ماهان شبکه ایرانیان

«سجده بر خاک»

اسلام، عقیده و شریعت است و عقیده، ایمان به خدا و روز قیامت و پیامبران اوست و شریعت هم احکام و دستورهای الهی است که زندگی بهتر را برای بشر تأمین می کند و سعادت دنیوی و اخروی را برای او به ارمغان می آورد.

در پرتو کتاب و سنّت

مقدّمه

اسلام، عقیده و شریعت است و عقیده، ایمان به خدا و روز قیامت و پیامبران اوست و شریعت هم احکام و دستورهای الهی است که زندگی بهتر را برای بشر تأمین می کند و سعادت دنیوی و اخروی را برای او به ارمغان می آورد.

شریعت اسلامی [در مقایسه با دیگر شرایع آسمانی] از این امتیاز برخوردار است که گستردگی و شمول دارد و برای همه مشکلاتی که انسان در عرصه های مختلف زندگی با آن رو به رو می شود، راه حلهایی قرار داده است. خداوند سبحان می فرماید: «أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسْلاَمَ دِیناً»1؛ [امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را برای شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم].

اما مسائلی فقهی وجود دارد که دیدگاه فقها به دلیل اختلافی که در روایات نقل شده از پیامبر اکرم(ص) دارند، متفاوت شده است. از آنجا که حقیقت، زاده بحث است، سعی کردیم که آن مسائل را در این سلسله از مباحث مطرح کنیم. باشد که طرح این گونه مباحث، وسیله ای برای وحدت کلمه و نزدیکی انظار در این باره باشد؛ چرا که این گونه اختلافات، اختلافاتی در جوهر و اصول دین نیست تا موجب دشمنی و کینه نسبت به همدیگر شود، بلکه اختلافی است در آنچه از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است و در مقابل مسائل فراوانی که مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی است، ناچیز و اندک است. راهنمای ما در این راه، این کلام خداوند است: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَ اذْکُروُا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدآءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْوَاناً... »؛2 [و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را برخود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شدید... ].

سجده بر زمین

شاید یکی از روشن ترین مظاهر بندگی و تسلیم و فروتنی مخلوق در برابر خداوند، سجده باشد. موءمن با سجده، بر عبودیت و بندگی خویش نسبت به خداوند تأکید می ورزد.

تقدیر خداوند، عزّاسمه، بر این تعلّق گرفته است که بنده، خود را در مقابل او چنین کوچک شمارد تا لطف و احسانش را بر او جاری سازد. از این رو در برخی روایات آمده است: «نزدیک ترین حالات بنده به خداوند، حال سجده اوست».

و از آنجا که در میان عبادتها، نماز، معراج موءمن است و با این عبادت است که موءمن از کافر ممتاز می گردد و سجده، یکی از ارکان آن محسوب می شود، چیزی آشکارتر از سجده بر خاک، شن، سنگ و ریگ، نشان دهنده این فروتنی و تذلّل نیست؛ زیرا فروتنی و تذلّلی که در سجده بر این امور وجود دارد، به مراتب، آشکارتر و روشن تر از تذلّلی است که در سجده بر حصیر و بوریا وجود دارد؛ چه رسد به سجده بر لباسهای فاخر و فرشهای پرپشت و طلا و نقره. البته سجده بر همه این موارد، سجده است، اما عبودیت و بندگی، در سجده بر خاک و امثال آن، از سجده بر هر چیز دیگری آشکارتر است.

امامیه در سفر و غیر سفر، به سجده بر زمین ملتزم و مقیّدند و سجده بر غیر زمین را جایز نمی دانند؛ مگر بر چیزی که از زمین روییده شده باشد؛ البته مشروط بر اینکه خوردنی و پوشیدنی نباشد. به دلیل روایات متواتری که از پیامبر اکریم(ص) و اهل بیت(ع) و اصحاب او رسیده است، جایز نمی دانند که به هنگام نماز و در حال صحّت و سلامتی، بر غیر زمین و روییدنیهایِ از آن سجده شود. بعداً(در خلال بحث) روشن خواهد شد که روش اصحاب پیامبر(ص) التزام به سجده بر زمین و روییدنیهایِ از آن بوده است و عدول از این سنّت در زمانهای بعد روی داده است.

اختلاف نظر فقها در شرایط محل سجده

مسلمانان بر وجوب دو بار سجده در هر رکعت از رکعتهای نماز، اتفاق نظر دارند و دراینکه این سجده در مقابل چه کسی باید باشد هم اختلافی ندارند؛ چرا که این خدای سبحان است که آنچه در آسمانها و زمین است، از روی اطاعت یا اکراه، او را سجده می کنند3 و این کلام خداوند، شعار هر مسلمان است که: «... لاَتْسجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لاَلِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا للَّهَ الَّذِی خَلَقَهُنَّ... »4؛ [خورشید و ماه را سجده نکنید، بلکه خدای را که آنها را آفرید، سجده کنید].

اختلاف مسلمانان تنها در شرایط محلّ سجده است؛ یعنی جایی که سجده کننده، پیشانی اش را بر روی آن می گذارد. شیعه معتقد است که سجده باید بر زمین یا روییدنیهای غیر خوراکی و پوشاکی، مانند حصیر و بوریا باشد، اما دیگر مذاهب اسلامی در این مسئله با شیعه مخالفند. اینک آرای فقها در این زمینه:

شیخ طوسی5 در بیان آرای فقها می گوید:

در حال اختیار، سجده بجز بر زمین یا روییدنیهای غیر خوراکی و غیر پوشاکی، از قبیل پنبه و کتان، جایز نیست، اما فقهای اهل سنّت مخالف این نظر هستند؛ زیرا به اعتقاد آنان سجده بر پنبه، کتان، مو، پشم و امثال اینها جایز است... .

شیخ طوسی در ادامه می فرماید:

سجده بر چیزی که دارای پنبه یا کتان باشد، مانند سجده بر پیچ عمامه و گوشه عبا و آستین پیراهن، جایز نیست. شافعی هم بر این عقیده است و از علی(ع)، ابن عمر، عبادة بن صامت، مالک و احمد بن حنبل هم چنین روایت شده است. ابو حنیفه گفته است: «اگر کسی بر چیزی سجده کند که دارای پنبه باشد، مانند لباسی که بر تن دارد، کفایت می کند و چنانچه بر چیزی سجده کند که از او جدا نیست، مثل اینکه دست خود را بر روی زمین پهن و بر آن سجده کند، کفایت می کند، اما مکروه است». این مطلب از حسن بصری روایت شده است.

6علاّمه حلّی7در بیان آرای فقها درباره محلّ سجده می فرماید:

از نظر همه علمای شیعه، سجده بر غیر زمین و بر چیزی که از زمین نروییده؛ مانند پوست و پشم، جایز نیست، اما علمای اهل سنّت بر جواز سجده بر غیر زمین اتفاق نظر دارند.8

شیعیان در این رأی و نظر، از امامان معصوم(ع) که بر طبق حدیث ثقلین، عِدل و هم ردیف قرآن به شمار آمده اند، پیروی کرده اند. اینک ما در این زمینه به ذکر چند روایت از آنها بسنده می کنیم:

شیخ صدوق با سند خویش از هشام بن حکم روایت کرده است که به امام صادق(ع) عرض می کند: «أَخبِرنِی عمّا یجوز السجود علیه و عمّا لایجوز»؛ مرا از چیزهایی که سجده بر آنها جایز است و چیزهایی که سجده بر آنها جایز نیست، خبر دِه.

مام(ع) می فرماید: «السجود لایجوز إلاّ علی الأرض أوعلی ما أنبتت الأرض إلاّ ما اُکل أو لُبس»؛ یعنی: سجده، جز بر زمین و چیزهای غیر خوراکی و پوشاکی که از زمین می روید، جایز نیست.

هشام بن حکم سوءال می کند: «جُعِلْتُ فِداکَ ما العلّة فِی ذلک؟»؛ فدایت شوم، علّت این امر چیست؟ امام(ع) می فرماید:

لأنّ السجود خضوعء للّه عزّ و جلّ فلاینبغی أن یکون علی ما یوءکل و یلبس، لأنّ ابناء الدنیا عبید ما یأ کلون و یلبسون، و الساجد فی سجوده، فی عبادة اللّه عزّ و جلّ فلا ینبغی أن یضع جبهته فی سجوده علی معبود أبناء الدنیا الذین اغترّوا بغرورها.9

زیرا سجده، یک نوع خضوع در مقابل خداوند عزّو جلّ است. پس سزاوار نیست که بر خوراکی و پوشیدنی انجام شود؛ زیرا دنیا طلبان، بنده خوردنیها و پوشیدنیها هستند، در حالی که کسی که سجده می کند، در حین سجده، مشغول عبادت خداوند، عز ّو جلّ است. بنابراین، شایسته نیست که پیشانی اش را هنگام سجده، بر چیزی نهد که مورد پرستش دنیا طلبانی است که فریب امور بیهوده دنیا را خورده اند.

امام صادق(ع) فرموده است:

و کلّ شی ءٍ یکون غذاء الانسان فی مطعمه أو مشربه أو ملبسه، فلاتجوز الصلاة علیه، ولاالسجود إلاّ ما کان من نبات الارض من غیر ثمر، قبل أن یصیر مغزولاً، فإذا صار غزلاً فلاتجوز الصلاة علیه إلاّ فی حال الضرورة؛10

و هر چیزی که غذای انسان است، اعم از خوراکی، نوشیدنی و پوشیدنی، نماز و سجده بر آن صحیح نیست؛ مگر آنکه روییدنی از زمین و بی میوه باشد و ریسیده نشده باشد؛ و اگر ریسیده باشد، نماز بر آن جایز نیست، مگر در حال ضرورت.

بنابراین، با توجه به روایات یاد شده، اگر شیعیان به سجده کردن بر زمین و گیاهان غیر خوراکی و غیر پوشاکی ملتزمند، سزاوار ملامت نیستند؛ چرا که آنها در این مسئله به امامانشان اقتدا می کنند.

علاوه بر این، روایاتی در این باره از اهل سنّت نقل شده است که دیدگاه شیعه را تقویت می کند و به زودی به هنگام نقل این روایات، روشن خواهد شد که سنّت پیامبر اکرم(ص) در نماز، نخست سجده بر زمین بوده، آنگاه سجده بر تنها حصیر و بوریا نیز رخصت داده شده و پس از آن، ترخیص سومی نرسیده، بلکه می توان گفت همچنان که کاملاً بررسی خواهد شد، روایاتی وجود دارد که سجده بر غیر موارد مزبور را ممنوع کرده است.

محدّث نوری در مستدرک از دعائم الاسلام از امام صادق(ع) از پدرانش روایت کرده است که رسول خدا(ص) فرمود:

إنّ الارض بکم برّة، تتیمّمون منها، و تصلّون علیها فی الحیاة(الدّنیا) و هی لکم کفاة فی الممات، و ذلک من نعمة اللّه، له الحمد، فأفضل ما یسجد علیه المصلّی الأرض النقیّة؛11

زمین برای شما نیکوکار است، با آن تیمّم می کنید و در زندگی(دنیا) برروی آن نماز می گزارید و در مرگ، شما را بس است و این از نعمتهای خداوند است که حمد و ستایش مخصوص اوست. بنابراین، برترین چیزی که نمازگزار می تواند بر آن سجده کند، زمین پاک است.

محدّث نوری همچنین از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود:

ینبغی للمصلّی أن یباشر بجبهته الأرض و یعفّر وجهه فی التراب، لأنّه من التذلّل للّه؛12

شایسته است که نمازگزار، پیشانی اش را مستقیماً بر زمین بگذارد و صورت را [با گذاشتن روی زمین] خاک آلود کند؛ زیرا این کار، نوعی اظهار ذلّت در مقابل خداوند است.

شعرانی [در ذیل حدیث فوق] می گوید:

مقصود از [تعفیر و به خاک مالیدن صورت]، اظهار خضوع و فروتنی با سر است تا زمین را با صورت که شریف ترین عضو بدن است، لمس کند؛ خواه این لمس، با پیشانی باشد یا با بینی ؛ و چه بسا قراردادن پیشانی با بینی بر زمین، نزد گروهی از فقها اولویت داشته باشد؛ زیرا ریشه کلمه «أنف» که به معنای بینی است، از «انفه» و «کبریا» به معنای بزرگی گرفته شده؛ از این رو اگر نماز گزار آن را بر زمین گذارد، گویی در برابر خداوند، از بزرگی و کبریایی که نماز گزار دارد، خارج شده است؛ زیرا ورود در محضر خداوند بر کسی که در او کوچک ترین ذرّه ای از ریا وجود داشته باشد، حرام است؛ چرا که محضر الهی در حقیقت، بهشت اکبر است و رسول خدا(ص) فرموده است: «کسی که کوچک ترین ذرّه از کبر در وجودش باشد، وارد بهشت نمی شود».13

امام مغربی مالکی رودانی طی حدیث مرفوعه ای از ابن عباس نقل می کند: «من لم یلزق أنفه مع جبهته بالأرض أو اسجد لم تجز صلاته»؛14 کسی که در سجده، بینی اش همراه با پیشانی به زمین نرسد، نمازش کفایت نمی کند.

[در این باره ذکر این نکته ضروری است که] همچنان که اعمال عبادی در اصل، توقیفی است، شرایط و احکام آنها نیز از اموری است که باید از طرف مفسّر شریعت و مبلّغ آن، یعنی رسول خدا(ص) تبیین و روشن شود؛ زیرا اوست که طبق تصریح قرآن کریم، الگو و تبیین کننده قرآن عزیز است و بر تمامی مسلمانان واجب است که احکام دین و جزئیات شریعتشان را از او فراگیرند.

خداوند سبحان فرموده است: «لَقَدْ کَان لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةء حَسَنَةء لِمَنْ کَانَ یَرْجُوا اللَّه وَ الْیَوْمَ اْل آخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»15؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا(ص) سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.

«وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»16؛ آنچه رسول خدا برای شما آورده، بگیرید و از آنچه نهی کرده، خودداری کنید.

فرق بین «مسجودله» و «مسجود علیه»

گاهی تصوّر می شود که التزام و اعتقاد به سجده بر زمین یا روییدنیهای از زمین، بدعت است؛ به خیال اینکه تربتی که بر آن سجده می شود، بت است. این افراد، کسانی هستند که بین «مسجودء له»(یعنی کسی که برای او سجده می شود) و «مسجودء علیه»(یعنی چیزی که بر آن سجده می شود) تفاوتی نمی گذارند و چنین می پندارند که سنگ یا تربتی که در مقابل نماز گزار گذاشته شده است، بتی است که نمازگزار آن را با قراردادن پیشانی بر رویش، می پرستد، اما شیعه چه تقصیری دارد که درک مخالفانش چنین ضعیف است که بین این دو فرقی نمی گذارند و موحدّ را با مشرک، به خاطر اشتراک در ظاهر، مقایسه می کنند؛ و به صورت و ظاهر اشیا اهمّیت می دهند، در حالی که ملاک، باطن امور است.

بنابراین، برای بت پرست، بت، معبود و «مسجودء له» است و آن را در مقابلش می گذارد و برای او رکوع و سجود می کند، اما موحّد که می خواهد نهایت عبودیت خویش را اظهار کند، برای خداوند سجود و اظهار تذلّل و فروتنی می کند. موحّد، پیشانی اش را بر روی خاک، سنگ، شن و ریگ می گذارد تا به این وسیله، در مقام ارزیابی، برابری اش را با این امور اظهار کند و بگوید «خاک کجا و ربّ الارباب کجا؟»

آری، سجده کننده بر خاک، غیر از پرستنده آن است. او می خواهد با سجده بر خاک، در برابر خداوند تذلّل و فروتنی کند و کسی که خلاف این را توهّم کند، مراتب نادانی خود را نشان داده است. او با این کارش موجب گرفتاری همه نمازگزاران و محکوم شدن آنها به شرک می شود؛ زیرا کسی که بر فرش و پارچه و غیر اینها نماز می خواند نیز باید طبق این دیدگاه، پرستنده آنها باشد و این، خیلی عجیب است.

آمُدی از امام علی(ع) نقل می کند که فرمود: «السجود الجسمانی: وضع عتائق الوجوه علی التراب»17؛ سجود جسمانی عبارت است از قراردادن مواضع لطیف صورت بر روی خاک.

«سجده» در لغت

بدون شک، سجده از واجبات نماز است. هر دو فرقه شیعه و اهل سنّت از ابن عباس(رضی اللّه عنه) روایت کرده اند که رسول خدا(ص) فرمود: «أُمرت أن أسجد علی سبعة أعظم: علی الجبهة و الیدَیْنِ و الرکبتَیْنِ و أطراف القدمَیْنِ»؛18 مأمور شده ام که بر هفت استخوان سجده کنم: برپیشانی، دو دست، دو زانو و نوک دو پا.

با این حال، حقیقت سجده و واقعیت و مقوّم آن، قرار دادن پیشانی بر زمین است و موارد شش گانه دیگر، بیشتر شبیه شرایط سجده است [تا اینکه در حقیقت آن نقش داشته باشد]. دلیل این مطلب، کلام صاحبان کتب لغت است؛ زیرا آنان در تعریف سجده، جز قراردادن پیشانی بر زمین، چیز دیگری را ذکر نکرده اند؛ بنابراین، گویی دیگر موارد، از شرایط سجده است که شارع آن را واجب و به حقیقت لغوی و عرفی سجده، افزوده است.

ابن منظور به نقل از ابن سیده گفته است: «سجد یسجد، سجوداً یعنی پیشانی اش را بر زمین قرارداد. اسم فاعل آن ساجد و جمع ساجد، سجود و سُجَّد است».19

ابن اثیر گفته است: «سجود نماز عبارت است از قراردادن پیشانی بر زمین و هیچ خضوعی بزرگ تر از سجده نیست».20

در تاج العروس من جواهر القاموس آمده است:

سجده یعنی خضوع، و سجود نماز از همین ریشه و به معنای قراردادن پیشانی بر زمین است و خضوعی بزرگ تر از سجود نیست. اسم آن «سجده» به کسر سین است.21

این سخنان و نظایر آن از صاحبان کتابهای لغت، گویای این حقیقت است که حقیقت و مقوّم سجده، همان قراردادن پیشانی بر زمین است و چنانچه پیامبر(ص) سجده بر هفت استخوان را واجب نکرده بود، برای سجده، گذاشتن پیشانی بر زمین کفایت می کرد، اما علاوه بر گذاشتن پیشانی بر زمین، امور دیگری هم برای سجده اضافه کرده که موجب شده است سجده بر هفت عضو واجب باشد.

با توجه به مطالب فوق، تعجبی نیست که از بیان اعضای هفت گانه، گذاشتن پیشانی بر زمین، دارای شرط خاصی باشد و آن اینکه «مسجودء علیه» یعنی چیزی که بر آن سجده می شود، باید زمین یا روییدنی از زمین باشد و سجده بر غیر این موارد، جایز نباشد.

علّت لزوم مکشوف بودن پیشانی در سجده

شاهد اینکه از میان اعضای هفت گانه، پیشانی شرایط خاصی دارد، این است که اکثر فقهای اهل سنّت معتقدند که تنها در سجده است که پیشانی باید مکشوف باشد [و با چیزی پوشیده نشده باشد]. بنابراین، اگر سایر اعضا مانند پیشانی، نقشی در حقیقت سجده داشتند، باید حکم آن اعضا هم مانند حکم پیشانی باشد؛ در حالی که واقعیت، خلاف این است [و برای روشن شدن مطلب، آرای فقهای اهل سنّت را در این زمینه نقل می کنیم]:

1. در مختصر ابی القاسم خرقی و شرح آن آمده است: «بنابر یکی از این دو روایت، واجب نیست که نماز گزار، غیر از پیشانی، سایر اعضا را بدون حایل، بر روی محل نماز(سجّاده) بگذارد» و در روایتی دیگر آمده است: واجب است نماز گزار، پیشانی اش را مستقیماً و بدون حایل، بر روی محل نماز بگذارد. این روایت را ابوالخطاب نقل کرده و اثرم روایت کرده است: از امام صادق(ع) در باره سجده بر پیچ عمامه سوءال کردم که آیا درست است یانه؟ امام(ع) فرمودند: بر پیچ عمامه سجده نمی شود، بلکه باید آن قسمت از عمامه که جلوی پیشانی را گرفته، برداشته شود، و این مذهب شافعی است.

خباب روایت کرده است که از شدّت گرمایی که بر پیشانی و دستان ما [به هنگام گذاشتن پیشانی روی زمین] می رسید، نزد رسول خدا(ص) شکایت کردیم، اما به شکایت ما توجهی نکرد. تا آنجا که می گوید: از علی(ع) نقل است که فرموده است: «هرگاه هریک از شما نماز می خواند، باید عمامه را از روی پیشانی کنار بزند». این حدیث را بیهقی نقل کرده است22.

2. در الوجیز آمده است: در سجود، واجب است پیشانی آشکار و پیدا باشد؛ زیرا از خباب روایت شده است که از شدّت گرمایی که بر پیشانی و دستان ما می رسید، نزد رسول خدا(ص) شکایت کردیم، اما او به شکایت ما توجهی نکرد.

در شرح این حدیث گفته است: لازم نیست همه پیشانی پیدا و مکشوف باشد، بلکه به مقداری که پیشانی بر آن صدق کند، کافی است؛ همچنان که درباره مقداری که باید روی زمین قرار می گیرد نیز چنین است. واجب است آن مقداری از پیشانی که بر روی زمین قرار می گیرد، پیدا و مکشوف باشد. بنابراین، اگر مقداری از پیشانی را آشکار کند، ولی موضع دیگری را بر زمین گذارد، کافی نیست. کشف پیشانی، موقعی حاصل می شود که بین پیشانی و محل سجده، حایلی متّصل به پیشانی که با برداشتن پیشانی، آن نیز برداشته شود، وجود نداشته باشد.

بنابراین، اگر بر گوشه ای از آن حایل یا پیچی از عمامه اش سجده کند، کفایت نمی کند؛ زیرا پیشانی اش را مستقیماً بر محلّ سجده نگذاشته است.

دلیل ما حدیث خباب است. همچنین روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود: «پیشانی ات را به زمین بچسبان».23

3. ابن رشد گفته است: فقها اختلاف نظر دارند که آیا یکی از شرایط سجود، این است که دست سجده کننده باید [هنگام سجده] مکشوف و آشکار باشد و مستقیماً بر زمین قرار گیرد [و مثلاً با عبا پوشیده نشده باشد] یا اینکه چنین شرطی در باره دستان وجود ندارد؟

مالک گفته است آن، شرط سجود است، اما تصوّر می کنم شرط تمامیت آن باشد.24 گروهی نیز گفته اند آن، از شرایط سجود نیست.

اختلاف نظر فقها در سجده بر لایه های عمامه نیز از همین باب است. در این زمینه سه نظریه ابراز شده است: گروهی ممنوع می دانند و گروهی دیگر جایز و گروهی هم بین سجده بر لایه های کم و لایه های زیاد عمامه، فرق گذاشته اند. گروهی هم بین اینکه بخشی از پیشانی سجده کننده به زمین برسد و یا هیچ بخشی از پیشانی اش به زمین نرسد، تفاوت قائل شده اند.25

4. قفال گفته است: اگر به خاطر مرضی، دستاری بر پیشانی نماز گزار بسته شده باشد و با آن دستار سجده کند، کفایت می کند و لزومی به اعاده نماز نیست. فقهای ما قول دیگری را نیز نقل کرده اند که مطابق آن، در صورت مسح بر جبیره، اعاده واجب است.26

5. در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه آمده است: شافعیه معتقدند که سجده بر پیچ عمامه یا دستار، در صورتی که پیشانی را پوشانده باشد، اشکال دارد. بنابراین، چنانچه نمازگزار از روی علم و عمد، بر محل آشکار ومکشوف پیشانی اش سجده نکند، نمازش باطل است؛ مگر آنکه عذری داشته باشد؛ مثل اینکه جراحتی بر پیشانی اش باشد و باز کردن دستار، مشقّت زیادی داشته باشد که در این صورت، سجده با دستار، صحیح است.27

ظاهراً حکمت لزوم کشف پیشانی به هنگام سجده، این است که پیشانی به خاک بچسبد تا نمازگزار به نهایت خضوع و عبودیت برسد. اما این فقها کشف پیشانی را به عدم وجود حایلی که مانع از سجود شود، مانند پیچ عمامه و لایه های آن، منحصر کرده اند و به رغم آن حکمت، سجده بر فرش و سجّاده را جایز شمرده اند و این، موجب بطلان حکمت کشف پیشانی به هنگام سجده و فایده آن می شود. بدین سان، این سوءال متوجه آنان است که: اگر سجده بر فرش و سجّاده جایز است، پس چه فرقی بین سجده بر فرش یا سجّاده با سجده بر پیچ عمامه یا دستاری که دور سر بسته شده است، وجود دارد؟

تفاوت قائل شدن بین این دو، امر عجیبی است؛ زیرا دستار یا عمامه، مانند فرش و سجّاده، بافته شده از نخ است و اگر به زعم آنان، سجده، هم با گذاشتن پیشانی بر عمامه یا دستار محقّق می شود و هم با گذاشتن پیشانی بر فرش یا سجّاده، در این صورت، همراه بودن عمامه یا دستار با نماز گزار و همراه نبودن فرش یا سجاده با نمازگزار، نمی تواند محملی برای تفاوت قائل شدن بین این دو باشد؛ به طوری که سجده با یکی جایز و با دیگری، ممنوع باشد.

اما اگر قائل شدیم که حکمت کشف پیشانی به هنگام سجده، این است که پیشانی به خاک بچسبد، در این صورت، سجده با عمامه یا دستار، با سجده بر فرش، تفاوتی نخواهد داشت. بدین ترتیب، علمای شیعه، بر همین اعتقادند. علاّمه حلّی می گوید: «واجب است پیشانی را برای سجده، بر چیزی که سجده بر آن صحیح است، آشکار کرد».28

روش سجود در عصر پیامبر(ص) و پس از او

پیامبر اکرم(ص) و اصحاب او مدت زیادی به سجده بر روی زمین ملتزم بودند و مدت چند سال شدّت گرما، غبار خاک و رطوبت زمین را تحمّل می کردند. در این دوره، هیچ کس بر لباس، پیچ عمامه و حتی بر حصیر، بوریا، فرش و سجّاده سجده نمی کرد. نهایت کاری که نمازگزاران برای رفع آزار پیشانی انجام می دادند، این بود که با کف دستشان ریگها را سرد کرده، آنگاه بر آن سجده می کردند تا جایی که برخی اصحاب، نزد پیامبر(ص) از شدّت گرما شکایت کردند، اما او به این گلایه ها وقعی نمی نهاد؛ زیرا وظیفه نداشت از پیش خود، تکلیف الهی را تغییر دهد تا اینکه به سجده بر حصیر رخصت داده شد و گشایشی اگر چه در چارچوبی محدود، در امر مسلمانان پدید آمد. بنابراین، در آن زمان مسلمانان تنها سه مرحله را پشت سر گذاشتند، نه بیشتر:

1. مرحله ای که بر مسلمانان، سجده بر زمین و انواع مختلف آن؛ مثل خاک، شن، سنگریزه و گل خشک واجب بود و در غیر این موارد، هیچ رخصتی داده نشده بود.

2. مرحله ای که برای تسهیل امر مسلمانان و رفع حرج و مشقّت، سجده بر روییدنیها؛ از قبیل حصیر و بوریا، رخصت داده شد.

3. مرحله ای که سجده بر لباس، در صورت ضرورت و اضطرار، مجاز شمرده شد.

مرحله نخست: سجده بر زمین

1. هر دو فرقه شیعه و سنّی، از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده اند که فرمود: «و زمین برای من محلّ سجده و پاک کننده قرار داده شده است».29

از حدیث فوق متبادر می شود که هر بخشی از زمین، محلّ سجده و پاک کننده است که می توان بر آن سجده و تیمّم کرد. بنابراین، زمین از دو حیث مورد نظر قرار می گیرد: یکی برای سجده و دیگری برای تیمّم.

این حدیث، به روشنی ثابت می کند که اصلِ در سجده، سجده بر زمین است؛ خواه خاک باشد یا سنگ و ریگ. زمین است که باید به عنوان محلّ سجده انتخاب شود و بدون دلیل دیگری نمی توان از آن تعدّی کرد.

اما تفسیر روایت فوق به اینکه: «عبادت خدا و سجده در مقابل او، منحصر به مکان خاصی نیست، بلکه به رغم اعتقاد غیر مسلمانان به اینکه عبادت، تنها باید در کلیسا و کنیسه انجام شود، اسلام معتقد است که همه زمین، مسجد مسلمانان است. آری، این تفسیر، مخالف تفسیری که ما کردیم، نیست؛ زیرا اگر زمین به طور مطلق، مسجد نماز گزار باشد، لازمه اش این است که همه جای آن برای عبادت صلاحیت داشته باشد.

بنابراین، تفسیر فوق، به معنای التزامی تفسیری است که ما از حدیث ذکر کردیم و نشان دهنده این است که چرا واژه «طهوراً» یعنی پاک کننده، پس از واژه «مسجداً» آمده و هر دو کلمه، مفعول فعل «جعلت» قرار گرفته است. نتیجه اینکه زمین، موصوف به دو وصف شده است: یکی مسجد و دیگری طهور(یعنی پاک کننده). جصاص هم از حدیث، چنین فهمیده و گفته است: «همان زمینی را که خداوند مسجد و محلّ سجده قرار داده، همان را طهور و پاک کننده هم قرار داده است. »30

دیگر شارحان حدیث نیز همین سخن را گفته اند؛ بنابراین، اگر تربت و سنگ، پاک کننده است، همان هم باید محل سجده نماز گزار قرار گیرد. پس انحصار طهور و مسجد به زمین در حدیث فوق، دلیل بر این است که جز زمین، بر چیز دیگری نمی توان سجده کرد؛ مگر اینکه دلیل دیگری قائم شود که مسجد و محلّ سجده، اعم از طهور و غیر طهور است.

سرد کردن ریگها برای سجده بر آن

2. از جابر بن عبداللّه انصاری نقل شده است که گفت: با پیامبر(ص) نماز ظهر می خواندم. از شدّت گرما [و داغ شدن ریگها] مشتی از ریگ برمی داشتم و آن را کف دستم قرار می دادم، سپس آن را به کف دست دیگرم می ریختم تا سرد شود. آنگاه آنها را بر زمین قرار می دادم تا بر آن سجده کنم.31

بیهقی در ذیل این حدیث، توضیحی اضافه کرده است که شیخ گفته است: اگر سجده بر لباس متّصل به نماز گزار جایز بود، سجده کردن بر آن آسان تر از سرد کردن ریگ با دست و قراردادن آن بر زمین برای سجده بود [و اینکه مسلمانان این مشقّت را متحمّل می شده اند چون سجده بر لباس متّصل به نماز گزار جایز نبوده است]32.

ما می گوییم: اگر سجده بر مطلق لباس، خواه متّصل به نماز گزار باشد یا جدای از او، جایز بود، سجده کردن بر آن آسان تر از سرد کردن ریگ بود و مسلمانان برای رهایی از گرمای ریگها دستمال یا سجّاده و امثال اینها را به همراه خود می آوردند تا بر آن سجده کنند [و چون چنین کار آسانی را نمی کردند، معلوم می شده که سجده بر مطلق لباس، جایز نبوده است].

3. انس روایت کرده است که در گرمای شدیدی، با رسول خدا(ص) بودیم، یکی از ما مقداری سنگریزه برداشت و در دستش نگه داشت و وقتی سرد شد، آن را بر زمین گذاشت و بر آن سجده کرد.33

4. از خباب بن ارت نقل است که گفت: نزد رسول خدا(ص) از شدّت گرمایی که [به هنگام سجده] به پیشانی و کف دستان ما اصابت می کرد، شکایت کردیم، ولی او به شکایت ما توجهی نکرد.34

ابن اثیر در معنای حدیث فوق می گوید: «آنها چون نزد رسول خدا(ص) از مشقّتی که هنگام سجده بر زمین متحمّل می شدند، شکایت کردند، حضرت به آنها اجازه نداد بر گوشه لباسشان سجده کنند».35

این روایات، گویای این حقیقت است که سنّت رسول خدا(ص) و مسلمانان در نماز، فقط سجده بر زمین بوده است. حتی پیامبر(ص) به مسلمانان اجازه نمی دهد که از سجده بر زمین عدول کرده، بر پارچه متّصل به خود یا جدای از خود سجده کنند. پیامبر(ص) با اینکه نسبت به موءمنان رئوف بودند، بر آنان واجب کردند که پیشانی را [به هنگام سجده] بر زمین گذارند؛ هر چند که شدت گرمای زمین، آنها را آزار دهد.

احادیث متعدّدی که طی آنها پیامبر اکرم(ص) دستور می دهد تا مسلمانان به هنگام سجده، صورت خود را بر خاک قرار دهند، گویای این مطلب است که مسلمانان به سجده بر زمین ملتزم بوده اند و پیامبر اکرم(ص) اصرار داشته است که پیشانی به هنگام سجده، بر زمین قرار گیرد، نه بر پارچه؛ اعم از اینکه متّصل به نماز گزار باشد، مثل پیچ عمامه یا جدای از او، مثل دستمال و سجّاده.

امر به قراردادن صورت بر خاک

5. از خالد جهنی نقل است که پیامبر(ص) صهیب را در حال سجده دید، به گونه ای که گویا از خاک، پرهیز می کند. به او فرمود: ای صهیب! صورتت را بر خاک قرارده36.

ظاهراً صهیب با سجده بر پارچه متّصل یا جدای از خود و دست کم با سجده بر حصیر، بوریا و سنگهای صاف، از قراردادن صورت بر خاک پرهیز می کرده است. در هر صورت، این حدیث شاهد بر برتری سجده بر خاک است؛ در مقابل سجده بر ریگ؛ زیرا قبلاً بیان شد که سجده بر ریگ، بر خلاف سجده بر غیر زمین، جایز است.

6. اُمّ سلمه روایت کرده است: پیامبر اکرم(ص) یکی از غلامانمان را که به او «افلح» می گفتند دید که هنگام سجده، بر زمین می دمد؛ پس به او فرمود: ای افلح! صورتت را بر خاک قرار ده.37

7. در روایت دیگری آمده است که پیامبر(ص) فرمود: ای رباح! صورتت را بر زمین قرارده.38

8. ابوصالح روایت کرده است: بر اُمّ سلمه وارد شدم. در همین حال، برادرزاده اش نیز وارد شد. آنگاه دو رکعت نماز در خانه او خواند. هنگام سجده، به خاک می دمید [تا کنار رود]. ام سلمه گفت: برادر زاده! فوت نکن؛ زیرا من از رسول خدا(ص) شنیدم که به غلامش به نام یسار [که به هنگام سجده، بر خاک می دمید] فرمود: صورتت را بر خاک بگذار.39

امر به کنار زدن عمامه از پیشانی

9. روایت شده است که پیامبر(ص) در هنگام سجده، عمامه را از پیشانی اش کنار می زد.40

10. از امیر الموءمنین(ع) نقل شده است که فرمود: «هرگاه یکی از شما خواست نماز گزارد، باید عمامه را از صورتش کنار بزند»؛ برای اینکه بر پیچ عمامه سجده نکند.41

11. صالح بن حیوان سبائی روایت کرده است: رسول خدا(ص) مردی را دید که عمامه ای بر پیشانی اش بسته و مشغول سجده است؛ پس عمامه اش را از پیشانی کنار زد.42

12. از عیاض بن عبداللّه قرشی نقل است: رسول خدا(ص) مردی را دید که بر عمامه ای که دور سرش بسته شده، سجده می کند؛ پس با دستش اشاره کرد که عمامه ات را کنار بزن، و به پیشانی اش اشاره کرد.43

این روایات نشان دهنده این است که مسلمانان در آن زمان، تکلیفی جز سجده بر زمین نداشته اند و رخصتی جز خنک کردن ریگها [برای سجده] نداشته اند و چنانچه ترخیصی وجود داشت، به خنک کردن ریگ اقدام نمی کردند و پیامبر(ص) هم به گذاشتن صورت بر خاک و کنار زدن عمامه امر نمی کرد.

سیره پیامبر(ص) در سجده

ظهور بسیاری از روایات چنین می نماید که پیامبر(ص) به سجده بر زمین اهتمام داشته است.

اینک نمونه هایی از این روایات:

1. وائل بن حجر می گوید: پیامبر را دیدم که هنگام سجده، پیشانی و بینی اش را بر زمین گذاشت.44

2. ابن عباس می گوید: پیامبر(ص) بر سنگ سجده می کرد45.

3. از عایشه روایت شده است: هرگز پیامبر را ندیدم که چیزی را مانع صورتش قرار دهد46.

ابن حجر [ذیل این حدیث] می گوید: در این حدیث اشاره شده است که در سجده، اصل، تماس مستقیم پیشانی با زمین است؛ زیرا [عدم تماس مستقیم] منوط به عدم استطاعت و توانایی شده است.47

این حدیث گویای این حقیقت است که به هنگام ضرورت، سجده بر لباس و پارچه جایز است و در غیر ضرورت؛ یعنی در حالی که نمازگزار مختار است، جایز نیست. از امامان(ع) نیز این مطلب روایت شده است.

از عیینه نقل است که لباس نازک کتانی می خرد و به امام صادق(ع) عرض می کند: در روزی که هوا شدیداً گرم است، به مسجد می روم و چون دوست ندارم بر ریگها نماز بخوانم، لباسم را پهن می کنم و بر آن سجده می کنم [آیا صحیح است؟] امام می فرماید: بله اشکالی ندارد.48

از قاسم بن فضیل نقل است: به امام رضا(ع) عرض کردم: فدایت شوم! [اگر] فردی به خاطر آزار گرما و سرما، بر آستینش سجده کند [اشکال دارد؟] امام(ع) فرمود: اشکالی ندارد.49

احادیثی وجود دارد که نشان می دهد پیامبر(ص) در سرمای گزنده، بر گِل خشک و زمین سجده می کرده است و با عبایی نماز می خوانده تا با حایل قراردادن آن به هنگام سجده، دست و پای او از گزند سرمای زمین محفوظ باشد، ولی این کار را برای پیشانی نمی کرده اند. اینک احادیثی که در این زمینه وارد شده است:

1. از وائل بن حجر نقل است: رسول خدا(ص) را دیدم که در صبح سردی با عبایی سفید نماز می خواند و با حایل قرار دادن عبا به وسیله دست و پا، آنها را از سرمای زمین مصون می دارد.50

2. از ثابت بن صامت نقل شده است: رسول خدا(ص) در حالی که خود را به عبایی پیچیده بود، در قبیله بنی عبدالاشهل نماز می خواند و [به هنگام سجده] دستش را بر عبایش می گذاشت تا او را از سرمای ریگها حفظ کند.51

3. از ابو هریره نقل شده است: رسول خدا(ص) در یک روز بارانی سجده کرد، به طوری که من اثر آن را در پیشانی و نوک بینی او می دیدم.52

این روایات و نظایر آن، نشان دهنده کیفیت سجده پیامبر(ص) در یک روز بارانی و سرد است و اینکه او گاهی بر گلِ سجده می کرده و صورتش را با چیزی نمی پوشانده، و گاهی دستانش را می پوشانده، بدون اینکه به صورتش کاری داشته باشد. دقت راویان حدیث در بیان توجه پیامبر(ص) در حفظ دستان خود از سرما و گلِ به واسطه عبا و یاد نکردن از پیشانی، نشان دهنده این است که او صورت خود را با چیزی نمی پوشانده است؛ و گرنه چنانچه صورت خود را نیز مانند دستان محفوظ می داشت، از دید راویان مستور نمی ماند و آن را ذکر می کردند.

سیره صحابه و تابعین در سجده

از روایات متعددی آشکار می شود که سیره مجموعه ای از اصحاب پیامبر(ص) سجده کردن بر زمین بوده است.

1. از ابی امیه نقل است که ابوبکر خود را به زمین رسانده، بر آن سجده می کرد و نماز می گزارد.53

2. از ابو عبیده نقل است که ابن مسعود، جز بر زمین سجده نمی کرد یانماز نمی گزارد.54

3. مسروق بن اجدع که از اصحاب ابن مسعود بوده، سجده بر غیر زمین را جایز نمی دانسته است. او حتی در کشتی با خود چیزی می آورده و بر آن سجده می کرده است.55

4. ابراهیم نخعی کوفی که فقیه و یکی از تابعین بوده است، بر بردی می ایستاده و بر زمین سجده می کرده است. راوی می گوید: «گفتیم بردی چیست؟ گفت: بردی، حصیر است».56

در نقلی دیگر آمده است: او بر حصیر نماز می گزارد و بر زمین سجده می کرد.

5. عمربن عبدالعزیز به حصیر اکتفا نمی کرد، بلکه مقداری خاک بر روی آن می گذاشته و بر آن سجده می کرده است.57

6. عروة بن زبیر اکراه داشته است بر چیزی غیر از زمین نماز گزارد.58

7. علیّ بن عبداللّه بن عباس به «زرین» نامه ای نوشت که تخته سنگی از سنگهای کوه مروه برای او بفرستد تا بر او سجده کند.59

نتیجه اینکه تذلّل و خضوع در مقابل عظمت خداوند سبحان، تنها با قراردادن پیشانی بر خاک و گلِ خشک و گفتن این جمله با زبان حال که «خاک کجا و ربّ الارباب کجا» و اینکه او با خاک یکسان است، به بهترین وجه تحقّق می یابد و چنین وضعی، با سجده بر ساخته های بشری حاصل نمی شود. علاّمه امینی در این زمینه سخن گرانقدری دارد که متن آن چنین است:

برای سجده که چیزی جز اظهار کوچکی و خواری در مقابل عظمت مولا نیست، مناسب تر این است که بخشی از زمین به عنوان محل سجده انتخاب شده، نمازگزار صورت خود را بر آن قرار دهد و بینی خود را به آن بمالد تا سجده کننده طینت پستی را که از آن آفریده شده و به آن بر می گردد و دوباره از آن بازگشت داده می شود، یاد آور شود و به این وسیله، پند گیرد و دائم به یاد بی ارزشی و پستی اصلش باشد و برایش خضوعی روحی، خواری ای در باطن، پستی ای در نفس، انگیزه ای در اعضای بدن برای عبودیت و عقب نشینی ای از ترفّع و انانیّت حاصل شود و به این بصیرت برسد که موجودی که از خاک آفریده شده است، شایسته چیزی جز خواری و بیچارگی نیست.

بدیهی است که چنین اصراری، هرگز در پارچه ای بافته شده از پشم، دیبا و حریر و امثال آن که از وسایل راحتی و رفاه انسان است و موجب می شود انسان در خود، احساس بزرگی، حرمت، کرامت و مقام کند، دچار تکبّر، عصیان و استعلا شود و خضوع و خشوع از وجودش رخت بر بندد، یافت نمی شود.60

مرحله دوم: جواز سجده بر حصیر

احادیثی که از صحاح و مسانید و دیگر منابع حدیثی نقل کردیم، حاکی از آن بود که پیامبر(ص) و اصحاب او به سجده بر زمین، با انواعی که دارد، ملتزم بوده اند و هیچ گاه از آن عدول نمی کرده اند؛ هر چند گرمی هوا شدید و التزام به سجده برزمین، دشوار باشد. اما نصوصی وجود دارد که نشان می دهد پیامبر(ص)(به واسطه وحیی که به او شده) سجده بر روییدنی از زمین را مجاز شمرده است. پیداست که با این ترخیص مسئله سجده برای مسلمانان آسان شده، بار تکلیف و مشقّت در گرما و سرما و به هنگام خیس بودن زمین، برداشته می شود. اینک توجه خواننده را به این نصوص جلب می کنیم:

1. از انس بن مالک نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز می خوانده است.61

2. از ابن عباس نقل شده است: رسول خدا(ص)(و در تعبیری دیگر، پیامبر(ص»بر حصیر نماز می خوانده است62.

3. از عایشه نقل شده است: پیامبر(ص) بر حصیر نماز می خوانده است63.

4. از امّ سلمه نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز می خوانده است64.

5. از میمونه نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز می خوانده و بر آن سجده می کرده است.65

6. از امّ سلیم نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز می خوانده است.66

7. از عبداللّه بن عمر نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز می خوانده است.67

[در سفری که به مکه داشتم] یکی از مأموران مسجد الحرام که تقیّد من به سجده بر حصیر را دید، به من اعتراض کرد و از علت این کار جویا شد. به او گفتم: [زیرا] پیامبر(ص) بر حصیر نماز می خوانده است. گفت: نماز خواندن پیامبر(ص) بر حصیر و بوریا مستلزم سجده بر آنها نیست؛ زیرا ممکن است بر حصیر نماز می خوانده اما بر چیز دیگری سجده می کرده است. به او گفتم: ذوق سلیم، بین نماز خواندن و سجده کردن فرق نمی گذارد؛ زیرا این سخن که بر حصیر نماز می خوانده، به این معناست که او در تمامی حالتهای نماز، از قبیل قیام، رکوع و سجود، بر حصیر نماز می خوانده، نه اینکه پاها یا زانوها یا دستان خود را بر روی حصیر، اما پیشانی را بر چیز دیگری قرار می داده است.

علاوه بر این، در دسته ای از روایات تصریح شده که حضرت بر حصیر سجده می کرده است:

1. ابوسعید خدری روایت کرده است: بر پیامبر(ص) وارد می شود و می بیند بر حصیری نماز می خواند و بر آن سجده می کند.68

2. از انس بن مالک نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز می خوانده و بر آن سجده می کرده است69.

در پرتو این روایات، روشن می شود که سجده بر زمین و خاک و بعضی از روییدنیها، مثل حصیری که از چوب شاخه درخت خرما ساخته شده، جایز است.

مرحله سوم: سجده بر لباس(به هنگام داشتن عذر)

قبلاً درباره مرحله اوّل و دوم بحث کردیم. اگر مرحله سومی باشد، عبارت است از جواز سجده بر غیر زمین و غیر روییدنیهای از آن به هنگام ضرورت و داشتن عذر.

بدیهی است که ترخیص سجده بر غیر زمین، پس از مرحله قبل بوده است؛ زیرا قبلاً بیان شد که پیامبر(ص) به شکایت اصحاب از گرمای شدید، وقعی ننهاد و او و اصحابش با تحمّل گرما و آزار آن، همواره بر زمین سجده می کرده اند. اما خداوند، عزّ اسمه، برای رفع حرج، سجده بر لباس را به هنگام ضرورت و داشتن عذر، اجازه می دهد. اینک روایاتی که در این زمینه وارد شده است:

1. از انس بن مالک نقل شده است: هنگامی که با پیامبر(ص) نماز می خواندیم و یکی از ما قادر به قراردادن پیشانی بر زمین نبود، لباسش را پهن کرده، آنگاه بر آن سجده می کرد.

2. همین حدیث به شکل دیگری هم روایت شده است: با پیامبر(ص) نماز می خواندیم که یکی از ما از شدت گرما، بخشی از لباسش را بر زمین پهن کرد؛ پس چنانچه یکی از ما قادر نبود که پیشانیش را بر زمین گذارد، لباسش را پهن می کرد.

حدیث فوق، چنین هم نقل شده است: هنگامی که با پیامبر(ص) نماز می خواندیم، یکی از ما از شدت گرما، بخشی از لباسش را در مکان سجده گذاشت70.

این روایت را که اصحاب صحاح، سنن و مسانید نقل کرده اند، از حقیقت برخی روایات که ظهور در جواز سجده بر لباس در حال اختیار نیز دارد، پرده برمی دارد؛ زیرا روایت انس تصریح می کند که جواز سجده بر لباس، مختص حالت ضرورت است. پس این روایت، قرینه می شود بر اینکه مراد از این روایات مطلق چیست؟

اینک ذکر چند روایت در این زمینه:

1. عبداللّه بن محرز از ابو هریره نقل می کند: رسول خدا(ص) بر پیچ عمامه اش سجده می کرد.71

با توجه به اینکه این روایت با روایاتی که قبلاً نقل کردیم و طی آن، پیامبر(ص) از سجده بر پیچ عمامه نهی می فرمود، معارض است، بنابراین باید آن را بر حالت ضرورت و داشتن عذر حمل کرد. بیهقی در سننش با تصریح به این مطلب گفته است: شیخ گفته است: اما روایتی که در این زمینه از پیامبر(ص) در باره سجده بر پیچ عمامه نقل شده است، چیزی را ثابت نمی کند و روایت صحیح، روایت حسن بصری است که از اصحاب پیامبر(ص) حکایت کرده است.72

از ابن راشد روایت شده است: مکحول را دیدم که بر عمامه اش سجده می کند. گفتم چرا بر آن سجده می کنی؟ گفت: تا به این وسیله مانع رسیدن سرما به دندانهایم بشوم.73

2. از انس روایت شده است: با پیامبر(ص) نماز می خواندیم که یکی از ما بر لباسش سجده کرد.74

این روایت، بر حالت وجود عذر حمل می شود؛ به قرینه روایاتی که ما از پیامبر(ص) نقل کردیم و بخاری از او نقل کرده است. در روایت بخاری آمده است: در گرمای شدید، با پیامبر(ص) نماز می خواندیم، چون یکی از ما نتوانست پیشانی اش را بر زمین بگذارد، لباسش را پهن کرده، بر آن سجده کرد.75

روایت نسائی نیز آن را تأیید می کند که: وقتی ظهرها پشت سر پیامبر(ص) نماز می خواندیم، برای محفوظ بودن از گرما، بر لباسهایمان سجده می کردیم.76

روایاتی وجود دارد که دلالتشان تام نیست؛ زیرا فقط دلالت دارد که پیامبر(ص) بر پوست نماز می خوانده است؛ اما بر اینکه آیا بر آن سجده هم می کرده یا نه، دلالتی ندارد.

3. از مغیرة بن شعبه نقل شده است: پیامبر(ص) بر حصیر و پوست دباغی نماز می خوانده است77.

این روایت، علاوه بر اینکه به واسطه وجود یونس بن حرث در سلسله سندش، ضعیف است، ظهور در سجده پیامبر بر پوست ندارد و ملازمه ای هم بین نماز خواندن بر پوست و سجده بر آن وجود ندارد؛ مخصوصاً اگر پوست، کوچک باشد؛ چه بسا پیامبر(ص) بر زمین یا گیاهی روییده شده از آن سجده کرده باشد و بر فرض که بین نماز خواندن بر چیزی و سجده کردن بر آن، ملازمه وجود داشته باشد، این روایت و امثال آن نمی تواند در مقابل روایاتی که در دو مرحله گذشته نقل کردیم، مقاومت کند.

نتیجه مباحث گذشته

کسی که در روایات یاد شده تأمّل کند، به روشنی در می یابد که مسئله سجده در نماز، دو یا سه مرحله را پشت سر گذاشته است: در مرحله نخست، سجده بر زمین واجب بوده و مسلمانان اجازه نداشته اند بر غیر زمین سجده کنند. در مرحله دوم، اجازه می یابند که بر روییدنیها هم سجده کنند. غیر از این دو مرحله، مرحله دیگری برای سجده، در نماز نبوده، جز این مرحله که به مسلمانان اجازه داده می شود تا در صورت ضرورت و داشتن عذر، بر لباس سجده کنند. بنابراین، روایاتی که ظهور در جواز سجده بر پوست وامثال آن دارد، باید یا بر حالت ضرورت حمل شود و یا اینکه بگوییم این دسته از روایات، اساساً بر سجده بر پوست دلالت ندارد، بلکه نهایت دلالتشان بر نماز بر آنهاست.

از اینجا معلوم می شود که آنچه شیعه به آن ملتزمند؛ یعنی سجده بر زمین یا روییدنیهای از زمین، عین سنّت نبوی است و به اندازه یک بند انگشت هم از آن منحرف نشده است و ما دعوت می کنیم که برای دریافت حقیقت و گذر از بدعت، کمی تأمّل شود.

بنابراین، سجده بر فرش، سجاده، گلیمهای بافته شده از پشم، کُرک، حریر و امثال اینها و همچنین سجده بر لباس متّصل به نماز گزار، هرگز دلیل توجیه کننده ای نداشته است و هیچ مستندی برای جواز آن در سنّت وجود ندارد.

این شما و این صحاح شش گانه اهل سنّت که عهده دار بیان احکام دین و بویژه احکام نماز، یعنی عمود دین است، اما حتی یک حدیث و کلمه ای که اشاره به جواز سجده بر این موارد باشد، در آنها یافت نمی شود.

بنابراین، قول به جواز سجده بر فرش و سجّاده و التزام به آن و فرش کردن مساجد به آنها برای سجده بر آنها، آن گونه که متداول است، بدعت محض و امری جدید و غیر مشروع است و با سنّت خدا و سنّت رسول او(ص) مخالفت دارد: «وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلاً»78.

فلسفه مُهر

در اینجا سوءالی باقی می ماند که برادران اهل سنّت، بسیاری اوقات آن را مطرح می کنند و آن اینکه چرا شیعیان در سفر و غیر سفر، به هنگام نماز، در مقابل خود مُهر می گذارند و بر آن سجده می کنند؟ و چه بسا انسانهای ساده توهّم کنند(همچنان که قبلاً گفتیم) شیعیان برای مُهر سجده می کنند، نه بر آن؛ یعنی سنگ و خاک را عبادت می کنند! این توهّم از آنجا ناشی می شود که این بیچارگان، بین سجده بر مُهر و سجده برای مُهر فرق نمی گذارند.

به هر حال پاسخ این سوءال روشن است؛ زیرا توجه و اهتمام شیعه به این است که آنچه بر آن سجده می کنند، خاکِ پاک باشد، و فرقی نمی کند که آن خاک از چه زمین و جایی باشد. این التزام شیعیان، شبیه التزام آنان به طهارت بدن، لباس و محل نمازگزار است، اما التزام و تقیّد آنان به مُهر، از این لحاظ است که اطمینان به طهارت زمینی که انسان بر آن وارد می شود و می خواهد در آن نماز بخواند، در هر جایی حاصل نمی شود.

چگونه این اطمینان حاصل شود، در حالی که قشرهای مختلف مردم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان و کسانی که مقیّد به طهارت هستند و غیر اینها، در این اماکن رفت و آمد می کنند؟! به دست آوردن چنین اطمینانی، موجب می شود مسلمانان در نمازهایشان با سختیهای زیادی رو به رو شوند.

بنابراین، چاره ای نیست جز اینکه نمازگزار، تربتی را که به طهارت آن اطمینان دارد، برای خود انتخاب کند و به هنگام نماز، بر آن سجده کند تا مبادا بر پلیدی، نجاست و کثافات که هرگز موجب تقرّب انسان به خدا نمی شود و سنّت پیامبر(ص) آن را جایز نمی داند و عقل سلیم نیز آن را نمی پذیرد، سجده کند بویژه که به طهارت نماز گزار و لباس او و نهی از نماز خواندن در اماکنی از قبیل محلّ زباله، کشتارگاه، حمام، وسط راه و محلّ زندگی شتران، تأکید فراوان، بلکه به تطهیر مساجد و خوش بو کردن آنها امر شده است.79

این قانون، نزد گذشتگان صالح ما ثابت و پا برجا بوده است؛ اگر چه تاریخ از نقل آن غفلت کرده است. در این باره روایت شده است: تابعی فقیه، مسروق بن اجدع، متوفی به سال 62 هجری، در سفرهایش خشتی را از مدینه همراه خود می آورده و بر آن سجده می کرده است. این روایت را ابن ابی شیبه نیز در کتابش المصنف در باب «من کان حمل فی السفینة شیئاً یسجد علیه» و با دو سند نقل کرده است که: مسروق هر گاه سفر می کرد، با خود در کشتی، خشتی می آورد و بر آن سجده می کرد.80

تا اینجا روشن شد که التزام و تقیّد شیعه به مُهر به عنوان محلّ سجده، تنها به این علت است که کار نماز گزار در سفر و غیر سفر آسان شود تا مبادا زمین یا حصیر پاکی نیابد و مسئله نماز برایش دشوار شود. مثل اینکه مسلمانی مقداری خاک پاک ذخیره کند تا [به وقت نیاز] بر آن تیمّم کند.

اما اینکه شیعیان، ملتزم و مقیّدند که ترجیحاً بر تربت حضرت امام حسین(ع) سجده کنند، به خاطر این هدف عالی است که نماز گزار به هنگام قرار دادن پیشانی بر این تربت، به یاد فداکاریهای امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و اصحاب او در راه خدا و اسلام و مبارزه با ظلم و فساد بیفتد. و از آنجا که سجده، مهم ترین رکن نماز است و در حدیث آمده است: «نزدیک ترین حالات بنده به خدا، حال سجده اوست»، بنابراین، مناسب است که مسلمانان با قراردادن پیشانی بر این تربت پاک، به یاد کسانی باشند که بدنهای خود را در راه حق قربانی کردند و ارواحشان به ملأ اعلی پیوست؛ تا به این وسیله، حالت خشوع و خضوعی به آنها دست دهد و با پستی و بلندی همراه شده، این دنیای فریبنده و ناپایدار را حقیر شمارد.

شاید مراد از حدیثی که طبق آن، سجده بر تربت امام حسین(ع) حجابهای هفت گانه را می درد، همین باشد. بنابراین، معلوم می شود که در سجده، سرّ صعود از تراب به سوی ربّ الارباب است81.

علاّمه امینی می فرماید: ما قطعه هایی نورانی از تربت کربلا را برمی داریم و بر آن سجده می کنیم. همچنان که فقیه سلف، مسروق بن اجدع، خشتی از تربت مدینه منوره را با خود حمل کرده، بر آن سجده می کرد. در حالی که این مرد، شاگرد خلافت راشده و فقیه مدینه منوّره و آموزگار سنّتی است که در آن شهر رایج بوده است و حاشا که در این زمینه بدعتی گذاشته باشد. بنابراین، در این کار، کوچک ترین تأویل و تفسیری خلاف ندای قرآن کریم یا سنّت الهی و سنّت رسول خدا(ص) و یا خروج از حکم عقل وجود ندارد.

البته از نظر شیعه، سجده بر تربت کربلا اجباری نیست و شیعیان معتقد نیستند که شرع و دین، یا مذهب، آن را واجب کرده است و هیچ یک از شیعیان، از آغاز تا به حال، بر خلاف تصوّر جاهلان، بین آن و دیگر خاکها، از نظر جواز سجده بر آن، فرقی نگذاشته است.

ترجیح سجده بر تربت کربلا چیزی جز استحسان عقلی، یعنی انتخاب چیزی برای سجده که عقل و منطق و خرد ورزی، آن را برتر می داند، چیز دیگری نیست؛ همچنان که بسیاری از مردم مذاهب مختلف، در سفرهاشان چیزهایی جز تربت کربلا، که سجده بر آنها صحیح است، مانند حصیر پاک و تمیزی که به پاکی آن اطمینان دارند و یا سجّاده ای پاک، با خود می آورند و در نمازهایشان بر آنها سجده می کنند.82

آنچه گذشت، بحثی اجمالی از این مسئله فقهی بود و تفصیل آن را به محل خودش موکول می کنیم. البته آنچه دانشمندان نامدار و بزرگ عصر در این زمینه نوشته اند، ما را از آن بی نیاز می کند که اینک به ذکر مقداری از آنها بسنده می کنیم:

1. مصلح کبیر، محمد حسین کاشف الغطاء(12951373ه) در کتاب: الارض و التربة الحسینیة.

2. علاّمه، شیخ عبدالحسین امینی، موءلّف الغدیر(13201390 ه) که در انتهای کتابش به نام سیرتنا و سنّتنا، رساله ای در این موضوع نگاشته است.

3. کتاب السجود علی الأرض، اثر علاّمه شیخ علی احمدی که خیلی خوب تحقیق و تتبّع کرده است.

بنابراین، آنچه ما در این مسئله گفتیم، از انوار علوم آنان اقتباس شده است که خدا گذشتگان آنها را رحمت و بازماندگان آنان را حفظ فرماید.

خاتمه

الف) تحمیل عقیده و فقه خاص بر زائران

از عجایب روزگار که تا وقتی زندگی می کنی، روزگار شگفتیهایی را به تو نشان می دهد، این است که در حرمین شریفین، آزادیها گرفته شده، بر زائران، عقیده و فقه خاصی تحمیل می شود؛ در حالی که سیره و روش مسلمانان در طی قرون متمادی چنین بوده است که زائران در حرمین شریفین، نسبت به عقیده و عملشان آزادی داشته اند.

توسّل و تبرّک به پیامبر(ص) و امامان اهل بیت(ع) در طی قرون گذشته متداول بوده و هیچ منعی در این زمینه وجود نداشته است. در این باره روایات صحیح و مسندی وارد شده و همواره حرمین شریفین، محل امنی برای زائران بوده است؛ همچنان که مشیّت خداوند سبحان هم بر این قراردارد. خداوند می فرماید: «فیِه ِآیَاتء بَیِّنَاتء مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً»83؛ [در آن، نشانه های روشن(از جمله) مقام ابراهیم است و هرکس داخل آن شود، در امان خواهد بود] و در مقام بیان دعای حضرت ابراهیم می فرماید: «وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً»؛84 [و هنگامی که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا این سرزمین را شهر امنی قرارده].

اما امروزه این سرزمین، از این نظر خلاف آنچه حضرت ابراهیم(ع) دعا کرده، شده است؛ چرا که زائر شیعی که مطابق فقه امامان اهل بیت(ع) عمل می کند، مجاز نیست به روش خود رفتار کند و از اعتقادات خود سخن بگوید. برای نمونه، او باید بر فرش سجده کند و برای او سجده بر زمین و خاک، ممنوع است.

ما در حدّ خود، به دولت خرد مدار حاکم بر سرزمینهای وحی پیشنهاد می کنیم به همه حاجیان، آزادیهای مشروعشان را بدهد تا با آزادی، مطابق روش خود عمل کنند؛ چرا که این کار موجب تحکیم پیوند وحدت و تعاون میان گروههای مختلف مسلمانان می شود.

ب) تبدیل سنّت به بدعت

قبلاً آگاه شدیم که سجده بر زمین یا حصیر و بوریا، و امثال آن، سنّت پیامبر(ص) و اصحاب او، و سجده بر فرش و سجّاده و امثال آن، بدعت بوده است و خداوند آن را معتبر نمی داند، اما متأسفانه امروزه سنّت به بدعت و بدعت به سنّت تبدیل شده است؛ به طوری که اگر کسی در مساجد و در انظار مردم به سنّت عمل کرده، بر خاک و سنگ سجده کند، بدعت گذار شمرده می شود. البته مسئله سجده بر خاک و سنگ، تنها مسئله ای نیست که عمل به آن، بدعت محسوب شود، بلکه در فقه مذاهب چهارگانه، نظایر دیگری هم از این قبیل به چشم می خورد که موارد زیر از آن جمله است:

1. شیخ محمد بن عبدالرحمن دمشقی گفته است: سنّت پیامبر(ص) در باره قبر، صاف و مسطّح کردن آن بوده است و به احتمال قریب به یقین، شافعی هم آن را اولی می داند.

ابوحنیفه و مالک گفته اند: بلندتر کردن قبر از روی زمین، بهتر است؛ زیرا صاف و مسطّح کردن آن، شعار شیعه شده است.85

رافعی گفته است: پیامبر(ص) قبر فرزندش، ابراهیم را تسطیح کرد.

از قاسم بن محمد نقل شده است که قبر پیامبر(ص)، ابو بکر و عمر را صاف و مسطّح دیدم.

ابن ابی هریره گفته است: امروزه بهتر است به جای تسطیح قبور، آنها را بلندتر از روی زمین قرار دهیم؛ زیرا تسطیع، شعار رافضیها شده است. بنابراین، مخالفت کردن با آنها و حفظ میّت و خانواده او از اتهام بدعت، بهتر است.

نظیر این سخن نیز از او حکایت شده و آن اینکه: چنانچه در موردی جهر به «بسمله» شعار شیعه شده باشد، بهتر است برای مخالفت با آنان، آهسته ادا شود. وی برای این موضوع گیری، به حدیثی از پیامبر(ص) استدلال می کند که: «هرگاه پیامبر(ص) جنازه ای می دید، می ایستاد؛ تا اینکه به او عرض شد: یهودیان چنین می کنند؛ پس از آن، این کار را برای مخالفت با آنها ترک کرد.

این دلیل، همان دلیلی است که او به آن در کتابش پاسخ داده و شیخ ابو محمد به آن گراییده و قاضی روبانی از او پیروی کرده است، اما جمهور برآنند که حق، همان جهر به «بسمله» است. آنها گفته اند: اگر آنچه را در سنّت ثابت شده، به خاطر اجماع و اتّفاق برخی بدعت گذاران برآن، ترک کنیم، موجب می شود که سنّتهای بسیاری را ترک کنیم. در حالی که اگر ما یک عمل را دائماً انجام دهیم، در این صورت، دیگر شعار بدعت گذاران نخواهد بود.86

2. امام فخر رازی گفته است: بیهقی از ابو هریره نقل کرده است که رسول خدا(ص) در نماز، جمله «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را بلند می خواند. علی(ع) نیز همین کار را می کرد و این با روایات متواتری ثابت شده است. و علیّ بن ابی طالب(ع) می گفته است: «ای کسی که ذکر او شرفِ ذاکران است». با توجه به این مطالب، چگونه شایسته انسان عاقل است که در اخفای چنین چیزی سعی داشته باشد. شیعه معتقد است: سنّت، جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» است؛ اعم از اینکه در نمازهای جهریه باشد یا در نمازهای اخفاتیه [مثل نماز ظهر و عصر]، اما جمهور فقها [ی اهل سنت] با آنان مخالفند... علی(ع) در جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» مبالغه می کرد. از این رو وقتی حکومت به بنی امیه رسید، آنها برای نابود کردن آثار علی(ع) در جلوگیری از جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» مبالغه کردند.87

3. زمخشری در تفسیر آیه «إِن اللَّه و مَل آئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ» می گوید: اگر گفته شود نظر شما در باره صلوات بر غیر پیامبر(ص) چیست؟ در پاسخ می گوییم: قیاس، حکم می کند که بگوییم صلوات بر هر موءمنی جایز است؛ زیرا خداوند فرموده است: «هو الَّذی یصلّی علیکم»؛ [او کسی است که بر شما صلوات می فرستد] و همچنین فرموده است: «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنء لَهُمْ»؛ [بر آنها صلوات فرست که صلوات تو مایه آرامش آنهاست] و همچنین پیامبر(ص) فرموده است: «أَللهمَّ صَلِّ علی آلِ أبی أوفی »؛ [خدایا صلوات فرست بر خاندان ابی أوفی ]، اما علما در این مسئله تفصیلی دارند و آن اینکه: اگر صلوات برای متابعت [از قرآن و پیامبر] باشد، مثل اینکه می گویی: «صلّی اللّه علی النّبیّ و آله»، اشکالی ندارد، اما اگر برای فرد خاصی صلوات فرستاده شود چنان که امروزه چنین است، مکروه است؛ زیرا این گونه صلوات فرستادن، شعار شیعه به هنگام ذکر نام رسول خدا(ص) شده و موجب متّهم شدن انسان به رفض می شود.88

4. در فتح الباری آمده است: علما پس از اتفاقشان بر جواز سلام و صلوات بر زندگان، بر جواز سلام و صلوات بر غیر پیامبران اختلاف کرده اند. عده ای گفته اند که مطلقاً مشروع است، گروهی دیگر گفته اند برای متابعت اشکالی ندارد و نباید به فرد خاصی اختصاص یابد؛ زیرا شعار رافضیها شده است. این را نووی از شیخ ابی محمد جوینی نقل کرده است89.

معنای این سخن آن است که وی توجیهی برای ترک آنچه اسلام آن را تشریع کرده، نیافته است؛ به جز عمل رافضیها به سنّت اسلام. اگر این توجیه صحیح باشد، باید همه فرایض و سنّتهایی که رافضیها به آن عمل می کنند، ترک شود؛ «قُلْ کُلّء مَتَرَبِّصء فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّویِّ وَ مَنِ اهْتَدَی»90.

__________________________________

1. مائده/3.

2. آل عمران/ 103.

3. اشاره به کلام خداوند است که می فرماید: «وَللَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَاْلأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلاَلُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَاْل آصَالِ»(رعد/ 15).

4. فصّلت / 37.

5.یکی از علمای سرشناس شیعه در قرن پنجم هجری و دارای آثار متعدد که در سال 385 هجری متولد شد و در سال 460 هجری وفات کرد. او یکی از شاگردان شیخ مفید (336413ه. ) و سید مرتضی (355436 ه. ) رضی اللّه عنهم بوده است.

6. الخلاف، ج1، ص357358، مسئله 112113، کتاب الصلاة.

7. حسن بن یوسف مطهر حلّی (648726ه. )، رهبر شیعه در قرن هفتم و هشتم که روزگار، مانند او را جز در زمانهای خاصی ارزانی نکرده است.

8. التذکرة، ج2، ص434، مسئله 100.

9. وسائل الشیعه، ج3، باب اوّل از ابواب «مایسجد علیه»، حدیث 1. در این باب، روایاتی با همین مضمون وجود دارد و مضمون تمامی آنها این است که هدف از سجده که همان اظهار ذلّت در مقابل خداوند است، با سجده بر غیر زمین و چیزهای خوراکی و پوشاکی روییده از آن، حاصل نمی شود.

10. وسائل الشیعه، ج3، باب اوّل از ابواب «مایسجد علیه»، حدیث 11.

11. مستدرک الوسائل، ج4، ص 14، باب دهم از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.

12.همان، حدیث2.

13. عبدالوهّاب بن أحمد بن علیّ الأنصاری (معروف به شعرانی از علمای برجسته قرن دهم)، الیواقیت و الجواهر فی عقائد الأکابر، ج1، ص164، چاپ اوّل.

14. محمد بن محمد بن سلیمان مغربی (متوفی 1049 ه.)، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، ج1، ص214، شماره 1515.

15. احزاب / 21.

16. حشر / 7.

17. غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص107، شماره 2234.

18. این روایت را مسلم و بخاری نقل کرده اند. ر. ک: صحیح بخاری، ج1، ص206؛ صحیح مسلم، ج1، ص354.

19. لسان العرب، ج6، ماده «سَجَد».

20. النهایة، ج2، ماده «سَجَدَ».

21. تاج العروس، ج8، ماده «سَجَدَ».

22. الشرح الکبیر (شرح وجیز اثر خرقی)، ج1، ص557 558 که در حاشیه المغنی است.

23. العزیز، شرح «الوجیز» (معروف به الشرح الکبیر)، ج1، ص521.

24.معنایش این است که شرط صحّت سجده نیست، بلکه شرط کمال آن است.

25.بدایة المجتهد، ج1، ص139.

26. حلیة العلماء فی معرفة مذهب الفقهاء، ص122.

27. الفقه علی المذاهب الاربعة، ج1، ص233.

28. منتهی المطلب، ج5، ص154.

29. صحیح بخاری، ج1، ص91؛ کتاب التیمم، حدیث 2؛ سنن بیهقی، ج2، ص433، باب «أینما ادرکتک الصلاة فصلّ فهو مسجد». این روایت را دیگر اصحاب سنن و صحاح نیز نقل کرده اند.

30. احکام القرآن، ج2، ص389، چاپ بیروت.

31. مسند احمد، ج3، ص327 از حدیث جابر؛ سنن بیهقی، ج1، ص439، باب «ما روی فی التعجیل بها فی شدّة الحرّ».

32. سنن بیهقی، ج2، ص105.

33. السنن الکبری، ج2، ص106.

34. سنن بیهقی، ج2، ص105، باب «الکشف عن الجبهة».

35. النهایه، ج2، ص497، ماده «شکا».

36. متقی هندی، کنز العمال، ج7، ص465، شماره 19810.

37. همان، ج7، ص459، شماره 19776.

38. همان، شماره 19777.

39. همان، ص465، شماره 19810؛ مسند احمد، ج6، ص301.

40. الطبقات الکبری، ج1، ص151.

41. منتخب کنزالعمال (که در حاشیه مسند چاپ شده است)، ج3، ص194.

42. السنن الکبری، ج2، ص105.

43. همان.

44. احکام القرآن، ج3، ص36؛ مسند احمد، ص315 و 317.

45. سنن بیهقی، ج2، ص102.

46. المصنف، ج1، 397؛ کنزالعمال، ج4، ص212.

47.فتح الباری، ج1، ص414.

48. وسائل الشیعه، ج3، باب چهارم از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.

49.همان، حدیث 2.

50. السنن الکبری، ج2، ص106.

51. سنن ابن ماجه، ج1، ص329.

52. مجمع الزوائد، ج2، ص126.

53. المصنّف، ج1، ص397.

54.همان، ص367.

55. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج6، ص53؛ عبدالرزاق، المصنّف، ج2، ص583.

56.عبدالرزاق، المصنف، ج1، ص397.

57. فتح الباری، ج1، ص410.

58.همان.

59. ازرقی، اخبارمکه.

60. سیرتنا و سنّتنا، ص125 و 126.

61. ابو نعیم اصفهانی، اخبار اصفهان، ج2، ص141.

62. مسند احمد، ج1، ص169، 303، 309و358.

63. همان، ج6، ص179. در حدیث این جمله وجود دارد که: پیامبر (ص) در حالی که در مسجد بود، به جاریه اش فرمود: حصیر را برای من بیاور.

64. همان، ص302.

65. مسند حنبل، ج6، ص331 335.

66. همان، ص377.

67. همان، ج2، ص92 98.

68. صحیح مسلم، ج2، ص62، دارالفکر بیروت.

69. صحیح ابن خزیمه، ج2، ص105، المکتب الاسلامی، چاپ دوم، 1412 ه؛ المعجم الوسیط، ج8، ص348؛ المعجم الکبیر، ج12، ص292.

70. صحیح بخاری، ج1، ص101؛ صحیح مسلم، ج2، ص109؛ مسند احمد، ج1، ص100؛ السنن الکبری، ج2، ص106.

71. کنز العمال، ج8، ص 130، شماره 22238.

72. السنن الکبری، ج2، ص 106.

73. عبدالرزاق، المصنّف، ج1، ص400؛ سیرتنا و سنّتنا، السجدة علی التربة، ص93.

74. السنن الکبری، ج2، ص106، باب «من بسط ثوباً فسجد علیه».

75. صحیح بخاری، ج2، ص64، کتاب الصلاة، باب «بسط الثوب فی الصلاة للسجود».

76. ابن اثیر، جامع الاصول، ج5، ص468، شماره 3660.

77. سنن أبی داود، باب ما جاء فی الصلاة علی الخمرة، شماره 331.

78. سیرتنا و سنّتنا، ص133 و 134.

79. همان، ص 158 و 159.

80. ابوبکر بن ابی شیبة، المصنف، ج2، ص172، دارالفکر، 1409 ه.

81. الارض و التربة الحسینیه، ص24.

82. سیرتنا و سنّتنا، ص116 و 167، چاپ نجف اشرف.

83. آل عمران، / 97.

84. بقره/ 126.

85. دمشقی، رحمة الأُمة فی اختلاف الائمة، ج1، ص88؛ علاّمه امینی، الغدیر، ج10، ص209.

86. العزیز، شرح الوجیز، ج2، ص453.

87. فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج1، ص205 و 206.

88. الکشّاف، ج2، ص549.

89. فتح الباری، ج11، ص14.

90. طه/ 135.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان