بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه ی بسیار شیرین و دلنشینی است
برای من امروز و این ساعت بسیار شیرین و دلنشین است؛ چون اولاً در جمع شما عزیزان دانشجو و اساتید محترم و دانشگاهیان عزیز هستم؛ ثانیاً به خاطر این که آنچه در این جا گفته شد، حقیقتاً باعث شکرگزاری صمیمانه ی من از خدای متعال شد. همه ی چیزهایی که ما آرزو داشتیم در محیط و جامعه ی دانشگاهی به صورت تفکر عمومی دربیاید، امروز می بینیم در ذهن و زبان و فضای فکری دانشگاه ما حضور پُررنگی دارد، و همین ما را به نقطه ی عمل و تحقق این آرزوها نزدیک خواهد کرد؛ لذا این جلسه برای من بسیار شیرین و دلنشین است و از یکایک شما فرزندان عزیزم و نیز استادان و مسؤولان عزیز صمیمانه تشکر می کنم. ورای همه ی زیباییهایی که انسان مشاهده می کند، زیبایی لطف خدا و توفیق الهی است که هرچه شکر کنیم، کم است.
امروز همچنین این توفیق برای من پیدا شد که وزیر محترم علوم هم در این جلسه شرکت کنند و من ساعتی قبل از آمدن به این جلسه، ایشان را برای اولین بار ملاقات کردم. از مطالبی که ایشان گفتند، من به آینده ی دانشگاه امیدوارتر از گذشته شدم. البته به فضل الهی سرچشمه ی امید در دل من هرگز خشک نشده و جوشیده است و من را به امیدهای بیشتر تشویق کرده است.
حضور جوانان در صحنه های گوناگون
به شما جوانها در شروع عرایضم این را بگویم که حضور شما در صحنه های گوناگون کشور یکی از بزرگترین نعمتهای خدا بر این ملت است. من هر وقت در جمع شما جوانها و جمعهای شبیه به این جمع شرکت می کنم، این بیت حافظ را به یاد می آورم که:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
این وعده درباره ی ملت ایران به میزان زیادی تحقق پیدا کرده است و شما جوانها که خودتان یکی از عوامل جوان شدنِ عالم پیر محسوب می شوید، تلاش خواهید کرد تا ان شاءاللَّه هرچه بیشتر چهره، نشاط، امید و تحرک جوانی را در این ملت به وجود آورید.
سعی می کنند نشاط جوانی را از ملت ما بگیرند جوان شدن در یک مرحله، مربوط به جوان شدن نسل در جامعه است و یک کشور جوان در بخشی از جوانی خود مرهون کثرت جوانهایی است که در آن کشور هستند، که ما از این جهت کشور جوانی هستیم. در بخش دیگر، مربوط به نو شدن آرزوها و جان گرفتن همت ها و دمیدن روح امید در رگ و ریشه ی ملت است تا حرکتی نو را شروع کند؛ این هم در کشور ما به برکت انقلاب پیش آمد.
امروز همه ی عوامل شبکه ی اختاپوسی استکبار جهانی سعی می کنند چهره ی جوانی و نشاط و روحیه ی جوانی را از ملت ما بگیرند؛ اما نمی توانند. برای من محسوس و ملموس است که روح، اراده، نشاط و خون جوانی در کشور ما در جریان است و این، نه در زیر سایه ی سنگین و ننگین حکومت پادشاهی ممکن بود و نه در زیر سایه ی ذلت بار وابستگی به دشمنان. آنچه پیش آمده، به برکت آزادگی ملت ایران بوده است.
انقلاب علیه استبداد و وابستگی
ملت و کشور ما پس از گذراندن دوران طولانی سلطه های استبدادی و خاندانهای پادشاهی - که یکی پس از دیگری آمدند و رفتند - در حالی وارد مرحله ی دنیای نو شد که از طرفی عصر دیکتاتوری در آن تمام نشده بود، و از طرف دیگر دوران وابستگی در آن آغاز شده بود. اگر به مقطع اخیر تاریخی کشورتان - قبل از انقلاب - نگاهی بکنید، می بینید ما در حول و حوش این پیچ تاریخی که انقلاب آن را برای ما به وجود آورد، در چه وضعی بودیم؛ در این صورت می توانیم موقعیت کنونی خود را درست تشخیص دهیم. در آن مقطع، عصر استبداد و دیکتاتوری در این کشور به عصر وابستگی تبدیل شد. البته وابستگی کشور دفعتاً پیش نیامد، بلکه از اواخر دوران قاجار بتدریج وابستگی به اقتصاد و سیاستهای جهانی و دولتهای بیگانه با دادن امتیازات پی درپی به خارجیها - که به زیان ملت ایران بود - شروع شد. بعد وقتی دوران استبداد به خاطر نهضت مشروطیت و قضایای دیگر ضعیف شد، ناگهان عَلَم شوم و ننگین وابستگی در حکومت پهلوی بلند شد؛ یعنی حاکمیت سیاستهای وابسته و قراردادهای تحت فرمان و حاکمان و شخصیتهای سیاسیِ دست نشانده و گوش به فرمان خارجی؛ البته دیکتاتوری هم در آن بود و روزبه روز خطرناک تر و مدرن تر و سخت تر هم می شد. انقلاب در چنین شرایطی به پیروزی رسید؛ یعنی ملت ایران در آنِ واحد حرکت عظیمی را شروع کرد که هم علیه دیکتاتوری و استبداد و حکومتهای خودکامه یی بود که قرنهای متمادی بر این کشور حاکم بودند، و هم این حرکت بر ضد وابستگی، دست نشاندگی، گوش به فرمان بودن و تابع قدرتهای بیرونِ این مرزها قرار داشتن، بود. انقلاب در مقابل این دو عارضه که برای کشور ما بسیار عمیق و دیرین و خطرناک بود، پنجه درپنجه انداخت؛ لذا کار انقلاب دشوار بود.
توحید؛ رکن اساسی پیام انقلاب اسلامی
اگر انقلاب متکی به اعتقاد دینی و ایمان اسلامی نبود، نمی توانست پیروز شود. ایمانِ یکایک مردم بود که توانست این حرکت را به وجود بیاورد و استمرار ببخشد. قبل از انقلاب اسلامی همه ی نهضت های صدوپنجاه سال اخیر همین هدف را دنبال کردند، ولی با ناکامی روبه رو شدند. انقلاب توانست در همان راه با قدرت پیش برود و بر عوامل ناکامی اش غلبه کند؛ چرا؟ چون انقلاب اسلامی حرف نویی را به میان آورد؛ حرف نویی که می توانست در دنیای افکار عمومی، بخصوص در دنیای اسلام، برای خود جا باز کند. قسمت اعظم این حرفِ نو توحید بود؛ با معنای عمیق و دقیق و همه جانبه ی آن. توحید یعنی حاکمیت ارزشهای الهی بر جامعه و نفی حکومتهای طاغوتی، استبدادی، فاسد و طغیانگر بر ارزشهای انسانی و اصیل. بنابراین توحید ستون فقرات و رکن اساسی شعار اسلامی و پیام انقلاب اسلامی بود.
توجه به کرامت انسان در انقلاب اسلامی
رکن دیگر انقلاب اسلامی، توجه به کرامت انسان است. جامعه یی که در یک مجموعه ی جغرافیایی و سیاسی زندگی می کند، کرامت او اقتضا می کند که آزاد و مستقل باشد و استعداد او شکوفا شود؛ بر سرنوشت خود مسلط باشد؛ مورد تحقیر و اهانت قرار نگیرد و شخصیت ذاتی او بروز کند؛ این چیزی بود که در طول دوران حکومتهای استبدادی و سپس حکومت وابسته ی پهلوی نادیده گرفته شده بود. حکومتهای استبدادی گاهی خدمات بزرگی هم از قبیل فتوحات و عمران و آبادی به ملت کرده اند؛ اما بزرگترین ارزش انسانی هر انسان را که عبارت است از آزادی، اختیار، استقلال و در اختیار داشتن سرنوشت خویش، از ملت ایران گرفته بودند؛ این طبیعتِ همه ی حکومتهای دیکتاتوری است.
لایه های پنهان دمکراسی
متأسفانه باید به شما بگویم که در بسیاری از کشورهایی که پرچم دیکتاتوری ندارند، بلکه پرچم آزادی و لیبرالیزم و تکیه به رأی مردم دارند، باطن کار همان دیکتاتوری و تسلط بر اراده های مردم است. در حقیقت امروزه در بسیاری از کشورهایی که شعار و شیوه سیاسی شان دمکراسی است، مردم از آزادی اندیشه، فکر و اختیار برای تصمیم گیری برخوردار نیستند و این آزادیها تحت لایه های گوناگون تبلیغات، پنهان می شود؛ این چیزی است که امروز روشنفکران برجسته ی غرب - چه در امریکا و چه در اروپا - بصراحت آن را بیان می کنند. کرامت انسان - که انقلاب اسلامی پرچمدار کرامت انسان است - نقطه ی مقابل این حالت و رویه است.
آزادترین نوع دمکراسی
امروز دشمنان در تبلیغات خود این طور می خواهند وانمود کنند که ایران باید به سمت دمکراسی برود! انقلاب، ایران را از آزادترین نوع دمکراسی برخوردار کرد؛ امروز ایران کجا می خواهد برود؟! دمکراسی یعنی مردم سالاری؛ یعنی حکمیت و معیار بودن رأی مردم در شیوه ی سیاسی حکومت و اداره ی کشور؛ این کاری است که انقلاب به صورت معجزه در ایران انجام داد؛ کاری که اصلاً تصورش در تمام طول دوران ده ها سال بعد از مشروطه تا انقلاب اسلامی وجود نداشت. البته در دوران نهضت ملی که انتخابات آزاد وجود داشت، این کار عملی شد؛ ولی متأسفانه بر اثر اشتباهات مکرر مسؤولان وقت، این دوران بیش از حدود دو سال طول نکشید. به هرحال، منظور این است که غیر از آن دوران کوتاه، یک روز ملت ایران در این کشور برای انتخاب سرنوشت شان آزادی نداشتند.
مردم سالاری بر پایه ی تفکرات دینی
ملت ایران به برکت انقلاب توانستند با کرامت خودشان آشنا شوند؛ بیندیشند؛ تصمیم بگیرند؛ اقدام و انتخاب کنند. خوشبختانه ایمان عمیق ملت ایران به مبانی اسلامی به طور طبیعی مردم سالاری را بر پایه ی تفکرات دینی استوار کرد، که بهترین شکل مردم سالاری هم همین است. در چارچوب ارزشهای اسلامی و دینی است که می توان به طور مطلق از مردم سالاری حمایت کرد، و این به طور طبیعی در کشور ما پیش آمد؛ چون مردم ما مؤمن اند و ایمانشان سطحی نیست.
انکار جلوه های ایمان دینی
شما امروز در پیشانی کتیبه ی تشکیلات و دستگاه های محیط دانشگاه، حوزه ی علمیه، کار و کارگری، جوان و پیر و دانشمند، ارزشهای دینی و اسلامی را می بینید. من در مراوده ی با دانشجوها و دانشگاه ها گاهی جلوه های عجیبی را مشاهده می کنم. بعضی ها اصرار دارند این زیباییها و جلوه های عشق و احساس و ایمان دینی را که می تواند پشتوانه ی همه ی فعالیتهای انسان قرار بگیرد، در محیط جوان و دانشگاه انکار کنند؛ چرا؟ این در بسیاری از موارد هم ارتباطی به جناح بندی و جبهه بندی های بی محتوای سیاسی ندارد.
اعتکاف عارفانه ی دانشجویان
برای من گزارشی فرستادند که دیشب آن را در جمع علمای دینی مطرح کردم تا این برادران عزیز ما بدانند در دانشگاه ها چه می گذرد. آن گزارش درباره ی روزهای اعتکاف در دانشگاه های تهران و حالت شور و شوق عارفانه ی جوانان عزیز ما و همکاری تشکل های مختلف دانشجویی با یکدیگر بود که علی رغم این که ظاهراً بین آنها دیوارکشی و مرزبندی است، اما وقتی خود را با خورشید دین مقایسه می کنند، هیچ گونه مرز و فاصله یی بین یکدیگر نمی بینند و همه دست در دست هم می گذارند. بنابراین کسانی که تبلیغ می کنند جوان دانشجوی ما از ارزشهای دینی روی برگردانده و یا سعی می کنند این مسأله تحقق پیدا کند، راه خطا را طی می کنند و البته ناکام هم خواهند شد.
چالش عظیم جهانی در برابر نظام اسلامی
پس از به وجود آمدن نظام اسلامی بر پایه ی مستحکم ایمانهای مردم، چالش عظیم جهانی در برابر آن پیدا شد؛ چرا؟ چون این نظام به طور طبیعی با اختاپوس خطرناک نظامهای استکباری دنیا درگیر می شد. معنای این درگیری این نبود که ما می خواستیم به جنگ امریکا یا انگلیس یا فلان کشور برویم. شما جوانها بدانید که در طول دوران بیست وپنج سال انقلاب اسلامی، حتّی یک روز هم نشد که مسؤولان انقلاب به ذهنشان خطور بدهند که به جنگ و معارضه ی با این کشور و آن کشور بروند؛ نه، این چالش از ناحیه ی هویت و ذات انقلاب است. وقتی یک کشور اسلامی با داشتن موقعیت حساس جغرافیایی و با فرهنگِ عمیق به میدان می آید و ایده یی را مطرح می کند و برای جان بخشیدن به آن، تمام مجاهدت و تلاش خود را می کند و نشانه های موفقیت در چهره ی او آشکار می شود، به طور طبیعی منافع استکبار را در کل منطقه به خطر می اندازد؛ لذا دستگاه های استکباریِ آن روز - که در یک طرف اردوگاه لیبرالیزم سرمایه داری و در طرف دیگر اردوگاه سوسیالیزم ادعایی الحادی دیکتاتوری بود - با انقلاب اسلامی درافتادند. عجیب این بود که اینها در نود درصد مسائل با همدیگر اختلاف داشتند، اما در این که باید این شعله ی برافروخته را خاموش کرد و این نهال برآمده را کَند، با هم متحد بودند! شما جوانهای عزیز روی این مسائل فکر کنید؛ اینها حرفهای تکراری نیست؛ اینها راه ما را برای آینده روشن می کند.
استکبار به حدی قانع نیست نظام اسلامی در برابر اردوگاه شرق و غرب ایستاد؛ اما در همان روزها یک نظریه این بود که ما به نحوی با استکبار کنار بیاییم! کسانی که این نظریه را بیان می کردند، آدمهای بدی نبودند؛ بلکه ساده اندیش بودند و می گفتند کنار بیاییم تا ضرر آنها را از خود دفع کنیم؛ اما پاسخ این سؤال را نمی دادند که این کنار آمدن و کوتاه آمدن و عقب نشینی کردنِ سنگر به سنگر تا کجا باید ادامه پیدا کند؛ ملت ایران باید چه کار کند که امریکا از او راضی شود؛ چقدر باید از ارزشهای خود صرف نظر کند تا امریکا بگوید دیگر با شما کاری ندارم؟ شاید بعضی از آنها حتّی فکر نمی کردند که استکبار به حدی هم قانع نیست. در جنجال اخیر فعالیتهای هسته یی ایران دیدید که قدم به قدم شروع کردند به جلو آمدن؛ اول گفتند ایران باید پروتکل الحاقی را قبول کند؛ بعد گفتند باید فلان اطلاعات را بدهد؛ بعد پا را فراتر گذاشتند و گفتند اصلاً ایران نباید فناوری هسته یی داشته باشد! عقب نشینی در مقابل مجموعه یی که زور مادی دارد، اما مطلقاً ذخیره ی اخلاقی در وجود او نیست تا از این زور به شکل ظالمانه استفاده نکند، راه علاج نیست. راه علاج، منحصر شده بود در مقاومت، و امام بزرگوار ما - آن انسان مقاوم، صبور و سرسخت - مظهر مقاومت بود؛ و این تنها راهی بود که در مقابل ملت ایران وجود داشت، لذا حتّی حمله ی نظامی شان اثر نبخشید. تحمیل جنگ بر ما، غیرمتعارف نبود حمله ی نظامی رژیم صدام که هشت سال ما را مجبور به مجاهدت و قبول مشکلات جنگ کرد، غیرمتعارف نبود؛ این روش همیشگی استکبار علیه ملتهای مستقل و آزادیخواه است. در همان سالهای اول ریاست جمهوری بنده، احمد سکوتوره، رئیس جمهور گینه ی کوناکری، که یک چهره ی برجسته ی انقلابی، محترم، علمی و سیاسی آفریقا بود و در تمام دنیا و اروپا هم خیلی آبرومند بود، به ایران آمد و در مذاکراتش با من مطلبی گفت به این مضمون که ما بعد از انقلاب، از حمله ی بغداد به شما تعجب نکردیم؛ چون طبق تجربه، یکی از کارهایی که علیه اغلب کشورهای مستقل از استکبار به کار رفته، این است که از طرف مرزها به اینها فشار نظامی بیاورند تا با مشغول کردن و گرفتن منابع مالی و انسانی آنها، مانع رسیدن آن کشورها به هدفها و آرمانهایی شوند که برای خود تعریف کرده اند. این، نقشه ی طراحی شده ی دشمن علیه ما بود. همین امریکاییها و وزیر دفاع کنونی آن که هرچند روز یک بار، یاوه یی علیه نظام جمهوری اسلامی می پرانند، کسانی بودند که از نزدیک با صدام حسین - که الان دنبالش هستند - همکاری داشتند و به او کمک علمی و تسلیحاتی و اطلاعاتی می کردند تا شاید بتوانند ایران را شکست دهند، که نتوانستند. به شما عرض کنم: تا وقتی شماها بیدارید و تا وقتی مسؤولان به معنای حقیقی کلمه احساس مسؤولیت می کنند، امریکا و قدرتهای دیگر نمی توانند علیه این ملت و نظام هیچ کاری انجام دهند. عقب ماندگی ها را جبران کنیم عزیزان من! این سخن نو - توحید، کرامت انسان و عدالت اجتماعی - در دنیا جا باز کرد؛ اینها سه رکن اصلی است. ما باید همه ی عقب ماندگی های خود را در این سه رکن، عقب ماندگی بدانیم. هرچه شخصیت و رفتار ما مسؤولان از رفتار توحیدی فاصله بگیرد و احترام ما به زندگی، شخصیت، هویت و عزت مردم کاهش پیدا کند و به هر مقدار که شکافهای طبقاتی علاج نشود و عدالت اجتماعی به معنای حقیقی در کشور دنبال نشود، این عقب ماندگی است. باید همه ی تلاش ما این باشد که عقب ماندگی ها را جبران کنیم؛ فضای جامعه هم باید این چنین باشد. این که گاهی به بعضی ها - مسؤولان و دیگران - هشدار می دهم، به خاطر همین نقطه نظرهاست. مسؤولان، مسائل اساسی کشور را بشناسند من معتقدم تلاش برای عدالت اجتماعی و پُر کردن شکاف طبقاتی، بزرگترین مسؤولیت ماست. خوشبختانه در این جلسه جمعی از مسؤولان استان هم حضور دارند، که خواهش می کنم روی این مسائل فکر کنند. امروز مهمترین مسأله ی ما این است که بتوانیم شکاف طبقاتی بین فقیر و غنی را پُر کنیم. بزرگترین خدمت به جوانها این است که بتوانیم استعدادهای آنها را بارور کنیم؛ امکانات تحصیلی برایشان فراهم کنیم و بعد به فکر شغل و کار برای آنها باشیم. این که من گاهی نهیب می زنم فلان مسأله ی فرعی و جنجالی یا دعوای سیاسی را وارد میدان مناقشات عمومی نکنید، به خاطر همین است؛ والّا این که دو جناح و حزب در صد مسأله با هم اختلاف داشته باشند و به سر و کله ی هم بزنند، به هیچ جای کشور صدمه یی نمی زند. انتظار بنده از مجلس، دولت و مسؤولان در همه ی رده ها این است: به معنای واقعی کلمه، مسائل اساسی کشور را بشناسید. جوان ما برای علم اهمیت قائل است دوستان ما این جا آمدند؛ هم آقای رئیس محترم این دانشگاه، هم آقای دکتر ثبوتی، که وقتی من دیدم ایشان بالا آمد، شماها ابراز احساسات کردید، واقعاً از ته دل خوشحال شدم. این که یک چهره ی علمی مورد تجلیل و تکریم جوانها قرار بگیرد، مرا خوشحال می کند و نشان دهنده ی این است که جوان ما برای علم اهمیت قائل است. درخواستهایی که ایشان مطرح کردند، یا درخواستهایی که این دو جوان عزیزمان - این نخبه ی عزیز و آن دانشجوی نماینده ی تشکلها - مطرح کردند، ایده های درستی است که باید دنبال شود. خوشبختانه در این جا، هم وزیر محترم علوم هستند، هم استاندار و هم نمایندگان مجلس. من به دفتر خودم هم سفارش می کنم که درخواستها را دنبال کنند. البته به مسوؤلان تأکید می کنم که خواسته های عملی را دنبال کنند؛ چون بعضی از خواسته ها ایده های خوبی است، منتها با واقعیات و عمل نمی سازد. مگر می شود کرامت انسانها را با پول سنجید؟ آقای دکتر ثبوتی گفتند مردم زنجان از دویست میلیارد بیشتر می ارزند؛ من برای خود شما بیشتر از دویست میلیارد ارزش قائلم؛ هر کدام از این جوانها که آینده ی درخشانی دارند، بیش از دویست میلیارد ارزش دارند. مگر می شود ارزش و کرامت انسانها را با پول سنجید؟ بحث سر این است که آیا بودجه ی کشور ما و سازمان مدیریت و برنامه ریزی گنجایش دارد که دویست میلیارد را فقط صرف راههای منتهیِ به شهر زنجان کند؛ چون بالاخره شهرهای دیگری هم در ایران هست. زنجان فقط راه لازم ندارد، بلکه دانشگاه و کشاورزی هم لازم دارد. به هرحال، من می گویم که کار را دنبال کنند و به آن اهمیت دهند. توجه جوانان به جایگاه و وظایف کنونی خود به تشکلهای دانشجویی هم سفارش می کنم که عزیزان من! اسمتان هرچه هست، باشد. برای من اسمها اهمیتی ندارد؛ جناح و گرایش سیاسی تان هرچه هست، باشد. برای من چپ و راست اهمیتی ندارد؛ آنچه برای من اهمیت دارد، این است که جوان و عنصر فعال سیاسی ما توجه کند که امروز کشور و ملتش کجا ایستاده است و باید چه کار کند و به چه چیزی همت بگمارد؛ نیرویش را صرف آن کند و به دهان دشمن - که برای ما خواب و خیالهای زیادی دیده - نگاه نکند. ملت ایران بداند چه سرمایه ی عظیمی در اختیار دارد یکی از کارهای دشمن این است که آنچه را داریم، تحقیر کند؛ درست مثل بعضی از شرخرها و کهنه دلالها که اگر جنسی را بخواهند، توی سر جنس می زنند و آن را بی اهمیت می کنند تا دارنده ی آن جنس راحت آن را از دست بدهد. نظام اسلامی شما بسیار مهم، ارزشمند و بزرگ است؛ استعداد ملت ایران هم بسیار درخشان است؛ اما دشمن دایم توی سر جنس ارزشمند ما می زند. امام صادق )علیه الصّلاةوالسّلام( به صحابی خود فرمود: اگر تو گوهر درخشانی در دست داشته باشی که قدر آن را بشناسی، همه ی دنیا هم که جمع شوند و بگویند این ریگ است، باور نمی کنی؛ اگر یک ریگ هم در دستت بگیری و همه ی دنیا شهادت بدهند که الماس است، باز هم باور نمی کنی؛ مهم این است که بدانی چه در دست داری. تلاش من این است که ملت ایران بداند چه سرمایه ی عظیمی در اختیار دارد و بداند چه امتداد باارزشی در دنیای اسلام دارد. امروز هم ملت ایران باید ایستادگی کند من دیروز گفتم رئیس جمهور ما به مالزی می رود و ان شاءاللَّه در آن جا می درخشد. بعضی گفتند چطور؟ من می گویم کدامیک از رؤسای جمهور دنیاست که وقتی به کشور بیگانه یی می رود، مردم از او آن چنان استقبال می کنند که برای مسوؤلان خود آن کشورها شگفت آور است؟ بنده در زمان ریاست جمهوری به پاکستان رفتم. در لاهور و اسلام آباد آن چنان استقبال شد که همه ی دنیا را متوجه خود کرد و خبرش روی همه ی آنتنهای دنیا رفت. مانند همین قضیه، در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی در پاکستان و لبنان، و زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی در سودان اتفاق افتاد. امروز مسؤولان برجسته ی کشور ما به هر یک از کشورهای اسلامی سفر کنند، با استقبال، احساسات و هیجان مردمی روبه رو می شوند. نظیر این در کدام کشور - چه کشورهای اسلامی، چه کشورهای غیراسلامی - وجود دارد؟ فرضاً اگر رئیس جمهور امریکا بخواهد به ایتالیا یا فلان کشور برود، مردم یک ماه قبل از سفرش تظاهرات می کنند که نیا! چون امریکا شر مطلق است. حکیم هیدجی که از برجستگان و مفاخر همین منطقه است و من دیروز یک بیت از شعرهایش را در سخنرانی ام خواندم، بیت دیگری دارد که با اندکی تغییر، آن را می خوانم: خلقه بوگون ای شقی ناکس عالمده ستم سن ایلیرن بس(1) امروز هم علاج کار ملت ایران در ایستادگی و مقاومت است. معنای مقاومت، بی تدبیری نیست
البته معنای مقاومت بی تدبیری نیست. من روایتی را از نبی اکرم )صلّی اللَّه علیه واله وسلّم( یادداشت کرده بودم که می خواستم اوایل صحبتم بخوانم؛ ولی الان آن را می خوانم. حضرت خطاب به عبداللَّه بن مسعود - صحابی معروف - می فرمایند: »یابن مسعود! اذا عملت عملاً فعمل بعلم و عقل«؛ ای پسر مسعود! هر کاری که می خواهی انجام بدهی، با دانش و خرد انجام بده. این، استثناء ندارد و شامل همه ی کارها می شود؛ اینها شعارهای اسلامی است؛ حالا عده یی می خواهند به مسلمانها - که این مطالب هزار و چهار صد سال جزو فرهنگشان بوده است - یاد بدهند که دنبال علم و خرد بروند! این حرفها کهنه بشو هم نیست؛ همیشه تازه است. »و ایّاک و ان تعمل عملا بغیر تدبیر و علم«؛ مبادا هیچ کاری را بدون تدبیر و دانش انجام بدهی؛ همه ی کارها باید سنجیده و علمی صورت بگیرد. »فأنّه جلّ جلاله یقول: ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا«؛ چون خداوند می فرماید: مثل آن پیرزنی نباشید که پشم را نخ می کرد، بعد نخها را دوباره پشم می کرد. اگر کار را بی منطق و بی دانش و بی تدبیر انجام دهید، قوّتی را که خدا به شما داده، واژگون کرده اید و ذخیره ی علم و عقل را به زمین ریخته اید و به عقب برگشته اید؛ ما نباید به عقب برگردیم.
مقاومتِ باتدبیر؛ شعار نظام اسلامی
مقاومتِ باتدبیر، جزو شعارهای نظام اسلامی است و مسؤولان این موضوع را مدنظر دارند. البته می توان هر کاری را تفسیری کرد تا از آن بی تدبیری بیرون بیاید. دشمن این کارها را می کند و یک عده هم مفت و مجانی بلندگوی دشمن می شوند و همان چیزی را که دشمن می خواهد، تکرار می کنند؛ گویی روی این قضیه هیچ فکر و تدبیر و کارِ کارشناسی نشده است. البته نمی خواهم بگویم مسؤولان ما اشتباه نمی کنند؛ اشتباه مربوط به همه ی آحاد بشر است و از ما جدایی ناپذیر است؛ لیکن ضریب اطمینان وقتی بالا می رود که انسان بداند مسؤولان کشور دارند فکر و تدبیر و مطالعه و مشورت می کنند؛ بخصوص در زمینه های حساس تر که تعیین سیاستهای کلی است و با زمینه و منطقه ی اجرا هم تماس مستقیم ندارد و خطوط را معین می کند و در آن، کارهای کارشناسیِ بسیار وسیع و دقیق و پی درپی صورت می گیرد. با این تدبیر، ملت ایران باید مقاومت کند و همین مقاومت موجب شده تا الان پیش برود.
دستاوردهای چشمگیر در عرصه ی آموزش عالی
عزیزان من! ما در اوایل پیروزی انقلاب استاد، پزشک، دانشمند و محقق کم داشتیم؛ اولاً خود کشور کم داشت، ثانیاً بعضی ها هم به ملت خود پشت کردند و دست یاری به ملت و انقلاب ندادند؛ اما نظام بنا را گذاشت بر مقاومت. این مقاومت، امروز نتیجه اش این است که در همین استان شما نسبت دانشجو به قبل از انقلاب - طبق گزارشی که رئیس دانشگاه داد و بنده هم اطلاع داشتم - دویست و پنجاه برابر شده است. همین مرکز تحصیلات تکمیلی که در این جا تشکیل شده و همین محقق جوانی که آمدند و صحبت کردند و مجموعه یی از نخبگان که دور هم گرد آمده اند، دستاوردهایی است که نمی شود برای آن قیمت گذاشت. اینها همه به برکت انقلاب انجام شده است، حالا بیاییم از همه ی فعالیتهای نظام چهره ی تاریک و سیاه ترسیم کنیم؟
رشد شاخصهای توسعه در استان زنجان
کمترین شاخص توسعه در این استان که من دیروز در سخنرانی عمومی گفتم، 500 درصد است و بعد تا 1200 درصد افزایش می یابد. بنابراین همه ی شاخصهای توسعه ی این استان رشدهای فراوان کرده است. زنجان استانی است که یک روز جولانگاه و میدان تنعم خوانین بود و در آن، تبارهای فامیلیِ خانی همه ی خیرات این استان را به سمت خود می کشیدند و مردم هم به بدبختی زندگی می کردند. این خوانین در دوران قاجار بودند و در دوران پهلوی کراوات بستند، ادکلن زدند، با خاندانهای پادشاهی برای تأمین ذخیره ها وصلت کردند، شاپو سرشان گذاشتند و به شکل مدرن بروز کردند! اینها با انقلاب اسلامی - که انقلابی مردمی بود - منقرض شدند و همین استان زنجان امروز به برکت این تلاشها به این جا رسیده که در بعضی شاخصها بالاتر از بقیه ی مناطق است. به همین دلیل باید سرچشمه ی امید در دلهای ما روزبه روز جوشان تر شود.
روشهای ضربه زدن دشمن
دشمن، بعضی ها را مرعوب می کند؛ به بعضی ها تحلیل غلط از وضع کشور می دهد؛ بعضی ها را وابسته ی به خود می کند، که اینها علاجی ندارند جز این که کار دشمن را بکنند و حرف او را بزنند؛ بعضی ها را تشویق می کند که به طبل بی خیالی بزنند و پی شهوات و کیف کردن بروند؛ بخصوص در جاهایی که امید بیشتری به آنهاست. دنبال آرمانها نرفتن، اراده ی اصلاح را در دل از بین بردن و بی نظمی کردن، از کارهای دشمن است.
طرفدار حرکتهای مؤمنانه و متدینانه هستم
من طرفدار حرکتهای مؤمنانه و متدینانه و طرفدار جوانی هستم که با انگیزه ی دینی در میدان سیاست، علم و اقتصاد وارد می شود. جوانی که شعارش ارزشهای دینی است، برای من مثل یک موجود مقدس و محبوب است. البته من همه ی جوانها را دوست دارم؛ اما جوانهایی که ارزشهای دینی برای آنها مهم است، در چشم من خیلی عزیزند. عده یی با تظاهر کردن به پایبندی به ارزشهای دینی، بی نظمی ایجاد می کنند، که من با این کار موافق نیستم. یکی از چیزهایی که من از دانشگاه های زنجان خوشم آمد، این است که گفتند در این دانشگاه ها تشکلهای گوناگون دانشجویی با هم با بی ادبی و هتاکی و بدگویی و دست به یقه شدن رفتار نمی کنند؛ این چیز خیلی خوبی است و توصیه می کنم همین طور باشید. هر کدام از تشکلها کار خود را بکنند، اما با هم دوست باشند و به هم اهانت نکنند. البته چالش علمی و فکری برای پیش رفتن و رشد پیدا کردن، خوب است. مجموعه یی که دارای فکر سیاسی و اجتماعی است، افراد آن در گوشه یی جمع شوند و بنا کنند به استدلال کردن و حرف زدن. وقتی کارشان تمام شد، مجموعه ی دیگری که حرف اینها را قبول ندارد، در گوشه ی دیگری جمع شود و آنها هم بنا کنند به استدلال کردن و حرف زدن.
دلایل قوی باید و معنوی
نه رگهای گردن به حجت قوی
اگر این طور باشد، خیلی خوب است و من این را دوست دارم؛ اما دست زدن به بی نظمی در مقابل دشمن - کما این که متأسفانه چند ماه قبل در تهران و البته خوشبختانه در ابعاد کوچکی شاهد آن بودیم - مضر است.
مهم، استحکام ساخت داخلی است
آنچه برای ما مهم است، استحکام ساخت داخلی است، که این مطلب را چند ماه قبل به دانشجوها گفتم و الان هم به شما می گویم تا همه بدانند که وقتی ملتی ساخت داخلی اش مستحکم است، اختلاف سلیقه، آنها را به دشمنهای یکدیگر تبدیل نمی کند. این ملت برای مسؤولان و محورهای اداره ی کشورشان اهمیت و احترام قائلند، چون این موضوع تعیین کننده است. وقتی دلهای این ملت با ایمان عمیق - مثل ایمان شما - همراه شد، هیچ قدرتی نمی تواند آن را شکست دهد و وادار به عقب نشینی کند. ما با این پشتوانه می توانیم با همه ی چالشهای بین المللی مقابله کنیم و پیش برویم.
امیدواریم همه ی ما به وظایف خود عمل کنیم؛ ان شاءاللَّه مجموعه ی دانشجویی هم وظایف خودش را بیش از پیش و به طور روشن ترسیم و تعریف و مصرانه آن را تعقیب کند. همه ی شما عزیزان را به خدا می سپارم. چند دعا می کنم تا از دلهای پاک و نورانی شما استفاده کرده باشیم:
پروردگارا! این جوانان عزیز را ذخیره های ارزشمند آینده ی اسلام و مسلمین قرار بده. پروردگارا! فرزندان عزیز این ملت را به این ملت ببخش. پروردگارا! ملت ایران را در همه ی صحنه ها پیروز کن؛ نور معرفت و عبودیت را در دلهای ما بیش از پیش بتابان؛ دلهای آحاد ملت ما - بخصوص مسؤولان - را با یکدیگر هرچه مهربانتر بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
____________________
1) امروز به مردم ای شقی ناکس، در جهان تو ستم می کنی و بس