خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی رسول الله و علی آله الائمة المعصومین.
اوصی عبادالله بتقوی الله و اتباع امره.
ارزش تقوا و حفاظت بر وظایف، انجام فرائض و پرهیز ازمنهیات از صفات برجسته انسانهاست و امیدواریم که مردم ما این تقوا را که منشا خیر و برکت و سعادت برای همه است در همه ابعاد زندگی خودشان حفظ کنند.بحث مسلسل من در بحث اخلاقی قرآنی است.اما این هفته بخاطر اینکه در شب شهادت حضرت صادق(ع) هستیم فکر می کنم اهمیت دارد که خطبه را مستقل به زندگی ایشان اختصاص بدهم.علت این اهتمام هم این است که با اینکه ما همه می گوئیم و حقیقت هم همین است که دنیای اسلام ریزه خوار خوان گسترده مکتب امام صادق(ع) است اما اطلاعات و تحلیل ها در مورد زندگی امام صادق(ع) در میان مردم خیلی نیست.
مردم کلیات و روایاتی می دانند.با اینکه این قطعه تاریخ اسلام و شیعه بسیار مهم است و متاسفانه شرایط تاریخی آن زمان نگذاشته که این حقایق مربوط به امام صادق(ع) منتشر بشود.
بنی عباس که پانصد سال بعد از امام صادق خلافت و حکومتشان ادامه داشت مایل نبودند که حقایق تاریخ مکتب امام صادق(ع) نوشته بشود ولذا کتب رسمی تاریخی که در آن زمان نوشته شده از ذکر حقایق خالی است و واقعا ناجوانمردی کردند. شیعه البته خودش نوشته های فراوانی داشته و متاسفانه قسمت اعظم آن که آن اصول «اربعه » است یعنی چهارصد تالیف از شاگردان مستقیم امام صادق(ع)، آنها نیست و یا خیلی کم در گوشه و کنار نسخه هایی پیدا می شود و لذا این تاریخ مشعشع امام صادق(ع) از این بعدی که من امروز می خواهم صحبت بکنم حقیقتا در انبوه اسناد فراوان تاریخی آنزمان است.نکته دیگری که بسیار مهم است اینستکه مکتب و مدرسه امام صادق(ع) در آنزمان یکی از منابع مهم تمدن اسلامی بود. می دانید که اوج تمدن اسلامی بعد از امام جعفر صادق(ع) است و این تمدن بسیار بزرگ تا حدود زیادی بدهکار امام صادق(ع) است و این مسئله در تاریخ باز نشده است.البته منهم در یک خطبه کوتاه خیلی حرف زیادی نمی توانم بزنم اما فکر می کنم یک علامتها و راههائی را مشخص می کنم و انتظارمان از حوزه ها، علما و حکومت اسلامی، نویسندگان ومحققان اینستکه حقیقتا به این مسئله بسیار مهم بپردازند.البته همه تجلیل می کنیم و عظمت امام صادق(ع) برایمان روشن است و کسی شکی ندارد و این فرق می کند با اینکه ریزه کاریها و دقتهائی بشود تا اینکه بطور عینی مشخص شود که امام صادق(ع) چه کرده اند. خب مقدار چیزهائی که روشن است اینستکه امام جعفر صادق(ع) در سال 82 یا 83 در زمان حکومت مروانیان متولد شدند و12 سال از عمرشان را با جد بزرگوارشان حضرت سجاد بودند، در زمان امامت حضرت سجاد و 17 و 18 سال را هم از عمرشان در زمان امامت پدرشان حضرت باقر(ع) بودند یعنی حدود 30 سال مثلا مجموعا از لحاظ طبیعی و عادی دو نفر از بزرگترین و عالیترین مقامات الهی، معلم و مربی ایشان بودند.البته ما وقتی این مسائل را بازگو می کنیم برای افکار عمومی است، از لحاظ واقعی عقاید ما اینستکه علوم ائمه ما لدنی بوده و پرورششان با توجه ویژه خداوند همراه بودند و مساله معلم و شرایط زمان و امثال اینها به طور طبیعی مطرح می شود.البته از بعد دیگری چون امام صادق(ع) تنها که نیستند با مجموعه کسانیکه با ایشان همکاری می کردند، شرایط زمانی در آن مجموعه موثر بوده و لذا وقتی با شرایط زمانشان را تشریح می کنیم، می فهمیم که همکاران امام صادق(ع)چگونه تربیت شدند و در چه شرایطی رشد کردند و برخوردشان با مسائل جاری چه بوده است.پنجاه سال از عمر امام صادق(ع) تقریبا در حکومت مروانیان یعنی بنی امیه گذشته و 15 و 16 سال هم در حکومت عباسیان گذشته و هر دو حکومت و هردو سیستم با اهل بیت و ائمه معصوم ما بد بودند و بدرفتاری می کردند و دلیل آنهم روشن است چون به حق نبودند، غاصب بودند و صاحبان حق آنها را قبول نداشتند و این باعث شده بود که همیشه حکومتهای وقت نگران این مرکز حق مدیریت و ولایت باشند و بودند.اینها باعث شد که دوره ای سخت داشته باشند فقط این وسط چند سال، چهار، پنج سال از آخر دوره بنی مروان که حکومتشان رو بزوال بود و در نزاع و جنگ و مواجه با انقلاب بودند وپنج سال اول حکومت بنی عباس، دوره سفاح که نسبتا دوره خوبی است و خلیفه مهربانی بود نسبت به دیگران، امام صادق(ع) فرصتی پیدا کردند که بنیان مکتب خودشان را تقویت کنند ولی در هر دو مقطع، یعنی سالهای قبل از این ده سال و سالهای بعد از این ده سال، امام صادق(ع) آن مشی خودشان را توانستند خوب اجرا کنند.مشی امام صادق(ع) هم این بود در مجموعه حرکاتشان و اعمالشان و گفته هایشان انسان می فهمد که امام صادق برایشان روشن بوده که نمی گذارند در آن شرایط ولی واقعی زمان وامام معصوم، مرکز حکومت باشد و این اتفاق نمی افتد چون چنین چیزی حالا یا با علم الهی و یا با مشاهده شرایط زمان برایشان روشن بود، رفتارشان آنقدر تند و انقلابی نبود و ضد حکومت بود اما نه بصورت انقلابی و براندازی که حکومتها بهانه ای داشته باشند و آنها را مثل مثلا حضرت زید یا بنی الحسن آنطور فجیع سرکوب کنند فقط با محاصره و تحت فشار قراردادن و تبعید و زندان و تهدید و اینطور چیزها اکتفا می شد نسبت به آنها و بهرحال امام صادق(ع) در این مقطع یعنی در این دوره امامتشان کاری کردند که ما نمونه آنرا در سراسر تاریخ اسلام نمی بینیم.
زمان هم بسیار مهم است که من یکمقدار دلم می خواهد شما فضای زمان را اول درک بکنید.اگر نمی دانید آنهائی که می دانند، خب خودشان صاحب نظرند.در این مقطع، اسلام بر اکثر معموره زمین مسلط شده بود، از شرق تا هند رفته بود و در شمال شرق به آسیای میانه رسیده بود، در غرب از مصر هم عبور کرده بود و در شمال هم به مرز اروپا رسیده بود و به خصوص در شامات که معمولا منطقه حت سلطه یونانی ها و رومی ها بوده در آنجا مستقر شده بود و اقوام زیادی که تمدنهای بسیار نیرومندی در آنزمان داشتند، در محدوده جغرافیائی اسلام قرار گرفته بودند.ایران، مصر، هند،یونان، اقوام ترک، سریانی ها و قبطی ها و نبطی ها همه صاحبان تمدن و علوم زمان خودشان بودند که با این مجموعه که در قلمرو اسلام قرار گرفته بود خب دانشمندانشان، علماشان و محققانشان در این محدوده قرار گرفته بودند حالا یا مسلمان شده بودند ویا نشده بودند که عمدتا هم شخصیت ها علمی آنها مسلمان نشده بودند. درآن شرایط که بنی عباس مرکز حکومتشان را در عراق قرار می داد و بغداد مرکزحکومت می شود، تعداد زیادی دانشمندان و شخصتی های علمی، فنی و صنعتی آمده بودند در مرکز حکومت و خب در آنجا کار بود و مدارس بود، تحقیق بود، ترویج بود و طبیعی بود که دانشمندان دنیا را جذب بکند و زمانی است که تقریبا همه افکار فلسفی، ادبی و اجتماعی دنیای متمدن آنروز در مرکز قلمرو حکومت اسلامی بهم رسیده و یکنوع آزادی هم بوجود آمده اولا بخاطر آن ده سالی که گفتم که شرائط، شرائط کنترلی نمی توانست باشد و به علاوه خود بنی عباس هم برای اینکه بتوانند تنفسی بکنند، میدان می دادند به افکار الحادی و غیردینی که آنها را در مقابل مکتب هائی که از اسلام مزاحم آنها بودند، جلوی آنها می ایستادند، آنها را قرار بدهند.یعنی یک مشغولیت برخورد افکار و عقاید بوجود آورده بودند و فضای آزاد علمی مباحث سیاسی و مشاجرات، فلسفی و ادبی بود ودنیای اسلام در چنین شرایط بود. الان موقعیتی است که امام صادق(ع) اینجا باید مهمترین کار رابکند.دفاع از اسلام ناب و خالص و از معارف آسمانی اسلام در مقابل برخورد با این اندیشه های عجیب و غریب، کار بسیار دشواری بود و امام صادق(ع) این را به عهده گرفتند.مکتب امام صادق(ع) هم در مدینه است.مدینه هم با کوفه، بغداد، بصره، شام که آنروزها اینها مرکز تجمع و دانشمندان متفرق بود و تازه عصر ترجمه هم آغاز شده بود، خب آنهائی که آمده بودند.همه زبانهای ملت خودشان را بخوبی می دانستند و کتابهائی آورده بودند و ترجمه می کردند. مترجمین و نویسندگان افکار را به سرعت در اختیار مجامع قرار می دادند و بازار مباحثات و مناظرات و بحثهای گوناگون معارف مختلف ادیان گرم بود. امام صادق(ع) مهمترین وظیفه شان این بود که در این مقطع، شاگرد تربیت کنند، دانشمند پرورش بدهند و این موج عظیم را هدایت کنند به طرف راهی که اسلام از دست نرود و لذا اگرمنصفانه برخورد کنیم، سهم امام صادق(ع) در اوج تمدن اسلامی باید خیلی زیاد باشد و این اصلا در تاریخ تمدنها نیست. بسیاری به این نمی پردازند.یک کار مهم اکنون اینستکه ما مشغول تحقیق بشویم، مستقیم و غیرمستقیم شاگردان امام صادق(ع) چه نقشی داشتند در تمدن اسلامی که در نیمه اول دوره خلافت عباسی، آنقدر اوج گرفت، این نقششان را روشن بکنیم در خود مسلمانها هم اختلافات جزئی بوجود آمده بود.دو مکتب اساسی در زمان امام صادق(ع) در بین اهل سنت بود حالا مکتب شیعه مساله دیگری است.خود اهل سنت یک مکتبشان، مکتب رای وقیاس بود و یک مکتبشان مکتب حدیث بود که این دو مکتب، ما هم بعدا اخباری و اصولی داریم. شبیه این هم در مکتبهای زمان امام صادق(ع) در بین اهل سنت بود.
ابوحنیفه، امام حنفی ها که از موالی است، عرب نیست در مرکزیت کوفه و عراق، طرفدار و امام مکتب رای و قیاس بود و مالک، امام مکتب مالکیه، مالک بن انس در مدینه مکتب وسیعی داشت و او طرفدار مکتب حدیث بود.
حکومت، دولت عباسی از طرفداران مکتب حدیث دل خوشی نداشت چون آنها خیلی جدی برخورد می کردند با بدعتها و پیشآمدهائی که با رای و قیاس بنا بود حکومت اجرا بکند.اما با مکتب قیاس و رای سازگار بود که معمولا هم مکتب حنفی را، تقویت می کرد.نکته دومی که خیلی مهم است، همینجا مساله موالی و اعراب است.از اول دوران خلافت یک بحث جدی بوده که یک امتیازاتی برای اعراب اصیل قائل بودند و موالی یعنی جدیدالاسلام ها و از اعجم حالا از هر زبانی، از فارس و ترک و سایر زبانها که مسلمان می شدند، آنها را موالی می گفتند.آنها شهروند درجه دوم به حساب می آمدند و احساس مظلومیت می کردند و همین ها بودند که در رکاب مختار علیه بنی امیه جنگیدند حتی در لشگر مختار گاهی می گویند که زبان عربی مفهوم نداشته بیشتر فارسی حرف می زدند و اینها بیشتر تمرکزشان در عراق بود. بنابر این موالی و طرفداران مکتب قیاس و رای، بیشتر در خدمت حکومت بودند ومکتب حدیث که مالک رهبری آنرا داشت، بعدا هم شافعی ها و حنبلی ها که دو مکتب بعدی اهل سنت هستند، تقریبا دنباله رو اهل حدیثند ومالکند.خب این اختلافات عجیب و غریب بود.اولا مکتب تشیع یک چیزی بود معتدل بین مکتب حدیث و قیاس و رای، اجتهاد را پذیرفته بود ولی اجتهادی که نه مزاحم اسناد حقیقی، حدیث و قرآن باشند، سنت که بیشتر در شیعه از منابع خود ائمه است.با هر دو مکتب سازگاری داشت و لذا می بینیم هم ابوحنیفه در مکتب امام جعفر صادق(ع)درس می خوانده و هم مالک و بعدا هم شافعی و هم حنبلی و تقریبا همه بزرگان ائمه اهل سنت آنزمان، اعتراف می کردند به شاگردی امام صادق(ع)و این بسیار مهم است.شما الان می بینید چقدر تقدس در دنیای اسلام در اهل سنت برای ائمه اربعه شان قائلند.خب اینها همه مریدان امام صادق(ع) بودند.من چند تا جمله فقط نوشته ام که نمونه هایش را شما ببینید و می خواهم عین حرفهای آنها را شما بشنوید که آنها امام صادق(ع) را چگونه می شناختند.قبل از اینها حضرت زید است. زید بن علی که عموی امام صادق هستند، خودشان دارای مکتبی بوده اند که همین حالا مکتب زیدیه در یمن و در برخی از نقاط دنیای اسلام و مصر و آنجاها طرفداران بسیاری دارد.چند تا اعتراف را ببینید. حضرت زید می گویند که «و حجه زماننا ابن اخی جعفر لایضل من تبعه ولا یهتدی من خالفه »می گوید حجت زمان ما، امام صادق(ع) است و اگر کسی از او تخلف بکند، راه هدایت ندارد و هر کس با او باشد، گمراه نمی شود.مالک بن انس که گفتند رهبر و امام آن مکتب حدیث است در مدینه، می گوید «ما رات عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد الصادق(ع) علما و عبادتا و ورعا».
مالک رهبر بخش عظیمی از دنیای تسنن کنونی هم هست.امامشان است.می گوید هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب بشری خطور نکرده، کسی که افضل باشد از حضرت امام صادق(ع) از لحاظ علم و عبادت و ورع. اینهم آن امام.
ابوحنیفه، دو اعتراف و دو قضاوت از او نوشته اند، یکی اینست که می گوید که من هیچکس را فقیه تر و داناتر از حضرت صادق ندیدم.حالا خود حضرت صادق در مقابل او رئیس یک مکتب بود.او هم رئیس یک مکتب بود.
او اصلا مکتب عظیمی در کوفه و عراق داشت که حکومت هم خیلی از او حمایت می کردند و رقیب بود برای حضرت صادق(ع) و این جمله را هم می دانید کجا گفته، این جمله را موقعی گفته که منصور برای اینکه حضرت صادق را شرمنده بکند، دعوتی کرد به مشاجره و از ابوحنیفه خواست مسائل مشکلش را جمع کند در یک جلسه رسمی از امام صادق بپرسد وامام صادق را خجل بکند.
امام صادق در آن جلسه حاضر شدند و چهل مساله را ابوحنیفه مطرح کرد و امام صادق به گونه ای جواب دادند که مبهوت شدند همه جلسه و ابوحنیفه بعدا یک جمله ای گفت که برایتان خواندم و جمله دومش اینست که می گوید اگر دو سال از عمر من نبود و من هلاک و منحرف شده بودم.و آن دو سال هم همان دو سالی است که در خدمت حضرت صادق(ع) درس می خوانده است.این هم ابوحنیفه.
یکی از کارهای مهم امام صادق(ع) این بود که مباحثه ومشاجره داشتند خودشان و شاگردانشان با «زنادقه » من گفتم در این مقطع فلاسفه فراوان آمده بودند، از همه بلاد مختلف آمده بودند و خیلی هایشان هم از اصل زندیق و ملحد بودند.«ابن ابی الاوجا» که یک زندیق معروفی است می گوید که این امام صادق به گونه ای است که آدم در مورد او فکر می کند که اگر یک موجود روحی در دنیا باشد که هر وقت می خواهد متجسد می شود این امام صادق است و یا اگر یک موجود جسمی هر وقت می خواهد روحی شود، می شود امام صادق است. «ابن ابی الاوجا» یک زندیق ملحدی بود و مباحثات و مشاجراتش معروف است.
«جاهز» که شخصیت بزرگ ادبی آن زمان است می گوید که حضرت صادق کسی است علمش دنیا را پر کرده است.در این دوران اخیر خود ما، دکتر احمد امین مصری که دانشمند بزرگی است می گوید حضرت صادق از اعظم شخصیات در عصر خودش و بعد از عصر خودش بود.حالا من یک مسیری را گفتم.
امام صادق با این ویژگیها این مکتب را داشتند.قدر مسلم چهار هزار شاگرد مستقیم داشتند.که اینها از اطراف دنیا به مدینه می آمدند و در مکتب ایشان درس می خواندند و غیر مستقیمش معلوم نیست و حدی ندارد.مکتبهای فرعی از بزرگان و شاگردان امام صادق دائما در سراسر دنیا کار می کردند.با این وسعت دانشگاهشان، با این وسعت علم و شخصیتشان و با آن مشی سیاسی که داشتند یعنی می دانستند و می گفتند به مریدانشان و شخصیتهای انقلابی شیعه که آن روز در یک جهاد بسیار جدی بودند هم با بنی مروان و هم با بنی عباس به آنها می فرمودند که این کومت به دست شما نمی افتد.مشی معتدلی داشتند و بارها و بارها منصور آزمایش کرد امام را که ببیند آیا در خفا برنامه براندازی دارد یا ندارد.احساس کردند که ندارد.یک بار ماموری را فرستادند و پول زیادی را به او دادند و گفتند برو به شخصیتهای انقلابی مدینه من جمله حضرت صادق بده و بگو من اینها را برای جهاد و مجاهده آوردم و این رفت و به خیلی ها داد که خدمت امام صادق رسید، حضرت نگرفتند وگفتند ما در این راه نیستیم و نصیحتش کردند وفرمودند نکن این کارها را.خون فرزندان پیغمبر را این طوری به باد نده، از خدا بترس، فهمیدند و یا می دانستند و یا اذن الهی می دانستند که این برای چی آمده است.امام صادق(ع) در چنین شرائطی این کار عظیم را به عهده گرفتند و مخصوص روایت و حدیث و فقه و این چیزها نیست.مسائل اجتماعی سیاسی بسیار فراوان است که امام صادق راهنمایی کردند.مسائل علمی وفنی.جابر بن حیان یکی از کسانی است که از امام صادق استفاده کرده و شما می دانید که او را در تاریخ پدر شیمی می شناسند.توحید مفضل هست، شما توحید مفضل را ببینید، کلماتی که امام صادق به مفضل فرمودند بسیاری از علوم امروز در آن نکات حساس دارد فیزیولوژی هست، علم اصوات هست، علم نجوم هست.بسیاری از ریزه کاریهای مهم در این توحید مفضل به عنوان ادله توحید آمده.گفتم از چهار هزار شاگرد مستقیم ایشان، تعداد زیادی فیلسوف بودند، متکلم بودند، منتهی رسالت اصلی امام صادق در آن مقطع این بوده که نگذارد مکتب اسلام و دین اسلام در شرایطی که از سراسردنیا مکتبهای روم و هند و ایران وقبط و نبطی و سریانی و اینها هم آمدند ومتمرکز شدند و کتابها ترجمه می شود و دانشمندان با هم مجادله می کنند، حضرت نگذارند که معارف اصلی و بنیان اصلی اسلام، قرآن، سنت و بخصوص سنت ناب که در اختیار اهل بیت بود.اینها ضایع شود و در این کارشان موفق بودند و ای کاش ما اصول اربع مائه شاگردان شاگردان امام صادق را امروز داشتیم که بجای مسانید که اهل سنت دارند و ما نداشتیم و یک مقداری اخیرا جبران شده، باید فکری بکنیم برای ناخت بیشتر دوران حیات امام صادق، ولی منصور با همه آن احتیاطاتی که امام صادق می کردند ایشان را تحمل نمی کرد چون حداقل می دانست که شیعیان که در سراسر دنیا سلاح به دست گرفته بودند و همه جا تهدید کردند و بخصوص بنی الحسن که آن روز قویترین جریان انقلابی مسلح تشیع بودند به هر حال اینها بارانداز روحی شان امام صادق است و همان مکتب مدینه گر چه سیاسی و انقلابی به آن معنا نیست، اما پشتوانه روحی و فکری و عقیدتی است و شاید هم علائمی را دریافت می کردند که انقلابیون دنیا بی ارتباط با امام صادق نباشد به هر حال بالاخره برای نجات خودشان این فشارها را زیاد کردند.کار را به جایی رساندند، امام صادق وقتی که از دنیا می خواهند بروند جانشین خودشان را صریحا نمی توانند تعیین کنند بخاطر تقیه پنج جانشین تعیین می کنند.خود منصور حاکم مدینه و دو فرزندنشان یکیش واقعی بود حضرت امام کاظم و یک خانم.همسرشان را، منصور می خواست جانشین امام را اعدام کند، وقتی که به او گفتند پنج جانشین است من جمله خود شما، فهمید که امام چه تدبیری کردند و منصرف شدند و از این کار خودش.یعنی کار امام به اینجا رسیده بود که برای تعیین جانشین خودشان هم نمی توانستند اقدام سریع بکنند ومی دانید چه مشکلاتی را می تواند در دنیای آن روز داشته باشد، نبودن جانشین روشن که بعدش هم فتنه های زیادی شد.یعنی همین باعث شد که بعد از امام صادق شیعه شعبه های زیادی پیدا کرد و بعضی ها متوقف شدند، بعضی ها افراد دیگری را انتخاب کردند و تفرقه در دنیای شیعه بوجود آمد و این هم از فشار بنی عباس بود.
به هر حال امام صادق با صبر و تحمل و پشتکار و تربیت و تعلیم توانست مکتب اسلام را برای آن مقطع از ضایع شدن و گم شدن و از آلوده شدن به ناخالصی ها نجات بدهد و انشاالله امروز حکومت اسلامی تابع مکتب امام صادق در ایران و شاگردان با چند فاصله امام صادق و شرایطی که خداوند برای ما فراهم کرده موفق شویم که امام صادق را آنگونه که هست به تاریخ بشناسانیم که بدنبال آن مکتب تشیع انشاالله بخوبی شناخته می شود و آن روحیه ای که امام صادق داشتند که عرض کردم ائمه اربعه اهل سنت خودشان را مرید و شاگرد امام صادق معرفی می کنند قابل تکرار است و امروز می شود در دنیای اسلام تقریب را به گونه ای عمل کرد که این اختلافاتی که باز به دست شیاطین در جوامع اسلامی بوجود آمده این اختلافات را کم رنگ کنیم و امت اسلامی بتواند یکپارچه در مقابل کفرجهانی و استکبار جهانی جایگاه خود را پیدا کند.
بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.
خطبه دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلوة و السلام علی رسول الله و علی علی امیر المؤمنین و صدیقة الکبری و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی صلوات الله علیهم اجمعین.
عبادالله اوصیکم بتقوی الله و اتباع امره به مناسبت های متعددی در خطبه دوم باید بپردازیم که خدمتتان به طور اختصار عرض می کنم.
اولا از حضور هیئت عالی رتبه کشور برادرمان مغرب که در مراسم نماز جمعه شرکت کرده اند تشکر می کنم و به آنها خیرمقدم عرض می کنیم.
مهمترین مسئله جاری ما امروز مسئله بودجه است که در مجلس شورای اسلامی مطرح است.
به نظر می رسد که جدی ترین کار الان این است که همه کمک کنند که این بودجه، بودجه متناسب با زمان باشد و بتواند مشکلات عمیق کشور را به خوبی حل بکند که شاید همانطور که همه می گویند عمده ترین مشکل ما رکود اقتصادی است که باعث بیکاری عده زیادی از نیروهای جوان و متخصص شده است.
کاری که مطمئنا برای ما مقدور است که این مشکل را حل کنیم اگر شرایط را فراهم کنیم.
اولین شرط این است که واقع بینانه هم از نظر اعتبارات و هم از نظر راهنماهای قانونی از تبصره های راه باز شود برای فعال شدن بخش اقتصادی، همه ما می دانیم که بدون فعال شدن و رونق گرفتن امور اقتصادی حل مشکل بیکاری و فقر مقدور نیست.
اگر کسانی راه دیگری دارند مطرح کنند ما تا به حال راهی نمی بینیم.
گاهی بعضی ها به فکر یارانه ها و کمک های دولت هستند که فقر را برطرف کنند خوب این یک حدی را می تواند جواب دهد.
عده ای بیکار، مستضعف و محروم را می تواند از مرگ نجات دهد ولی نه زندگی خوب می شود با این کار درست کرد و نه می تواند تداوم داشته باشد.
آنچه می تواند تداوم یابد این است که ثروت کشور نقد شود، نیروهای انسانی فعال شوند، سرمایه های سرگردان یا سرمایه های موذی که در بازارهای غیررسمی یا غیرمفید و انگلی کار می کنند، به بخش تولید و توسعه عمران کشور برسد اگر این اتفاق بیفتد، خودبخود اکثر فقرا شغل پیدا می کنند و با شغل خودشان دیگر نیازمند نیستند و حتی خودشان می توانند کمک کنند.همین کاری که تا حدودی در دوران دو برنامه سازندگی اتفاق افتاد و باز هم می تواند تکرار شود.
البته در کنارش هم باید مبارزه با فقر همانطور که رهبر انقلاب فرمودند، جدی تر گرفته شود.
حتما یادتان هست که ما در آخر دولت خودمان، طرح فقرزدایی را به صورت لایحه به مجلس دادیم روح طرح این بود که همه مردم بتوانند حداقل دستمزد حداقلی را بگیرند چه کار داشته باشند و چه نداشته باشند.
آنهایی که کار ندارند، بیمه بیکاری آنها را اداره کند و حداقل مسکن که خب مسکن حقیرانه ای است تامین شود، درمانشان در سطح مطلوبی با بیمه تامین شود منابع مان هم روشن بود، مهمترین منبع مان همین هزینه های بی ربطی است که در سوخت مصرف می شود، مقادیر زیادی انرژی را تلف می کنیم.
آن هم عمدتا به جیب پولدارها و اغنیا می رود چون فقرا که مصرف انرژی ندارند.
خانه آنها برای گرم شدن، سرد شدن یا ماشین یا چیزهایی دیگر ندارند.
آنهایی که مصرف می کنند متمکنین هستند، تعدیلی رخ بدهد که آنهایی که می خواهند زیاد مصرف کنند، هزینه واقعی را بپردازند آن هزینه، منابع درآمدی برای فقرزدایی باشد آنهم به شکلی که عرض کردم برمبنای بیمه بیکاری، بیمه درمان و تامین مسکن و چیزهای دیگر، خوشبختانه دولت فعلی هم، آنموقع این طرح را از مجلس پس گرفت برای اینکه مطالعه کند سه چهار سال مطالعه کردند، الان در آستانه تصمیم گیری هستند انشاءالله این طرح تبدیل به یک لایحه خوب شود با مطالعه بیشتر ببرند به مجلس که همگی همکاری کنیم، شرایطی را در کشور بوجود بیاوریم که مردم هر کسی ابتکاری دارد، پولی و سرمایه ای دارد، راهی دارد بتواند این کشور را به وادی رونق اقتصادی ببرد اگر رونق پیدا کرد بسیاری از این دغذغه ها کم خواهد شد.
از مسائل هفته ما، شهادت جمعی از سران فدائیان اسلام است که سالگردشان است که حقیقتا نباید بگذاریم اسم آنها فراموش شود اینها از آن موقع ظلمانی که اسلام خیلی غریب بود و تازه از زیر آوارهای حکومت رضاخان بیرون آمده بود مواجه شده بود با تهاجم وسیع توده ای ها و ملی گراها و به اصطلاح متجددها و اسلام غریب و مظلوم و روحانیت هم هنوز وسعت پیدا نکرده بود که دفاع کند، اینها به عنوان حامی اسلام به میدان آمدند و شجاعت به خرج دادند و طرح اجرای مو به موی احکام اسلام را شعار خودشان قرار دادند که باید تشکر کرد از آن روحیه و آخرالامر هم جان خودشان را در این راه تقدیم پیشگاه خداوند کردند که خداوند رحمتشان کند و انشاالله ایده های آنهادر تاریخ ما باقی بماند و عمل بشود.
مناسبتهای دیگر هفته ما فرار شاه است که در 26 دیماه سال 57 اتفاق افتاد.
این مهمترین روز تاریخی آن قطعه زمان ما است.
شاه مظهر تداوم یک حکومت جباری بود که 2500 سال ایران از آن رنج می برد حالا زمانهای قدیم همان رسم حکومت بود ولی زمان ما که به طرف حکومتهای مردمی می رفتیم دیگر یک حکومت باستانی بود و بدون سقوط این سلسله منحوس پهلوی نمی شد کاری برای ایران بکنیم، رفتن شاه راه انقلاب را هموار کرد و به سرعت ما رسیدیم به روزی که امام بزرگوارمان توانستند از پاریس به ایران بیایند.
26 دیماه تا 12 بهمن ماه چند روز فقط طول کشید که با رفتن شاه امام برگشته که مردم این را با شعر معروف «دیو چو بیرون رود، فرشته درآید»، جشن گرفتند کار مهمی بود که باز از مناسبتهای همین هفته است که امام می خواستند بیایند ولت بختیار در چهارم همین ماه فرودگاه تهران را بست که هواپیمای امام نتواند وارد بشود، در همین دانشگاه تهران و در این ساختمان کنار مسجد و در خود مسجد علمای تهران و شخصیت های انقلابی متحصن شده و مدتی مقاومت کردیم، شهید هم دادیم اطراف همین دانشگاه مردم جمع بودند و دائما صدای تیراندازی به گوشمان می رسید و مرتب جنازه شهدا را می آوردند و از اینجا تشییع می شد و مردم فریاد می کشیدند رهبرا ما را مسلح کنید، اما سیاست امام این نبود با اسلحه و خون انقلاب پیروز شود. ایشان می فرمودند همین تقاضاها کافی است، ادامه بدهید چند روز بیشتر طول نکشید که بختیار تسلیم شد و اجازه ورود امام را دادند و آن حادثه عظیم تاریخی در تاریخ ایران اتفاق افتاد که خیلی مهم است و بنده عمیقا متاسفیم که امروز آدمهایی پیدا شده اند در همین ایران و کسانی که گوشت و پوستشان از همین انقلاب است و کسانیکه به این انقلاب خیلی بدهکارند، دارند همه این افتخارات را زیر سوال می برند و حرفهای عجیب و غریبی نقل می کنند.برای شماها مسئله روشن است که اینها چه می گویند، دروغ می گویند اما جوانان ما، بچه های ما وخیلی از جوانان دنیا که امید بسته بودند به این انقلاب خیلی دلشان می سوزد و جور دیگری و مطالب ضد و نقیض می فهمند که واقعا باید پناه ببریم به خدا از شری که امروز به صورت یک موج تبلیغاتی که معلوم است از اروپا و آمریکا و استکبار دارد هدایت می شود و همه همتشان این است که انقلاب و امام و نیروهای مخلص را و کسانی را که جان گذاشتند و فداکاری کردند اینها را زیر سئوال ببرند و راه را باز کنند برای اینکه انسانهای بی تفاوت یا انسانهای وابسته به همان استکبار که انشاالله خداوند به آنها چنین مهلتی را نخواهد داد ما یک سرباز بودیم در میان میلیونها سربازی که این حماسه بزرگ را آفریدند و خداوند این ملت را و این امت اسلامی را نگهداری کند و تا این امت و این ملت و این روحیات انقلابی هست این توطئه ها نقش برآب می شود.
مناسبت دیگری که باز در همین موقع داریم مسئله امضای پیمان شوم کمپ دیود است که با تلاش آمریکا رژیم مصر و اسرائیل اتفاق افتاد که متاسفانه باید آن را بدترین حوادث تاریخ خودمان به حساب بیاوریم تا مصر در جبهه مقاومت بود و مقابل اسرائیل بود قلعه مهم جبهه حق بود وضع به گونه دیگری بود مصر که حساب خودش را جدا کرد و امضا کرد این قرارداد را اصلا مسیر یک طرف دیگری رفت و شرایط به صورتی درآمد که هر روز بدتر از گذشته شد. قبول کردن مشروعیت اسرائیل توسط خط مقدم جبهه و مهمترین نقطه حساس جبهه که مصر بود بدعتی بود که با هیچ کاری نمی توان به این آسانی آثار آن را از بین برد و بعد از او، اتفاقاتی که افتاد رسیدیم به جایی که البته مصر برای ملت خودش و کشور خودش دستاوردی داشت صحرای سینا را پس گرفت و یک مقدار کمک از آمریکائیها گرفت و می گیرد اینها در مقابل یک آرمان عظیم امت اسلامی و خطر بسیار بزرگی که اسرائیل دارد حتما برای خود مصر بیش از همه در آینده، این چیزی نیست و نمی خواهم بگویم آن دستاورد نبود، اما آن دستاورد در مقابل آن چیزی است که از دست دادند خیلی کم است، بعدش باعث شد رسیدیم به قرارداد اسلو که همین قرارداد سازش است که امروز کارمان به جایی رسیده که تعداد زیادی از کشورهای اسلامی مشروعیت اسرائیل را پذیرفته اند در مقابل این اعتراف به مشروعیت چه چیز بدست آوردیم، اسرائیل چه داد غیر از اینکه چند تا شهر کوچک را در کرانه باختری در محدوده شهر درحد پلیس دادند به دست دولت خودگردان، ارتش مال اسرائیل است، مرزها مال اسرائیل است و سیاست خارجی و اقتصاد به اسرائیل وابسته است، و برق و گاز و آب، اشتغال و همه چیز را اسرائیل می دهد. یک گروهی اسیر اسرائیل در آنجا درست شده اند که قبلا هم بودند، اسم آنهم ولت خودگردان است.
به این صورت است که ما بدترین کار را دیدیم اجرا شد که اسرائیل را که 50 سال مردم مقاومت کرده بودند و نامشروع بود، مشروعیت آنرا بعضی ها امضا کردند کار به جایی رسید که دولت ترکیه که حالا جزو خط مقدم هم نبود مشکلی هم نداشت، با اسرائیل و آمریکا مانور نظامی مشترک برگزار می کنند. خیلی ضرر کردیم از کمپ دیوید و بعد از اسلو و آخرین اتفاقی که افتاد همین کمپ دیوید دوم بود.
چند هفته قبل در آمریکا باز اینبار آب سردی ریختند روی اعراب و مردم فلسطین و گفتند آن خواسته هایی که تقریبا از اول در قرارداد اسلو بوده عملی نیست، یعنی بیت المقدس را پس نمی دهند، برای فلسطینی ها ارتش درست نمی کنند، مرزها را باز هم باید اسرائیل اداره کند، شهرک های یهودی نشین را جمع نمی کنند، به مهاجران فلسطینی اجازه بازگشت به وطنشان نمی دهند، پس هیچ چیزی در نیامد.
این یاس خودش یک حرکت آفرین شد و معلوم شد که که 20 سال است که دارند کلاه بر سر ما می گذارند، معلوم شد که 20 سال است دارند دنیای اسلام را فریب می دهند.
معلوم شد بسیاری از کشورهای اسلامی فریب آمریکا و اسرائیل را خورده اند و اسرائیلی ها حاضر نیستند همین مقدار حق را در کرانه باختری و غزه به فلسطین بدهند تازه این چیزی نیست همه اش را که بدهند 6 هزار کیلومتر است از 28 هزار کیلومتر خاک فلسطین و تمام آن چه که می دهند به اندازه شهرستان کرج هم نیست، آنهم به این صورت می خواهند بدهند یاسی حاکم شد که بعد از پیروزی مردم لبنان براسرائیل یک مایه امیدی از آنجا برای مردم درست شد انتفاضه مسجدالاقصی بوجود آمده که حقیقتا کار مهمی است، در زمان ما کار با ارزش است و مسلمانهاو دولت های اسلامی باید از این ارزش مهم پاسداری کنند و فلسطین برای همه ما باید مثل خانه ها و کشورهای خودمان و شهرهای خودمان عزیز باشد و باید از فلسطین و فلسطینی ها مثل جان خودمان حفاظت و حمایت کنیم و بنده امیدوارم که این بار دیگر مسلمانان فلسطین فریب نخورند گرچه متاسفانه علائمی از تلاش های فراوان و متمرکز برای خاموش کردن این مشعل جدید مشاهده می شود که انشاالله خداوند نگذارد که این توطئه گرها موفق باشند و در پایان عرضم به میهمانان عزیزی که برای کنگره شهید آیت الله صدر به ایران آمده اند و در نماز جمعه هستند خیر مقدم عرض می کنم و تشکر می کنم.
بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد ولم یولد و لم یکن له کفوا احد