رفتم حرم، نشان خدا دیدم
نور خدای جل و علا دیدم
دارالسلام عشق و ولایت را
دارالامان مهر و وفا دیدم
در ارض طوس، شعشعه قرآن
پرتو فکن چو نور حرا دیدم
آن تربت مطهر و نورانی
مانند آفتاب سما دیدم
انبوه خلق گرد ضریح نور
گویی به مروه یا به صفا دیدم
پر ملایک است عبیرافشان
اینجا، نه خانه، خانه خدا دیدم
عشاق و زائران خداجو را
پدر بحر عشق حق، به شنا دیدم
بند وصال دوست، همین نفس است
عشاق را ز بند، رها دیدم
خوناب اشک، از مژه افشاندم
تا عاشقان غمزده را دیدم
نور اذان و چهره ایمان را
با چشم دل، به صبح و مسا دیدم
از شهر عشق، نغمه شوق آید
تفته دلان، به شور و نوا دیدم
تمثال پارسایی و ایمان را
در آبگینه، چهره نما دیدم
خرگاه عاشقان غزلخوان را
در منظری بدیع به پا دیدم
تصویر حسن یار نگه کردم
سوز و گداز و عشق و ولا دیدم
نقش کتیبه ها و گل و ریحان
زیب ستون و کنگره ها دیدم
اسلیمی و معرق کاشی را
نظاره گاه روح فزا دیدم
ساقی بده شراب طهور روح
کآیات حق در آینه ها دیدم
دستان مرد و زن، سوی آن بی سو
لرزنده، در قنوت و دعا دیدم
دارالشفای جان و، طبیب اینجا است
مرضای عشق را به شفا دیدم
گلزار و باغ و گلشن ایمان را
شاداب از نسیم صبا دیدم
دلها، به بارگاه رضاعلیه السلام جوشان
سرها بر آستان رضاعلیه السلام دیدم
تسبیح خوان، به نغمه دردآلود
تکبیرگو، به بانگ رسا دیدم
فروا الی الله (1) ، از دل و جان بشنو
صف نماز را به صفا دیدم
باغ بهشت، یا حرم است اینجا
حور و قصور هوش ربا دیدم
پشت بلند گنبد گردون را
در بارگاه دوست، دو تا دیدم
آب حیات و کوثر از اینجا نوش
زی خضر رو، که آب بقا دیدم
اینجا رضاعلیه السلام است، نور خدا
اینجا است پرتو فشان و راهنما دیدم
بگداختم ز عشق و، چو سنجیدم
هر درد را، ز عشق دوا دیدم
با آرزو ضریح تو بوسیدم
ریزان سرشک دیده، روا دیدم
ای هشتمین امام رهایی بخش
فوز و فلاح را، ز شما دیدم
بیگانه ای، مگوی کجا بودی؟
دیوانه ام، مپرس چها دیدم
6/2/74
محمدرضا خزائلی
پی نوشتها
1- ففروا الی الله انی لکم منه نذیر مبین سوره مبارکه ذاریات آیه 50.