ماهان شبکه ایرانیان

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از اعضای تشکلها، کانونها، نشریات، هیأتهای مذهبی و شماری از نخبگان دانشجویی ۱۵/ ۸/ ۱۳۸۲

کاش وقت بیش از این بود و من می توانستم به بیانات جوانان عزیز دیگری که مایل بودند صحبت کنند، گوش دهم؛ اولاً به این دلیل که آنچه شماها گفتید - جز برخی از موارد جزیی - حرف های دل من و مورد قبول من بود، که احتمالاً اگر افراد دیگری هم صحبت می کردند، همان مطالبی را می گفتند که در ذهن من به عنوان مقاصد و مطلوب های شایسته ی نظام و بخصوص مجموعه ی دانشجویی ...

بسم الله الرحمن الرحیم

کاش وقت بیش از این بود و من می توانستم به بیانات جوانان عزیز دیگری که مایل بودند صحبت کنند، گوش دهم؛ اولاً به این دلیل که آنچه شماها گفتید - جز برخی از موارد جزیی - حرف های دل من و مورد قبول من بود، که احتمالاً اگر افراد دیگری هم صحبت می کردند، همان مطالبی را می گفتند که در ذهن من به عنوان مقاصد و مطلوب های شایسته ی نظام و بخصوص مجموعه ی دانشجویی مطرح است؛ ثانیاً به این دلیل که اصلاً این جلسه برای این نیست که من صحبت کنم - من که صحبت می کنم؛ هم با دانشجویان جلسات زیادی دارم که خبرهایش را شماها می شنوید؛ هم با عموم مردم صحبت می کنم - بلکه بیشتر برای این است که فضا، فضای گفتگو باشد و دانشجو این اعتمادبه نفس را در خود حس کند که می تواند درباره ی مسائل کلان کشور یا لااقل در مورد مسائل کلان بخش دانشجویی اظهارنظر کند؛ امروز کشور به این موضوع؛ اعتمادبه نفس، احتیاج دارد.
بعضی از شما جوانهای عزیز گفتید که چه کارهای عملی شده. سؤال خوبی است؛ باید هم دنبال پاسخ گشت؛ اما همین که شماها مطرح می کنید، یقیناً موجب می شود که بعضی ها به فکر بیفتند و پاسخ این سؤال را چه در زمینه ی عدالتخواهی، چه در زمینه ی علم و چه در زمینه های دیگر پیدا کنند.
من می خواهم این را بگویم که: نفس این که شما می آیید این جا و این فکر را در فضای کشور و جامعه پرتاب می کنید، که منعکس هم خواهد شد، مهمترین مسأله است و مطلبی است که ما به آن احتیاج داریم. ما می خواهیم جوان ما احساس کند که باید فکر کند و باید این فکر را مطرح و آن را مطالبه کند. نمی خواهیم کارِ نمایشی کنیم و نیازی هم به کارِ نمایشی نداریم؛ اما به این که جوان ما - بخصوص مجموعه ی دانشجویی که در سطح کشور بسیار گسترده و وسیع است - این احساس را در خودش تقویت کند که در آینده ی کشور نقش و مسؤولیت دارد و باید تعهدی در این زمینه در خود احساس و برای آن تلاش کند، نیاز داریم.
من همین جا یک نکته ی اساسی را - که در نظرم بود اگر فرصتی شد به شماها بگویم - مطرح می کنم و آن، این است که ما از جوانهای عزیزمان - چه دخترها، چه پسرها - توقع داریم که در مورد مسائل اساسی کشور جدی باشند و جدی برخورد کنند. پیشنهاد می کنم روی این مسأله ی «جدی بودن» فکر کنید، بعد خواهید دید خیلی از کارهایی که در گوشه و کنار انجام می گیرد، ناشی از جدی نبودن است.
در دعای کمیل می خوانیم: «قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العظیمة جوانحی و هب لی الجدّ فی خشیتک». خیال نکنید این دعاها فقط تضرع و انابه است. البته تضرع و انابه خیلی ارزش دارد؛ اما در لابه لای این حالت تضرع و انابه، معرفت های لازم برای زندگی گنجانده شده است؛ این دعاها چشمه ی معارف اسلامی است.
«قو علی خدمتک جوارحی»؛ من را بر انجام این خدماتی که بر عهده ام است، از لحاظ جسمانی توانا کن. «و اشدد علی العظیمة جوانحی»؛ اراده و عزم من را مستحکم کن. «و هب لی الجد فی خشیتک»؛ به من حالت جد بده؛ سرسری نگرفتن؛ بازیچه نینگاشتن.
مسأله ی عدالتخواهی را که من با شما و جوانها مطرح می کنم، به معنای این نیست که با غیرجوانها مطرح نکرده ام. قبل از این نامه یی که یکی از دوستان مطرح کردند که دو سه سال پیش به یک تشکل دانشجویی نوشتم، مسأله ی عدالتخواهی را ده ها بار با مسؤولانی که وظیفه ی اجرایی دارند، مطرح کرده ام و این طور هم نبوده که هیچ عمل نشود و پیش نرود؛ چرا، کارهایی هم شده و پیش هم رفته است؛ اما همه ی این حرکت ها برای ماندگاری و عمق یابی پشتوانه می خواهد، که آن پشتوانه ی مطالبه و خواست، شما هستید. منظور از خواست و مطالبه هم این نیست که انسان مشتش را گره کند و مسأله یی را بخواهد؛ نه، بلکه بدانید که این مطالبه و خواسته لازم است و باور کنید که این نیازی قطعی و حیاتی برای کشور و جامعه است. نفس این که شما این موضوع را باور کنید، مهمترین مطالبه است و اثر خود را در حرف، کار، تعامل، جبهه گیری سیاسی و حرکت دینی و مردمی شما می گذارد.
بنده وقتی جنبش نرم افزاری یا تولید علم را - که معنایش خارج شدن علم از حالت تقلیدی و ترجمه یی است - مطرح کردم، مسأله به این صورت زنده نبود. الان هرجا که به محیطهای دانشجویی و دانشگاهی می روم، می بینم استاد، دانشجو، محقق و پژوهشگر از جنبش نرم افزاری حرف می زند؛ این خوب است. وقتی در یک مجموعه باور به وجود آمد، این باور پشتوانه ی حرکت ماندگار و پایدار خواهد بود؛ ما این را می خواهیم. من می گویم در این قضیه شماها باید جدی باشید؛ نباید مسائل کشور و آینده را به بازیچه گرفت.
شما جماعتی که این جا تشریف دارید - از پسرها و دخترهای دانشجو که فرزندان عزیز من هستید - همه تان از دانشجویان متدین و معتقد به مبانی دینی و معارف اسلامی هستید، که بدنه ی دانشجویی هم به طور غالب انسانهای معتقدی هستند؛ اما من می خواهم غالب یا بیش از غالب بدنه ی دانشجویی کشور، مجموعه یی متعهد و دارای احساس مسؤولیت نسبت به آرمانهای دانشجویی باشند. یکی از این آرمانها، مسأله ی علم است؛ دومی، عدالتخواهی است؛ و آرمان سوم، آزاداندیشی و آزادیخواهی است.
آزادیخواهی نباید فقط منحصر در معنای محدود سیاسی تلقی و معنا شود. در آزادی های سیاسی، آزادی های اجتماعی از بخش های مهم آزادی های بشری است. ما خودمان کتک خورده و زندان رفته ی این آزادی ها هستیم و معنی آزادی سیاسی را می فهمیم؛ اما می گوییم کسانی که با شعار آزادی سیاسی، دنبال تحقق شعارهای ضدآزادی ترین مجموعه های سیاسی دنیا - هیأت حاکمه ی امریکا؛ فاشیست های ظاهراً دمکرات موجود در دنیا که از هر فاشیستی، فاشیست تر می باشند؛ مجموعه یی متعصب و نو محافظه کار که تازه وارد میدان سیاست شده اند - درباره ی ایران هستند، این ها آزادی خواه هستند؟ این، آزادیخواهی و دنبال آزادی سیاسی رفتن است؟ آن شعار آزادیخواهی که معنا و مآل و خلاصه اش این باشد که امریکا حکومت دست نشانده ی خودش را بر این کشور مسلط کند، آن شعار آزادیخواهی نیست؛ ولو صد بزک و رنگ و روغن آزادیخواهی هم به آن بزنند؛ این شعار، دروغین و شعار اسارت و خیانت است. با منطقی که من می گویم، آزاداندیشی را عمیق تر معنا کنیم تا این جا هم اثر خودش را ببخشد. آزاداندیشی یعنی آزادانه فکر کردن؛ آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمه یی، تقلیدی و بر اثر تلقین دنبال بلندگوهای تبلیغاتی غرب حرکت نکردن. لذا شامل علم، معرفت، مشی سیاسی؛ شعارها و واژه ها و خواسته های متعارف سیاسی و اجتماعی هم می شود. اگر امروز غرب می گوید دمکراسی، ما باید فکر کنیم؛ آزادفکری یعنی این؛ ببینیم آیا همین که او می گوید درست است و دمکراسی به صورت مطلق ارزش است، یا نه قابل خدشه است.
یکی از دانشجویان عزیز مطرح کردند که شما می گویید دانشجوها مصلحت اندیش نباشند؛ حالا ما آرمانگرا، پس چرا گاهی اوقات بعضی از دستگاه های اجرایی مصلحت اندیشی می کنند؛ این دو چگونه قابل جمع هستند. من این نکته را بگویم که مصلحت اندیشی بد، منفی و ضدارزش نیست. مصلحت اندیشی یعنی دنبال مسأله یی که مصلحت است، رفتن؛ این که موضوع بدی نیست. این را بدانید که دستگاه اجرایی کشور در تعامل بسیار دشوار خود در دنیا، بر سر دوراهی هایی قرار می گیرد که مجبور می شود مصالحی را در نظر بگیرد؛ چون اداره ی کشور و کار اجرایی، کار خیلی سختی است. مثال آن، این است که وقتی کسی از پای تلویزیون کوهنوردی را می بیند که با زحمت و قدم به قدم جلو می رود، با خودش می گوید: یک ذره زودتر و تندتر قدم بردار تنبل! آن پای تلویزیون نشسته، در آن ارتفاع چندهزار متری و در آن وضعیت قرار ندارد که ببیند این کار چقدر عملی است. همین مثال بر کسی که مسابقه کشتی یا فوتبال را از تلویزیون می بیند، صدق می کند. حتماً دیده اید که گاهی اوقات بعضی از تماشاگران فوتبال، دایم به بازیکن ها و تیم های مورد علاقه خود دستور می دهند: تنبل بزن! شوت کن! به هرحال، کار اداره ی کشور کار سختی است و البته مصلحت، هیچ اشکالی هم ندارد؛ ما به آنها ایراد نمی گیریم. البته حواسمان هم جمع هست که آنها همیشه غرق در مصلحت نشوند و بنده با توجه به مسؤولیتم به این موضوع توجه می کنم.
اگر شما جوانها نگاه به قله های آرمانی را کنار بگذارید، برآیند غلطی به وجود خواهد آمد؛ برآیندِ آرمانگرایی شما و چالش مسؤولان با مصلحت ها، برآیند معتدل و مطلوبی خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحت گرایی رفتید و گرایش مصلحت اندیشانه - یعنی صددرصد با واقعیتها کنار آمدن - وارد محیط فکری و روحی دانشجو و جوان شد، آن وقت همه چیز به هم می ریزد و بعضی آرمان ها از ریشه قطع و گم خواهد شد؛ دانشجویان نباید آرمان گرایی را رها کنند؛ توقع من از شما عزیزان این است که پایه های معرفتی خودتان را در همه ی زمینه ها عمیق و مستحکم کنید.
یکی از کارهای بسیار مهمی که مورد اشاره ی بعضی از دوستان هم بود، این است که شما می توانید در سه زمینه ی علم، عدالتخواهی و آزاداندیشی کار تئوریک کنید. این کار تئوریک را می توانید در زمینه جنبش تولید علم یا در زمینه عدالتخواهی انجام دهید. مثلاً در زمینه ی عدالتخواهی، می توانید قانون اساسی را مطالعه کنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعی را با همان مفهوم متعارفی که همه می فهمیم، تحقق ببخشیم، باید از کدام دستگاه ها چه توقع هایی داشته باشیم. آنچه من نسبت به دانشگاهها اعتقاد دارم، این است که دانشگاه های ما از لحاظ بدنه ی دانشجویی و استادی خیلی خوبند؛ نه این که انسان ناباب و ناجور در دانشگاه ها نیست؛ کجا هست که انسان ناباب و ناجور و بد نباشد، بلکه می خواهم بگویم اغلبِ بدنه ی استادها و دانشجوها به طور طبیعی و فطری خوب، مؤمن و پاکند. بنابراین، باید این جنبه های مثبت را تقویت کرد.
اعتقاد دیگر من درباره ی وجود استعدادهای بسیار خوب در دانشگاه هاست. من چند روز قبل در همین جا و در جمع مسؤولان گفتم که گزارش هایی که انسان های وارد از وضع دانشگاه ها برای من آورده اند، گزارش های بسیار خوبی است؛ نه این که کمبودها و نقص ها نادیده گرفته شده باشد؛ نه، بلکه غالب آنها را می دانیم و تلاش هم می شود که ان شاءاللَّه برطرف شود؛ لکن مجموعاً حرکت دانشجویی خوب است و ظرفیت علمی و تحصیلی کشور در بیست سال اخیر ده برابر شده، در حالی که متوسط رشد آن در دنیا در چهل سال اخیر شش برابر بوده است. بنابراین، حرکت ما حرکت خوبی بوده است؛ منتها دشمنان می خواهند این حرکت و این کاروان را بمباران و نابود کنند؛ حواستان جمع باشد؛ نگذارید؛ و بدانید همه ی این آرمان ها قابل دسترسی است؛ به شرط این که شماها در میدان باشید، که الحمدللَّه هستید. امیدوارم خداوند همه تان را حفظ کند.
نکاتی هم که دوستان در زمینه ی اعتماد، مشارکت و... گفتند، نکات خوبی است، امیدواریم که دوستان دفتر ما این نکات را جمع آوری کنند، تا مورد استفاده قرار بگیرد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان