بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدا ایام ولادت با سعادت حضرت صدیقه طاهره (س) را به همه آقایان محترم تبریک عرض می کنم . اجلاس شما با این ایام متبرک، مصادف شد; ان شاءالله این نشست ها و گفتن ها و شنیدن ها، مشمول توجهات آن بانوی معظمه قرار بگیرد .
از بیانات حضرت آقای مشکینی و حضرت آقای امینی تشکر می کنم .
آنچه را که حضرت آیة الله مشکینی از نصایح و تبیین اهمیت حاکمیت اسلام و نظام اسلامی در کشور ما بیان کردند، همه مطالب درست و متین و مورد تایید ماست; ایشان حرف دل ما را فرمودند . بد نیست بنده هم چند جمله ای در همین زمینه ها عرض کنم .
در آن بخشی که راجع به اهمیت حادثه بزرگ تشکیل نظام اسلامی مطالبی بیان فرمودند، باید عرض کنم که بزرگی و عظمت این حادثه به قدری است که مهم ترین دستگاه های سیاسی دنیا، سال ها است که مشغولیت مهم شان پرداختن به این قضیه است: علت هم این است که محیط اسلامی - مجموعه کشورها و ملت های مسلمان - با انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی، افق جدیدی در زندگی آنها به وجود آمد و آرمان های جدیدی را به آنها داد . طبیعت آرمان ها به گونه ای است که نظام استکباری را سراسیمه می کند; چون بنای نظام استکباری، بر تسلط و سیطره اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بر مناطقی است که کشورهای اسلامی در آن مستقرند; حیات نظام استکباری به این وابسته است; هم به منابع و هم به بازارهای فروش آن احتیاج دارد . وقتی در این کشورها تفکر اسلام و آرمان اسلامی احیا شد، اینها احساس خطر کردند; چون آرمان اسلامی با این سلطه به شدت مخالف است . در کشورهای اسلامی، ما عملا بازتاب و انعکاس نظام اسلامی را مشاهده می کنیم و می بینیم که جوان ها و روشنفکرها و عامه مردمشان تحت تاثیر پیام طبیعی نظام اسلامی قرار گرفته اند . اگر انسان حوادث دنیای اسلام را در این بیست سال تعقیب کند، علت نگرانی و سراسیمگی امریکا و بقیه دستگاه های استکباری را به خوبی می فهمد; آنها احساس خطر می کنند و حق دارند که احساس خطر کنند . البته این به آن معنا نیست که نظام اسلامی تصمیم به جنگ با کشوری یا با نظام خاصی در دنیا دارد; بلکه به این معنا است که آوردن این فکر در میدان زندگی مردم، برای آنها خطرآفرین است . آنها توانستند با شعار دمکراسی، نظام مارکسیستی را در عالم نظریه محکوم کنند; اما نمی توانند نظام اسلامی را با این موج، محکوم کنند; چون نظام اسلامی، یک نظام مردمی است و مردم سالاری در نظام اسلامی، حقیقی تر، واقعی تر، اصیل تر و ریشه دارتر از نظام های غربی است . امروز نظام های غربی که خودشان مدعی مردم سالاری اند، دچار تناقضند; با تحلیل هایی که خودشان ارائه می کنند، مردم سالاری آنها مخدوش است; در حالی که نظام اسلامی، نظامی است که به رای و فکر و اعتقاد مردم متکی است . تبلیغات زیادی می کنند تا شاید بتوانند این حقیقت و این جانب هم از جوانب جمهوری اسلامی را انکار کنند . این امواجی که امروز در دست و دهان تبلیغاتچی های استکبار ملاحظه می شود، مثل نفی جمهوریت، به خاطر مقابله با این حقیقت است . نظامی که از اول پدید آمدنش به آرای مردم متکی بوده، نمی توانند آن را انکار کنند . اصل نظام را مردم انتخاب کردند; تدوین کنندگان قانون اساسی را مردم انتخاب کردند، قانون اساسی را مردم تصویب کردند; در دوره های متعدد، مردم پای صندوق های رای رفتند و رؤسای جمهور و نمایندگان مجلس را آزادانه انتخاب کردند; این واقعیتی است که وجود دارد . مجبورند به تاویل ها و اشکال تراشی های گوناگون متشبث شوند، بلکه بتوانند ذهنیت ها و افکار عمومی دنیا یا افکار عمومی داخل کشور را منحرف کنند . نظام مردمی - که مردمی بودنش، از دمکراسی های رایج دنیا هم روشن تر و بارزتر و حقیقی تر و اصیل تر است - در عین حال توانسته آن خلا بزرگی که امروز دنیا با آن دست به گریبان است - یعنی خلا معنوی را پر کند .
از اول انقلاب تا امروز خیلی طبیعی بود که همه امکانات خودشان را سر این نظام بریزند; برای اینکه یا آن را از میدان خارج کنند، یا مانع از پیشرفت آن شوند، یا در آن نفوذ کنند; و این کارها و تلاش ها را کرده اند و در همه موارد هم ناموفق بوده اند . البته این به معنای آن نیست که نظام اسلامی ما آن چنان که باید و شاید، طبق انتظاری که از یک نظام اسلامی هست، پیش رفته; نه، این اشکالات بر مجموعه کسانی که در نظام دست اندرکارند - به خصوص کسانی که داعیه دین و معنویت و روحانیت دارند - وارد است . واقعا اشکالاتی که ذکر می شود، در رفتارهای شخصی ما، و در زمینه های گوناگون، همه وارد است . اگر این اشکالات نبود، امروز جلوه نظام و موفقیت هایش در زمینه های مختلف، بیش از این بود; لیکن اصالت نظام اسلامی و تاثیر احکام نورانی اسلام، طوری است که به همان اندازه ای که خدای متعال توفیق داده است و مسؤولان این نظام توانسته اند عمل و حرکت کنند و مردم هم در زمینه ای که ما وارد شده ایم، با ایمان و رغبت، این مشی اسلامی را دنبال کرده اند، توفیقات بزرگی نصیب ما شده است . ما باید آن توفیقات عظیمی را که این نظام به دست آورده است، ببینیم; نظامی مستقل، نظامی متکی به احکام نورانی اسلام، نظامی مبتنی بر شایسته سالاری حقیقی، نظامی که در آن مردم احساس دینداری می کنند . آینده به گونه ای است که ان شاءالله تحقق کامل احکام اسلامی باید در آن، خودش را نشان دهد . همه، مسؤولیت های بزرگی را برعهده داریم .
آن چیزی که در ذهنم بود در این جلسه عرض کنم - که با همین مطالب هم پیوند می خورد - این است که امروز آن طوری که از حرف دلسوزان نظام فهمیده می شود، این معنا مسلم است که دشمنان، هم در حال حمله هستند و هم در تدارک حملات آینده اند; این را دیگر امروز کسی نمی تواند انکار کند . صریح می گویند که می خواهند ریشه های نظام اسلامی را بکنند; در اظهارات دشمنان ما در بیرون از این مرزها، این نکته به صراحت وجود دارد; نمی شود آن را انکار کرد . اینکه ما چشم خود را روی هم بگذاریم همه اشکالات را به ساختار نظام اسلامی و به اسلامی بودن نظام برگردانیم - کاری که خود دشمن آن را تلقین و القا می کنند - و دشمنی ها و تاثیر این دشمنی ها را از سوی ابرقدرت ها و مراکز مؤثر و نافذ مالی و اقتصادی و سیاسی دنیا ندیده بگیریم، امروز حرف پذیرفته ای نیست; اگر چه تا چندی قبل کسانی واقعا این طور فکر می کردند و حرف می زدند; اما امروز روشن است .
باید ببینیم توجه حملات دشمن به کجاست، به چه چیزی دل و امید بسته است و آماج حملاتش چیست؟
در نگاه واضحی که انسان به مسائل می کند، می تواند چند نقطه را به روشنی پیدا کند: یک نقطه، نظریه حکومت اسلامی است; این یکی از موارد آماج حملات دشمن است . یا به مبانی اسلام، یا به قانون اساسی و یا به برخی از بخش های برجسته نظام اسلامی که علامت و شاخصه نظام است، تهاجم فکری و نظری می شود .
این تهاجم از تهاجم عملی کم اهمیت تر نیست . چون - همان طور که آقایان اشاره کردند - تکیه نظام اسلامی به قدرت مردم است; قدرت مردم هم با ایمان آنهاست; اگر مؤمن باشند، آن گاه دفاع خواهند کرد; اما اگر پایه ایمان سست شد، این پشتیبانی و این دفاع به مرور از بین خواهد رفت . بنابراین چیزی که ایمان و اعتقاد راسخ مردم را هدف گرفته است، نباید دست کم گرفت . علاج این کار، پیکار نظری است، یک حرکت علمی در این زمینه لازم است . البته ما دولت را از این مسؤولیت برکنار نمی کنیم، خطاب و عتاب ما در طول این سال ها تا امروز به وزارت ارشاد و دستگاه هایی که تبلیغات رسمی را برعهده دارند، به خاطر همین جهت بوده است . بالاخره دولت یکی از مهم ترین مسؤولیت ها را بر عهده دارد; کما اینکه صدا و سیما بخش مهمی از این مسؤولیت را برعهده دارد; کما اینکه همه دستگاه های هنری که به نظام اسلامی وابسته اند، مسؤولند، لیکن مسؤولیت های دولتی را نباید نافی مسؤولیت های علما و حوزه های علمیه گرفت . بالاخره تولید و تبیین و تدوین فکر، کار حوزه های علمیه است; و حوزه های علمیه باید در این زمینه وارد میدان شوند .
البته امروز خیلی کار می شود . بنده از جمله کسانی هستم که تقریبا بیشترین اطلاع را از آنچه که در سطح حوزه ها در این زمینه صورت می گیرد، دارم; از گوشه و کنار می آیند و ما کارهای آنها را می بینیم . البته حجم مطلق کارها خوب، اما حجم نسبی آنها کم است; یعنی نسبت به آنچه که باید باشد، کم است; هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت . امروز حکومت اسلامی و ولایت فقیه جزء واضحات فقه اسلامی و اعتبارات عقلایی است; یعنی اگر انسان بخواهد با تکیه به اعتبارات عقلایی حرف بزند، این نظریه جزء روشن ترین و واضح ترین و قابل دفاع ترین نظریه ها است; اما این را با شیوه های گوناگون - با تشبیه آن به حکومت کلیسا و کومت سلطنتی و غیره - در ذهن ها مخدوش می کنند . اینها مبارزه لازم دارد .
من بارها این نکته را به دوستان گفته ام، به شما هم عرض می کنم: حجم مقابله و دشمنی دشمنان با ما خیلی بالاست; اما قدرت و توان مقابله و مبارزه ما - چه مبارزه تهاجمی ما با دشمن، چه مبارزه دفاعی ما - نیز خیلی بالا است . اگر ما به مبارزه با تهاجم دشمن تصمیم داشته باشیم - بر این معنا تصمیم بگیریم و به خدای متعال اتکال و از ظرفیت خودمان استفاده کنیم - توان دشمن خیلی کمتر را توان ماست . ما در بین مردم خودمان هستیم; ما با مردم خودمان مواجه ایم، ما با زبان مردم خودمان حرف می زنیم; اما دشمن این امکانات را ندارد یا به قدر ما ندارد; لذا ما می توانیم حتی روی افکار عمومی دنیا اثر بگذاریم .
امروز کسانی که علیه ما و نظریات اسلامی تبلیغات می کنند، در دنیا رسوایند . شما ملاحظه کنید ببینید امریکا چقدر در دنیا مطرود است; دستگاه های مالی و اقتصادی و همین هایی که امروز برای بیشتر بلعیدن دنیا، دنبال تفکر جهانی شدن هستند، چقدر در دنیا محکوم و منفورند .
تبلیغاتشان هم همین طور است; اما وقتی در خلا وارد می شوند و در فضای بی معارض، تبلیغات می کنند، تاثیراتی را می گذارند . بنابراین ما می توانیم روی افکار عمومی دنیا هم اثر بگذاریم .
پس در درجه اول، یکی از کارهای مهم، کار نظری است که برعهده حوزه های علمیه و اندیشمندان است; چه تولید و چه هدایت کنند . امروز خوشبختانه گروه های دانشگاهی زیادی هستند که آنها هم دارند از اسلام و انقلاب و مبانی اسلامی جانانه دفاع می کنند .
می شود حوزه های علمیه به آنها توجه و کمک کنند، با آنها همکاری داشته باشند و از آنها حمایت نمایند; برای اینکه در تامل و نظر، از خط صحیح انحراف پیدا نکنند .
یک نقطه دیگر، اختلال در عمل و کار نظام جمهوری اسلامی است; که مقابله با آن عمدتا با دولت است . ما در دیدار با مسؤولان دولتی، این نکته را به جد به آنها تفهیم کردیم و هشدار دادیم . وقتی ما با دوستانی که مسؤول امور اجرایی هستند، مواجه می شویم - البته بخش اجراییات شامل بخش قضا هم می شود; فقط مخصوص قوه مجریه نیست - این نکته را متذکر می شویم که آنها باید در عمل، ابتکار و جدیت و دنبال گیری و شوق و ذوق کار را در نظر داشته باشند . در همین زمینه، مواجهه با انحراف و خطا باید جدی باشد; هم دولتی ها و هم دستگاه قضایی اگر در جایی دیدند که انحراف و خطایی وجود دارد، باید با آن برخورد کنند . البته ما در آن نامه ای هم که به رؤسای محترم سه قوه نوشتیم، بر این نکته تاکید کردیم که خطاهای کوچک را نباید بهانه برخوردهای سنگین قرار داد و اصلا می شود از خیلی خطاهای کوچک اغماض کرد . خطای بزرگ است که در کارها اختلال ایجاد می کند; مثل قلوه سنگی که در مسیر کارخانه و کارگاهی بیندازند; علاوه بر اینکه کار را متوقف می کند، چرخ و پر آن کارخانه را هم نابود می کند و از بین می برد .
بزرگ بودن خطا به دو چیز است: یکی اینکه خود خطا بزرگ باشد - مثلا فسادهای مالی بزرگ، خیانت های بزرگ - یکی این است که خطاکننده، مسؤول یا مؤتمن باشد . گاهی سرزدن خطاهای کوچک از انسان هایی که از آنها امانت انتظار می رود، ضرری خیلی بیشتر از خطاهای بزرگ دیگران است . امین بودن موجب می شود که خطای صادر شده، بزرگ باشد . باید با این خطاها برخورد شود; این در کارایی نظام تاثیر دارد . اگر مسؤولان دولتی در جای خود و مسؤولان قضایی در جای خود، هر کدام با این انحرافات و خطاها برخورد کنند، هم کارایی مسؤولان دولت در زمینه های مختلف زیاد خواهد شد، هم این معضل اقتصادی - مشکل اشتغال، مشکل صادرات و واردات مسائل مربوط به پول و غیره - عمدتا حل خواهد شد; یعنی برخورد با فساد، هم موجب می شود که افراد دقت بیشتری بکنند، هم موجب می شود که دست های خیانتکار بترسند و عقب بکشند . این دو عامل موجب خواهد شد که در کارهای اقتصادی و جاری کشور و دولت، پیشرفت به وجود آید . بنابراین علاج تهاجم به ناکارآمدی نظام، اثبات کارآمدی است; که اثبات کارآمدی هم این گونه است .
نقطه دیگر مورد توجه این است که با تبلیغات، ناکارآمدی نظام را به صورت یک اصل مسلم در بیاورند; که به نظر من این از آن چیزهای خطرناکی است که گاهی دوست ها و خودی ها هم در اینجا اشتباه می کنند . در مقام انتقاد از دستگاه و سازمان و مسؤولی، گاهی طوری حرف زده می شود که انعکاس آن در بیرون و در ذهن مخاطبانی که نشسته اند و به حرف ما گوش می کنند، به مراتب بیش از آن واقعیت است; این را باید توجه داشت . ما نباید با دشمنان نظام هم صدا شویم . آنها مرتب روی ناکارآمدی نظام تکیه می کنند، ما هم دایما آن را تکرار کنیم; چه به صورت ناکارآمد جلوه دادن قوه قضاییه، چه به صورت ناکارآمد جلوه دادن دولت، چه به صورت ناکارآمد و یا بدجلوه دادن اشخاص امین و سالمی که در نظام مشغول خدمتند . هر کدام از کارها باید در جای خود صحیح صورت گیرد . دنبال گیری فساد با روش قانونی در جای خود انجام بگیرد . این طور فضاسازی های کاذب هم نشود . اینها با هم منافاتی ندارند . لازم و ملزوم هم نیستند که اگر ما خواستیم با فساد مبارزه کنیم، پس حتما باید فضایی نامطمئن و ناامن و همراه با سوءظن به همه به وجود آید . به عکس، بنده معتقدم اگر ما با فساد و مفسد واقعی برخورد حقیقی و جدی کنیم، این کار باید به مردم احساس آرامش بدهد . این نباید تعمیم داده شود و بگویند پس همه این طورند . در بیان هم نباید چنین چیزی گفته شود .
نقطه دیگر، مساله اتحاد بین نیروهای مؤمن به اسلام و نظام جمهوری اسلامی است . البته ما بارها این را گفته ایم; از اول انقلاب، این مساله مهم نظام بوده است و امام (رضوان الله تعالی علیه) بارها و بارها می فرمودند، دلسوزان نظام هم همیشه این را گفته اند; اما در عمل آنچه که باید صورت بگیرد، صورت نگرفته است . ما باید حقیقتا مرز دوستی و دشمنی را مشخص کنیم . امروز کسانی با هم مقابله و معارضه می کنند که به اصل اسلام، به حاکمیت اسلام، به برخاسته بودن دولت از دین - یعنی اتحاد دین و سیاست، به اصول مبانی قانون اساسی، مثل اصل چهارم و پنجم و مساله ولایت فقیه - و دیگر چیزها حقیقتا معتقدند; اینها با همدیگر سر جزییات و قضایای کوچک، آن چنان معارضه ای می کنند و آن چنان جنجالی علیه هم راه می اندازند که دشمنی های اصلی در حاشیه امن و دشمن های اصلی در سایه قرار می گیرند .
دشمن های اصلی چه کسانی اند؟ آن کسانی که با اصل نظام اسلامی مخالفند . همان طور که فرمودند، بزرگ ترین نعمت خدا وجود این نظام است و بزرگ ترین معروف، دفاع از این نظام است; این بزرگ ترین کاری است که باید انجام بگیرد . عده ای برای مقابله با این نظام کمر بسته اند - چه از راه نظریه پردازی، چه از راه تبلیغات سیاسی و موذی گری های گوناگون - و دارند در نظام خدشه وارد می کنند . مساله آنها، انتقاد به نظام یا به مسؤولان نظام نیست; از نظر آنها انتقاد وسیله ای برای نابود کردن خود نظام است; کسانی که اهل فهم و درک موقعیت هستند، این را به روشنی می فهمند و باید بفهمند .
البته کسی که دشمن نظام است، این طور نیست که نمی تواند در این نظام زندگی کند; نه، مخالفان اسلام می توانند در این نظام زندگی کنند; کسانی که اسلام را اصلا قبول ندارند، می توانند در این نظام زندگی کنند .
اسلام نگفته که هر کس در ظل نظام اسلامی زندگی می کند، باید معتقد به اسلام و مبانی اسلام باشد; نه، زندگی بکنند، از حقوق شهروندی و امنیت هم برخوردار باشند . اگر دزدی در خانه یک غیرمسلمان را بشکند و برود دزدی کند، آن دزد را هم مجازات می کنند . در مجموع بین کسانی که به نظام معتقدند و کسانی که مخالف نظامند، در حقوق شهروندی تفاوتی نیست; می توانند زندگی کنند; اما حق معارضه و مبارزه با نظام را ندارند; حق تیشه برداشتن و زدن به ریشه نظام را ندارند; در اینجا نظام باید جلوی آنها را بگیرد . حالا ما بنشینیم بحث کنیم معنای براندازی چیست; آیا فلان مرحله جزء براندازی هست یا نه؟ کلمه براندازی که از آسمان نازل نشده است . کسی که با نظام معارضه می کند، باید در این معارضه به او کمک نکرد و جلوی او را گرفت و اگر عمل او مصداق یکی از عناوین جرایم قانونی است، او را مجازات کرد; همه باید در این معنا متفق باشند . آن گاه ما بیاییم با کسانی که نظام را قبول ندارند و عازم بر معارضه با نظامند، روز به روز مرزهای خود را کمرنگ کنیم و دایما با خودی ها به جان هم بیفتیم! این درست نیست . این بحث خودی و غیرخودی را که ما در سه سال پیش مطرح کردیم و عده ای را هم نگران کرد، معنایش همین است . معنای غیرخودی این نیست که او نباید در این کشور زندگی کند; نه، غیرخودی هم زندگی کند; منتها معلوم شود که او با نظام میانه ای ندارد; برای اینکه او در مواردی منشا اثر خواهد بود . مرز حفظ شود، حرف او تکرار نشود، کار او مورد تایید قرار نگیرد; این اساس قضیه است . جالب اینجا است، خیلی از کسانی که گله می کنند که چرا گفتید خودی و غیرخودی، خودشان مسؤولان نظام و مردم مؤمن را خودی نمی دانند - غیرخودی می دانند - و به آنها اعتماد نمی کنند! عملا خود آنها عامل به تقسیم افراد به خودی و غیرخودی اند! می گویند چرا به مردم می فهمانید که ما غیرخودی هستیم؟!
من علاج کار را در این می بینم: امروز نیروهای اسلامی و مؤمن کم نیستند; بحمدالله فراوانند . ما نمی توانیم امروز را با اول انقلاب مقایسه کنیم; امروز چند برابر اول انقلاب نیروی کارآمد مؤمن ارزشی اصیل داریم . آن روز خیلی ها بودند که به نام نظام اسلامی و جمهوری اسلامی وارد میدان شده بودند; نه تجربه، و نه اطلاعات عمیقی داشتند .
امروز ما چقدر جوان های مؤمن، مدیران خوب و نیروهای مخلص و علاقه مند در سرتاسر نظام داریم; پشت سر اینها هم نیروی عظیم مردم است . شما این نیروی عظیم مردمی و تظاهرات مذهبی آنها را ببینید; اقبال جوانان به مجالس دینی و تبلیغات دینی را ببینید . هر جا یک پرچم تبیین دینی بلند می شود، می بینید جوان ها به آنجا هجوم می آورند . هر جا انسان فرزانه و دانشمندی وارد میدان بحث و صحبت می شود، می بینید جوان ها می آیند و می نشینند . جوان ها پاک، مؤمن و آینه وارند . بنابراین نیرو زیاد است . مردم هم بحمدالله پشتیبان این نظام هستند . امروز در کشورهایی که ما می شناسیم، جمهوری اسلامی از لحاظ پشتیبانی مردم از نظام و مسؤولان، انصافا یا بی نظیر است یا کم نظیر . از این فرصت باید استفاده کرد . هم در زمینه نظریه پردازی ها و تحکیم نظریه، هم در زمینه عمل، همت و تلاش کنیم .
خدای متعال وعده داده که ما را نصرت خواهد کرد . وعده الهی راست است و با تاکید و قسم همراه است; او تخلف نخواهد کرد . اگر ما خدا را نصرت کنیم - که همه ما بر این کار عزم داریم - جدی و بی رودربایستی باشیم، ملاحظات غیرلازم نداشته باشیم و وارد بشویم، بدون شک خدای متعال نصرت و حمایت خواهد کرد . به فضل پروردگار، آینده بسیار روشن و زمینه هم آماده است .
امیدواریم ان شاءالله همه آقایان محترم، همه مسؤولان و همه ما مشمول ادعیه زاکیه حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) باشیم و خدای متعال کمک کند تا بتوانیم به وظایف مهمی که بر زبان می آوریم و در دل های ماست، آن چنان که مورد رضای اوست، عمل کنیم .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته