ماهان شبکه ایرانیان

فدائی امامت، رفاعة بن شداد بجلی

فدایی امامت نامی است که برای نوشتار حاضر در نظر گرفته شد . انتخاب این نام از آن رو است که هدف این نوشتار آن است که با تکیه بر منابع کهن تاریخی و ارشاد روایی، به دور از هرگونه تعصب و جانبداری، گوشه ای از ایمان و زندگی بزرگان شیعی را که در دفاع از اسلام ناب محمدی، به دست فرمان روایان اموی به شهادت رسیده اند، بررسی نماید

 

فدائیان امامت (1)

فدایی امامت نامی است که برای نوشتار حاضر در نظر گرفته شد . انتخاب این نام از آن رو است که هدف این نوشتار آن است که با تکیه بر منابع کهن تاریخی و ارشاد روایی، به دور از هرگونه تعصب و جانبداری، گوشه ای از ایمان و زندگی بزرگان شیعی را که در دفاع از اسلام ناب محمدی، به دست فرمان روایان اموی به شهادت رسیده اند، بررسی نماید . سترگ مردان و زنانی که در دشوارترین دوران شیعه، با خون سرخ خویش نهال نوپای امامت را سیراب و باور کردند .

برجستگان تاریخ

انسانهای برجسته از یک نظر بر دو دسته اند:

1 . برخی، از خردسالگی، در هوشمندی و رفتار، بر دیگران برتری دارند; پیامبران الهی و جانشینان آنان و نیز معدودی از نوابغ جهان در این دسته جای دارند .

2 . گروه دیگر، از آغاز، برتری چشمگیری ندارند . اما با قرارگرفتن در پرتو روشنگری و هدایت بزرگان دین و با قابلیت و کوشش پیوسته در آئین الهی، بر دیگران پیشی می گیرند و با ثبت نام خود بر سینه تاریخ به نسل های آینده، درس فداکاری می دهند . افراد فدایی امامت که در صدد بازخوانی زندگی نامه آنان هستیم در این گروه جای می گیرند . از این رو همه زندگی آنها از آغاز، تا انجام در تاریخ نیست . تنها آن بخش که جنبه تحول گری و تاریخ سازی داشته است، و در تاریخ انعکاس یافته، مورد بررسی قرار گرفته است . رفاعة بن شداد بجلی یکی از این افراد است .

پیشینه قبیله بجیله در تاریخ

قبیله بجیله، از قبایل بزرگی است که در میان عرب جایگاه ویژه ای دارد . بجیله نام کنیزی بوده است که «نزار بن معد» به فرزند خود «انمار» بخشید (1). چون آن هنگام مصادف با چیرگی بخت النصر بر مکه و ستمگری های او بر مردم آن سرزمین بود، انمار به همراه بسیاری از عدنانیان به یمن گریخت . چون بجیله کنیز نزار، که در یمن به ازدواج انمار درآمد، یک عرب قحطانی و اهل یمن به شمار می رفت، فرزندانش را نیز به نام او خواندند و قبیله بجیله پدید آمد (2). این قبیله چون سالیان دراز در یمن زیست، نام قحطانی گرفت و به عرب جنوبی شهرت یافت . لیکن در اصل عدنانی بود .

بجیله در عصر اسلام

تفکر بجیله چون دیگر مردم عرب تنها در بت پرستی تبلور می یافت; اما با ظهور اسلام و گسترش آن در پهنه عربستان به سال نهم از هجرت، در افق هدایت قرار گرفت . در آن سال کلیه افراد این قبیله، همراه با بزرگ خود (قیس بن عربه) به حضور پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله رسیدند و به دین اسلام درآمدند (3). و در حوادث و پیروزی های پس از آن نیز پیوسته شرکت می کردند .

تولد رفاعة

چنانکه در پیش اشاره گردید، فدائیان امامت کسانی هستند که در زیر لوای تعلیمات معصومان و جنبه های شخصی خویش، به قابلیت رسیده اند، از این رو، تنها رفتارهای برجسته و تحول آفرین آنان در تاریخ مشهود است و چون در سایر کردار آنها جنبه الگوپذیری نیست، سایر زندگی ایشان مورد توجه قرار نگرفته است . در تاریخ نامی از تولد رفاعة بن شداد بجلی نیامده است . اما مورخان به اتفاق، صحنه پایداری او را، در دفاع از عمر و بن حمق خزاعی، به سال 51 - 50 آورده اند و در آن هنگام از او به عنوان جوانی دلیر و نیرومند نام برده اند (4). با بهره گیری از گفتار مورخان در مورد فعالیت او، دوران یادشده و نیز نقش رفاعة در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام می توان سن تقریبی او را هنگام دفاع از عمرو بن حمق خزاعی چهل (40) سالگی دانست و از تولد او به سال دهم هجری یاد کرد .

در هر حال او در خانواده ای از بجیله دیده به جهان گشود، خانواده ای که به عشق هدایت، از یمن به مدینه آمد و با کلام معنوی وحی که در نفس گرم رسول خدا صلی الله علیه و آله می پیچید، به دین اسلام درآمد . آنان در سال دهم از هجرت (هنگام تولد رفاعة) مسلمان می زیستند و در سایه ایمان با کافران می جنگیدند طبعا معارف زیادی از اسلام می دانستند و قادر بودند فرزندان خود را با باورهای اسلامی پرورش دهند و آنها را از حقایق دینی آگاه نمایند . رفاعة بن شداد بجلی که استعداد شخصی و ربیت خانوادگی را باهم داشت، به زودی در میان همگان بی مانند گردید و در ردیف بزرگان مسلمان قرار گرفت .

رفاعة در دوران خلفا

در رویدادهای زمان خلافت ابوبکر و عمر، نامی از رفاعة بن شداد بجلی نیست، لیکن در زمان عثمان، به ویژه در سالیان پایان حکمرانی او، نام رفاعة بن شداد، در پهنه تحولات به چشم می خورد . قابلیت های فردی و پرورش خانوادگی باعث گردید، تا او در همان دوران جوانی از دیگر همسالان خویش پیشی گیرد و نامش در کنار بزرگان مسلمان مطرح گردد . مرحوم کشی در رجال خود (اخبار معرفة الرجال) به نقل از محمد بن علقمه می نویسد: همراه با رفاعة بن شداد بجلی و گروهی از بزرگان مسلمان، با مالک اشتر نخعی به قصد حج حرکت کردیم . چون به ربذه رسیدیم، با ابوذر (یار دیرین و راستین رسول خدا صلی الله علیه و آله که از سوی عثمان، به آن سرزمین خشک و سوزان تبعید شده بود) مواجه شدیم . او در آن هنگام از دنیا رفته بود . ما جنازه پاک ابوذر را کفن کردیم . بر وی نماز گزاردیم و به خاک سپردیم (5). مالک اشتر بر قبر اباذر ایستاد و گفت:

«پروردگارا، این ابوذر است که در میان بندگانت به عبادت تو پرداخت; در راه تو با مشرکان پیکار نمود . چیزی را دگرگون نساخت، بلکه برای جلوگیری از تغییر دستورات دین و مشاهده رفتارهای خلاف آئین بپا خاست و با جان و زبان، لب به اعتراض گشود و از سوی عثمان، در نهایت ستم، بدون توشه راه، بدین مکان تبعید گردید و سرانجام در غم اسلام جان سپرد . پروردگارا نابود فرما کسی را که ابوذر را از حرم فرستاده تو بیرون ساخت و بدون توشه بدین سرزمین تبعید نمود» .

محمد بن علقمه می گوید: پس از پایان مراسم، جملگی به دعای مالک اشتر آمین گفتیم (6). در سفر یادشده نام رفاعة بن شداد در کنار بزرگانی چون عبدالله بن مسعود، حجر بن عدی همراه با مالک اشتر آمده که خود دلیل گویایی بر برجستگی و ظمت شخصیت اوست .

یک عامل برجسته در هدایت رفاعة

چنانکه گذشت، گرچه رفاعة دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندیده بود و از این رو اصطلاحا از تابعین شمرده می شد . اما دوستی و همنشینی او با صحابه برجسته و پارسای آن حضرت چون: عبدالله بن مسعود، حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی در هدایت و شخصیت معنوی رفاعة نقش چشمگیری داشت . به طور مثال، عبدالله بن مسعود از بزرگان صحابه از شرکت کنندگان در جنگ بدر و احد از کاتبان وحی به شمار می آید (7). او که با برخورداری از امتیازات یادشده به نیکی می توانست چون بسیاری از یاران پیشینه دار پیغمبر صلی الله علیه و آله از سهم بیت المال و غنائم و فتوحات، زندگی راحت و خوشی را در پیش گیرد، تا پایان عمر، ساده زیستی آن حضرت را پیشه خویش نموده و سرانجام در مصاف با ظلم و تبذیر در تهی دستی درگذشت .

کوشش رفاعة که از پیش در دفاع از اسلام چشمگیری می نمود، در دوران حکومت امام علی علیه السلام به اوج خود رسید . او که از خوش عهدی روزگار، فروغ جوانی را با ایام حجت پروردگار هم عصر می یافت، تصمیم گرفت تا همه نیروی خویش را در راه امیرالمؤمنین علیه السلام، به کار برد و او هیچ گونه فداکاری در پیشبرد اهداف آن حضرت دریغ نورزد .

در کنار امیرمؤمنان در جبهه

جنگ جمل نخستین پیامد عدالت خواهی علی علیه السلام بود . این جنگ که به گفته مورخان از عطش ریاست خواهی طلحه و زبیر و کینه دیرینه عایشه به امیرالمؤمنین علیه السلام به وجود آمد، آغاز صف بندی نوینی بود که در این دوران، میان دوگروه مسلمان واقع شد و مرز قدرت طلبان را از حق پرستان مشخص نمود . چون امیرالمؤمنین علیه السلام از آمادگی سپاه پیمان شکنان به سرکردگی طلحه، زبیر و عایشه آگاه شد، بی درنگ با بزرگان مسلمان مشورت کرد . رفاعة بن شداد بجلی که در آن جمع حضور داشت، برخاست و گفت:

«ای امیرالمؤمنین ما همه تو را می شناسیم و به گفته تو ایمان داریم، نیک می دانیم که تو بر حق هستی و مخالفان تو جملگی راه انحراف می پویند و در گسترش باطل می کوشند . دین داری و آئین پروری پیشه همیشگی تو است . اگر ایشان با تو سرسازش گرفتند، تو نیز با آنان راه آرامش گیر . و اگر از در جنگ و فتنه درآمدند، تو هم آهنگ نبرد پیشه کن که ما به یاری خداوند، برای جلوگیری و درهم شکستن گمراهان آماده ایم . در این راه بسیار می کوشیم و هیچگونه تقصیر و سستی را بر خویش نمی بخشیم . به درستی می دانیم تو بر حق هستی و حق نیز همواره با تو است و هرگونه گسستنی بین تو و حقیقت بی معناست » (8).

چون امیرالمؤمنین علیه السلام سپاه جمل را بر عزم جنگ مصمم دید، به تنظیم سپاه پرداخت . مردان میدان دیده و کارآزموده را در راس تیپ ها و قبایل سپاه خود قرار داد و فرماندهی قبیله بجیله را که در آن هنگام از قبایل مهم جنوب عربستان به شمار می رفت، به رفاعة بن شداد بجلی سپرد (9). ابن شهراشوب می نویسد:

«جنگ با حمله تیراندازان بصره آغاز گردید . دو نیرو با تمام قدرت بر یکدیگر هجوم بردند . در این هنگام رفاعة بن شداد بجلی همراه با افراد خویش سپاه بصره را دور زد و از پشت بر لشگر دشمن حمله برد . درحالی که با شجاعت می جنگید و نیروی جمل را پراکنده می کرد، زبانش بدین اشعار حماسی مشغول بود:

آن الذین قطعوا الوسیلة

و نازعوا علی علی الفضیلة

فی حرب کالنعجة الاکیلة (10)

کسانی که راه هدایت را بر مردم بریده اند، و با علی و فضیلتهای او به نزاع برخاسته اند، در جنگ چون میش، خورده می شوند» (11).

رفاعة در جنگ صفین، یکی از فرماندهان جناح راست سپاه امام علی علیه السلام بود که در کنار عبدالله بن بدیل خزاعی و سعید بن قیس همدانی و عدی بن حاتم طائی (از سران برجسته نیروی حضرت) با لشگر معاویه دلیرانه می جنگید و در پیروزی یاران امام نقش چشمگیری داشت (12). در ماه آخر جنگ صفین که نبرد به روزهای پایانی و دشوار خود نزدیک می شد، رفاعه از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام به ریاست قبیله بجیله نایل گردید (13).

سرانجام، یاری پروردگار، ایمان و فداکاری یاران امام علیه السلام در سایه شجاعت و رهنمودهای حکیمانه آن حضرت، افق پیروزی را بر دیده مؤمنان گشود . معاویه که پایان ریاست خود را تنها در چند ضربه شمشیر مالک اشتر می دید، با پیشنهاد عمروبن عاص قرآنهایی را که در نزد برخی از سربازان شام یافت می شد، برای فریب یاران علی علیه السلام بر نیزه ها آویخت . حیله معاویه در سپاه عراق مؤثر آمد و بی درنگ آتش تفرقه را در اردوی امام شعله ور ساخت . چون اختلاف رای و مشاجره در ارتش علی علیه السلام بر سر مساله حکمیت بالا گرفت، رفاعة بن شداد بجلی خطاب به آنان گفت:

«دست از مشاجره بردارید; اگر حکمیت بر عدل آید، مطلوب ماست و اگر خواسته ما تحقق نپذیرد، روز ما بسی شدیدتر و جانکاه تر از امروز گردد» . سپس برخاست و با صدای بلند گفت:

«ای مردم، ما چیزی را از حق خویش از دست نداده ایم . آنان ما را در پایان کار به همان چیزی می خوانند که ما در آغاز ایشان را بدان خوانده ایم . حال اینان ناخودآگاه همان را پذیرا شدند . اگر آنچه ما خواستیم انجام یافت، فتنه و کشتار دور گردد و اگر خواسته ما عملی نگشت، دگربار خواسته خویش را از سر گیریم و همان جدیت پیش را به کار گیریم » (14).

هرچند سخنان رفاعة در جریان حکمیت از دوراندیشی آنچنانی برخودار نیست، اما بی شک صحنه موجود به گونه ای بوده که بیان چنین گفتار معقول به شمار می رفته است و تنها شخصیتهای ویژه ای چون مالک اشتر قادر بر پیش بینی آخر کار بوده اند .

با راستگویان باشید

«محمد بن یحیی از احمد بن محمد او از ابن ابی نصر می گوید: از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام از تفسیر آیه: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین » پرسیدم; فرمود: راستگویان همان ائمه معصومین علیهم السلام هستند و آنها که پیروی و اطاعت از ائمه را بی تردید باور و تصدیق می کنند» .

(اصول کافی، ج 1، ص 398، چاپ اسلامیه) .

پی نوشت:

1) دکتر آیتی، تاریخ اسلام، ص 9 .

2) تاریخ یعقوبی، ج 1، صص 280 و 336 .

3) تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 334 .

4) تاریخ طبری، ج 2، ص 265 . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 492 . ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الصحاب، ج 3، ص 257 . بلاذری، انساب الاشراف، ج 2، ص 281 .

5) کشی، اخبار معرفة الرجال، ص 65 .

6) علی اکبر ذاکری، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب، ج 2، ص 124 .

7) رافعی، اعجازالقرآن، ص 35 .

8) .

9) .

10) .

11) میش، گوسفند پشم آلود و ماده است که دارای شیری چرب و گوشتی لذیذ است .

12) ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 197 .

13) نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص 281 .

14) نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ص 672 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان