ماهان شبکه ایرانیان

اهداف حمله نظامی عراق به ایران

شرایط نخستین آتش بس رسمی که توسط عراق در ۵ مهر ۱۳۵۹ / ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ انتشار یافت، نشاندهنده هدف رهبر عراق از جنگ در سطح ملی است

در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی، نظیر کشورهای عربی، آمریکا و کشورهای برتر اروپایی، هدفهای خاص و مشترک هت برانگیختن عراق برای حمله به ایران وجود داشت. برای عراق در سطح هدفهای ملی، چند مساله حائز اهمیت بود که در صدر آنها ترمیم قرارداد 1975 م الجزایر و تعیین مرزهای جدید زمینی و دریایی با ایران قرار داشت. رژیم عراق که از همان ابتدای انعقاد موافقتنامه 1975 م خود را مغبون می دانست (مصاحبه صدام حسین مندرج در مجله اشپیگل شماره 23 ژوئن 1981 م)، پس از پیروزی انقلاب موقع را برای تجدید نظر و احیانا لغو معاهده از هر نظر مناسب دانست و بدین جهت گام به گام به تضعیف این معاهده پرداخت. اظهار نظر مقامات رژیم بعثی، گویای این مطلب است: سفیر عراق در بیروت طی مصاحبه ای با روزنامه النهار در تاریخ 12 آبان 1358 نوامبر 1979 بهبود روابط ایران و عراق را از جمله منوط به تجدید نظر در عهدنامه 1975 الجزایر بین دو کشور در مورد اروند رود، عنوان کرد. صدام نیز در فروردین ماه 1359 / آوریل 1980 طی گفتگویی که به وسیله خبرگزاریها مخابره شد، یکی از شرطهای توقف جنگ بین ایران و عراق را بازگرداندن دنباله اروند رود به حالت قبل از سال 1975 م بیان کرد. وی طی یک حمله شدید به رهبران ایران تاکید کرد که عراق آماده است با زور تمام اختلافات خود را با ایران حل کند. (1)

شرایط نخستین آتش بس رسمی که توسط عراق در 5 مهر 1359 / 28 سپتامبر 1980 انتشار یافت، نشاندهنده هدف رهبر عراق از جنگ در سطح ملی است. این بیانیه برقراری صلح را در گرو تحقق چند شرط قرار داده است: به رسمیت شناخته شدن حقوق ارضی عراق از سوی ایران، قطع مداخله در امور داخلی عراق، قول متقابل برای رعایت مناسبات حسن همجواری و بازگرداندن سه جزیره در خلیج فارس (تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی) به صاحبان به حق عرب آنها. (2)

از این شرایط، آخرین مورد احتمالا کم اهمیت ترین است. اما اشاره رژیم عراق به آن، جلب افکار عمومی برای تاکید بر این امر بود که عراق از جانب کل ملت عرب دست به تلاش زده است. بر این اساس، در اواخر تیرماه 1359 / ژوئن 1980 صدام در همین رابطه اظهار داشت: «اینک توانایی نظامی برای استرداد سه جزیره واقع در خلیج فارس که توسط شاه اشغال شده است را داریم. از زمان اشغال این سه جزیره هرگز ساکت ننشسته ایم و پیوسته خود را از نظر نظامی و اقتصادی برای پس گرفتن این جزایر آماده کرده ایم » . (3)

بنا به برخی تحلیلها، همچنین جنگ برای صدام، نقطه اوج سیاستهای وی برای جلب علاقه آمریکا به تواناییهای عراق به منظور جانشینی ایران زمان شاه به صورت یک قدرت منطقه ای، محسوب می شد. (4)

این جهت گیری بدان خاطر بود که خط مشی دفاعی آمریکا در قبال منطقه، مرکز ثقل خود را بر روی تجهیزات لازم نظامی برای حامیان خود در منطقه - اساسا عربستان سعودی و ایران - به عنوان ابزاری برای تشکیل یک شبکه دفاعی در منطقه که بتواند تامین کننده منافع متقابل باشد، استوار کرد، (5) و عراق می توانست با شرایط خاص آن زمان، این نقش را ایفا کرده و به آلترناتیو رژیم شاه تبدیل شود. مجله نیوزویک درباره چنین گرایشی در میان رهبری عراق بر این عقیده بود که اهداف عراق چیزی کمتر از تسلط بر خلیج فارس و شاید سراسر خاورمیانه با هزینه اجتناب ناپذیر دو ابرقدرت نیست. زیرا در این میان خلاءی وجود داشت که می بایست پر شود. مصر به خاطر شرکتش در مذاکرات صلح کمپ دیوید منزوی و مطرود شده بود، سوریه گرفتار مشکلات داخلی بود و ایران که روزی ژاندارم خلیج فارس بود در هرج و مرج به سر می برد. پس عراق کاندیدای امیدبخش برای این خلاء محسوب می شد. زیرا تجهیزات وسیعی از سلاحهای مدرن را که بیشتر از شوروی و اروپای غربی تامین شده بود در اختیار داشت. همچنین بر خلاف عربستان سعودی و حکومتهای خلیج فارس، دارای جمعیتی بالغ بر 13 میلیون نفر بود. (6)

درباره هدفهای عراق در سطح ملی، دیدگاه دیگری ناظر بر این معناست که آغاز جنگ در جهت گسترش فرهنگ ملت عراق در منطقه است. (این دیدگاه آقای محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران، می باشد) و در چارچوب نظریه «منازعه فرهنگ سیاسی میان ملتها» مطرح شده است. مطابق این نظریه، مابین کشورها و ملتها نوعی منازعه فرهنگی سیاسی وجود دارد که هر یک در صدد گسترش فرهنگ خود در قلمرو ملت دیگر است. ناتوانی از گسترش این فرهنگ از مجاری عادی و طبیعی موجب می شود که حکومتها از راه جنگ به این مهم مبادرت ورزند. عناصر دیگر این نظریه که وجود آنها برای وقوع جنگ لازم شمرده می شود عبارتند از:

1- تطبیق انگیزه های شخصی (فرهنگی - سیاسی) رهبران با انگیزه ملت در درون واحد سیاسی، 2- تطابق انگیزه های سطح بین المللی با انگیزه های ملی (در مورد کشورهایی که به عنوان قدرت بین المللی شناخته نمی شوند)، 3- اعتماد به موفقیت، درباره انگیزه ها، همگرایی و اشتراک نظر ملتها و رهبران در جهت گیری سیاست خارجی، واحد سیاسی نقش اساسی دارد. علاوه بر این منافع، ایجاد انگیزه نیز مهم است.

مبتنی بر نظریه مزبور، ملت عراق به طور بالقوه در صدد گسترش فرهنگ سیاسی خود به بیرون از مرزهای کشور بوده است. اما تعریف غلط رهبران از انگیزه ها، این ملت را در مقابل جمهوری اسلامی قرار داد. (7)

هدف دیگر عراق، آن گونه که مقامات رسمی این کشور بیان کرده اند، براندازی حکومت و تجزیه خاک جمهوری اسلامی بوده است. صدام حسین در مصاحبه 21 آبان 1359 / 12 نوامبر 1980 مندرج در مطبوعات عراق، در مورد اهداف کلی عراق اظهار داشت:

«ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمی شویم و با صراحت اعلام می داریم در شرایطی که این کشور دشمن ماست، هر فرد عراقی و یا شاید هر فرد عرب مایل به تقسیم ایران و خرابی آن خواهد بود.» طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، نیز هشت ماه پس از جنگ گفت: «وجود پنج ایران کوچک بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود.» وی اضافه کرد: «ما از شورش ملتهای ایرانی پشتیبانی خواهیم کرد و همه سعی خود را متوجه ایران خواهیم کرد.» صدام حسین نیز در فروردین ماه 1360 در مقابل جمعی از نفرات ارتش ملی (جیش الشعبی) که عازم جبهه های جنگ بودند همین هدف را چنین توضیح داد:

«ما آماده ایم هر گونه کمک منجمله سلاحی که مورد نیاز مردم عرب خوزستان و سایر ملتهای ایران به ویژه کردها، بلوچها و همه وطن پرستان واقعی و شریف می باشد، به آنها بدهیم. ما به تمامیت ارضی ایران علاقه ای نداریم و این استراتژی ماست که از مدتها پیش اعلام کرده ایم » . (8)

هدف براندازی نظامی نیز از جانب مقامات عراقی مورد تاکید قرار گرفت. حدود یک سال پس از جنگ، طاها یاسین رمضان، معاون نخست وزیر عراق، در این باره گفت: «این جنگ به خاطر عهدنامه 1975 م و یا چند صد کیلومتر خاک و نصف اروند رود نیست، این جنگ به خاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران است » . (9)

این هدف عراق در رسانه های غربی نیز درج شد. روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» از قول «ادوارد وودلاک » ، استاد دانشگاه جرج تاون نوشت: «احتمالا یکی از هدفهای عراقیها سرنگونی رژیم [امام] خمینی است » . (10)

عراق و کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ اروپایی، نسبت به براندازی نظام جمهوری اسلامی، اشتراک نظر داشتند. اما تغییر رفتار به عنوان یک حداقل، مورد توافق تمام قدرتهای بزرگ بود. از این رو، آمریکا و بلوک غرب همراه با عراق و کشورهای منطقه در صدد بودند بازی جدیدی راه بیاندازند که طی آن انقلاب اسلامی را مهار کرده جمهوری اسلامی را به همگرایی با خانواده جهانی واداشته و یا از طریق براندازی به بحران موجود خاتمه دهند. زیرا ادامه این روند با منافع غرب و آمریکا در تضاد بود. از این رو، اقدامات گوناگونی توسط آمریکا و با حمایت بلوک غرب علیه انقلاب اسلامی صورت گرفت. این اقدامات در دو سطح ملی و بین المللی به اجرا گذاشته شد. در سطح ملی آشوب، اغتشاش و به راه انداختن جنگ داخلی توسط اقلیتهای قومی و جریانهای وابسته به نظام پیشین و فعال شدن گروههای به اصطلاح چپ در صحنه فرهنگی و اجتماعی و مانند آن را می توان برشمرد. در سطح بین المللی و منطقه ای می توان از این اقدامات نام برد: جنگ روانی و تبلیغاتی به منظور انزوای سیاسی ایران، قطع ارتباطات دیپلماتیک، مسدود کردن اموال و داراییهای ایران، محاصره اقتصادی و حمله نظامی به طبس. حمله به طبس در واکنش به تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، صورت گرفت. اما عملیات نظامی آمریکا در کویر طبس با شکست مواجه شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سنگین ترین ضربه وارده به آمریکا، گروگانگیری دیپلماتهای این کشور توسط دانشجویان بود. (11)

دانشجویان مسلمان مدعی بودند که سفارت آمریکا در تهران به جای فعالیت دیپلماتیک به امر جاسوسی و براندازی جمهوری اسلامی پرداخته است. این ادعای آنها پس از انتشار اسناد سفارتخانه مورد قبول همگان واقع شد.

شکست عملیات طبس، دور جدیدی از اقدامات را در دستور کار بلوک غرب به پیشتازی آمریکا قرار داد. روزنامه نیویورک تایمز پنج ماه قبل از آغاز حمله عراق در اردیبهشت 1359 / آوریل 1980 از طرحهای مرحله به مرحله دولت آمریکا در این زمینه پرده برداشت. این روزنامه نوشت:

«دولت آمریکا پس از شکست عملیات طبس، امکان اجرای سه طرح نظامی بسیار مهم را بررسی می کند. طرحهای مزبور عبارتند از: پیاده کردن نیروی نظامی در شهرهایی که محل نگهداری گروگانهای آمریکاست، مین گذاری در میادین صدور نفت یا بمباران پالایشگاههای ایران.» نیویورک تایمز می افزاید: «واشنگتن امیدوار است که تحریم اقتصادی و سیاسی ایران بتواند در تیرگی روابط ایران و عراق تاثیر بیشتری داشته باشد.» عده ای معتقدند چشم انداز جنگ با کشوری نیرومند، شاید ایران را وادار سازد در سیاست خود تجدید نظر کند. (12)

اما قبل از تحمیل جنگ، طرح دیگری باید اجرا می شد که در صورت موفقیت به حیات جمهوری اسلامی ایران خاتمه می داد و در صورت عدم موفقیت، جنگ آغاز می شد. از این رو در مورخ چهارم تیرماه 1359 کودتای نوژه با همکاری عناصر داخلی و بین المللی به اجرا گذاشته شد. اما این بار نیز بخت با انقلاب بود و آمریکا بار دیگر شکست را پذیرا شد. در چنین شرایطی برژینسکی، مشاور امنیتی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، اظهار داشت:

«استراتژی آمریکا در مقابله با انقلاب ایران باید تقویت دولتهایی که توان انجام عملیات نظامی علیه رژیم [امام] خمینی را دارا هستند مورد توجه قرار دهد» . (13)

متعاقبا، برژینسکی در نیمه تیرماه سال 1359 در اردن محرمانه با صدام حسین دیدار کرد. بنا به اظهارات گری سیک، برژینسکی در دیدار خود با صدام این تلقی عمدی را در وی ایجاد کرد که واشنگتن در مورد تهاجم عراق به ایران به بغداد چراغ سبز نشان داده است. مجله فیگارو درباره اهمیت این دیدار نوشته است:

«جریان جنگ عراق و ایران در واقع از ژوئن (تیرماه) گذشته، زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر و در مرز میان دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین حمایت کند و این امر را تفهیم کرد که آمریکا، با آرزوهای عراق در مورد اروندرود و احتمال برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفتی نخواهد کرد» . (14)

در پی این دیدار، کارتر اجازه فروش پنج فروند جت بوئینگ مسافربری را به عراق صادر و چند روز پیش از حمله به ایران، تحریم فروش موتورهای جنرال الکتریک به بغداد را ملغی کرد. به رغم وجود بدبینیهای چندی بین دو کشور، واشنگتن بغداد را ابزار مهم و شاید تنها کشوری می دید که می توانست با دشمنش یعنی ایران درگیر شود. (15)

صدام حسین نیز که پس از روی کار آمدن در پی نزدیکی به آمریکا بود و شرایط انقلابی در ایران را با توجه به تعارض آن با منافع آمریکا، بهترین فرصت تشخیص داده، برای جلب خشنودی آمریکا گامهای لازم را برداشت: در دیماه 1359 همراه با کشورهای محافظه کار عرب، تجاوز شوروی به افغانستان را محکوم کرد و مدتی بعد پیشنهاد منشور ضد شوروی در خاورمیانه را ارائه داد. ژانویه سال بعد، اشغال سفارت آمریکا در ایران از سوی بغداد محکوم شد.مهمتر از همه رئیس جمهور عراق، مناسبات دوستانه خود را با عربستان سعودی تحکیم بخشید و خود را حامی ثبات ریاض در برابر رادیکالیسم اسلامی خواند. در 5 فروردین 1359 / 25 مارس 1980 یک پیمان ضد شوروی بین ریاض و بغداد به امضا رسید. این پیمان در حمایت از یمن شمالی بود که در نظر اشت شورش سوسیالیستی مورد حمایت شوروی و نشات گرفته از یمن جنوبی را سرکوب کند. همزمان، صدام حسین از جبهه امتناع اعراب که برای مبارزه با کمپ دیوید تشکیل شده بود کناره گیری کرد. (16)

علاوه بر این، صدام حسین با درکی که از سیاست آمریکا داشت، یک روز پس از اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران در تاریخ 20/1/1359 هجری شمسی، اعلام کرد: «عراق آماده و مجهز است تا برای دفاع از حاکمیت و افتخار خود به جنگ دست بزند» . (17)

این هماهنگی میان آمریکا و عراق که از همگرایی آنها در مقابله با انقلاب اسلامی ناشی می شد زمینه را برای تجاوز عراق به ایران به عنوان اقدام نهایی فراهم ساخت. به ویژه که آخرین وضعیت نظامی، اقتصادی و اجتماعی ایران که شامل اطلاعات دقیقی بود، توسط آمریکا از طریق عربستان در اختیار عراق گذاشته شد و موجب دلگرمی و پشت گرمی هر چه بیشتر این رژیم گردید. مجله ژون آفریک در مورخ 9 ژوئن 1982 نوشت:

«زمامداران عربستان هنگام استقبال از صدام، درست یک ماه مانده به شروع جنگ، هدیه شاهانه ای به او دادند و آن گزارشی بود تهیه شده از سوی دستگاههای سری آمریکا که در آن اوضاع اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران تشریح شده بود. حتی بیشتر از این، در این سند واقعیات دقیقی درباره وضع ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات قابل بهره برداری آن و اطلاعات مختلف دیگر که بسیار محرمانه بود به او منعکس کردند. خلاصه آنکه یک نقشه کامل تهاجم تهیه شده بود» . (18)

پی نوشت ها:

1) تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه ایران، دفتر حقوقی وزارت امور خارجه، بهمن 1361، ص 5- 4.

2) رالف کینگ، پیشین، صص 4- 2.

3) پیشین، ص 101.

4. [Guardian,23october,1980. ]

5) ویلیام جی اولسون، جنگ خلیج فارس: صلح در دوران ما، 1985، ترجمه خبرگزاری جمهوری اسلامی، 2/10/64، ص 17.

6. [ News Week, 7December 1980]

7) محسن رضای، درس «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق » دوره دکتری علوم نظامی، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، 31 فروردین 1374 ه. ش.

8) پیشین، صص 2- 101.

9) مصاحبه طاها یاسین رمضان با روزنامه الثوره مورخ دی ماه 1360 (ژانویه 1982)

[christian Science Monitor, 26 september 1980]

11) حضرت امام خمینی (س) ضمن آنکه این رویداد را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیدند، اظهار داشتند: ابهت آمریکا شکسته شد (نقل به مضمون) .

12) منوچهر محمدی و دیگران، جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات)، [دکتر منوچهر محمدی، جنگ ایران و عراق: یک بررسی همه جانبه]، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، تهران 1373، صص 9- 8.

13) علی اصغر کاظمی، مدیریت بحرانهای بین المللی، دفتر مطالعات سیاسی و بین اللملی، تهران 1367، ص 65.

14) روزنامه انقلاب اسلامی، 17 آذر 1359 ه.ش به نقل از فیگارو.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان