ماهان شبکه ایرانیان

دو تصویر از یک واقعه

محور سخن در این مقال ترسیم و توصیف دو تصویر از واقعه کربلا است، که یکی از آنها مثبت و روشن و دیگری منفی و کدر است

محور سخن در این مقال ترسیم و توصیف دو تصویر از واقعه کربلا است، که یکی از آنها مثبت و روشن و دیگری منفی و کدر است. تصویر منفی، مخدوش و مبهمِ واقعه کربلا را بیشتر، دوستان نادان و جاهل نقاشی و ترسیم کرده اند و دشمنان دانا آن را پسندیده و از آن بهره گرفته اند. در عوض، آن تصویر مثبت را علمای آگاه، دانشمندان واقع بین، روحانیون بصیر و مورّخان آگاه ترسیم کرده اند و دوستان دانا از آن بهره برده اند و دشمنان از آن صدمه دیده اند. متأسفانه جامعه ما در گذشته بیشتر با آن تصویر منفی، مخدوش، کدر و مبهم سر و کار داشته است؛ تا با تصویر روشن و حقیقی واقعه کربلا. برای اینکه تفاوت این دو تصویر و این دو چهره از واقعه کربلا، بهتر معلوم شود، به صورت تحلیلی، به اجزای این دو تصویر و تفاوت آنها بایکدیگر اشاره می کنیم.

یکی از مسائل مهّم مربوط به واقعه کربلا، انگیزه پیدایش این نهضت است. سؤال از اینکه، اصولاً حضرت حسین بن علی علیهماالسلام برای چه قیام کرد؟ دو جبهه و دو جناحی که در دو سوی میدان کربلا صف کشیده بودند، دارای چه افکاری بودند؟ چه زمینه های اجتماعی و فکری و سیاسی، محرّکِ این دو جبهه رو در رو بود؟ تصویر منفی واقعه کربلا متأسفانه، درباره انگیزه پیدایش این واقعه، چندان سخنی برای گفتن ندارد. اصولاً راویان روایت منفی واقعه کربلا، درباره زمینه های پیدایش این قیام بحثی تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اعتقادی نمی کنند. گهگاه اگر، سخنی جسته و گریخته بر زبان می آورند، مطالب سُست و غالبا بی پایه است.

راویان روایت منفی واقعه کربلا، و چهره نگاران آن تصویر منفی، بیش از آنکه به چرایی واقعه کربلا، علاقه داشته باشند، به چگونگی آن واقعه علاقه نشان می دهند و وقت زیادی برای آن 50 سال، یعنی بعد از رحلت پیامبر تا شهادت حسین بن علی علیهماالسلام ، و اینکه چه اتفاقاتی در آن جامعه اسلامی روی داد که چنان سرنوشت و سرانجامی برای نواده پیامبر ایجاد کرد نمی کنند. امّا در عوض، وقت خود را، صرف جزئیاتی از ایّام و شبهای کربلا می کنند که در مقایسه با این سؤال مهم، به هیچ وجه ارزشی ندارد. امّا در عوض، راویان روایت مثبت کربلا، ریشه های این قیام را پیدا می کنند. آنها یک بحث تاریخی و دقیق می کنند. که حتّی در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، ریشه های عمیق این انحراف را، در میان بعضی ها تشخیص می دهند. ماجرا را از غدیر پیگیری و دوران خلافت را تجزیه و تحلیل می کنند. وقایع دوران خلیفه سوّم و به قدرت رسیدن بنی امیه و معاویه را، در شام و مسئله انحراف حکومت اسلامی انحراف سیاسی حکومت اسلامی را طرح می کنند و در خطر قرار گرفتن کلیّت اسلام را توضیح می دهند.

آنها انگیزه اصلی سیّدالشهدا را از قدم نهادن در آن میدان خاک و خون، به صورت یک منظره متنوع و شگفت انگیز، در اصل الهی و پس از آن سیاسی، اجتماعی و عرفانی بیان می کنند. امّا این جنبه در آن روایت منفی، ناچیز و بسیار ضعیف است. در آن تصویر منفی، عمدتا و شاید بتوان گفت منحصرا، رابطه مخاطبان و بینندگان این تابلو با واقعه کربلا براساس عنصر عاطفه، استوار است. حال آن که در تصویر مثبت، علاوه بر عنصر عاطفه و محبت، از عنصر معرفت نیز استفاده می شود. یعنی زبان و پیام آن تصویر منفی، فقط از طریق محبت و عاطفه منتقل می شود. در حالی که در تصویر مثبت آن چهره مثبت، هم عنصر عاطفه و محبت وجود دارد، هم عنصر شناخت و معرفت، یعنی راویان روایت مثبت سعی می کنند در عین حال که عشق امّت را به حسین بن علی و خاندان او افزایش دهند و تحریک کنند و محبت را افزونتر کنند، به این امّت دوستدار کربلا و حسین بن علی علیهماالسلام معرفت و شناخت هم عطا کنند. اما در تصویر منفی، عمدتا تکیه بر عاطفه و محبت و برانگیختن عواطف است و در این برانگیختن عواطف، حدّ و مرزی نمی شناسند. یعنی به تحریک عواطف اصالت داده می شود، ولو به هر قیمتی که شده باشد. در اثر همین بی پروایی و تک عنصری و عاطفه مداری، این روایت منفی است؛ که این همه تحریفات در بیان وقایع عاشورا در طول تاریخ پیدا شده است.

«شهید مطهری» که خود یک ذاکر اباعبداللّه علیه السلام و استاد درجه اول فلسفه در دانشگاه بود، افتخار می کرد که در منبر، فضایل و مدایح حضرت سیدالشهدا و اهل بیت عصمت را، بیان کند و خود هنگام خواندن روضه گریه می کرد. امّا همان بزرگوار، از تحریفات واقعه عاشورا به ستوه آمده بود. سخنان او را در مورد تحریفاتی که در واقعه عاشورا هست، خوانده اید و شنیده اید. ایشان به شدّت از این همه دروغ و افترا که توسط راویان روایت منفی کربلا، بر دامن پاک سیدالشهدا و اصحاب او بسته شده است، به فغان آمده بود.

همان بزرگوار بود که برای اولین بار، دلیرانه فریاد برآورد که این قصه و روضه دامادی حضرت قاسم در کربلا، هیچ پایه و اساسی ندارد؛ در هیچ کتاب معتبری نیامده است و هیچ سندی برای این واقعه وجود ندارد. این واقعه صرفا ساخته و پرداخته کسانی است که، می خواسته اند به هر قیمتی که شده، مستمعان خود را به گریه در بیاورند. چون در بعضی از مجالس، مثلاً یک صبح تا ظهر 10 نفر به منبر رفته اند، روضه خوانده اند و هر چه در کتابهای مقتل بوده، گفته اند و دیگران شنیده اند، یک کسی برای اینکه حرف نویی زده باشد، آمده داستانی را به کلی جعل کرده است. چون مدار، مدار گریه است و کسی موفق تر است که بتواند جگر شیعیان را به هر قیمتی که شده باشد و به هر اندازه که می تواند، بسوزاند. حالا اگر از طریق سخنهای حقیقی و راست نشد، باید به دروغ، گریه را ایجاد کرد. این مصداق، نظیر فراوان داشته است و هنوز هم هست.

این عنصر عاطفه، برای کار خودش، حدّ و مرزی نمی شناسد. در همین برخورد عاطفه مدارانه با واقعه کربلاست که شما می بینید، بیشتر و عمدتا بر سختیها، مصیبتها و گرفتاریها تکیه می شود. تصویری که توسط طراحان و صورتگران این تصویر منفی، ترسیم می شود، تصویری حاکی از زبونی، ذلّت، خواری، بیچارگی، درماندگی و در واقع تصلیح است. و یک تصویری فوق العاده رقّت انگیز و به کلی خالی از بُعد حماسی شجاعت و شهامت است. در حالی که در آن تصویر مثبت، وقایع کربلا صرفا از بُعد مصیبت، تشنگی، سربریدن، درماندگی، عجز و زبونی نیست. البّته اینها هم هست. چون این گرفتاریها و مصیبتها قطعا، در صحرای کربلا بوده است. عظمت قهرمانان کربلا در این است که، با چنین مشکلاتی مواجه بوده اند. ولیکن آن روی این سکّه مصیبت و درماندگی و گرفتاری، شجاعت و شهامت، ایستادگی، دلاوری، قهرمانی و خلاصه حماسی بودن داستان کربلاست. امّا این بُعد حماسی واقعه کربلا در تصویر منفی مفقود است و جای مهّمی ندارد. معمولاً گویندگان و روایت کنندگان آن تصویر منفی علاقه مندند که بیشتر، از زبونی، تشنگی و درماندگی صحبت کنند، نه از دلاوری، صبر و مقاومت. در روایت مثبت بیان عنصر ایمان، ایستادگی، صبر، مقاومت، دلیری، نستوهی است. اما روایت منفی غالبا بیانی ضد این دارد. در آن روایت منفی، زن در واقعه کربلا مظهر عجز، خواری و بیچارگی است. زن مظهر ستم کشی و درماندگی است. اما در روایت مثبت، زن بیانگر معنی انسان چه زن و چه مرد در جهان بینی اسلامی است. زن و نقش زن در تصویر مثبت، نشانه بینش اسلام نسبت به زن است. در این تصویر مثبت، زینب کبری علیهاالسلام بانویی است، در عین حال که همه حدود و ثغور مربوط به حرمت زنانگی خود را حفظ می کند، در صحنه کربلا، در آن خیزابه خونین، حضور تام دارد. این تجزیه و تحلیل را می شود باز هم ادامه داد. می شود به جنبه های بیشتری از این دو تصویر اشاره کرد. یکی از آنها که بسیار مهّم است، ادبیات این دو روایت است؛ «ادبیات چهره روشن واقعه کربلا» و «ادبیات چهره منفی واقعه کربلا که ادبیات زبونی و درماندگی است». من نکته ای را نقل می کنم که اگر شهید مطهری نقل نکرده بود توان بیان آن را نداشتم.

همه ما محتشم را شاعر توانایی می دانیم. 12 بند محتشم، زینت بخش همه تکایا و حسینیه ها و مجالس عزاداری حضرت سیدالشهدا است. در بلندی ادبی این اشعار و در ارج ادیبانه این اشعار هم شکی نیست. یعنی مسلما نه فقط یکی از بهترین ترکیب بندهایی است که در عزای حسین بن علی سروده شده، بلکه بطور کلی یکی از بهترین ترکیب بندهای ادبیات فارسی است. وقتی در این کلام فاخر دقت می کنیم، ناگزیر از تحسین هستیم.

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

خورشید سر برهنه برآمد به کوهسار

موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه

ابری به بارش آمد و بگریست زار زار

شما ببینید، صناعات ادبی چقدر قوی در این شعر به کار رفته است. اما مرحوم مطهری می فرماید: «این شعر یک عیب بزرگ دارد و آن این است که از آن بُعد حماسی کربلا خالی است». یعنی با همه احترامی که ما برای محتشم قائلیم، نمی توانیم این واقعیت را کتمان کنیم که این کتیبه ها به بیان دلاوری، شجاعت، شهامت و بیان انگیزه الهی، سیاسی و اجتماعی کمتر پرداخته است. نمی خواهم بگویم مطلقا آن بُعد را ندارد. ولی این شعار، بیشتر بیان همان مصیبت، درماندگی و ذلّت است. این فقط اشعار محتشم نیست، تاریخ ادبیات ما، بیشتر کربلا را با این نحو اشعار بیان کرده است. اشعاری که از کربلا یک چهره حماسی، شجاعانه، دلاورانه، آکنده از مقاومت، بصیرت، بینش و معرفت بیان کرده باشد، کمتر از عمر اشعار اولی است.

همین ادبیات است که در نوحه ها و مراسم عزاداری و نوحه خوانی ادامه و غلبه داشته است. در آن تصویر منفی، عزاداری به صورت تکرار همین اشعار ناشی از ذلّت، تشنگی، درماندگی و زبونی است. اما در آن تصویر مثبت، عزاداری یک مدرسه سازندگی برای تربیت امّتی از دو طریق؛ عشق و معرفت محبت و معرفت است.

یعنی هم احساس، عاطفه، محبت و توجّه به مصیبتها و گرفتاریها و سختیها، در آن تصویر مثبت هست، هم بُعد معرفت، بصیرت، بینش، حماسه و خلاصه این که امروز چه باید کرد. این خصوصیت تصویر عزاداری، در آن چهره مثبت کربلا است. در عزاداری وابسته به آن تصویر منفی، آنقدر آداب و رسوم قومی، محلی و منطقه ای و سلیقه های شخصی غلبه دارد که اصل پیام کربلا گم می شود. آنقدر پیرایه، آرایه، آداب و رسوم و خلاصه تشریفات به این عزاداری آویخته و اضافه می شود که اگر کسی بپرسد؛ حالا اصل داستان چه بوده است؟ شما به زحمت می توانید از لابه لای آن همه تشریفات و ظواهر، پیام امام حسین علیه السلام را گوش کنید. یعنی در واقع آن پیام حقیقی شهید کربلا در زیر آن همه بانگ سنج و دهل و طبل، اصلاً فراموش می شود. بیننده آن عزاداری جنبه منفی، به جای این که متوجه شود قهرمان کربلا ندای «اِنّی لا اَری المُوتَ اِلاّ سَعادة وَالحیاةَ مَعَ الظالمینَ اِلاّ بَرَما» را سر داده است، حواسش صرف شمردن تعداددورهایی است که آن قهرمان علامت کش بیست و چند تیغه، وسط خیابان دور می زند. یعنی جوانهای ما وقتی که شاهداین عزاداری منفی واین تصویرمنفی هستند، به جای این که پیام حقیقی حسین بن علی را دریافت کنند، بایدبه شمارش تیغه های علامتهاومقایسه تیغه های این علامت باعلامت دسته بعدی وقت صرف کنند واین که اینها مهمترند یا آنها؟ اینها مثلاً چه جمعیّتی داشتند، آنها چه جمعیتی؟ اینها چه کار می کردند، آنها چه کار می کردند؟ اینها چه جور آواز می خواندند، شعر می خواندند؟ آنها چه جور طبل و دهل می زدند؟ اصلاً، این عزاداری به این صورت در آمده است. به جای این که این اجتماع، این حرکت و این تظاهرات به یک مشت آهنین، بر فرق دشمنان تبدیل شود، یک چیزی می شود که اگر بیدار گرانی امثال رهبر معظم انقلاب جلوی آن را نگیرند، به یک منظره دهشتناکی از کارهایی مانند قمه زنی و شبیه آن مبدّل می شود که در همه دنیا یک تصویر به کلی غلط از حسین بن علی و شیعیان حسین بن علی ترسیم می کند.

امّا عزاداری مثبت، از این عشق و ایمان، از این تجمع و از این تظاهرات استفاده می کند، برای این که با گریه دلها را صفا دهد، روحها را تعالی بخشد و شیعه را به مولای خودشان نزدیک کند. بعد در پرتو این صفای باطن به آنها بصیرت، معرفت، آگاهی، درس اخلاق و وفاداری، ایمان، بینش سیاسی، زندگی اجتماعی، حرکت، شجاعت، حماسه و مقاومت بدهد. به زنهای آنها درس وظیفه شناسی اجتماعی بدهد، نه درس ستم کشیدگی و انزوا. این تصویر مثبت است و آن تصویر منفی. در تصویر منفی عزاداری، عزاداران صرفا برای شفاعت آخرت می آیند تا عزاداری کنند؛ بدون اینکه بفهمند عزادار حسین بن علی بودن و شیعه حسین بن علی بودن چه تحوّلی در زندگی این دنیایشان ایجاد می کند.

اما در آن تصویر مثبت عزاداری، شفاعت حسین بن علی منوط و مشروط به شناخت هدف حسین بن علی و حسین گونه زندگی کردن در این دنیا، معرفی می شود. شفاعت انکار نمی شود شفاعت یکی از مسلمات اسلام و شیعه است. اما شفاعت نصیب کسی می شود که قبل از مرگ، حسین گونه زندگی بکند تا بعد از مرگ، حسین بن علی از او شفاعت نماید. هر چند ما از این تصویر منفی، از این روایت مخدوش، ضعیف، کدر و تیره واقعه کربلا بسیار زیان دیده ایم و هنوز هم می بینیم. اما انکار نباید کرد که در 50 سال اخیر جامعه ما در فاصله گیری از این تصویر منفی، توفیق بسیاری داشته است، شک نیست. یعنی هر کدام از ما وقتی به زندگی خودمان مراجعه می کنیم و به گذشته بر می گردیم؛ می بینیم ما، در مسیر نزدیک شدن به تصویر مثبت کربلا هستیم. بزرگان ما و در رأس همه آنها امام عزیز ما و شاگردان او شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، رهبر عزیز انقلاب، رئیس جمهور و این روحانیونی که از 30، 40، 50 سال و مثل امام 70 سال پیش درد جامعه ما را تشخیص داده بودند و بزرگانی مثل مرحوم آیت اللّه طالقانی، اینها در آگاه کردن و بیدار کردن ما مؤثّر بوده اند. آنها بودند که آمدند و تاریخ را بیان کردند، انگیزه حسین بن علی را بیان کردند و ادبیات عاشورا را از زبونی و خواری به ادبیات حماسی مبدّل کردند.

شما یک تحقیق تاریخی بکنید، ببینید، کتابهایی که قبل از 50 سال اخیر درباره حادثه کربلا نوشته شده، چه کتابهایی است و کتابهایی که در این 50 سال اخیر نوشته شده، چه کتابهایی است. آیا شما می توانید یک کتاب حماسی، سیاسی، تاریخی تحلیل گرانه از اواخر دوران قاجار یا از سراسر دوران قاجار پیدا کنید که نتیجه خواندن آن، این شود که من و شمای شیعه حسین بن علی، بعد از خواندن آن یک درسی برای زندگی امروز بگیریم؟ بنده ندیده ام، ممکن است باشد امّا اگر بود، می بایست معرفی می شد. ممکن است بوده و در واقع همان دستهای توطئه ای که مایل بودند بیشتر، آن چهره منفی کربلا رایج بشود، علاقه ای به ترویج آن نداشته اند. ولی شما می بینید، در این 50 سال اخیر، چند مقاله، چند کتاب، چقدر سخنرانی و چقدر شعر خوب در بیان و ترسیم چهره مثبت کربلا به جامعه عرضه شده است. اگر این همه مجاهدتها و این همه تلاشها نبود، کجا وحدت حوزه و دانشگاه و رفع آن بدبینی ها در میان جوانان نسبت به عزاداری سیدالشهداء ممکن بود؟

این کوششها و تلاشها، در ترسیم یک تصویر حقیقی مؤثّر بوده است. باید این کوششها ادامه پیدا کند و ما نباید تصور بکنیم که آن تصویر منفی به کلی جمع شده و رخت بربسته است. هنوز هم اگر بخواهیم واقع بینانه سخن بگوییم و قضاوت کنیم، جامعه ما گرفتار آن تصویر منفی است. بسیاری از نیروها، پولها، وقتها، عمرها و امکانات در مرداب آن تصویر منفی هدر می رود و تلف می شود. این برای یک جامعه ای که این همه دشمن دارد و این وظیفه سترگ را بر عهده دارد - برای خودش و برای سایر مسلمانها و شیعیان عالم خیلی جای افسوس است.

تلاش ما و همّت ما باید این باشد که رگه های این تصویر مثبت و عناصر این روایت مثبت را بشناسیم و اینها را تقویت کنیم. آن جنبه منفی را بشناسیم و آن را نهی کنیم. منتهی مثل هر کار دیگر اجتماعی، بسیار ظریف و حساس است. چون آن تصویر منفی هم، خودش را مذهب می داند؛ حتّی خودش را مذهبی تر از تصویر مثبت می داند. کار سختی است حکمت و درایت می خواهد، صبر و حوصله و برنامه ریزی می خواهد.

خوشبختانه پرچم این بیدارگری را در زمان حاضر، رهبر معظم انقلاب ما بر دوش دارند و با نهایت درایت و حکمت این برنامه را بر عهده گرفته اند. ما باید به فرمایش های ایشان دقت کنیم، نه جلوتر از ایشان حرکت کنیم و نه اینکه در پیروی از ایشان تعلّل کنیم. ایشان امروز خط صحیح اصلاح برخورد جامعه ما را با واقعه کربلا ترسیم می کنند. ما باید مطیع باشیم، نه افراط کنیم و نه تفریط.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان