زنان دین گستر در تاریخ اسلام

یکی از موضوعات اساسی در مباحث زنان، مسأله مشارکت سیاسی آنها می باشد. این امر تنها از یک قرن قبل در غرب به شکل جدی مدنظر قرار گرفته، لکن در میان مسلمین، از چهارده قرن قبل، همراه با اولین حضور اجتماعی مسلمانان همواره مورد توجه بوده است

مقدمه:

یکی از موضوعات اساسی در مباحث زنان، مسأله مشارکت سیاسی آنها می باشد. این امر تنها از یک قرن قبل در غرب به شکل جدی مدنظر قرار گرفته، لکن در میان مسلمین، از چهارده قرن قبل، همراه با اولین حضور اجتماعی مسلمانان همواره مورد توجه بوده است. از آنجا که سالیان متمادی تحجّر برخی مقدس مآبان و عداوت بعضی اسلام ستیزان، این جلوه روشن از مظاهر کمال اسلام را مخدوش نموده است، سعی شد تا نمونه هایی از گستره مشارکت سیاسی زنان در تاریخ اسلام عرضه گردد. در دو شماره قبل نشریه، بحث حضور فعال زنان در بیعت، یا به تعبیری حضور فعال آنها در تصمیم گیریهای نظام سیاسی اسلام و نیز مسأله هجرت به عنوان حرکتی اساسی در ساختن زیربنای تمدن باشکوه اسلامی و سپس روشنگری و هدایت افکار جامعه توسط زنان ارائه شد.

در بحث هدایت جامعه یا همان امر به معروف و نهی از منکر در عرصه سیاست، پس از اشارتی مختصر به آیات و روایات، مواردی از تاریخ صدر اسلام از ابتدای رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله تا پایان خلافت معاویه ذکر گردید.

در ادامه به نمونه هایی از این تلاش گسترده تا عصر حکومت منجی بشریت، حضرت مهدی موعود علیه السلام اشاره می شود:

PAGE

ه) دوران امامت امام حسین علیه السلام

با طرح خلافت یزید، در اواخر عمر معاویه، نمونه های دیگری از تلاش مؤمنان برای آگاهی مردم آغاز شد، زیرا فسق یزید آشکارتر از آن بود که وجدان نیمه بیدار مسلمانان بتواند آن را نادیده بگیرد. یک سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین علیه السلام جهت سفر حج، به مکه رفت و از مردان و زنان بنی هاشم و خدمتکاران آنان، خواست تا با مهاجران و انصار تجمع کنند. در کتاب های تاریخی نوشته اند که در منی بیش از هفتصد تن از تابعان و دویست نفر از صحابیان تجمع کردند. آن حضرت برای آنان سخنرانی نمودند و جنایات حکومت بنی امیه و فضایل اهل بیت علیهم السلام را به آنان یادآور شدند و دستور دادند تا تمامی مردان و زنان شنونده، این کلام را به مسلمانان مورد اعتماد خود برسانند.(1) در این واقعه، آن حضرت از زنان نیز تقاضا نمودند تا روشنگر اذهان خفته امت گردند.

یک سال بعد، پس از مرگ معاویه، سلطنت یزید، آغاز شد. با بیعت نکردن امام حسین علیه السلام با یزید، حجت بر شیعیان روشن شد.

- در بصره، شیعیان در خانه زنی از قبیله عبدالقیس به نام «ماریه دختر سعد» جمع می شدند. از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرموده اند: «انها کانت تشیع و کانت دارها مألفا للشیعة یتحدثون فیها.» «ماریه زنی شیعه بود و خانه اش محل اجتماع و مذاکرات شیعیان بود.» همین اجتماع درون خانه این زن موجب شد که یزید بن نبیط همراه دو پسر خود به امام حسین علیه السلام بپیوندند و در کربلا نیز به شهادت رسند. عامر، سیف بن مالک، ادهم بن امیه نیز از خانه آن زن، عازم کربلا می شوند.(2) در سرزمین پهناور حکومت اسلامی، امام حسین علیه السلام فقط به کوفه و بصره و تا حدی مکه و مدینه، امید نشان دادند و به هیچ منطقه دیگری از طرابلس، مصر، شام، خراسان، مرو، طبرستان، ارمنستان، کوفه و بصره امیدی نداشتند. امام حسین علیه السلام نامه ای خطاب به هفت تن از بزرگان بصره نوشتند که در بصره یکی از آنان، نامه رسان را تحویل ابن زیاد داد و ابن زیاد نیز بی درنگ او را کشت و جنازه اش را به دار آویخت. تلاش این زن در این میانه، اهمیت خود را به خوبی به ما می نمایاند. بخصوص با عنایت به اینکه در بصره نیز ابن زیادِ غدّار و ستم پیشه تسلط داشت و هر حرکتی که نشانگر ولایت بود، سخت خطرآفرین می نمود.

موارد دیگری از تلاش زنان در هدایت امت، زنانی هستند که مشوّق مردان خود برای یاری امام حسین علیه السلام بودند.

- دیلم همسر زهیر یکی از این زنان است که اگر هشدار اولیه او نبود، زهیر توفیق نمی یافت تا با دریای نور وجود مولا علیه السلام آشنا گردد و خویش را در صفای نگاه و کلام امام علیه السلام شستشو دهد و بریده دل ازهرچه او را به ماندن می خواند، بار سفر بربندد و به حیات جاوید دست یابد.

- نقش قمر همسر عبداللّه عمیر کلبی بر شوهرش، تأثیر ام خلف همسر مسلم بن عوسجه بر همسر و فرزند، اثر مادر و همسر وهب بن حباب بر او، نقش همسر جناده بر فرزندش عمروبن جناده را می توان نمونه های دیگری از امر به معروف زنان بر شمرد.

از بین این گروه که هر یک حماسه بزرگی را آفریدند، تنها به شرح عمل یکی از آنان بسنده می کنیم.

- در روز عاشورا آنگاه که اصحاب هر یک در اثبات محبت خویش به مولایشان، امام حسین علیه السلام از همدیگر سبقت می گرفتند، بحریه، مادر عمروبن جناده است که پس از شهادت همسرش، عمرو، (پسرش) را که تنها یازده سال سن داشت، امر به رفتن به میدان و حمایت از امام علیه السلام می کند. وقتی پس از شهادت او، دشمن سرش را به سوی این مادر پرتاب می کند، بحریه این سر بریده خون آلود را به سینه می چسباند و بی هیچ شکوه و ناله و شیونی که متناسب آن لحظه است، تنها می گوید: آفرین بر تو پسرم، ای شادی قلبم و ای نور دیدگانم! بعد آن چنان این سر را با شدت به سوی سینه مردی از سپاه دشمن پرتاب می کند که او می میرد. آنگاه باز از پای نمی نشیند و ستون خیمه را از جا می کند و در حالی که این رجز را می خواند به سوی دشمن حمله می برد:

انی عجوز سیدی ضعیفه خاویة بالیة نحیفه
اضربکم بضربة عنیفه دون بنی فاطمة الشریفه

«من زنی ضعیف و لاغر و ناتوانم که در حمایت از فرزند فاطمه (س) با شما می جنگم».

سپس با رجز خوانی با همان تیرک خیمه، دو مرد از سپاه دشمن را به قتل می رساند تا اینکه امام علیه السلام مانع می شوند و به او دستور بازگشت به خیمه ها را می دهند.(3) توجه به بیتهایی که این زن هنگام مبارزه می خواند، بهترین گواه عظمت وجود اوست. او که همسر عزیزش را در راه مولا علیه السلام فدا کرده، خود اسماعیلش را تا کشتارگاه بدرقه می کند تا در حمایت از آن حضرت، جان خود را فدا کند و بعد در ابیاتی که پس از شهادت فرزندش می خواند، حتی نامی از قربانیان خود به زبان نمی آورد بلکه با خلوصی که تنها می تواند نتیجه علقه و علاقه کامل او به ولایت باشد، فقط نام فرزندان فاطمه (س) را بر زبان جاری می کند. او از انتقام خون عزیزانش در این شعر حرفی به میان نمی آورد و آنچه هست، حمایت از فرزند فاطمه (س) است. هرچند نمونه این زنان را در لشکر امام حسین علیه السلام باید یافت، ولی گاه حتی در لشکر دشمن نیز زنانی آسیه وار به جنایت ستم پیشگان کربلا اعتراض می نمایند از جمله آنکه:

- بعدازظهر عاشورا زنی از بنی بکر که همسرش در لشکر عمربن سعد بود، آنگاه که جسارت لشکر را نسبت به خاندان امام حسین علیه السلام می بیند، شمشیری به دست می گیرد و به سوی آنان هجوم می برد و فریاد می زند. «آیا حیا نمی کنید با دختران پیامبر صلی الله علیه و آله ، چنین می کنید؟ همسر شقی او با خشونت تمام دست او را می گیرد و به زور او را درون خیمه می کشاند و فریاد بیدارگر او را خاموش می سازد.

و) پس از شهادت امام حسین علیه السلام

پس از حماسه کربلا، آنگاه که مردان نامرد از وحشت خشونت یزید، سر در گریبان فرو بردند و کر و کور گردیدند، یا به طمع دنیای دنی، در صف کاسه لیسان حکومت قرار گرفتند، در حلب، زنانی شجاع، بر علیه جور بپا می خیزند.

رهبر آنان، زنی به نام درة الصدف است که پس از شنیدن حمل سر امام حسین علیه السلام به سوی یزید، گروهی را جمع می کند به قصد آنکه با حمله به سپاه حامل سر ابا عبداللّه علیه السلام آن سر مبارک را بگیرد و به خانه آورد و دفن کند و بر تمام اهل زمین، بدان سبب افتخار نماید. در نتیجه سخنان روشنگرانه او، تعدادی از جوانان مسلح می شوند و به لشکر یزید حمله می کنند که در نتیجه درگیری، خود به همراه دوازده زن دیگر و شش مرد به شهادت می رسند.(4)

- فاطمه بنت الحسین، زن جوان، عالم عابد و فاضلی است که امام حسین علیه السلام در وصف او فرموده بودند: «اما فی الدین فتقوم اللیل کله و تصوم النهار» فاطمه در رفتارهای دینی چنان است که شبها را به عبادت می گذراند و روزها را با روزه سپری می کرد.

سخنرانی فاطمه بنت الحسین علیه السلام در کوفه، مصداق با شکوهی از نهی از منکر زنان در عالم سیاست است. تأثیر سخنان او بر اهل کوفه چنان بود که پس از سخنان بلیغ او صدای گریه مردم بلند شد که می گفتند: «ای دختر پاکان بس است، دلهای ما را کباب کردی و سینه های ما را سوزاندی و آتش به جانمان افکندی.»

فاطمه پس از آن همواره می کوشید در محیط پراختناق آن روز، روایاتی را در فضل اهل بیت علیهم السلام برای مردم نقل نماید. او این روایات را زمانی بیان می کند که امام باقر علیه السلام وضع جامعه آن روز را چنین توصیف می فرمایند: «شیعیان ما را در هر شهری می کشتند و هر کس را که گمان می بردند از طرفداران ماست، دست و پایش را می بریدند یا به زندانش می انداختند و اموالش را غارت می کردند و خانه اش را ویران می ساختند.»(5)

فاطمه بنت الحسین علیهاالسلام روایاتی از پیامبر صلی الله علیه و آله را که در فضایل حضرت علی علیه السلام بوده، نقل می نماید. از جمله آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله در شب عرفه ای به ما فرمودند: «ان السعید کل السعید من احب علیا فی حیاته و بعد موته.» بدرستی که سعادتمندی که به تمام سعادت دست یافته، آن کسی است که علی علیه السلام را در زمان حیاتش و نیز بعد از مرگش دوست داشته باشد. یکی از راویان حدیث غدیر نیز فاطمه بنت الحسین می باشد. او روایات دیگری در زمینه های مختلف اعتقادی، اخلاقی، عبادی و سیاسی از پدر، عمو و برادران خود (امامان حسن و حسین و سجاد علیهم السلام ) به امت می آموزد. این بانو به قدری در بیان احادیث مورد اطمینان بوده که امام باقر علیه السلام نیز با اعتماد به احادیث او آن را برای دیگران نقل می نمودند.

- از زنان دیگر خاندان بنی هاشم که پس از واقعه کربلا بیدارگر اذهان خفته بودند می توان از اسماء دختر عقیل نام برد. اسماء آنگاه که مشاهده می نماید وابستگان حکومتی، قتل امام حسین علیه السلام را به یکدیگر تبریک می گویند در کمال شهامت، اشعاری هشدار دهنده را می سراید و آنان را مورد عتاب قرار می دهد: «در روز حشر وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله از شما سؤال کرد که با عترت من چه کردید، چه می گویید؟ حال آنکه اگر به شما سفارش بدرفتاری با آنان را نموده بودم، باز هم اسارت و قتل و آغشته به خون کردن، جواب آنان نبود.»

اساسا آنچنان که امام صادق علیه السلام بیان فرموده اند: «مااکتحلت هاشمیة ولااختضبت... خمس سنین حتی قتل عبیداللّه بن زیاد» «هیچ زنی از بنی هاشم تا قتل ابن زیاد به مدت 5 سال زینت ننمود.» بدین گونه تمام زنان بنی هاشم با عکس العملی منسجم و همگانی نسبت به جنایات یزید، پرچم هدایتی برای امت در خواب فرو رفته آن ایام بودند. از فاطمه دختر علی علیه السلام نیز نقل شده: «زنان ما نه حنابستند و نه به چشمها سرمه کشیدند و نه آرایش نمودند تا زمانی که مختار سرِ ابن زیاد را از بدن جدا نمود.

فریاد پیام آوران کربلا بود که سبب بیداری امت شد و تاریخ شاهد قیامهایی چند بر علیه بنی امیه بود. مشابه این حرکتِ تشکیلاتی زنان بنی هاشم، واقعه ای است که چند سال بعد تکرار شد. در تاریخ آمده بعد از شهادت یحیی بن زید تا یک سال هر زنی در کوفه پسری می زایید، نام او را یحیی می گذاشت تا بدین ترتیب با حرکتی منسجم نام این شهید و قیام او بر علیه خلیفه ظالم ماندگار گردد.

پس از گذشت چندین سال از شهادت امام حسین علیه السلام و سستی مردم کوفه در یاری نمودن امام، حکومت استبدادی حجاج بن یوسف بر عراق و ایران آغاز گردید و خونهای فراوانی ریخته شد. حجاج بزرگترین لذت را کشتار و خونریزی می دانست او همچنین می گفت: «کارهایی را انجام داده ام که هیچ کس جرأت انجام آن را ندارد.»(6) او تعداد غیرقابل شمارشی از صحابه و تابعان را، علاوه بر سایران به قتل رساند.(7) در زمان حکومت حجاج، بیش از پنجاه هزار مرد و سی هزار زن که نیمی از آنها مجرد بودند، در زندانهای مختلط به صورتی وحشتناک بسر می بردند.(8) حجاج بیش از همه، شیعیان و دوستداران علی علیه السلام را مورد آزار قرار می داد. کینه او نسبت به اهل بیت علیهم السلام به میزانی بود که با افتخار می گفت: «هیچ کس از قبیله ما نبوده که به او گفته شود بر ابوتراب لعنت بفرست و او لعنت نکند و حسن و حسین و فاطمه را نیز بر آن نیفزاید.» در میانه این همه زجر و آزار، بسیاری از اعتقادات خویش دست شستند و عافیت دنیا را بر سعادت اخری ترجیح دادند و تنها اندکی، با وجود این همه سختی، مردانه ایستادگی نمودند.

- از جمله این آزادگان، حره دختر حلیمه سعدیه بود که وقتی حجاج درباره علی علیه السلام از او سؤال کرد، در کمال شهامت با تسلط فراوان بر آیات قرآن، در مقابل هر سؤال حجاج، با استناد به آیات، فضایل علی علیه السلام را نسبت به آدم و نوح و لوط وابراهیم و داوود و سلیمان و سایر انبیای الهی بیان نمود.(9)

- نمونه دیگر از زنان اهل ولایت، حبابه والبیه می باشد. او در عصر امام سجاد علیه السلام و حکومت حجاج خونریز، به حدی پیر بود که با وجود لرزش دایمی بدنش به نزد امام علیه السلام آمد تا دریابد که آیا امام سجاد علیه السلام ، امام واجب الاطاعه است یا خیر، تا مبادا از خط رهبری جدا گردد. حبابه در عصر چند امام زیسته بود و در تمامی دوران ها، سعی فراوان می نمود تا امام علیه السلام را بشناسد و تابع مطلق او گردد. او که اهمیت ولایت را بخوبی دریافته بود در زمانه تهدیدهای شدید علیه راویان احادیث مربوط به ولایت، می کوشید تا روشنگر اذهان گمراه باشد و احادیثی را در این زمینه برای امت بازگو نماید. از جمله آنکه می گفت: «سمعت الحسین بن علی علیه السلام یقول: نحن وشیعتنا علی الفطرة التی بعث اللّه علیهما محمدا صلی اللّه علیه و آله و سائر الناس منها براء» ما و شیعیانمان بر فطرتی هستیم که خداوند، محمد صلی الله علیه و آله را بر آن فطرت مبعوث گرداند و سایر مردم از ما جدا می باشند.

در دیداری دیگر وقتی که حبابه برای زیارت امام حسین علیه السلام نزد آن حضرت می رود، حضرت از او می پرسند: حبابه چرا کم به دیدار ما می آیی؟ حبابه می گوید: بیمار می باشم. حضرت در حق او دعا می نمایند و او شفا می یابد. آنگاه پس از تصرف تکوینی، انوار هدایت را بر وجود او می تابانند که «یا حبابه لیس احد علی ملة ابراهیم فی هذه الامة غیرنا و غیرشیعتنا و من سواهم منها براء» ای حبابه! در این امت، کسی جز ما و شیعیانمان بر ملت ابراهیم علیه السلام نیست و سایر مردم از ملت ابراهیم علیه السلام جدا می باشند.» به این ترتیب امام علیه السلام اتصال موحدان را در طول تاریخ بیان داشته اند و کسی را که تابع ولایت امام علیه السلام نباشد، جدا شده از امت واحده، معرفی می نمایند.

حبابه با فراگیری معارف و هدایت امت به مرحله ای از فضل رسیده بود که امام صادق علیه السلام در مدح او فرمودند: «ان حبابة الوالبیة کان اذا وفدالناس الی معاویه و فدت هی الی الحسین علیه السلام و کانت امرأة شدیدة الاجتهاد» «بدرستی که حبابه زنی است که وقتی مردم گروه گروه به معاویه می پیوستند او به امام حسین علیه السلام روی آورد. حبابه زنی پرتلاش بود.»

حبابه در کانون خانواده خود نیز در جهت هدایت نزدیکانش سعی فراوان می نمود. او فرزندش، فاطمه را چنان می پرورد که از زنان فاضله وعالمه و در زمره اصحاب امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام (10)می گردد. امام صادق علیه السلام بیان می کنند که چگونه حبابه نگران از گمراهی نزدیکان، پسرعموی خود را نزد امام سجاد علیه السلام می برد تا حضرت بیان فرمایند که آیا او اهل ولایت وتابع رهبری و نجات یابنده است یا خیر. حضرت به او اطمینان می دهند که آن مرد، تابع رهبری است و لذا اهل نجات می باشد.(11)

- نمونه دیگری از زنان آمر به معروف، ام الاسود می باشد. ام الاسود اولین فرد از خاندان آل اعین است که انوار هدایت الهی را دریافت و به مذهب تشیع، مشرّف شد. او که حقیقت را دریافته بود، منشأ هدایت خاندان خود گردید تا به آن حد که کم کم آل اعین، بزرگترین خاندان شیعه اهل بیت علیهم السلام شدند. هدایتگری این زن سبب شد تا برادرانش زرارة، بکیر، حمران، عبدالملک، عبدالرحمان، مالک، قعنب و عبداللّه به امامت امام صادق علیه السلام معتقد گردند و در زمره بهترین اصحاب آن حضرت قرار گیرند.(12) در مدح زراره امام صادق علیه السلام فرموده اند: «اگر زراره نبود به گمانم تمام احادیث پدرم از بین می رفت.»

- زن دیگری که هادی امت بود، ام احمد دختر امام کاظم علیه السلام می باشد. امام کاظم علیه السلام هنگام مسافرت به عراق که منجر به زندانی شدن و شهادت آن حضرت شد، امانات امامت و مواریث پیامبران را نزد او به امانت گذاشتند تا پس از شهادت آن حضرت، به امام رضا علیه السلام بسپارد. آن حضرت ام احمد را از شهادت خویش مطلع ساختند و امام بعد از خود را نیز به او معرفی نمودند، لذا ام احمد پس از شهادت امام کاظم علیه السلام هشتمین امام را به افراد امین و مورد اطمینان، معرفی نمود. وصیت نامه بسیار پراهمیتی که امام کاظم علیه السلام نوشته اند و به وسیله آن، امامت امام رضا علیه السلام را پس از خود مشخص نموده اند طبق بیان خود آن حضرت دو گواه داشت، یکی امام رضا علیه السلام و دیگری ام احمد.(13)

- از دیگر زنان هدایتگر می توان از سعیده نام برد که از اصحاب امام کاظم علیه السلام می باشد. در مدح او امام رضا علیه السلام به فرزندشان امام جواد علیه السلام می فرمایند: «فأما سعیدة فانها امرأة قوی الجزم فی النحل والصواب فی دقة النظر» بدرستی که سعیده زنی است که در مذهب و دین قوی می باشد و در دقت نظر نیز به خطا نمی رود.(14)

- تنی چند از دختران امام کاظم علیه السلام نیز در عصر اختناق عباسیان، تلاش فراوان می نمودند تا امت را با حقایق آشنا سازند. فاطمه، زینب، ام کلثوم و حکیمه دختران امام موسی بن جعفر علیه السلام می باشند که با نسلی مواجه بودند که به جهت خیانت اجدادشان، نسبت به فضایل علی علیه السلام ، نادان بودند. خلفا و حکّام نیز بر استمرار نادانی مردم در امر ولایت اهل بیت علیه السلام اصرار داشتند.

- فاطمه کبری - حضرت معصومه (س) - به همراهی زنان دیگر، به رغم تهدیدهای حکّام، سخت می کوشیدند تا روایاتی را که بیانگر فضایل علی علیه السلام بود برای مردم بیان کنند. از فاطمه، دختر امام کاظم علیه السلام و خواهرانش زینب و ام کلثوم نقل شده(15) که ام کلثوم دختر حضرت علی گفت: آیا کلام پیامبر را در روز غدیرخم فراموش نمودید آنگاه که فرمود: «هرکس که من مولای اویم، علی علیه السلام مولای اوست» و آیا گفته پیامبر صلی الله علیه و آله را به باد فراموشی سپرده اید که فرمودند: «یا علی تو برای من چون هارون برای موسی می باشی» و یا روایاتی چون «علی ولی اللّه (علی ولی خداست)» یا«بخ بخ من مثل شیعه علی علیه السلام .» بَه بَه، به شیعیان علی علیه السلام و «علی وصی المصطفی» علی وصی پیامبر صلی الله علیه و آله است یا «شیعة علی هم الفائزون» شیعیان علی علیه السلام ، ایشان رستگارانند.

آنان علاوه بر یادآوری فضایل علی علیه السلام و تأکید بر حقانیت شیعیان آن حضرت علیه السلام ، در فضایل سایر اهل بیت علیهم السلام بویژه سیدالشهداء علیه السلام نیز روایاتی را نقل می نمودند تا فرهنگ عاشورا برای همیشه در اذهان زنده بماند.

فشاری که در عصر امام حسن عسکری علیه السلام بر امام علیه السلام و شیعیان آن حضرت وارد می آمد، از حدّ فزون شده بود. در بین مسلمانان در رابطه با تولد مهدی موعود (عج) و اینکه دوازدهمین امام یا نهمین فرزند امام حسین علیه السلام یا چهارمین فرزند امام رضا علیه السلام ... است، روایاتی مشهور بود. لذا جهت محو نور الهی در زمین و قطع نسل حجّت خدا، مردان و زنانی را مأمور ساخته بودند تا اگر از خبر تولد فرزندی برای حضرت عسگری علیه السلام ، آگاه شدند، او را نابود سازند.(16)

در چنان وضعیت حساسی، چند زن، بدان مرحله از قرب نزد خدا و ولیّ خدا رسیده بودندکه ناظر تولد حضرت مهدی علیه السلام و یا شاهد وجود مبارک او شدند و آنان در زمانه سرگردانی مردم در تشخیص رهبری پس از شهادت امام عسکری علیه السلام ، پرچم هدایت بودند و مردم را به سوی حق رهنمون شدند. حکیمه، خدیجه، سوسن از جمله این زنان می باشند.

ز) دوران غیبت صغری

سالهای پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام را دوران حیرت و محنت(17) شیعیان نامیدند. از سویی فرقه های گوناگونی پیدا شدند که در رابطه با امامت، افکار متضادی داشتند و مردم را تردید می کردند به گونه ای که تاریخ نویسان می گویند: مردم پس از امام حسن عسکری علیه السلام ، بیست فرقه شدند و هر کدام بر عقیده ای بودند.(18) از طرفی دیگر ادّعای امامت جعفر کذّاب، بسیاری را گمراه ساخته بود و اوضاع به صورتی بود که امام رضا علیه السلام از قبل توصیف فرموده بودند: «بعد از درگذشت سومین فرزندم، فتنه فراگیر و طاقت فرسایی فرا می رسد که بسیاری از خوبان و برگزیدگان در آن فرو می افتند.»(19)

شیعیان که از اطراف و اکناف سرزمین پهناور اسلامی در سامرا و یا گاهی در مکه و مدینه از وجود دوازدهمین حجت خدا سؤال می نمودند، راه به جایی نمی بردند. در این موقعیت، تنها تعداد انگشت شماری از اصحاب حضرت مهدی علیه السلام مردم را هدایت می کردند. نمونه هایی از این موارد را ذکر می کنیم.

محمدبن عبداللّه مطهری نقل می کند که پس از شهادت امام عسکری علیه السلام نزد حکیمه، دختر امام جواد علیه السلام رفتم تا ازایشان در ارتباط با حجّت عصر علیه السلام و آنچه سبب حیرانی مردم شده بود، سؤال کنم. ایشان به من فرمودند: «ای محمد! بدان که خداوند تبارک و تعالی زمین را از حجت خویش خالی نمی گذارد و نیز آگاه باش که به جز امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام سایر ائمه علیهم السلام با یکدیگر نسبت برادری نخواهند داشت و امامت از آن فرزند امام عسکری علیه السلام می باشد که تولد و حیاتشان مخفی نگه داشته شده است.» ایشان سپس به مطهری می فرماید که امام عسکری علیه السلام او را از امر تولد حضرت مهدی علیه السلام از قبل، با خبر ساخته بودند و خودش ناظر بر زایمان نرجس (س) بوده است. در حالی که امام عسکری علیه السلام با انبوهی از رنج فرموده اند: «عمه جان! حکیمه! بدان که همسرم، چون مادر موسی می باشد که فرعون در جستجوی موسی، زنان حامله را تهدید به قتل فرزندانشان می نمود و به همین دلیل، موسی آن گونه مخفیانه بدنیا آمد و غریبانه رشد نمود. عمه جان! بدان که فرزند من نیز چون موسی مخفی بدنیا خواهد آمد و مخفی خواهد زیست.» آنگاه حکیمه پس از ذکر وقایع تولد و رشد حضرت مهدی (عج) از آخرین روزهای حیات امام عسکری علیه السلام با محمد بن عبداللّه مطهری سخن می گوید و اینکه چگونه حضرت ما را از شهادت خویش با خبر ساختند و در ارتباط با وجوب اطاعت از حضرت مهدی (عج) به من فرمودند: «فاسمعی له و اطیعی» به اوامر او گوش سپار و از او اطاعت نما. حکیمه سپس به مطهری گوشزد می نماید که: «متأسفانه شیعیان پس از شهادت امام عسکری علیه السلام راه را گم کرده و متفرق گردیدند ولی آگاه باش که من هر روز و شب، مهدی (عج) را می بینم و او مرا از آنچه شما سؤال می کنید، با خبر می سازد و من شما را مطلع می کنم و قسم به خدا که چه بسا من اراده می کنم تا از او سؤالی بنمایم و او قبل از پرسش من، جواب می گوید و چه بسا قبل از واقع شدن امری و طلب فهم مطلبی، او مرا آگاه می سازد از جمله آنکه او مرا از آمدن تو به نزدم با خبر ساخت و به من امر نمود تا تو را از حقیقت مطلع سازم.»(20)

مطهری گوید: به خدا سوگند، حکیمه مرا از اموری مطلع ساخت که هیچ کس جز خدا از آن مسایل، با خبر نبود و من متوجه شدم که او در کلام خویش، راستگوست.

- خدیجه، دختر دیگر امام جواد علیه السلام نیز چون خواهرش، مردم سرگشته را به سوی امام راهنمایی می کرد. نمونه آن فردی به نام احمدبن ابراهیم است که توسط خدیجه هدایت یافت و خدیجه او را از حیات فرزند امام عسکری علیه السلام با خبر ساخت. خدیجه، در جواب پرسش احمدبن ابراهیم که شیعه به چه کسی باید پناه ببرد و از او راهنمایی بخواهد؟ می فرماید: «الی الجد»، «ام ابی محمد» به جدّه مادر امام عسکری علیه السلام . احمدبن ابراهیم از این سخن بسیار متعجب شده و می پرسد: چگونه از کسی تبعیت نمایم که ما را سفارش می کند تا از زنی راهنمایی جوییم؟ حکیمه پاسخ می دهد: چرا از این سخن تعجب می نمایی؟ اقتدا به امام حسین علیه السلام بنما که به خواهرش زینب (س) سفارش نمود و مردم حقایق را توسط حضرت زینب (س) در می یافتند و حضرت زینب (س) واسطه در فیض امام سجاد علیه السلام برای امت شد تا بدین وسیله وجود مبارک امام سجاد علیه السلام از انظار دشمنان مخفی ماند.(21)

- جدّه یا سوسن، مادر امام عسکری علیه السلام می باشد که صاحب فضایل فراوان بوده است. او که بدان مرحله از شرافت رسیده بود تا وجودش ظرف تکوین حجت خدا و امام معصوم علیه السلام گردد، به امر حضرت مهدی علیه السلام واسطه بین امت و امام غایب شد و مردم را به سوی حق راهنمایی فرمود. امام هادی علیه السلام در مدح سوسن فرمودند: «سلیل مسلول من الآفات والعاهات والأرجاس والانجاس» «او از آفات و پلیدیها و آلودگیها منزه می باشد.»

نام زنان دیگری که راهنمای امت سرگشته بودند در تاریخ ثبت شده است.

از جمله زنی که سبب شد محمدبن ابراهیم بن مهزیار که پدرش از وکیلان امام عسکری علیه السلام بوده و پس از شهادت آن حضرت علیه السلام ، مدتی در تشخیص امامت مردد بود توسط این زن هدایت یابد و امام خویش را بشناسد.(22)

یا زنی لاغر اندام و زرد چهره که در سفر حج، حسن بن وجناء را که در زیر ناودان خانه خدا، سخت در حال تضرّع و دعا بوده، صدا می زند و طبق مأموریتی که از جانب حضرت مهدی علیه السلام داشته، به سوی خانه حضرت خدیجه (س) راهنمایی می کند. حسن در آنجا موفق شد تا حضرت مهدی علیه السلام را ببیند. حضرت نیز نسبت به او عنایاتی می نماید و نیز ادعیه گرانبهایی را به او تعلیم می دهند.(23)

- همچنین پیرزنی از خادمان امام عسکری علیه السلام که رابط بین شیعیان و امام علیه السلام بوده و پس از دریافت سؤالات مردم، جواب را از حضرت مهدی علیه السلام آموخته و به آنان عرضه کرده است.(24)

البته توجه به این مطلب لازم است که عملکرد این بانوان با وظائف نائبان خاص حضرت مهدی علیه السلام کاملاً متفاوت بوده و مسئولیت ارتباط شیعیان با امام علیه السلام تنها بر عهده چهار نائب خاص بوده است.

زنان دیگری نیز بوده اند که می کوشیدند تا با انحرافات عقیدتی مبارزه نمایند و مردم را از ضلالت و گمراهی نجات دهند. یکی از این گونه زنان، زن فاضلی به نام کبیره است. کبیره که همان ام کلثوم دختر ابوجعفر، دومین نایب خاص حضرت مهدی علیه السلام در عصر غیبت صغری است، می گوید: روزی در دیدار با مردم، ابی جعفربن بسطام بر روی پای من افتاد و ابراز خشوع فراوان نمود. علت را جویا شدم. او گفت: ابا جعفر محمدبن علی با عهد گرفتن از ما که سرّ را فاش نسازیم، به ما گفته که روح پیامبر صلی الله علیه و آله در پدر تو، محمدبن عثمان و روح علی علیه السلام در بدن شیخ ابوالقاسم بن روح (سومین نایب خاص حضرت مهدی (عج)) و روح فاطمه نیز در وجود تو حلول کرده است.

کبیره می داند تاریخ همیشه شاهد افرادی بوده که کوشیده اند دلهای مردم را که بیت اللّه ، است با نام خدا و اولیای خدا، از خدا رویگردان نمایند و متوجه خویش سازند. او متوجه می شود که ابوجعفر وانمود می کند که عالم به اسرار است تا بدین ترتیب خود را صاحب سرّ معرفی نماید. لذا کبیره، وارسته از کید شیطانی حبّ مقام، دل را مصفا و زلال به خدا سپرده، از ترس اینکه توجه مردم به غیر امام علیه السلام معطوف شود، شتابان به سوی نایب خاص حضرت مهدی علیه السلام شیخ ابوالقاسم بن روح می رود و ماجرا را به او باز می گوید و پس از آن نیز در رفتار و گفتار خویش، از گروهی که اعتقاد خاصی به او پیدا کرده بودند، بیزاری می جوید.(25) این رفتار کبیره موجب می شود تا بطلان ادعای ابوجعفر بر همگان روشن شود. ابوجعفر که از وکیلان امام علیه السلام بود، به جهت مقام دوستی، عقاید خاصی چون عقیده حلول را پذیرفته و فرزندان بسطام را می فریفت. او با بیان ادعاهای خویش، یکی از بزرگترین بدنامی ها را برای شیعه امامیه ایجاد نموده است.

اهمیت تلاش این زنان، آنگاه آشکار می شود که جایگاه ولایت آنان به خوبی تبیین گردد.

4- جایگاه ولایت زنان در روایات

هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال نهایی و قرب الهی است. دستیابی به این مرتبه تنها در پرتو ولایت انسانهایی تکامل یافته میسر خواهد شد. رجوع به امام معصوم جهت شناخت مسیر از ابتدای ظهور اسلام در خطاب به اولین زن و مرد مسلمان، مطرح گردیده تا همواره سرلوحه حرکت آنها قرار گیرد. در روایتی امام کاظم علیه السلام به نقل از پدرشان امام صادق علیه السلام می فرمایند: پیامبر صلی الله علیه و آله پس از ایمان آوردن علی علیه السلام و خدیجه (س) به آن دو فرمودند:

«انّ جبرئیل عندی یدعوکما الی بیعة الاسلام یقول لکما: انّ للاسلام شروطا والجهاد فی سبیل اللّه والوقوف عندالشبهة الی الامام فانّه لاشبهة عنده»(26) جبرییل شما را به بیعت اسلام می خواند و می گوید: اسلام شروطی دارد که از جمله آن شروط، جهاد در راه خدا و نیز توقف در شبهات و رجوع به امام می باشد چرا که نزد امام شبهه ای وجود ندارد. ]و حقایق نزد او ظهور تمام دارد.]

خطاب پیامبر صلی الله علیه و آله تنها به زنی به نام خدیجه نیست بلکه تمامی زنان مسلمان مخاطب این کلام می باشند.

در روایات دیگر نیز لزوم ولایت زنان مطرح شده است؛ از جمله روایتی که امام باقر علیه السلام در ارتباط با اهل بیت علیهم السلام می فرمایند: «هؤلاء الذین افترض اللّه مودتهم و ولایتهم علی کل مسلم و مسلمة» ایشان کسانی هستند که خداوند دوستی و ولایت آنان را بر هر مرد و زن مسلمانی واجب نموده است.

در روایات دیگر، اشاره بدین معنی نیز نموده اند که مراد از این ولایت، پذیرش ساده امامت آنان نیست بلکه معرفتی عظیم برای چنین ولایتی لازم می باشد. لذا حضرت علی علیه السلام در جواب سلمان فارسی و ابوذر غفاری که پرسیده بودند، «یا امیرالمؤمنین، نسئلک عن معرفتک بالنورانیة» (تقاضای ادراک نورانی معرفتت را داریم)، فرمودند: «لعمری انّ ذلک الواجب علی کل مؤمن و مؤمنة». به جانم سوگند که چنین معرفتی بر هر مرد و زن مؤمنی واجب می باشد.

سپس فرمودند: «انا امیر کل مؤمن و مؤمنه ممن مضی و ممن باقی»(27) من رهبر تمام مردان و زنان در طول اعصار می باشم.

5- زنان در عصر ظهور

در عصر اقتدار اسلام در سراسر گیتی و هدایت مردم به دست ولیّ اعظم خدا، حضرت مهدی (عج)، انسانها هرچه بیشتر مطابق فطرت و منزلت انسانی خود زندگی می کنند و زنان به آنچنان رشدی دست می یابند که در خانه های خود، حکیمانه مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وظایف را در می یابند و به آنها عمل می نمایند.

امام باقر علیه السلام در این رابطه می فرمایند : «و تؤتون الحکمة فی زمانه حتی ان المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب اللّه تعالی و سنة رسول اللّه صلی الله علیه و آله (28) در زمان مهدی علیه السلام حکمت عطا می شود تا اینکه زن در خانه اش مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله قضاوت خواهد کرد. همچنین ایشان درخصوص نحوه عمل زنان در عصر ظهور امام زمان (عج) می فرمایند:

«انّه ینادی باسم القائم و اسم ابیه حتی تسمعه العذراء فی حذرها فتحرّض اباها و اخاها علی الخروج.(29) جبرییل به اسم قائم علیه السلام و نام پدرش ندا می دهد تا اینکه زنان محجبّه این ندا را درمی یابند و پدران و برادران خود را برای قیام تشویق می نمایند.

PAGEPAGE

پی نوشت ها


1- اسرار آل محمد - سلیم بن قیس

2- تاریخ طبری ج5 ص353 تنقیح المقال ج3 ص83 اعیان النساء ص590.

3- ریا حین الشریعه ج3 ص304.

4- اعلام النساء المؤمنات ص336 و 337

5- بحارالانوار ج 8 ص 139 - سفینة البحار ج 1 ص 477

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: «حدثنی ابی عن فاطمه بنت الحسن علیه السلام قالت: سمعت ابی یقول....»

6- وفیات الاعیان ج2 ص30

7- تاریخ الخلفاء ص221.

8- مروج الذهب ج3 ص166.

9- اعلام النساء المؤمنات ص291.

10- رجال شیخ طوسی ص71 و 88

11- بحار الانوار ج26 ص122 - بصائر الدرجات ص47.

12- اعلام النساء المؤمنات ص127.

13- اصول کافی ج1 ص316317

14- اعلام النساء المؤمنات ص424

15- آنان از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام از ام کلثوم نقل نموده اند.

16- ینابیع المودة ص455.

17- کتاب الغیبه نعمانی ص185.

18-مروج الذهب ج4 ص199.

19- کتاب الغیبة نعمانی ص180.

20- بحار الانوار ج51 ص11 تا 14.

21- الغیبه ص138 بحارالانوار ج51 ص363.

22- بحار الانوار ج 51 ص 326

23- همان ج52 ص32.

24- همان ج52 ص20.

25- همان ج51 ص369 تا 373.

26- همان ج77 ص294.

27- همان ج 26 ص1

28- همان ج52 ص352.

29- همان ج52 ص231

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان