ماهان شبکه ایرانیان

آیت‌الله امامی کاشانی عنوان کرد:

امید به ظهور منجی، تنها درمان نسل آینده

گروه اندیشه: همایش «احیاگران تفکر دینی: شهید صدر و شهید مطهری» صبح امروز در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد در این همایش، آیت‌الله امامی کاشانی و غلامعلی حدادعادل سخنرانی کردند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، آیت‌الله امامی کاشانی صبح امروز در همایش «احیاگران تفکر دینی: شهید صدر و شهید مطهری» که در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد، به بیان دیدگاه‌های خود پرداخت. وی سخنان خود را با قرائت آیه «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ » آغاز کرد و با اشاره به فرارسیدن روز نیمه شعبان و ولادت حضرت مهدی (عج) گفت: یک مسئله‌ای وجود دارد که استاد مطهری و شهید صدر در میادین مختلف به بحث درباره آن پرداخته‌اند اما بنده به مناسبت نیمه شعبان، آن بخشی که مربوط به حضرت مهدی (عج) و موضوع انتظار است، انتخاب کرده‌ام. محور تفکر این دو اندیشمند عقل بود و آیات و احادیث را در همین وادی وارد می‌کردند. البته این که محور، عقل باشد یک بحث اساسی است. در جامعه ما کسانی هستند که می‌گویند ما به حکم عقل کار نداریم و فقط به آیات و احادیث عمل می‌کنیم. این افراد که از متدینین و بعضا اهل قلم و تحقیق هم هستند، به حکم عقل توجه نمی‌کنند. سوای حکما که محور کارشان عقل بود، وقتی به بزرگانی مثل کلینی که درباره شرع بحث می‌کردند نگاه کنیم خواهیم دید از ابتدا درباره عقل بحث کرده‌اند. باب عقل و جهل، اولین باب کتاب شریف کافی است. این نکته بسیار مهمی است. یکی از بزرگان صدر اسلام، پس از کلینی گفته است در هر بحث دینی باید بحث عقلی کرد. وی استدلال می‌کند مثلا در رابطه با امام زمان (عج) اگر عقل گفت باید چنین انسانی موجود باشد، با چند حدیث می‌توانیم این بحث را تتمیم کنیم. به عبارتی مسیر را عقل هموار می‌کند. این یک نکته اساسی است. ممکن است در یک موضوعاتی عقل وارد نشود، مثل مسئله جهر و اخفات نماز که تعبد محض است. اما خیلی مسائل را با عقل می‌توان تحلیل کرد و فهمید. مرحوم مطهری و شهید صدر پیرو چنین اندیشه‌ای بودند.

آیت الله امامی کاشانی در ادامه افزود: به عنوان نمونه، در بحث امام زمان (عج) وقتی مرحوم مطهری می‌خواهد وجود و غیبت امام زمان (عج) را اثبات کند، بحث را می‌برد روی فلسفه تاریخ. این در حالی است که شهید صدر بحث را می‌برد روی استقراء در تاریخ، نه فلسفه تاریخ. هر دو بحث عقلی کرده‌اند. شهید مطهری می‌گوید تاریخ دارای دو جنبه فردی و اجتماعی است. طبیعت فرد با طبیعت اجتماع متفاوت است. شهید مطهری درباره این مسئله که جامعه اصالت دارد بحث می‌کند و می‌گوید که این اصالت به چه سمتی سیر دارد. به اعتقاد او، این مجتمع حرکتش به سمت کمال است.

وی با اشاره به رواج اندیشه‌های مارکسیسم در آن زمان گفت: جا دارد در اینجا نکته‌ای را ذکر کنم. در زمان شهید مطهری هرجا از این موضوع بحث می‌کردند بحث را پرتاب می‌کردند روی مبانی مارکسیسم. می‌گفتند به طبیعت جامعه دو نگاه است، یک نگاه دینی و یک نگاه مارکسیستی. در ‌سال 42 نهضت امام با شکست مواجه شد. در جلسه‌ای خصوصی که استاد مطهری هم حضور داشتند، ایشان می‌گفت مصلحت بود انقلاب شکست بخورد. اگر انقلاب پیروز می شد جوانان ما به دامن مارکسیسم می افتادند؛ چون مارکسیسم در آن زمان خیلی رواج پیدا کرده بود. شهید صدر هم مانند شهید مطهری به تقابل با اندیشه‌های مارکسیستی روی آورد. در عراق مارکسیسم خیلی شدیدتر از ایران بود.

امام جمعه موقت تهران در ادامه سخنان خود اظهار کرد: مرحوم مطهری این بحث حرکت طبیعت را بر اساس فطرت و دیالکتیک بررسی کرده است. دیالکتیک یعنی تضاد. خلاصه حرف مارکسیست‌ها این بود که جامعه حرکت می‌کند، حرکت هم در تضاد است، تضاد هم در فقر و غناست. این فقیر و غنی با هم تعارض می‌کنند تا جایی که فاصله میان آنها کم شود و به یک تراز واحد برسند. استاد مطهری می‌گوید اگر از نگاه فطرت به طبیعت جامعه نگاه کنیم، نه از نگاه دیالکتیک، خواهیم دریافت فطرت‌ها بسوی کمال حرکت می‌کنند و حرکت تکاملی به صورت تکامل واقعی است نه به صورت تضاد ابزاری. این تکامل سیر خودش را می‌کند. البته یکجا ممکن است متوقف شود، یکجا باز گردد، یکجا به هم بریزد. در زمان های اخیر هم همینطور بوده. مشروطه که پیش آمد، رضا خان آمد تمام آن جریان را به هم زد. در جهان هم همین طور است. الان هم جهان بسوی تکامل حرکت می‌کند اما گاهی به سمت عقب می‌رود. یعنی فساد و جنایت و ظلم بیشتر می‌شود تا می‌رسد به نقطه‌ای که در روایت هست زمین از عدل و داد پر می‌شود چنانکه از ظلم و جور پر شده است. یک دفعه جریان برمی‌گردد.

وی در ادامه سخنان خود به ذکر خاطره‌ای از سفر به ایتالیا پرداخت و گفت: بنده یک وقتی به یکی از شهرهای ایتالیا به نام شهر فلورانس سفری داشتم و در دانشگاه ادیان آنجا با رئیس دانشگاه دیدار کردم و در مورد آخرالزمان با هم بحث کردیم. رئیس آن دانشگاه این خاطره را برای من نقل کرد. گفت روزی از اسپانیا من را برای سخنرانی راجع به آخرالزمان دعوت کردند. من هم سخنرانی خود را آماده کردم. تا بحث خود را شروع کردم دیدم دانشجویان مدام کاغذ سوال می‌گذارند. سوالات را که نگاه کردم دیدم در تمام آنها نوشته شده بود شما وضعیت حال ما را فراموش کرده‌ای و در خصوص آینده صحبت می‌کنی. الان نسل جوان ناامید شده‌اند. ما روز به روز داریم مریض‌تر می‌شویم و اعتیاد هر روز توسعه پیدا می‌کند. بعد شما از آخرالزمان و آینده سخن می‌گویی. او می‌گفت من هم مانده بودم که چه پاسخی بدهم. بنده به ایشان گفتم شما یک جواب داشتی که اگر آن پاسخ را می‌دادی جلسه را متحول می‌کردی. اگر شما می‌گفتی که ما امید به این داریم که عیسی بیاید جامعه را اصلاح کند، اگر این موضوع امید را طرح می‌کردی فضای جلسه تغییر می‌کرد. وی با اشاره به دیدار خود با پاپ در واتیکان افزود: ایشان هم همین نکته را به من ‌گفت. گفت این کتابی که شما درباره مهدویت و منجی گرایی می‌نویسید تنها درمان نسل آینده است. 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان