محدّثی عظیم الشّأن
[1]
، عالمی بزرگوار و یکی از اصحاب ثقه و کاملاً مورد اطمینان اهل بیت (ع) بوده و مانند بسیاری از اصحاب خاص ائمه (ع) از شهر مقدس قم به خدمت آن بزرگواران شتافته است.
احمد بن اسحاق طی عمر شریفش توانست خدمت امام جواد و هادی (ع) برسد و جزء اصحاب مخصوص امام عسکری (ع) قرار گیرد و پس از ان بزرگواران به شرف زیارت حضرت صاحب الزمان(عج) نائل گردد. یکی دیگر از افتخارات احمد بن اسحاق این است که توانسته جزء سفرای سفارش شده حضرت حجت(عج) قرار گیرد؛ زیرا حضرت مهدی(عج) در توقیع شریفی ایشان را مورد تأیید و عنایت قرار داده اند. به همین سبب در کتاب «ربیع الشیعه»،احمد بن اسحاق از وکلاء و سفراء و ابواب معروف حضرت حجت (عج) معرفی شده است.
چنان که بعضی از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمیها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت یاد کرده اند.اما دانشمندان دیگر، او را وکیل و نماینده امام دانسته اند.از روایتی در «بحارالانوار» استفاده می شود که او نماینده امام در موقوفات قم بوده است.
محمد بن جریر طبری می نویسد: احمد بن اسحاق قمی اشعری، استاد شیخ صدوق، نماینده امام عسکری (ع) بود. بعد از شهادت آن حضرت، وکالت حضرت صاحب الزمان(عج) را به عهده گرفت. از طرف حضرت نامه هایی خطاب به او صادر می شد، و او وجوه و حقوق مالی قم و اطراف آن را گردآوری نموده و به امام می رساند. احمد بن اسحاق صد و شصت کیسه طلا و نقره را که از شیعیان قم گرفته بود، به امام تسلیم کردو این، حجم چشمگیر وجوه جمع آوری شده را نشان می دهد.
سعد بن عبدالله در روایتی می گوید: زمانی همراه احمد بن اسحاق، در سرّ من رأی خدمت امام عسکری (ع) مشرف شدیم. هنگام خداحافظی احمد از امام حسن (ع) پارچه ای درخواست نمود تا برای کفنش از آن استفاده نماید. پس از آن، حضرت سیزده درهم به او داد و فرمود: این پول را خرج مکن، مگر برای مخارج شخصی خودت و هر چه که بخواهی به تو خواهد رسید.
سعد بن عبدالله می گوید: پس از آن که از نزد امام حسن (ع) مراجعت کردیم و به سه فرسخی حلوان (که اکنون به پل ذهاب معروف است) رسیدیم، ناگهان حال احمد بن اسحاق دگرگون شد و به شدت تب نمود، به گونه ای که ما از سلامتی و زنده ماندن او قطع امید کردیم.
هنگامی که به حلوان رسیدیم و در کاروانسرای آن مستقر شدیم، احمد گفت: امشب مرا تنها بگذارید و به اطاق های خود بروید. و طبق خواسته احمد بن اسحاق، همه ما او را تنها گذاشتیم. هنگامی که صبح فراسید، به یاد احمد افتادم و سراسیمه از جای خود بلند شدم، ناگهان کافور، خادم مخصوص امام حسن عسکری (ع)، را دیدم که می گفت: احسن اللّه بالخیر عزاکم و جبر بالمحبوب رزیتکم. پس از آن نیز گفت: غسل و کفن یار و همراه شما احمد را انجام دادیم، پس بلند شوید و به دفن او مشغول شوید. همانا که او عزیزترین شماست به جهت قرب به خداوند نزد آقای شما. پس از آن سخنان ،ناگهان از چشم ما غایب شد. معلوم شد که او به امر و طی الارض امام حسن عسکری (ع) به آنجا آمده بود تا آن شخص بزرگوار را با احترام و عزّت غسل و کفن نماید.
[1]
.پایگاه حوزه مجله پاسدار اسلام شماره 312، جرعه نوشان اقیانوس بیکران جواد الائمه (ع).