز به عدالت در جامعه بشریت و در عصر آن بزرگوار و همه عصرها به این موضوع جلوه خاصی داده است.
با توجه به اهمیت و حساسیت این موضوع، سیره و شیوه ها و سیاستهای آن بزرگوار را در راه تحقق عدالت و مبارزه با بی عدالتی، تبعیض، پرخوری، ظلم، تجاوز، خودسری، خیانت، رشوه، زورگویی و دهها عمل خلاف دیگر، پی می گیریم و راههای روشن آن حضرت را در راه تحقق و اجرای عدالت باز می نماییم.
1 مبارزه با جنون قدرت
امام(ع) خطاب به مالک اشتر می نویسد:
«فَانْظُر اِلی عظم مُلْکِ الله فَوقَک وَ قُدرَتِهِ مِنکَ عَلی ما لاتَقْدِر عَلَیه؛[44]
نگاه کن به عظمت ملک خداوند بر بالای تو و قدرت خداوند بر آنچه تو بر آن قدرت نداری.»
2 تصفیه و پالایش جامعه از عناصر فاسد و فرصت طلب
«وَ الذی بَعَثَهُ بِالحَقّ لتبلبلن بلبلة وَ لَتغربلن غربلة؛[45]
به خداوندی که پیامبر را به رسالت و حق مبعوث نمود، همه شما در بوته آزمایش در خواهید آمد و آزمایش خواهید شد، آزمایش شدنی.»
«وَ الله لا اَکون کالضبع تنام عَلی طولِ اللِدم؛[46]
به خدا قسم من مانند کفتار نخواهم ماند که با طول هشدارها بخوابد ...»
3 مبارزه با تکبر و تفرعن
«اَیُّهَا النّاس، شقُّوا اَمواجَ الْفِتَنِ بسُفُن النجاة و عرّجوا عَنْ طَریق الْمُنافِرَة و ضَعُوا تیجان الْمُفاخرَة؛[47]
ای مردم، امواج طوفانی فتنه و فساد را با کشتیهای نجات بشکافید و از راه عداوت و نفرت نسبت به یکدیگر برگردید و تاجهای افتخار و مباهات را زمین بگذارید.»
«فَلا تُکلّمونی بِما تُکلّمُ بِهِ الْجَبابِرَة ...؛[48]
آن چنان که با جباران و متکبران سخن می گویید با من سخن نگویید و در برابر من همچون در برابر اقویای پرخاشگر به تحفظ و خویشتن داری نپردازید و با قیافه های ساختگی و تصنعی با من معاشرت نکنید و تصور نکنید سخن حقی که به من گفته شود بر من سنگین خواهد آمد و یا من تقاضا دارم تا من را بزرگ انگارید.»
4 مبارزه با تملق و چاپلوسی
«اَلثَناءُ بِاکثَر مِنَ الاسْتِحقاقِ مَلَقٌ و التَقصیر عِنِ الاستِحقاقِ عیٌ اَوْ حَسَدٌ؛[49]
ستودن، بیش از حد استحقاق، چاپلوسی است و کم گذاشتن از حدّ استحقاق، ناتوانی یا حسادت است.»
«بُعده ممّن تَباعَدَ عَنْهُ زُهدٌ و نِزاهة و ذُنُوُّه مِمّن دَنا مِنْهُ لینَ وَ رَحمَة. لَیْسَ تَباعده بِکبرٍ و عَظَمَةٍ و لا دُنُوهُ بِمَکرٍ و خُدیعَةٍ؛[50]
دوری انسان باتقوا از هر کس که از وی فاصله می گیرد ناشی از زهد و پاکیزگی است و نزدیکی او نشانه نرمی و رحمت است. دوری او از روی تکبر و عظمت و نزدیکی او از روی مکر و خدعه نیست.»
5 مبارزه با اغنیا و مترفین
«وَ اَمّا الاغْنیاء مِن مُتَرَفَة الاُمَمِ فَتَعصّبوا لاثارِ مَواقِعَ النِعَمِ؛[51]
اغنیا و ثروتمندان از امتهای خودکامه به واسطه نعمتهایی که خداوند نصیب ایشان کرده بود تعصب ورزیدند و بر مال و ثروت خود نازیدند.»
6 مبارزه با تبانی و ساخت و پاخت
«وَ لا تُخالِطوُنی بِالمُصانِعَة؛[52]
با من با ساخت و پاخت و تبانی، معاشرت نکنید.»
7 قاطعیت در حسابرسی بیت المال
«اَمّا بَعد، فَقَدْ بَلَّغنی عَنکَ اَمْرٌ اِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ اَسْخَطْتَ ربَکَ و عَصَیْتَ اِمامَکَ وَ اَخْزَیْتَ اَمانَتَکَ ...؛[53]
خبری از تو به من رسیده، اگر آن را انجام داده باشی پروردگارت را به غضب آورده ای و امامت را عصیان کرده ای و در امانت خیانت کرده ای. به من خبر رسیده که محصولات زمین را برداشته ای و آنچه زیر پا داشته ای گرفته ای و آنچه در دستت بوده خورده ای. سریعاً حسابت را بفرست و بدان که حساب خدا سخت تر است.»
8 نفی تبعیض حتی نسبت به نزدیکترین افراد
داستان عقیل و فرزندانش؛[54]
نامه به ابن عباس؛[55]
نامه به زیاد بن ابیه جانشین عبدالله بن عباس.[56]
9 هشدار در مورد خیانت در بیت المال و مبارزه با آن
«و اِنّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمة ...؛[57]
قطعاً عمل تو طعمه ای برای تو نیست بلکه آن عمل امانتی است در گردن تو و تو زیردست کسی هستی که بالاتر از توست.»
«و انّ اعظم الخیانة خیانة الامّة و افظع الغش غش الائمة؛[58]
همانا از بزرگترین خیانتها خیانت به امت است و از ذلت بارترین و رسواترین غشها، فریبکاری پیشوایان است.»
مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی
یکی از عوامل اصلی و مؤثر در بازدارندگی از فساد و هر گونه آلودگی و انحرافی، رشد و احیا و تقویت باورهای اخلاقی و معنوی و تأکید بر کرامت انسانهاست. ارزشهای ایمانی و اعتقادی و اخلاقی، خود، بزرگترین سرمایه برای صیانت جامعه و جلوگیری از انحراف و تحریف و فساد است و بهترین راه مبارزه با ریشه های فتنه و فساد به حساب می آید.
اگر بخواهیم جامعه ای سالم و محیطی پاک و پاکیزه و به دور از آلودگیها و انحرافات داشته باشیم، بهترین و ارزان ترین کار، خودسازی و سلامت درونی انسانها و مسؤولیت پذیری فرد فرد افراد یک ملت و یک امت است، لذا بهترین سرمایه گذاری برای هر دولت و هر ملتی، سرمایه گذاری روی مسایل فرهنگی، معنوی، اخلاقی، تربیتی و احیای وجدان بیدار و زنده انسانها و تقویت وجدان کاری و انضباط اجتماعی و نظم پذیری و مسؤولیت شناسی و مسؤولیت پذیری و تقوا و پاکی و معنویت و اخلاق و کرامت و شرافت و مبارزه با رذائل اخلاقی و امتیازطلبی و پارتی بازی و فرصت طلبی و زراندوزی و تمایلات شهوانی و مال پرستی و جاه پرستی است و چنانچه فرد فرد خانواده و ملت، بتوانند بر ضعفهای اخلاقی و بیماریهای روانی و ناهنجاریهای اجتماعی و تربیتی و فرهنگی پیروز گردند، خود، بزرگترین پیروزی و بهروزی و موفقیت را به دست آورده اند و برای بسیاری از قوانین و مقررات، ضمانت اجرای درونی تحصیل کرده اند و نیازی به نیروی پلیس و دستگاههای عریض و طویل دولتی و قضایی و نظارتی و بازرسی و بوروکراسی اداری و هزینه های سنگین و کمرشکن زندان و بهداشت و درمان و اعتیاد و مانند آن نخواهند بود.
در فرهنگ انبیا(ع) مسأله ارزشهای الهی، یک اصل عمیق ریشه دار و بنیادین است و تمامی همّ و غمّ انبیا(ع) را، پاسداری از ارزشها و هدایت افکار و اندیشه ها و ایجاد فضاهای نو و معنوی تشکیل می دهد تا بشریت را از ظلمات به سوی نور رهنمون شود و از گرداب جهالتها و خرافات برهاند و دیو جهل و غرور را از پای در آورد و چراغ امید و اخلاق و حکمت را روشن سازد و فضا را برای اصلاح عمیق و ریشه دار امور هموار سازد و جامعه را به سمت نور هدایت کند. این درس را، به وفور، در نهج البلاغه شریف می توان دید و از عمق بیانات دلپذیر علی(ع) می توان شنید، باشد تا تشنگان وادی معرفت به خود آیند و ره توشه ای از انوار ولایت آن حضرت توشه راه سازند. ان شاء الله.
مبارزه با تحریفات و انحرافات
این بخش از مبارزات علی(ع) بسیار ظریف و عمیق و گسترده و ریشه دار و فراگیر بود. آن حضرت، با برنامه های خود می کوشید تا فرهنگ و میراث نبوی(ص) را احیا کند و جامعه اسلامی را به سمت و سوی اهداف رسالت، هدایت و پایه های حیات طیّبه عصر رسول الله(ص) را در جامعه اسلامی تقویت کند و بافت و ساخت و مبانی فکری و فرهنگی و اعتقادی امت اسلامی و آینده جهان اسلام و بشریت را در جهت اهداف بلند حضرت محمد(ص) بسازد و تار و پود جامعه و حکومت را بر اساس فرهنگِ بینش و بصیرت و آگاهی و معرفت و ارزشها و حیات طیبه قرآنی و اسلام اصیل محمدی(ص) سامان دهد و اهداف و مأموریتها و سیاستها و راهکارهای سعادت بخش دین را در میان مردم، زنده و آینده نورانی و عزّت بخش را ترسیم کند و موجب پیشگیری و پیش بینی خطرات و دغدغه ها و بحرانها شده و اجازه ندهد که اصول اسلامی و کیان جامعه ضرر ببیند و دچار خسارت و ضرر و زیان گردد.
این رسالت عظیم الهی و ترسیم آینده ای استوار و با اقتدار، برای رهبران بزرگ الهی، جزء بزرگترین و برترین اهداف آینده نگرانه و خیرخواهانه است و همواره، هر پدری به فکر آینده امیدبخش فرزندان خود و بیداری و هشیاری آنان در برابر چالشها و ناهنجاریها و بحرانهاست.
جامعه و دستگاه و محیط و سرزمین و فضایی را که امام(ع) تحویل گرفت، فضایی تاریک و پر خَش و خاشاک، با توقعات و انتظارات بی شمار و سلیقه های گوناگون بود. در طول دو دهه گذشته، اختلافات طبقاتی، نابرابری ها، نابسامانیها، مطالبات فراوان احزاب و گروهها و اقوام و نژادها و طوایف گوناگون، بر امت اسلامی تحمیل شده بود و خودرأیی و خشونت و باندبازی، به جای اصول و معیارها حاکم شده بود.
امام(ع) نیز این نابسامانیها را از عمق وجود احساس می کرد. وظیفه شناسی و مسؤولیت پذیری و حق خواهی و حق گرایی و عدالت خواهی و خدامحوری آن حضرت، موجب شد تا آن بزرگوار، با کمال اقتدار و مسؤولیت شناسی، این وظیفه سنگین و این بار سخت را به دوش بگیرد و برای اصلاح همه کجیها و کاستیها و تحریفها و تفتینها، گامهای بلند و خداپسندانه ای بردارد و چراغ هدایت اسلام و قرآن و نبوت و ولایت را روشن سازد و راه حق را به آیندگان بنمایاند، گرچه با شهادتِ خود آن بزرگوار پایان یابد.
مبارزه با خرافات و تحریف
حیات امت اسلامی، با علم و دانش و معرفت شروع شد و پایه و اساس قرآن و اسلام و دیانت، بر علم و حکمت و عقل و وحی و تدبیر و تدبّر شکل گرفت و آغاز قرآن کریم، با «بسم الله» و «اقرأ» و «علم» و «قلم» و «انسان» و «کرامت» و «اکرام» و «خلقت» و «ربوبیّت پروردگار متعال» و «تعلیم انسان آنچه را نمی دانست» شروع شد و حیات بشریت، در سایه سار علم و حکمت و قرآن و معرفت سیراب شد و درس فقاهت و هدایت و تعلیم کتاب و حدیث و سنّت و حیات علمی و معرفتیِ همراه با تزکیه و حکمت و تربیت انسانها و تحول در جانها و فکرها و بصیرتها و بینشها و نگرشها و اندیشه ها و اخلاق و رفتار انسانها، اساس دعوت اسلام را تشکیل داد.
متأسفانه، پس از رحلت رسول اکرم(ص) نقل احادیث آن حضرت ممنوع شد و بر جمله «حسبنا کتاب الله» تأکید و تبلیغ شد و فرمان محدودیت و بسنده کردن به کتاب خدا داده شد. این محدودیت و ممنوعیت، باعث تعطیلی احادیث نبوی و گنجینه های عظیم معارف آن حضرت و بلکه جایگزینی خرافات و انحرافات و اسراییلیات و افسانه ها و اساطیر و احادیث و قصه ها و داستانهای ساختگی به جای آن شد.
اسفبارتر آنکه کسانی میدان دار شدند که هرگز آن آگاهی و آشنایی و معرفت به کتاب خدا و سنّت پیامبر اکرم(ص) را نداشتند و احیاناً انگیزه های فراوان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نیز بر آن دامن می زد و مطامع و منافع دیگر نیز در این رابطه نقش ایفا می نمود. البته ممنوعیتِ کتابت حدیث و نقل حدیث، خود، ریشه در جریانهای قبل از اسلام و تحریفها و انحرافهای یهود و نصاری دارد. اکنون که دوره امامت و عصر ولایت امیرالمؤمنین(ع) فرا رسید، آن حضرت، به عنوان بابِ مدینه علم و محیی آثار نبوی(ص)،[59] مبارزه با تحریف و خرافه و بدعت و اندیشه های اسراییلی و ساختگی، دروازه های شهر علم و معرفت را گشود و بر نقل و روایت احادیث و سنت رسول الله(ص) و نوشتن کتاب حدیث تأکید کرد و فرمان تدوین و کتابت احادیث و آثار گرانسنگ رسول الله را صادر کرد و نسبت به خطابه ها و نامه ها و دستورها و حکمتهای بلند و ارزشمند خود، تشویق و ترغیب فرمود و از اختلافها و قصّه سراییها و جعلیّات و دروغ نسبت به خدا و پیامبر(ص) برحذر داشت و فرمود:
«در دست مردم، حق است و باطل، راست است و دروغ، ناسخ است و منسوخ، عام است و خاص، محکم است و متشابه، روایت صحیح است و روایت غلط! بر رسول خدا(ص) در زمان او دروغ بستند تا آنکه برخاست و به سخن پرداخت و گفت: «هر که به عمد، بر من دروغ بندد، جایی در آتش برای خود مهیا ساخته؛ مَنْ کَذبَ عَلَیَّ مُتَعَمِداً فَلْیَتبوَّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ.»[60]
در تفسیر المنار آمده است که یکی از انحرافات مهمی که ریشه و سبب ایجاد انحرافات دیگری شد، این بود که از نقل و کتابتِ حدیث جلوگیری شد. این امر، ضربه جبران ناپذیری به فرهنگ اسلامی زده است.[61]
یکی از علل عمده نپذیرفتن قرآنی که به دست امیرالمؤمنین(ع) همراه با تفسیر و شأن نزول و با توجه به سخنان پیامبر(ص) و احادیث نبوی و فرمان آن بزرگوار جمع آوری شده بود، همین بی توجهی به سنّت رسول الله(ص) است.[62]
موضوع بسیار مهم در این رابطه، از یک سو، جریانهای اسراییلی و خرافی و افسانه ای و تحریف و انحراف در فرهنگ و معارف اسلامی و شخصیت سازی و شخصیت تراشی و تبلیغات دروغین و جعل احادیث و داستان بافی و شأن نزول برای آیات قرآن و قصص قرآنی ساختن و تفسیر به رأی آیات قرآنی است.[63] و از سوی دیگر، شخصیت سازی و میدان دادن به عناصر مسأله دار و کم ریشه و یا بی ریشه و بی هویت برای عرض اندام و بازارگرمی و عقده گشایی است.
این هر دو موضوع، در قرن نخست تاریخ اسلام، بسیار تلخ و اسفبار و مسأله ساز بود و امروز نیز، با گذشت بیش از چهارده قرن از آن دوره و آن تاریخ، باید برای رسیدن به حقایق معارف اسلام و پاک سازی نصوص و روایات و اسناد و مدارک اسلامی و مستندسازی و وصول به حقایق ناب معارف اسلامی، رنج فراوان برد و تلاش گسترده همه جانبه و عمیق را عهده دار شد و با فداکاری و اخلاص و توجه إلی الله، گرد و غبار فتنه و جعل و وضع و قصه سازی و خلط حق و باطل و تهمت و افترا را از چهره حقایق دین و معارف قرآن کریم و اسلام عزیز و سنّت گرانسنگ نبوی(ص) برگرفت و چشمه های فتنه را کور کرد و باطل را زدود و پهلوی باطل را شکافت و حق را از آن بیرون کشید.
مبارزه با بدعتها
یکی از ابعاد مبارزاتی امیرالمؤمنین(ع) را برخورد و مقابله با بدعتهای فراوانی که پس از رسول خدا(ص) در جامعه اسلامی به وجود آمد، تشکیل می دهد. بحث احیای سنّت و نابودی بدعت و «امام هدایت» و «امام ضلالت» که در نهج البلاغه شریف آمده است به این موضوع مهم اشاره دارد.
این قبیل بدعتها، خود، به طور اصولی، سبب انحرافات فراوان دیگری در جامعه اسلامی شد که هنوز نیز بسیاری از آثار سوء و تبعات منفی آن ادامه دارد.
یکی از این بدعتها، مصلحت اندیشی در برابر احکام خدا و دستورات خاتم الانبیا(ص) بود. به فرموده مرحوم شرف الدین در کتاب «اجتهاد در مقابل نص»، در این رابطه مصادیق فراوانی را می توان ارائه کرد. برخی از اصحاب و خلفا، با وجود قرآن و سنّت، صرفاً، بر اساس تشخیص خود و مصلحت گرایی، احکامی را مطرح و طبق نظر خود عمل می کردند.
از باب نمونه، با اینکه فرمان قرآنی نسبت به سهم ذوی القربی و سهم مؤلّفة القلوب، روشن است و به فرض، اگر هم نیاز به تفسیر باشد، با توجه به حدیث شریف ثقلین، از هر کس اولی، خاندان رسول اکرم(ص)اند، ولی آنان، خود، با اجتهاد آزاد و اجتهاد به رأی نظر می دادند و منشأ اختلاف در امت اسلامی می شدند.
امام(ع) در نهج البلاغه شریف، از این شیوه ها، سخت انتقاد می فرماید و در خطبه های فراوان، مانند خطبه 16 و 18 و 88 و نامه 38 و 53 و 54 و 123 و 192 و 233 و مانند آن، این برداشتها را به شدت، نقد کرده و آن را منشأ نفاق و ضعف و انحطاط معرفی می فرماید.
بازرسی و نظارت عالی
اصل بازرسی و نظارت، به عنوان یکی از وظایف حساس و اصلی در هر سازمان و مؤسسه و نهاد و ارگان است که به وسیله آن می تواند بر ساختار و عملکرد و برنامه های یک مجموعه، نظارت کرد و نقاط قوت و ضعف و اعتدال و یا انحراف آن را فهمید.
در سایه نظارت است که میزان موفقیت دستگاهها و ارگانها، ارزیابی و با برنامه ها تطبیق داده می شود. امروز، در هر دستگاهی، نظارت، به منزله چشم آن دستگاه و مدیریت مربوط است.
بازرسی، لازمه نظارت است. برای اینکه بخواهیم نظارت کنیم و میزان موفقیت را نشان دهیم، به بازرسی نیاز است. بازرسی و کنترل و نظارت و مراقبت و حسابرسی و حساب کشی، نشان دهنده صحت و سلامت کارها و پیشرفت امور و میزان اَعمال عمومی و اصول گرایی در انجام دادن وظیفه و شایستگی و بایستگی مسؤولان ذی ربط است.
برای انجام این مهم، به برنامه ریزی و سازماندهیِ کار نظارت نیاز است.
بازرسان و مسؤولان این بخش، باید از شایسته ترین و امانتدارترین و وفادارترین اشخاص نسبت به نظام و رهبری آن باشند تا با گزارشهای صحیح و دقیق و سریع، زمینه تصمیم گیری بجا و کارساز را فراهم کرده و از گزارشهای خلاف واقع و دور از صواب و تأثیرپذیری و دروغ و خدعه به دور باشند.
بیان امیرالمؤمنین(ع) در این رابطه، مانند سخنان همیشه آن حضرت، از استواری و اتقان خاصی برخوردار است و بهترین و آموزنده ترین درسها را در خود دارد.
آن بزرگوار در فرمان به مالک اشتر می فرماید:
«ثمّ تفقّد أعمالهم و ابْعَثِ العیونَ من أهل الصدق و الوفاء علیهم ...؛
با فرستادن مأموران مخفی که اهل صدق و راستی و وفا باشند کارهای آنان را زیر نظر بگیر! زیرا بازرسی نهانی در کارشان، آنان را به رعایت امانت و ملاطفت با مردم وادار می سازد. و با دقت فراوان، مواظب اَعوان و انصار و کارگزاران خود باش و اَعمال ایشان را تحت نظر داشته باش و چنانچه یکی از آنان، دست به خیانتی زدند و مأموران مخفی تو، به طور جمعی آن را تأیید کردند، باید که به آن اکتفا کنی و بدون تأخیر، خیانتکار را کیفر دهی و به مقدار خیانتی که انجام داده است او را کیفر نمایی، آنگاه وی را در مقام خواری و مذلت بنشان و داغ خیانت بر پیشانی او بگذار و طوق رسوایی بر گردنش بیفکن!»
تأکید ارزشمند امام(ع) بر اعزام بازرسان به دورترین نقاط بلاد اسلامی و کسب خبر از رفتار و کردار کارگزاران و خدمتگزاران مردم و در جریان امور قرار گرفتن رهبر جامعه اسلامی و شایستگی بازرسان مأموران حکومتی و برخورد قاطع با خائنان و فاسدان، همه، درسهای آموزنده ای است که امروز نیز ضروری و بدیع می نماید.
تعبیر رسا و روشن کننده و آموزنده امام(ع) در رابطه با بازرسان و شرایط و ویژگیهای لازم برای آنان و نیز تعبیر به «و ابعثِ العیون»، می رساند که در صورت لزوم، اعزام بازرسان از مرکز و یا از یک منطقه دیگر، امری ضروری است.
جالبتر از این، فرمان حضرت(ع) به لزوم بازرسی مخفیانه است: «فإنَّ تعاهدک فی السرّ لأُمورهم حدوة لهم».
جمله نخست نیز که امام(ع) می فرماید: «ثمّ تفقّد أعمالهم» کاوش و پیگیری و جست و جو و مراقبت و مانند آن را می رساند.
نکته دیگر آن است که واژه «تفقد» در چند بخش از این فرمان مبارک تکرار شده که نشان دهنده حوزه های مختلف کاری و نظارتی است: نظارت بر دستگاههای اجرایی و نظارت بر مالیات و دخل و خرج کشور و بودجه عمومی و بیت المال و تأکید بر تولید و سرمایه گذاری و آبادانی و عمران و نظارت بر بازار و توزیع و مبادلات اقتصادی و تجارتی و صنعتی و رسیدگی به کلیه امورِ مربوط به بازرگانان و صنعتگران و کسبه و تجار و خدمات مربوط.
دو نوع بازرسی و رسیدگی
بازرسی، باید دو نوع باشد: یکی رسیدگی و بررسی حضوری است و دیگری رسیدگی و بازرسی در دورترین نقاط دنیای اسلام:
و تَفَقَّدْ أُمورَهم بِحَضْرَتِکَ؛ و امور آنان را در حضور خودت بررسی کن!
و فی حَواشی بِلادِکَ؛ و امور آنان را که در شهرهای دیگر و اطراف کشور اقامت دارند، بررسی کن!
پیگیری گزارش بازرسان و مأموران ویژه
در نهج البلاغه، موارد فراوانی از پیگیریها و برخوردها و عتابها و خطابها و تذکرها و هشدارها و انذارها و تحذیرها، به چشم می خورد که مبنای آن، گزارشهای رسمی و غیر رسمی، یا گزارشهای ویژه یا بازرسی های مخصوص و یا مردمی است.
تعابیر زیر، نشان دهنده ابعاد این موضوع است:
1 بلَغنی عنک، (نامه 43)؛
2 فإنَّ عینی بالمغرب کتب إلیّ یعلمنی أنَّه وجه إلی الموسم، (نامه 33)؛
3 بلغنی أنَّکَ ابتعت داراً، (نامه 3)؛
4 أمّا بعدُ، فإنّ دهاقین أهل بلدک شکوا منک غِلْظَةً و قِسْوَةً و احتقاراً و جفوة، (نامه 19)؛
5 و إنّی أُقسم بالله قَسَماً صادقا، لئن بلغنی أنّکَ خُنْتَ من فی ء المسلمین شیئاً صغیراً أوْ کبیرا، (نامه 20)؛
6 أمّا بعد، یابنَ حنیف! فقد بلغنی، (نامه 45)؛
7 و قد عرفتُ أنَّ معاویة کتب إلیکَ یستزلّ لُبَّک، (نامه 44)؛
8 امّا بعد، فقد بلغنی عنک قول، (نامه 63)؛
9 فقد بلغنی أنّ رجالاً ممّن قبلک، (نامه 70)؛
10 فقد بلغنی عنک أمر، (نامه 40)؛
11 فقد بلغنی موجدتک من تسریح الأشتر إلی عملک، (نامه 34).
تعابیر و عناوین و مفاهیم دیگری نیز در این رابطه دیده می شود، مانند «تفقد» و «تحفّط» و «و ابعث العیون» و «تعاهد» و «فان تعاهدک فی السّر لأُمورهم».
شرایط و صفات بازرسان
یکی از مسایل و موضوعات مهم در بازرسی، شخصیت و صفات و شرایط بازرسان و صلاحیت و شایستگی و کفایت و درایت آنان در انجام دادن این امر خطیر است. بدون تردید، برای نظارت بر کلیه ارگانها و نهادها و قضات و مدیران ارشد و کارگزاران سطوح میانی و دیوانهای مختلف و مراکز حساس و امیران و دبیران و دیگر مسؤولان حکومتی، باید از افراد ذی صلاح و لایق و ریزبین و تیزبین و با شرح صدر و هوشیار و اهل تشخیص و خبره استفاده کرد.
واضح است که ناظران مربوط، خود، باید مصونیت داشته باشند و از اصل خودکنترلی و تقوا برخوردار باشند و اسیر تمایلات و مطامع نباشند و تحت تأثیر جریانهای فریبنده و لغزنده قرار نگیرند.
در داستان یوسف صدیق(ع) می خوانیم که فرمود: «اجعلنی علی خزائن الأرض إنّی حفیظ علیم»[64]
علت این پیشنهاد و مسؤولیت پذیری برای امور اقتصادی و خزانه داری کشور، در طول بیش از پانزده سال فراوانی و قحطی و رفاه مجدد و شرایط بسیار سخت و شکننده دوره هفت ساله قحطی و خشکسالی و دوره فراوانی، شایستگی و کفایت علمی و عملی و امانت و حفظ و نگهداری و نگاهبانی و دانایی لازم برای انجام دادن مسؤولیت و تأمین عدالت و قدرت لازم برای کار و برنامه ریزی و مدیریت و توانایی برای انجام دادن وظایف است.
در نهج البلاغه چنان که گذشت، امام(ع) می فرماید:
«و ابعث العیون من أهل الصدق و الوفاء علیهم؛ بازرسانی را بر آنان اعزام کن که اهل راستی و وفادار باشند.»
و در همان نامه باز می فرماید:
«فاستعملهم اختباراً و لا تستعملهم محاباة و أثرة؛ آنان را بر اساس خبرویت و شایستگی به کار بگمار و از روی روابط و امتیازهای نابجا، آنان را به کار نگیر!»
حفاظت اطلاعات و حفاظت کارگزاران
یکی از مسایل بسیار مهم و حساس و کارساز، حفاظت از کارگزاران و مدیران و پرسنل و مجموعه نیروها و کادرهای مدیریتی و حکومتی و کارکنان دستگاههای گوناگون قضایی، حقوقی، اداری، اجرایی، قانونگذاری، نیروهای مسلح، نیروهای امنیتی، و نظارت و بازرسی و کنترل و مراقبت بر اَعمال آنان و پیشگیری از انحراف و رخنه فساد و آلودگی و برخورد با مفاسد و آلودگیها و برقراری محیط کاری و اداری و روابط سالم در درون سیستم حکومت و ارتباط سالم با مردم است.
این موضوعِ بسیار جالب و آموزنده و حساس و سرنوشت ساز، در ابعاد گوناگون و حفظ و حراست و مراقبت در برابر نفوذ، وابستگی، سوء استفاده، اختلاس و ارتشا، فساد و سوء استفاده از مال و ثروت و قدرت، از چشمِ تیزبین و ژرف نگر امیرالمؤمنین علی(ع) هرگز مخفی نمانده است و ایشان، بر آن تأکیدی بلیغ و آموزنده دارند.
البته، در این رابطه، هرچه به هرم قدرت نزدیکتر می شویم و مسؤولیتها، سنگین تر و امکان دسترسی مردم محدودتر می شود، خطرپذیری، بیشتر و امکان مقابله و یا افشای آن، ناچیزتر و گاه خطرناکتر خواهد شد، لذا امام(ع) فرمان می دهد:
«و تحفّظ من الأعوانِ! فإنْ أحدٌ منهم بسط یده إلی خیانةٍ اجتمعتْ بها علیه عندک أخبارُ عیونک اکتفیتَ بذلک شاهداً ...؛[65]
اعوان و انصار خود را به طور دقیق کنترل کن و آنان را زیر نظر بگیر! و اگر یکی از آنان، دست به خیانت زد و بازرسان سرّی تو، بر آن اتفاق نظر داشتند، به همین مقدار بسنده کن و او را زیر تازیانه کیفر بگیر و به مقدار خیانتی که انجام داده، او را کیفر نما! سپس او را در مقام خواری و ذلت بنشان و داغ خیانت را بر او نِهْ و قلّاده ننگ و عار بر گردنش بیفکن!»
سلامت دستگاه حکومت و سلامت جامعه، ایجاب می کند که همواره، حاکم، نسبت به کارگزاران، بویژه مدیران ارشد و اطرافیان و نزدیکان، با چشم بینا و بصیرت، نظارت کند و از بازرسان ویژه و چشمهای پاک و امین، در کنترل و نظارت بر کارها استفاده کند تا عناصر مسأله دار و یا قدرتمند و نزدیکان و اطرافیان حاکم، اجازه سوء استفاده و برقراری روابط بر ضوابط را پیدا نکنند و فساد، از بالا به سوی جامعه سرازیر نشود. در واقع، در فرهنگ سیاسی اسلام، کارگزاران نظام اسلامی، با بالا رفتن از پله های قدرت، باید نظارت پذیری بیشتری داشته باشند.
آنچه موجب طرح این موضوع شده، جمله بسیار جالب «و تحفّظ من الاعوان» است، که مفهوم حفاظت اطلاعات و حفاظت پرسنلی را تداعی می کند، گرچه بیشتر به مفهوم دوم است و لکن این دو مسأله چون بسیار به هم نزدیک و مرتبط هستند، مطرح شد.
البته، عناوین دیگری که در این فرمان پربرکت و ارزشمند و گرانسنگ، به کار رفته نیز گویا و قابل توجه است.
جالب این است که در روایتی از امام رضا(ع)، نقل شده که هرگاه پیامبر(ص) سپاه را به مأموریت اعزام می کرد، برخی از افراد قابل اعتماد و مورد وثوق را به عنوان بازرس ویژه و مأموران مخفی، به همراه ایشان می فرستاد تا ناظر و مراقب اَعمال و رفتار آنان باشند (مأموران حفاظت اطلاعات ارتش):
«کان رسول الله(ص) إذا وجه جیشاً بَعَثَ معه من ثِقاتِهِ مَنْ یتجسّس له خبرَه؛
سیره و روش رسول اکرم(ص) این بود که چون سپاهی را اعزام می کرد، برخی از افراد موثَّق و مورد اعتماد خود را بر آنان می گماشت تا رفتار و عملکردشان را زیر نظر داشته باشند و به او گزارش کنند.»
در سیره امیرالمؤمنین(ع) به نمونه هایی برخورد می شود که بسیار جالب و آموزنده است و نشان می دهد که امام(ع) در دوران حکومت و مدیریت و فرماندهی خود، نسبت به کارگزاران و اَعمال آنان، بسیار دقیق بوده و هوشیارانه عمل می کرد و بر اعمال آنان نظارت و مراقبت می کرد.
مالک بن کعب ارحبی، فرماندار عین التمر بود. حضرت طی فرمانی به او نوشت:
«أمّا بعد، فاستخلف علی عملک و اخْرُجْ فی طائفةٍ من أصحابک حتّی تمرَّ بأرضِ کورة السواد فتسأل عن عمّالی و تنظر فی سیرتهم ...؛
در حوزه مأموریت خود، کسی را به عنوان جانشین بگذار و با گروهی از یارانت بیرون برو تا وارد عراق شوی و در باره کارگزاران و کارکنان و عمّال من، از دجله تا منطقه غدیب، پرسش و تحقیق کنی و بر اَعمال و سیره آنان، نظارت و بازرسی کنی.»[66]
قابل ذکر است که این حفاظت، در رابطه با تلاش دشمنان برای نفوذ در افراد و مسؤولان کشوری و ... نیز هست؛ چون، رابطه و نزدیکی مسؤولان با دشمنان یا جاسوسان آنان، خطری بزرگ برای یک نظام است. فرمان اسلام برای دوری از دشمنان اسلام که به صورتهای گوناگون، در قرآن و ... آمده نشان از اهمیت این موضوع دارد.
نظارت عمومی
دو وظیفه بسیار مقدس و مهم و کارساز امر به معروف و نهی از منکر در معارف اسلامی و سیره علوی(ع)، به صورت روشن و گسترده، مورد توجه و عنایت قرار گرفته و بر رعایت آن دو تأکید شده است.
جایگاه و اهمیت این دو مسؤولیتِ سنگینِ الهی و انسانی، آن قدر بالا است و نقش آن در تحکیم نظام اسلامی و مقابله با دشمنان و تقویت و انسجام درونی جامعه و تضعیف نقشه های شیطانی دشمنان، تا بدان حد بالا و رفیع است، که احدی در ترک آن دو معذور نیست و بهانه و سهل انگاری و فرار از مسؤولیت و یا ضعف و عجز و جهل، نمی توانند مانع انجام وظیفه شوند، بلکه در صورت لزوم، باید شرایط و مقدمات انجام وظیفه را فراهم کرد.
وظیفه سنگین امر به معروف و نهی از منکر، در حقیقت، بحث نظارت به مفهوم عام و فراگیر کلمه است و در حوزه حکومت و مردم، قابل پیگیری است.
انجام دادن این دو وظیفه مقدس، هم در درون سیستم اداری و قضایی حکومت، به صورت یک اصل فراگیر، قابل توجه و دارای بازدهی و بهره دهی فراوان و آثار و برکات بی شمار اجرایی و کاری است و هم در رابطه متقابل دولت با مردم و مردم با دولت، به معنای عام کلمه.
در زمان رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) اشخاصِ امین و خبره و بصیر و ثقه و قابل اعتماد و خبره، برای کارهای گوناگون منصوب می شدند و از آنان خواسته می شد تا در بخشهای مختلفِ روابط اجتماعی، حاضر و ناظر و امین و رابط و چشم حکومت باشند و مسایل گوناگون را به حکومت و یا مردم منتقل کنند و پل ارتباطی میان مسؤولان جامعه و مردم باشند.
نقش عیون و عریف و نقیب و عوامل بازار و مأموران حسبه و محتسب، در صدر اسلام و تاریخ اسلام و دوران خلفا، به این مبنای عمیق و ریشه دار اسلامی برمی گردد. اداره و یا نهاد حسبه و نیز بحث آمرین به معروف و ناهیان از منکر و نیز بحث نظارت عمومی و نظارت بر صحت جریان امور و بحث تعزیر و تأدیب و تعزیرات حکومتی، از همین مفهوم بلند نشأت گرفته است.
ابعاد و حوزه گسترده این دو وظیفه خطیر، در فرهنگ و نظام و میراث گرانبهای علوی(ع) از جایگاهی بس بلند و مکانی بس ارزشمند برخوردار است.
نکته جالب و برازنده، حضور و اِشراف و نظارت انسانی عادل و عدالت خواه و عدالت پرور، به عنوان سکّاندار نظام اسلامی و حامی عدالت و پشتوانه حق و عدل، در جامعه اسلامی است که در مقایسه با نظامهای دیگر، نقطه عطف است.
در مرتبه بعد، سازماندهیِ امر نظارت و بکارگیری عناصر کارآمد و عیون و انسانهای بصیر و خبیر و ثقه و امین و تیزبین در امر نظارت و بازرسی و پیگیری کارهاست که خود، برگ زرّین دیگری در امر نظارت و مراقبت و برخورد با فساد در جامعه اسلامی است.
بسیاری از وظایف مربوط به شهرداریها، اصناف، امور بهداشتی، پزشکی، امور مربوط به تغذیه مردم، امور مربوط به نظم و انضباط و راهنمایی و رانندگی، امور مربوط به نیروی انتظامی و دادگاههای امور صنفی، مسایل مربوط به تخلفات اداری، مسایل مربوط به تبلیغات و رسانه ها و مطبوعات، مسایل مربوط به بهداشت محیط و محیط زیست، مسایل مربوط به رسیدگی و نظارت بر امور کارگزاران و عمّال حکومتی، مسایل مربوط به استاندارد کردن کالاها و خدمات، مسایل ساختمانی، امور مربوط به راهها و عمران شهری و روستایی و عشایری، امور مربوط به کنترل قیمتها، کیفیت کالاها و خدمات، دیوان مظالم و دیوان عدلیه ... همه، موضوعات و مسایلی است که در سیره و سنّت اسلامی و محمدی(ص) و فرهنگ علوی(ع) برای آن تدابیر لازم پیش بینی و سیاستگذاری شده و دستورهای روشنی در این رابطه به ما رسیده و علما، کتابهای مستقل و یا فصلهایی از مباحث خود را به این امور اختصاص داده اند. ما چند مورد را در اینجا ذکر می کنیم.
1 در تاریخ آمده که رسول اکرم(ص) قبل از هجرت و در جریان بیعت عقبه، هنگامی که انصار با آن حضرت بیعت کردند، برای هر طایفه ای، یک یا دو نفر را از خودشان، به عنوان «نقیب» منصوب کرد تا محور و ناظر و هماهنگ کننده امور هر طایفه ای باشند.
2 در سال ششم هجری، در مدینه منوره، برای هر ده نفر از ارتشیان، یک نفر را به عنوان عریف، معین فرمود تا به وسیله آنان، اوضاع و احوال را تحت نظر داشته و رسیدگی کند.
3 علی(ع) نیز به پیروی از سیره رسول اکرم(ص) در طول دوران حکومت خود، عریفانی منصوب و اموال و عطایا را به وسیله آنان تقسیم کرد. قهراً به کمک آنان، اوضاع و احوال را کنترل و هدایت و هماهنگ کرده و در صورت لزوم، به وسیله آنان، مجرمان را تنبیه می کرد.
4 علی(ع) هر روز، در بازارهای کوفه می گشت و امر به معروف می کرد و شخصاً، به اوضاع رسیدگی می فرمود.
5 علی(ع) در شهرها، به وسیله عیون و جاسوسان مخفی و مورد اعتماد خود، کارمندان را به شدت مراقبت می کرد و به فرماندارانش نیز به کارگیری عیون را گوشزد می کرد.
6 علی(ع) فرمان داد تا مسؤول و عامل بازار اهواز را که خیانت کرده بود، با اعمال شاقه زندانی کنند و چون حضرت مشاهده کرد که جمعی، در بازار، از محوطه ای که برای خود داشتند، تجاوز کرده اند، دستور داد جایگاهی که درست کرده بودند، خراب کنند.
7 امام(ع) فرمان داد تا فاضلابهایی که از پشت بامها و حوضها، در کوچه ها ریخته می شود و نیز آب کثیف و فاضلابها، از کوچه ها قطع گردد.
8 امام(ع) نشستن در معابر عمومی را ممنوع کرد و جایی را که جوانان و اشخاص هرزه، تجمع می کردند، فرمان داد تخریب شود.
9 آن حضرت بر قیمتها نظارت می فرمود و دستور داد که قیمتها کنترل و با محتکران برخورد شود.
10 امیرالمؤمنین(ع) برای جلوگیری از خطرات مخالفان داخلی، مانند طلحه و زبیر و خوارج و هواداران بنی امیّه و جاسوسان معاویه که دایماً مشغول کارشکنی و فتنه گری و توطئه بودند مراقبت کامل می فرمود و به قیس بن سعد بن عباده (در مصر) و دیگر عمال و کارگزاران، فرمان داد که در مورد افراد مشکوک و مظنون، شدیداً مراقبت کنند.
اکنون به موضوع دیگری نیز باید توجه کرد و آن، موضوع نظارت مردم بر کار حکومت و وظیفه و مسؤولیت مردم در این رابطه است که باید بر اساس اصل «وَ المؤمنون وَ المؤمنات بَعضُهُم أولیاء بَعض یأمرون بِالمعروف وَ ینهون عَنِ المُنکر[67]» و نیز اصل ارزشمند «کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُم مسؤول عن رعیته» به آن عمل شود.
وظیفه مردم و جامعه در این رابطه، بسیار حساس و شفاف و ارزشمند است. در فرهنگ علوی(ع) بحث امر به معروف و نهی از منکر و نقد عملکرد حکام و کارگزاران و انتقاد سالم و سازنده و مؤثر و نظارت و پیگیری امور از سوی مردم، به عنوان یک وظیفه شرعی و یک تکلیف الهی، همواره، مورد تأکید قرار گرفته است و شاید بتوان گفت مباحث مربوط به موضوع امر به معروف و نهی از منکر و نظارت بر امر کارگزاران حکومتی و نصیحت و خیرخواهی و زمامداران جامعه اسلامی، از ویژگی و عنایت خاصی برخوردار است. تا جایی که در بحث حقوق متقابل حاکم و مردم، به اصل نصیحت و دو طرفه بودن این اصل، همواره عنایت شده است. پیامبر(ص) فرموده اند:
«ثَلاثٌ لا یغِلّ عَلیهِنَّ قَلب إمرء مُسلِم: إخلاصُ العَمَل لله و النَصیحةُ لائِمة المُسلمین و اللُزوم لجَماعَتهِم[68]؛
سه وظیفه است که قلب انسانِ مسلمان، هرگز، در آن خیانت روا نخواهد داشت: اینکه کارها را برای خدا انجام بدهد؛ اینکه همواره، خیرخواه زمامداران اسلامی باشد؛ اینکه جماعت مسلمانان را هرگز رها نکند.»
علی(ع) نیز در خطبه سی و چهارم نهج البلاغه، مردم را دارای حق معرفی می کند و هم حاکم را و آن گاه، حقوق هر یک را برمی شمارد.
دولت کارآمد
امروز، در جهان، یکی از موضوعات مهم و قابل توجه، بحث کارآیی دولتها و نقش و رسالت آنها در توسعه همه جانبه کشور است.
مدیریتهای مؤثر و کارآمد، سازمانهای تأثیرگذار و فعال، ساختار اداری کارآمد و ساختار قضایی و قانونگذار کارآمد، بنگاهها و مراکز علمی و تحقیقاتی تأثیرگذار، از مسایلی است که سرنوشت ملتها و کشورها را رقم می زند. شاخصهای اصلی این کار را در نیروی انسانی و تشکیلات و ساختار مطلوب و مدیران لایق و توانا و بایسته باید یافت.
برای تحقق چنین ساز و کارهایی، باید بر کوچک کردن حجم دولتها و ارتقای کیفیت آنها، بیشتر تأکید کرد و باید راه نجات از بوروکراسی اداری را هموار کرد و اصل را بر رقابت در امور اقتصادی و خدماتی گذاشت و دولتها، به جای تصدی بیشتر، باید بر اصل حاکمیت و سیاستگزاری و مدیریت و نظارت تأکید کنند و دولت توسعه باشند نه توسعه دولت.
به طور قطع، یکی از عوامل عمده ضعف هر دولتی در مبارزه با فساد و پیشگیری از فساد، ضعف کارآیی و مسؤولیت پذیری و گسترش و فربه شدن بدون هدف تشکیلات است که احیاناً بدون ضوابط روشن و قوانین و مقررات کارساز و نظارت دقیق و به روز و کارآمد و عدم کفایت و درایت در کارها، موجب نارسایی و نابسامانی و فساد و اتلاف منابع و خسران دولت و ملت خواهد شد.
البته در این موضوع، مسایل فراوانی مانند مسأله فرهنگ نظام حکومتی و اداری و ارتقای فرهنگ حقوقی و حقوق اداری و رشد مسؤولیت پذیری دولت و مردم و بالعکس و ترکیب و تخصص و تعهد نیروی انسانی و قوانین و مقررات لازم و مناسب و توزیع نیروی انسانی و مدیریت صحیح آن و تناسب بین سطوح مختلف نیروی انسانی و تناسب میان ساختار اداری و وظایف محوله و اختیارات مربوطه و گردش صحیح اطلاعات در دستگاه حکومتی و تصمیم سازی بموقع و تصمیم گیری بموقع و تأمین ابزار و ادوات مورد نیاز و نظارت قوی و سالم و سازنده و دهها عنصر کارساز دیگر، باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
از نظر امام(ع) برای داشتن یک دولت کارآمد باید اصول زیر رعایت شود:
1 اصل ضابطه گرایی به جای رابطه گرایی؛
2 اصل شایسته سالاری؛
3 اصل قانون گرایی؛
4 اصل عدالتخواهی و رفع تبعیض؛
5 اصل ارتقای اخلاقی و معنوی؛
6 اصل تجربه گرایی؛
7 اصل اِعمال حاکمیت به جای تصدی؛
8 اصل کفاف و عفاف و قناعت؛
9 اصل الگو بودن مدیران و رهبران؛
10 اصل ساده زیستی و زهد مثبت؛
11 اصل مسؤولیت شناسی و مسؤولیت پذیری؛
12 تأکید بر اصل نظارت و اولویت آن؛
13 اصل تشکیلات و نظارت سازمان یافته؛
14 شفافیت؛
15 خودکنترلی؛
16 تقوا محوری و اخلاق محوری؛
17 امانتداری و تکلیف گرایی.
در اینجا تأکید بر این مطلب ضروری است که تحولات یکی دو سده اخیر در کشورهای گوناگون، مانند ژاپن، مدیون کارآیی، توانایی، لیاقت و کفایت دولتها و حکومتها به عنوان موتور حرکت و تحول است و اگر نبودند رهبران باکفایت، هرگز، این همه رشد و پیشرفت و نوسازی و بازسازی و وحدت و یکپارچگی به وجود نمی آمد.
البته، این، خود، مدیون عوامل فراوان دیگر و نیز پدیدآورنده عوامل فراوان دیگر و هماهنگ کننده و نیروبخش و فرهنگ ساز و نهادساز برای یک ملت است. و در حقیقت، دولت و نخبگان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و فکری، سرمایه و موتور حرکت، و مردم و جامعه نیز بستر تحول و پیشرفت و رشد و پویایی است.
در همین رابطه، موضوع مبارزه با فساد در دولتهای مدرن امروزی، یک بخش بسیار مهم و تأثیرگذار بوده و سهل انگاری و بی توجهی و تسامح در این امر، موجب ضعف، سقوط، انحطاط، تبعیض، بی عدالتی، عدم اعتماد، بدبینی، مهاجرت، اختلافات فاحش طبقاتی، اتلاف منابع، فرار مغزها، فرار سرمایه ها، شورش، فشارهای روحی و روانی، فقر و محرومیت و ... خواهد شد.
مبارزه با فساد، اصلی ثابت برای دولتها
با توجه به آنچه گذشت مبارزه با فساد به عنوان یک اصل جدّی و کلیدی، همواره مورد توجه این قبیل دولتها قرار گرفته و با وضع قوانین و سازماندهی و مدیریت و اعمال رویه های قضایی، حقوقی و اداری و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی توانسته اند گامهای مثبتی در این باره بر حسب مصالح و سیاستها و برنامه ها و اهداف مورد نظر خود بردارند که فهرست این نوع اقدامات را می توان به صورت زیر ارائه کرد:
1 اصل پیشگیری و تأکید بر آن،
2 آموزش عمومی برای مبارزه با فساد،
3 مبارزه مستقیم و غیر مستقیم،
4 تأکید بر حاکمیت نظم و انضباط و قانون،
5 استفاده از عناصر کارآمد و با مهارت و متخصص در زمینه مبارزه با فساد در سیستم اداری،
6 اصلاح سیستمها و روشها و شفافیت قوانین و مقررات ضد فساد،
7 به کارگیری مدیران کارآمد و شایسته،
8 تأکید بر مبانی اخلاقی و تربیتی و اصالتهای خانوادگی،
9 ساده زیستی و سلامت رهبران و الگو بودن مدیران،
10 عزم و اراده عمومی و جدی برای مبارزه با فساد،
11 استاندارد کردن شغلها و کارها و مسؤولیتها،
12 حسابرسی و حسابکشی و تأکید بر دو اصل محاسبه و مراقبه،
13 ضرورت مرزبندی کامل و روشن حقوقی و قضایی و اداری و تشکیلاتی،
14 مبارزه با دیوانسالاری و بوروکراسی اداری و اصلاح ساختار اداری و تشکیلاتی و کوچک کردن حجم دولت و به جای رشد و افزایش کمی دولت و دستگاههای وابسته، تأکید بر رشد کیفی و افزایش کارآیی،
15 گسترش عدالت اداری و تأمین امنیت شغلی کارمندان و تأمین معیشت و رفاه و آینده کارکنان بخش عمومی،
16 برخورد با تخلفات و متخلفان و فساد به صورت فراگیر و فراجناحی، به عنوان پدیده ای ضد امنیتی که حاکمیت ملی را تهدید می کند،
17 و در نهایت، اساس ارتقای فرهنگ عمومی و رشد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه و مردم و تقویت روح و فرهنگ مبارزه با فساد و آگاهی نسبت به حدود و حقوق اجتماعی افراد و جناحها و اقشار گوناگون جامعه و افزایش مشارکت عمومی و رقابت سالم در جامعه و هوشیاری در برابر تحریف و انحراف و فساد زمامداران و دولتمردان و مدیران در کلیه سطوح و حضور و اشراف و نظارت و نقد و انتقاد سازنده و نصیحت خیرخواهانه مردم در مقابله با فساد.
پینوشت ها:
1 نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 92.
2 همان، خطبه 92.
3 همان، خطبه 3.
4 همان، خطبه 131.
5 همان، خطبه 33.
6 همان.
7 همان، خطبه 216.
8 همان، خطبه 131.
9 همان، حکمت 110.
10 همان، نامه 62.
11 همان، خطبه 15.
12 همان، خطبه 126، و نیز ن.ک: نامه 59.
13 همان، حکمت 476.
14 همان، خطبه 216.
15 همان، نامه 53.
16 همان، خطبه 122.
17 همان، خطبه 233.
18 همان، نامه 16.
19 ن.ک: مروج الذهب، ج2، صص 334 344، و تاریخ سیاسی اسلام، ج2، صص 240 250.
20 ن.ک: نهج البلاغه، خطبه 16.
21 همان، نامه 53.
22 غرر الحکم و درر الکلم.
23 نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 16.
24 همان، خطبه 131.
25 همان، حکمت 110.
26 غرر الحکم و درر الکلم.
27 امام علی بن ابی طالب(ع)، ص380.
28 نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه 53.
29 همان.
30 غرر الحکم و درر الکلم.
31 همان.
32 نهج البلاغه، حکمت 241.
33 همان، نامه 47.
34 همان، حکمت 221.
35 غررالحکم و دررالکلم.
36 همان.
37 همان.
38 همان.
39 همان.
40 نهج البلاغه، خطبه 126.
41 همان، خطبه 136.
42 همان، نامه 53.
43 همان، نامه 27.
44 همان، نامه 53.
45 همان، خطبه 16.
46 همان، خطبه 6.
47 همان، خطبه 5.
48 همان، خطبه 216.
49 همان، حکمت 347.
50 همان، خطبه 193.
51 همان، خطبه 192.
52 همان، خطبه 216.
53 همان، نامه 40.
54 همان، خطبه 215.
55 همان، نامه 41.
56 همان، نامه 20.
57 همان، نامه 5.
58 همان، نامه 26.
59 به خطبه 154 رجوع شود.
60 همان، خطبه 210.
61 المنار، ج6، ص288.
62 نگاه کن: تاریخ سیاسی اسلام (تاریخ خلفا)، ص245 247؛ از ژرفای فتنه، ج1، ص600 609؛ نهج البلاغه، خطبه های 18 و 167 و 210 و 169 و 176 و 154 و 147 و 214 و 239 و 233.
63 رجوع شود به خطبه های 16 و 17 و 18 و ... .
64 یوسف، آیه 55.
65 نهج البلاغه، نامه 53.
66 نظارت و بازرسی در اسلام، ص160.
67 توبه، آیه 71.
68 کافی، ج1، ص403.