ماهان شبکه ایرانیان

هنر و دفاع مقدس

مقام معظم رهبری در پاییز امسال، سخنان مهم و ارزنده ای در دیدار هنرمندان، مسؤولان و مدیران فرهنگی و تبلیغی دفاع مقدس ایراد فرمودند، که با هم می خوانیم:

مقام معظم رهبری در پاییز امسال، سخنان مهم و ارزنده ای در دیدار هنرمندان، مسؤولان و مدیران فرهنگی و تبلیغی دفاع مقدس ایراد فرمودند، که با هم می خوانیم:

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اولاً خوش آمد عرض می کنم به براداران و خواهران عزیز و رزمندگان جبهه فرهنگی دفاع مقدس و عزیزانی که علاوه بر تن و جسم خود که به صحنه این آزمایش بزرگ ملت ایران بردند، جان خود، فکر خود، هنر خود، دل خود و توان فرهنگی خود را هم به این عرصه کشاندند و سرمایه ملّت ایران را هر چه ارزشمندتر کردند، مخصوصا به خانواده های معظم شهیدان این جمع عزیز و جانبازان و دیگر ایثارگران، امیدوارم که خداوند متعال زحمات و تلاش های با ارزش شمارا مقبول درگاه خود قرار بدهد و ادامه این راه پرافتخار را نصیب همه کسانی که مایه ای از هنر و ادب و سرمایه های فرهنگی دارند، بکند.

جنگ، یکی از محیط ترین حوادث برای یک ملت است؛ ما همگی این را با وجود خودمان، با گوشت و پوست و احساس و ادراک خودمان مشاهده کردیم این نیست که فقط در تاریخ چیزی خوانده باشیم یا به آمارها مراجعه کرده باشیم لیکن نکته مهمّ این است که ملت ها می توانند این حادثه پرخسارت را به یک فرصت و به یک سرمایه تبدیل کنند. می دانید، خسارت جنگ هم فقط این نیست که عزیزان ملت به کام مرگ کشانده می شوند یا ویرانی هایی به بار می آید و سرمایه هایی بر باد می رود. اگر در جنگی عزم ملی و خردمندی سردمداران کشور به کمک کشور نیاید، آن سرافکندگی و ذلت و هزیمت معنوی ای که بر دوش آن ملت سنگینی خواهد کرد، شاید از همه این خسارت ها بالاتر است.

الان بیش از صدوپنجاه سال نزدیک دویست سال است از قرارداد ننگین ترکمانچای می گذرد هر ایرانی که آن تاریخ را بخواند، بعد از گذشت نزدیک به دو قرن، در روح خود احساس شرمساری می کند، احساس حقارت می کند، احساس شکست می کند: چه طور در یک حادثه به آن عظمت، سردمداران کشور قادر نشدند عزم ملی و سرمایه های مادی و معنوی کشور را به کمک هویت ملی این کشور به میدان بیاورند؟! لشکر مهاجم دشمن تا قلب کشور آمد؛ بعد با التماس و درخواست و پیش کش دادن و وساطت دشمنان دوست نما و خسارت های فراوان ملی و آن اهانت هایی که به ملت شد، قبول کردند که یک قدری عقب بنشینند، هفده شهر قفقاز را از ایران بگیرند و کشور را از بخشی از پاره تن خودش محروم کنند! امروز هم که شما این حادثه را در ذهن خودتان یا در کتاب تاریخ مرور کنید و ببینید بر ملت ایران در آن حادثه تلخ چه گذشت، احساس خجلت می کنید، احساس سرافکندگی و ذلت می کنید. همین جور شبیه این، در حوادث جنگ بین الملل دوم، همین شهر تهران محل خودنمایی و پزدادن افسران کشورهای مختلف شد که توی این خیابان ها راه بروند، به ایرانی با چشم تحقیر نگاه کنند، از او کار بکشند، به او اهانت بکنند، به نوامیس او تجاوز بکنند. این یک نوع بود، آن نوع دیگری بود؛ این ها نشانه یک خسارت بزرگ است برای یک ملت در یک جنگ.

در جنگی که در سال 1359 در این کشور رخ داد، همه این حوادث ممکن بود. آن هایی که می خواستند قطعه ای از خاک ایران را از ایران جدا کنند، هدفشان فقط این نبود که ایران را از آنچه که هست، قدری کوچک تر کنند. هدف این بود که این ملت را برای قرن ها حالا یک قرن، دو قرن با احساس حقارت سرجای خود بنشانند؛ این ملتی که جرأت کرده بود در مقابل امپراتوری عظیم استکبار جهانی قیام کند، برخلاف همه عرف های بین المللی، یک حکومت صد در صد مردمی را که به هیچ قدرتی در دنیا باج نمی دهد، سرکار بیاورد، این روحیه شجاعت و این خودباوری را در او بمیرانند. آنچه که برای آن ها غایت مطلوب بود، این بود؛ و این می شد اگر آن کاری که رزمندگان کردند، آن کاری که خانواده ها کردند، آن کاری که بسیج عمومی ملت کرد، آن کاری که گزارشگران این صحنه های شرف کردند و در مقابل چشم مردم قرار دادند، و آن کاری که آن سلسله جنبان همه این افتخارها کرد؛ اگر این ها نمی بود، همین می شد تردید نداشته باشید. قطعه ای از خاک ایران را می گرفتند، بعد با قدری چک وچانه مقداری از آن را پس می دادند؛ منت هم سر ملت ایران می گذاشتند البته در طول سال های متمادی؛ قطعا بیش از هشت سالی که جنگ طول کشید ملت ایران هر وقت به آن منطقه از کشور خود نگاه می کرد، احساس حقارت می کرد.

این که شما دیدید پشت سر عراق، غرب یکپارچه قرار گرفت، شوروی و تمام اروپای شرقی یکپارچه قرار گرفتند، عرب های خلیج فارس، حکومت های خلیج فارس که تابع اشاره آمریکا بودند، یکپارچه قرار گرفتند، همه به عراق کمک کردند، هدف شان این نبود که چند تا شهر را از ایران بگیرند و به عراق بدهند یا یک دولت مستقل درست کنند. هدف، نابود کردن ملت ایران بود، هدف، صاف کردن آن حفره هایی بود که ملت ایران در دستگاه اقتدار امپراتوری استکبار به وجود آورده بود خدا نخواست «خدا نخواست» یعنی چه؟ یعنی اگر ملت ایران می رفتند و می گرفتند، می خوابیدند، رزمندگان به جبهه نمی رفتند، امام نمی غرید و سینه سپر نمی کرد و نمی ایستاد و این همه استعداد و نیرو در این راه بسیج نمی شد، باز هم خدا همین جور می خواست نه، اراده خدای متعال به نفع یک ملت تابع اراده آن ملت است. هیچ حقیقت و واقعیتی در متن زندگی یک ملت به اراده الهی تغییر پیدا نمی کند، مگر وقتی که خود آن ملت در آن همت بگمارد؛ این صریح آیات قرآنی است و جزو معارف قطعی دینی است.

این خساراتی که بنا بود به وجود بیاید و اگر عزم ملی و تدبیر و خردمندی سردمداران و مسؤولان کشور و اخلاص و جدیت کسانی که در این راه قدم گذاشتند نمی بود، قطعا این پیش می آمد با این عزم ملی و با این ایمان تبدیل شد به یک فرصت، بله ما در جنگ خیلی جان های عزیز را از دست دادیم و خسارت های مادی و معنوی زیادی هم تحمل کردیم اما یک چیزی در دل این ملت جوشید که برکات و ارزشش برای امروز و فردای این ملت، از همه چیز بالاتر است، و آن، احساس اتکاء به نفس، احساس عزت، احساس استقلال، احساس خودباوری ملی عظیم و احساس اعتقاد به این که اگر یک ملت حول محور ایمان به خدا و عمل صالح جمع بشوند، معجزات نشدنی یکی پس از دیگری قابل شدن خواهد شد؛ این در زندگی ما اتفاق افتاد.

عزیزان من! آنچه که این قضیه را تمام می کند، این است که روایت این حادثه به درستی صورت بگیرد، نقش شما این جا معلوم می شود. شماها هر کدامتان - شاید اکثرتان یا همه تان این میدان های جنگ را رفتید و در آن جا حضور پیدا کردید، یا آن ها که سنشان آن وقت اقتضا نمی کرده است، از مسائل آن آگاه شده اند. اگر این حادثه بزرگ درست روایت شود، این اثرات ماندگار خواهد شد. اگر غلط روایت شود؛ یا روایت نشود، این تأثیرات بسیار کم خواهد شد؛ نه این که به کلی از بین برود، لیکن خیلی کم خواهد شد. اگر خدای نکرده مغرضانه روایت بشود، قضیه به عکس خواهد شد.

این هشت سال دوره دفاع مقدس، شامل هزاران هزار حادثه است. من می خواهم این را از جامعه فرهنگی و هنری کشور مطالبه کنم که از این هزاران هزار حادثه، لااقل یک فهرست تهیه کنند؛ بنشینند فکر کنند و در این حوادث جنگ دقت نظر هنرمندانه به خرج بدهند، یک فهرست از این حوادث به وجود بیاورند. بعد این را بگذارند در قبال کارهای هنری ای که تا امروز درباره جنگ شده است که البته خیلی هم ارزشمند است ببینید که چقدر از این فهرست را ما پر کرده ایم. من اعتقادم این است که اگر این کار صورت بگیرد، خواهیم فهمید که ما یک هزارم آنچه را که درباره این جنگ می باید تبیین کرد و می توان تبیین و موشکافی کرد، هنوز بیان نکرده ایم!

من غالب این آثار هنری جنگ را یا دیدم یا شنیدم حالا در این سال های اخیر کم تر در دوره جنگ و سال های اوایل بعد از جنگ، غالب این نوشته ها و روایت های تصویری و روایت های سینمایی و غیره را غالبا یا دیدم یا گزارشی از آن ها را به دست آوردم، قطعا چیزهای با ارزشی در بین این ها وجود دارد، لیکن همه این ها در مقابل آن گنجینه عظمیمی که در این دفاع هشت ساله به وسیله ملت ایران به وجود آمد، چیز کمی است.

همه جنگ، داخل جبهه ها نیست؛ بسیاری از مسائل جنگ داخل خانه هاست، توی راه هاست، توی دل هاست، توی مجموعه های تصمیم گیری است، توی مجامع بین المللی است. ببینید، ما در دوره جنگ، از طرف مجامعی که ادعا می کردند در مسائل جهانی بی طرفند، در مقابل یک اعمال غرض واضحی قرار گرفتیم؛ ادعاهای خیلی بزرگی هم می کردند. کسانی که امروز شما می بینید درباره سلاح های کشتار جمعی و سلاح های شیمیایی و میکروبی و از این حرف ها داد سخن می دهند و جزو مسائل واضح می شمارند، این ها به رژیم عراق و ارتش عراق سلاح شیمیایی دادند؛ برایش ساختند و یا امکان ساختنش را برایش فراهم کردند. دو قطب بزرگ دنیای آن روز یعنی قطب آمریکا و قطب شوروی سابق مشترکا با همه ساز و برگشان به کمک عراق آمدند؛ این ها کجا و در کدامیک از این آثار هنری ما درست تبیین و تشریح شده است؟

من بارها گفته ام، ما یک وقتی می خواستیم برای جبهه ها سیم خاردار که در داخل کشور نداشتیم و تولید نمی شد از جایی وارد کنیم، همین کشور شوروی اجازه نداد ما سیم خاردار را از داخل کشور او عبور بدهیم و به ایران بیاوریم؛ گفت این وسیله جنگی است! یعنی ادعا این بود که آن ها به دو طرف جنگ کمک نمی کنند! این در حالی بود که هواپیمای روسی، موشک روسی، کارشناس روسی، افسر روسی، مواد منفجره روسی، تمام امکانات روسی، آن طرف جبهه در اختیار دشمن ما و طرف مقابل ما در این جنگ بود!

همین اروپای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و در مقام صحبت با نزاکت و ادب و اتو کشیده چه قسمت شرقی شان؛ همین یوگسلاوی فعلی و بقیه کشورهای بلوک شرق آن روز، و چه قسمت غربی شان، یعنی همین آلمان و بقیه آنچه توانستند، به عراق کمک کردند؛ حاضر نبودند؛ حاضر نبودند ساده ترین چیزها را به ایران بفروشند. اگر یک وقتی هم از یک طرفی دولت جمهوری اسلامی می توانست چیزهایی را از این ها بگیرد، با چند برابر قیمت و با زحمت می توانست به دست بیاورد. البته هدف شان معلوم بود من اول عرض کردم بحث بر سر این بود که این عزت ملی که به وسیله حرکت عظیم انقلابی مردم ایران به وجود آمده است، باید از بین برود؛ رخنه ای که به وسیله انقلاب در اقتدار فرهنگ غربی و سلطه غربی و نظام سلطه جهانی به وجود آمده است، باید پر می شد؛ هدف آن ها این بود به هر حال به این سیاست رسیده بودند. این ها کجای آثار هنری ما، در کدام فیلم یا نمایشنامه یا بقیه آثار هنری منعکس شده است؟ آیا قابل انعکاس نیست؟ آیا برای نسل های آینده ایران تجربه آموز نیست؟

امروز ما می بینیم وقتی که راجع به دفاع مقدس و جنگ هشت ساله و این عظمت مطلقی که ملت ایران آفریدند، صحبت می شود که مهم ترین موضوع هنری است و یک هنرمند درباره این جور شکوه های ملی، خوب می تواند قلم فرسایی یا میدان داری کند بعضی از آثار در گوشه و کنار پیدا می شود که نه فقط عظمت را نمی بینند، می گردند یک نقطه ضعفی را یا واقعی، یا حتی پنداری پیدا می کنند و آن را مورد مداقه قرار می دهند! هدف از این کارها چیست؟ چرا باید ما این فرآورده عظیم ملت ایران را ندیده بگیریم؟

این خدمت به ملت ایران است که در یک تهاجمی که به مرزهای او، به شخصیت او، به عزت او، به تاریخ او، به هویت ملی او شده است؛ این جور مردان ایستاده و این جور شجاعانه دفاع کرده، اما حالا بیاییم آن را زیر سؤال ببریم، آن هم با زبان هنر؟ این کارها را می کنند. این ها به نظر من تصادفی هم نیست، یعنی نمی شود گفت حالا یک هنرمندی به این فکر افتاده که می شود این جوری عمل کرد؛ نه، به نظر من غیر عادی می آید. البته تقصیر از مسؤولان و سردمداران مسائل هنری و فرهنگی کشور است؛ آن ها هم باید سازماندهی کنند، باید کار کنند.

این ملت آنچه که داشت، در طبق اخلاص گذاشت و آمد. مرد روستایی و زن روستایی، مرد و زن مستضعف شهری، خانواده های گوناگون، جوان های فراوان، قشرهای مختلف، سازمان های رزمنده کشور ارتش، سپاه، حتی نیروی انتظامی و بسیج عظیم مردم همه این ها آمدند وارد میدان شدند. حقیقتا ملت ایران در آن هشت سال، کار بزرگی را انجام داد. در تاریخ این چندین قرنی که می تواند به مسائل امروز ما متصل بشود، بنده سراغ ندارم که ملت ایران این جور با طوع و رغبت وارد یک ماجرای عظیم نظامی شده باشد و از دل و جان مایه گذاشته باشد؛ با ایمان خود با عاطفه خود، با دست خود، در دوران های مختلف، حتی در دوران صفویه که جنگ های بزرگی هم شد، کارهای بزرگی هم شد، این چیزهایی که امروز ما مشاهده می کنیم، اصلاً در آن وقت وجود نداشته است. دلایل روشنی هم دارد؛ نه این که نشود این ها را تحلیل کرد؛ معلوم است چرا. به هر حال این پدیده در تاریخ ایران ما یک پدیده حقیقتا بی نظیر یا حالا اگر احتیاط کنیم بگوییم که کم نظیر بود. این پدیده به این بزرگی، آن هم با این همه شکوه، با این همه زیبایی، چه موضوعی برای یک هنرمند از این جذاب تر؟

آثار بزرگ هنری دنیا را نگاه کنید. خیلی از آن ها بر روی قهرمانی های ملت ها متمرکزند؛ حتی آن جایی که شکست خوردند. در لشکرکشی ناپلئون به روسیه، دو نفر روایت گر بزرگ هنری، این ماجرا را روایت کردند: یکی فرانسوی است که ویکتورهوگوست؛ یکی روسی است طرف شکست خورده، که اول کار شکست خورد که تولستوی است. حالا آن طرف پیروز طبعا یک گزارش هایی را ممکن است بدهد. اما شما ببینید در این کتاب آن طرف شکست خورده، آن شکست را آن چنان تصویر می کند که مایه غرور و سربلندی ملت است؛ یعنی در حرکت ملت، آن نقاط ارزشمندی را که یک هنرمند می تواند ببیند، این ها را بیرون می کشد، برجسته می کند، رنگ و روغن می زند و جلوی چشم ها می گیرد.

ما در این ماجرای هشت ساله، یک پیروزی مطلق به دست آوردیم. ما که جنگ را شروع نکرده بودیم که بگوییم فلان جا را می خواستیم بگیریم، نتوانستیم، پس ناکام شدیم؛ قضیه این نبود.

قضیه این بود که دشمنی به ما حمله کرده بود و می خواست بخشی از خاک ما را بگیرد، همه دنیا هم به او کمک کردند، ما هم مردانه ایستادیم؛ ناکام شد و بینی اش به خاک مالیده شد و برگشت. پیروزی از این بالاتر؟!

این پیروزی را با همین ابعاد، با همه خصوصیاتی که در آن وجود دارد، با همه آن هزاران ماجرایی که آن را به وجود آورده است، ما باید روایت کنیم، و این کار هنرمندان عزیز ماست، کار نویسندگان است، کار سینماگران است، کار شاعران است، کار نقاشان است، کار اصحاب فرهنگ و هنر است.

امروز کار آن عده ای که به میدان جنگ رفتند و در این هشت سال، آن حماسه را آفریدند چه شهدای شان، چه ایثارگران شان، چه رزمندگان شان، دیگر تمام شد؛ آن ها کار خودشان را کردند. پس از پایان کار آن ها، کار یک خیل عظیم دیگری آغاز می شود، علاوه بر گزارش هایی که در دوران جنگ دادند همین دوره جنگ، چه قدر برای ما هنرمند درست کرد؛ چه قدر شخصیت های برجسته درست شدند! غیر از آن، حالا بعد از پایان جنگ، نوبت این خیل عظیمی است که این دیگر مسئله اش هشت سال نیست! هشتاد سال هم اگر طول بکشد، جا دارد.

بحث را طولانی نکنم؛ از همه عزیزانی که در عرصه فرهنگ و هنر، به این ملت، به این کشور و به خاطره باشکوه جنگ خدمت کرده اند، صمیمانه و مخلصانه تشکر می کنم. امیدوارم که خداوند از همه شماها قبول کند و شما را موفق بدارد و همه خواهران و برادران عزیز مشمول هدایت و توفیق الهی باشند و آن دین عظیمی که بر دوش همه ماهاست، ان شاءاللّه بتوانیم در مقابل این ملت و در مقابل این تاریخ آن را ادا کنیم.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان